گردآوری و تدوین: موسسه‌ فرهنگی هنری قدر ولایت




 

علیه آمریکا حرف نزند!

حجت‌الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی نقل می‌کند: در قضیه کاپیتولاسیون یکی از مقامات آمده بود قم که با امام ملاقات کند. امام اجازه ملاقات به او نداده بود؛ لذا او هم به حضور آقا مصطفی رفته و گفته بود اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف می‌زند مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزد و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناکتر از سخن گفتن علیه شاه است. همین باعث شد که امام در آن سخنرانی خود فرمودند: «رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است امروز تمام گرفتاریهای ما از آمریکا است» و شدیدترین حمله را به آمریکا کردند. (1)

تو چرا می‌ترسی؟

حجت‌الاسلام و المسلمین انصاری کرمان نقل می‌کند که در جریان تصرف لانه جاسوسی اکثر مسؤولین مخالف بودند و هر روز مسأله تازه‌ای مطرح می‌کردند. یکی می‌گفت: با آمریکا نمی‌شود جنگید. دیگری می‌گفت: آمریکا در منطقه نیرو پیاده کرده. یکی می‌گفت: ناوگان آمریکا آمده است. ولی امام فرمود: آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند. لذا وقتی یکی از شخصیتهای انقلابی از توطئه‌ها پیش امام گله کرد، امام با آرامی دست به سینه ایشان زد و فرمود: تو چرا می‌ترسی هیچ طوری نمی‌شود! (2)

آمریکا را هم به خواری می‌کشانم

در سال 1342، هنگامی که در بازار تهران، بضی از فقها را زدند، مردم را زیر ضرب و شتم گرفتند و همه قدرتها نیز از این کار دولت پشتیبانی کردند، امام فرمودند: اگر یک قطره از خون ابی‌عبدالله در من باشد، من تا رژیم ستمشاهی را ساقط نکنم از پای نمی‌نشینم. و نه تنها آن بلکه آمریکا را نیز به ذلت و خواری می‌کشانم. (3)

اگر من بودم اوّلین ناو آمریکایی را می‌زدم!

حجت‌الاسلام و المسلمین آشتیانی نقل می‌کند: یک روز حاج احمدآقا نقل می‌کرد، امام فرموده‌اند: اگر من بودم با ورود اوّلین ناو آمریکایی به خلیج فارس آن را هدف قرار می‌‌دادم.
با این نظر قاطع ایشان، مسؤولیت سران کشور بسیار سنگین شده بود و در عین حال که عنوان می‌داشتند نظر امام باید تأمین شود و به این موضوع هم اعتقاد داشتند ولی به منظور صحبت بیشتر در مورد تبعات این برخورد نزد امام رفتند.
امام فرمودند: اگرچه من گفتم که اگر من بودم اوّلین ناو آمریکایی را هدف قرار می‌دادم، لیکن شما سران کشور بحث بیشتری کنید و پس از مشورت با کارشناسان نظامی تصمیم آخری را که مصلحت نظام و مسلمانان در آن باشد اتخاذ کنید. (4)

می‌‌دهم بیرونت کنند!

شهید محلاتی نقل می‌کند: امام فرمودند که من روز عاشورا می‌خواهم بروم فیضیه و دو نفر از آقایان را بفرستید آن‌جا سخنرانی کنند. دو نفر انتخاب کردیم و امام هم موافقت کردند از این دو نفر دعوت کردم به امام عرض کردم که خود شما صحبت می‌فرمایید؟ امام فرمودند که فعلاً تصمیم ندارم و بعد روز عاشورا آن اجتماع عظیم به وجود آمد. در مدرسه فیضیه آن دو نفر صحبت کردند و بعد امام رسماً علیه شاه صحبت کردند، فرمودند: می‌‌دهم بیرونت کنند مگر تو نوکر آمریکا و اسرائیل هستی؟ (5)

نوار سخنرانی ضد کاپیتولاسیونِ امام را شاه گوش کرد!

شهید مهدی عراقی نقل می‌کند: در اواخر شهریور بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک لایحه را دولت می‌خواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به 1700 مستشار آمریکایی که بعداً به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد. این مسأله آمد با آقا [امام خمینی] مطرح شد. آقا این‌ جوری قبول نکردند، گفتند تا مدرک نباشد ما نمی‌توانیم روی آن حرفی بزنیم. شما اگر بتوانید مدرکش را تهیه بکنید. تا این شد که لایحه آمد در مجلس و عده‌ای مخالفت کردند با لایحه؛ ما فرستادیم صورت جلسه‌ای که در مجلس بود از روی آن صورت جلسه فتوکپی کردند. عین صورت جلسه را خارج کردیم و هم از مجلس شورا و هم از مجلس سنا، جفت این صورت جلسه‌ها را در اختیار آقا گذاشتیم. که آقا دو کار انجام دادند، یکی آن اعلامیه‌ی کاپیتولاسیون را دادند و یکی هم گذاشتند روز چهارم آبان ماه که به حساب، شاه جلوس داشت آن سخنرانی ضد کاپیتولاسیون را علیه شاه کردند. روز چهارم آبان ماه که شاه در کاخ گلستان مشغول دیدن بعضی افراد بوده که به دیدن او رفته بودند، آنهایی که آن جا بوده‌اند یک وقت متوجه شده‌اند شاه می‌رود، بعد از یک مدت کوتاهی بر می‌گردد، خیلی عصبانی بوده، انگار نوار حاج آقا را همان جا برایش گذاشته‌اند که همان جا دستور بازداشت ایشان را صادر می‌کند. دو روز یا سه روز از چهارم آبان می‌گذرد. تقریباً شب نهم آبان آقا را می‌گیرند که روز نهم آبان ماه متوجه شدیم که ایشان را گرفته‌اند. (6)

تهدید رژیم تأثیری در امام نکرد

حجت‌الاسلام سید احمد خمینی نقل می‌کند: خبر تصویب لایحه کاپیتولاسیون که در خبرنامه داخلی مجلس شورای ملی درج شده بود به دست امام رسید. امام اعلام کردند که در روز چهارم آبان در رابطه با خطرات این اقدام خفت‌بار رژیم سخنرانی می‌کنند و قرار شد این خبر به مردم قم و دیگر شهرها اعلام شود. رژیم سراسیمه فردی را به قم می‌فرستد تا امام را با تهدید از این اقدام بازدارد، اما امام او را نمی‌پذیرند. وی در دیدار به برادر شهیدم حاج آقا مصطفی صریحاً نسبت به عواقب وخیم هرگونه موضع ضدآمریکایی هشدار می‌دهد. این تهدیدها هیچ گونه تأثیری در عزم امام خمینی ندارد روز موعود که اتفاقاً مصادف با سالروز تولد با سعادت حضرت فاطمه (علیهاالسلام) و روز ولادت امام نیز می‌باشد فرا می‌رسد و امام در یکی از مهیج‌ترین و تاریخی‌ترین سخنرانیهای خود دخالتهای آمریکا در ایران را افشا و با شدیدترین لحنی محکوم می‌کنند. امام در ابتدای سخنرانی صریحاً موضع خود را در رابطه با لایحه‌ی کاپیتولاسیون اعلام می‌کند که: «ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کرده‌‌اند، عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته‌جمعی رقصیدند... ». (7)

میزان ملت آمریکاست

همان طور که پیش‌تر آمد، امام همه‌ی اهل نظر و قلم را به نوشتن کتابی درباره‌ی ایران دعوت می‌کردند. یک بار با ریچارد کاتم (8)، - پژوهشگر برجسته و استاد علوم سیاسی در دانشگاه آمریکا – دیداری داشتند. برخی از دوستان برای این دیدار اهمیت زیادی قائل بودند و می‌گفتند که او تحقیقات و تألیفات بسیاری درباره‌ی اسلام و تاریخ ایران دارد. او گفته بود که عازم ایران است تا درباره اوضاع ایران از نزدیک پژوهشی انجام دهد. امام در گفتگوی مفصل با او مطالعات او را ارزنده توصیف کردند. سپس گفتند: بدانید که ملت ما، خصومتی با ملت آمریکا ندارد؛ این رؤسای جمهور شما هستند که در کشور ما از کسی حمایت می‌کنند که علیه حقوق بشر عمل کرده و به هیچ یک از موازین انسانی پایبند نیست. امام تصریح کردند که من مایل نیستم که مردم ما، اعمال کارتر را به حساب ملت آمریکا بگذارند؛ کارتر می‌رود، اما میزان ملت آمریکاست؛ شما در سفر خود به ایران می‌توانید خیانتهای شاه را ببینید. کشتار مردم بی‌گناه ایران را از نزدیک مشاهده کنید. کارهای کارتر، ملت ما را نسبت به ملت آمریکا بدبین می‌کند. شما چاره‌اندیشی کنید و به دولت آمریکا هشدار بدهید. ما خواهان آنیم که تمام بشر در صلح و آرامش زندگی کنند. نتیجه مطالعات و تحقیقات شما در ایران کتابی قطور که نه، غم‌نامه‌ای طولانی خواهد شد.
نکته جالبی که در پرسشهای کاتم نظرم را جلب کرد این بود که از امام پرسیدند: آیا شما از قدرت و محبوبیت خودتان مطلع هستید؟ امام با فروتنی و در کمال آرامش گفتند: شما باید حقیقت این مطلب را در مذهب و معنویت جست‌وجو کنید؛ زیرا قدرت مذهب است که فوق همه قدرتهاست. اتکای ما به خداوند است.
کاتم در ادامه پرسشهایش گفت: شما برخلاف برخی از سیاستمداران در ایران، برای آمریکا قدرت زیادی قائل نیستید. امام جمله پیشین خود را تکرار کردند و گفتند: ملتی که به خدا تکیه داشته باشد، از هیچ قدرتی بیم نخواهد داشت. (9)

حالا دیگر راحت شدم!

جریان کاپیتولاسیون به این صورت بود که دولت منصور لایحه‌ای به مجلس شورای ملی برد که اگر مستشاران آمریکایی مقیم ایران جرمی مرتکب شدند، دستگاه قضایی ایران حق محاکمه‌شان را نداشته باشد و آنان را بایستی در دادگاههای خود آمریکا محاکمه می‌کردند. این خیلی آبروریزی بود. کاپیتولاسیون به تمام معنی اسارت بود و حتی در خود مجلس آن روز هم عده‌ای با این لایحه مخالفت کرده بودند و در جلسه‌ی خصوصی‌ای که تشکیل داده بودند، خیلی حرف در این باره زده بودند. ما یک نفوذی در مجلس شورا داشتیم که اخبار داخل آن‌جا را برای ما می‌آورد. البته از نماینده‌ها نبود بلکه از افرادی بود که در دفتر آن جا کار می‌کرد. او صورت مذاکرات و مسائلی را که در درون مجلس می‌گذشت، برای ما می‌آورد و قرار شد که ما آنها را برای امام ببریم.
یک روز بعد از اذان صبح به اتفاق آقای مولایی مدارک لازم را برداشتیم و رفتیم قم خدمت امام ارائه دادیم. قرار بود امام به مناسبت کاپیتولاسیون صحبت کنند. ایشان خیلی عصبانی بودند. وقتی ما رفتیم خدمتشان، فرمودند:
این از آن مواردی است که ما باید دنبال کنیم و عزت اسلام را زنده کنیم. این قصه، رأی زنها نیست که آنها به ما وصله‌‌ی ارتجاعی بچسبانند. این قصه‌ی تقسیم اراضی نیست که به ما بگویند طرفدار مالکیت هستند. این مسأله‌ای است که تمام آزادیخواهان دنیا این مسأله را قبول دارند که ما برای آزادی می‌جنگیم. ما هدفمان یک هدف ارتجاعی نیست. ما هدفمان این است که از زیر یوغ استعمار آمریکا و اسرائیل بیرون بیاییم. ما می‌خواهیم یک ملت مستقل باشیم، نه زیر یوغ استعمار آمریکا که مستشاران در مملکت ما هر چه جنایت می‌خواهند بکنند، بکنند و هیچ دستگاه قضایی حق نداشته باشد آنها را دستگیر کند.
امام آن روز یک سخنرانی کردند که در تاریخ ثبت است. بعد به اتاقی تشریف بردند و ما رفتیم خدمتشان. در آن جا فرمودند:
حالا دیگر راحت شدم!
با این که از نظر جسمی خسته شده بودند، به ما فرمودند:
راحت شدم. من تکلیفم را انجام دادم، حالا هر چه می‌خواهد پیش آید، بیاید. آنچه مهم است، انجام وظیفه است و عمل به تکلیف شرعی.
بعداً در این باره اعلامیه‌ای هم مرقوم فرمودند که اعلامیه‌ای تاریخی بود و بعد چاپ شد و اعضای هیأت مؤتلفه در سطح تهران و بخصوص در شمال شهر آن را پخش کردند و حتی یک نفر هم دستگیر نشد. (10)

چطور می‌شود به آمریکا حمله نکنیم؟!

یادم می‌آید موقعی که امام در نجف بودند، تصمیم داشتند با مجله‌ی لوموند مصاحبه کنند. عده‌ای از افراد نهضت آزادی مرا خواستند و اظهار داشتند که : «به امام اطلاع دهید که در مصاحبه به آمریکا حمله نکنند.»
من گفتم: «حرف شما چند تا اشکال دارد. یکی این که امام شخصیتی نیستند که به حرف من و امثال من گوش کنند. ایشان دیدی و شخصیتی دارند و خودشان عمل می‌کنند و ما تابع ایشان هستیم؛ ایشان که تابع نظر ما نیستند. در ثانی، اصل مطلب درست نیست. اصلاً ما با استبداد مبارزه می‌کنیم که ریشه‌ی استعمار را از این مملکت بکنیم. شاه نوکر آمریکاست. ما که نمی‌خواهیم این نوکر از بین برود و ارباب سرجایش باشد. چه فرق می‌کند؟ مسأله شخص شاه که مطرح نیست؛ شاه به عنوان نوکر و دست‌نشانده‌ی آمریکا برای ما مطرح است و باید از بین برود و هر کسی هم باشد همین طور است و این اصل مطلب است.»
این جریان گذشت و من هم پیغام ندادم. بعد معلوم شد که پیغامشان را به وسایل دیگری به گوش امام رسانده‌اند. یادم هست امام در یکی از سخنرانیهایشان در نجف این مسأله را فرمودند که:
بعضی به من می‌گویند: «به آمریکا حمله نکن.» اصلاً ریشه‌ی همه‌ی جنایات آمریکاست. چطور می‌شود به آمریکا حمله نکنیم؟ (11)

ما می‌خواهیم وابسته به آمریکا نباشیم

هنگامی که خبرنگار تلویزیون CBS آمریکا می‌پرسد:
- حضرت آیت‌الله، در بعضی از محافل امریکایی شما متهم هستید که ضد امریکایی هستید. آیا به نظر حضرت‌عالی اگر شاه ساقط بشود دلیلی برای ترس امریکاییها وجود دارد؟
امام خمینی پاسخ می‌دهند:
اگر معنای ضدیت با امریکا این است که ما می‌خواهیم وابسته به امریکا نباشیم، آری ما ضد امریکایی هستیم! و اگر ترس امریکا از این است، آری باید بترسند!
- آیا دلیلی دارد که دولت آمریکا از سقوط شاه بترسد، چون این دولت از شاه حمایت کرده است؟
آری، چون امریکا با وجود شاه، همه چیز ایران را می‌برد و با رفتن شاه این دیگر مسیر نیست. ولی امریکا به دلیل این که از شاه حمایت کرده است پس از سقوط شاه چه می‌کند، این دیگر به ما مربوط نیست. ما هر کس پول بهتر بدهد با او وارد معامله می‌شویم. البته مسائل انسانی و معنوی هم در مدنظر ما هست. (12)

آمریکا از همه بدتر است!

خبرنگار کانال یک رادیو – تلویزیون آلمان می‌پرسد:
-روزنامه‌های خارجی در این جا گزارش داده‌اند که ایرانیها تنفری نسبت به آمریکاییها و انگلیسیها دارند؛ این نقل قول درست است یا غلط؟ چه دلیلی برای این تنفر وجود دارد؟
دقیقاً صحیح است! دولتهای امریکا و انگلیس آن قدر به ملت ما فشار آورده‌اند و اشخاص جنایتکار را تأیید کرده‌اند که کم‌کم موجب تنفر ملت ما شده است. البته شوروی هم دست کمی از آنها ندارد. من بارها توصیه کرده‌ام که دست از پشتیبانی دولت و شاه ایران بردارید و کاری نکنید که ملت ایران نسبت به ملتهای انگلیس و امریکا که در مقابل این روش دولتهای متبوعشان سکوت کرده‌اند بدبین شوند. و ما فعلاً امریکا و انگلیس و شوروی را دشمن شماره‌ی یک مردم خود می‌دانیم؛ البته امریکا از همه بدتر است.(13)

به آمریکا اخطار می‌کنم!

با روی کار آمدن دولت بختیار که حسب قراین و شواهد با هماهنگی آمریکا بود و به حسب ظاهر آخرین تیر آمریکا برای مقابله با پیروزی انقلاب اسلامی می‌باشد و دو نماینده‌ی مخصوص از طرف رئیس جمهور فرانسه پیغامی محرمانه از کارتر رئیس جمهور امریکا برای امام خمینی می‌آورند که تهدید جدی امریکا را ابلاغ کنند. من کامل ملاقات به شرح زیر است:
- نماینده ژیسکاردستن: هدف از دیدار، پیغامی است که برای آیت‌الله دارند. این پیغام از طرف پرزیدنت کارتر برای امام می‌باشد. وی در مکالمه تلفنی، از پرزیدنت ژیسکاردستن درخواست نموده است که این پیغام را به شما برسانیم.
پرزیدنت کارتر در پیام خود، خواسته است که آیت‌الله تمامی نیروی خود را برای جلوگیری از عدم مخالفت با بختیار به کار برد. حملات به بختیار خطرات بسیار زیادی دارد؛ و قماری است که به تلفات زیادی منجر خواهد شد. به نظر پرزیدنت کارتر احتراز از هر گونه انفجاری در ایران، به نفع همه خواهد بود. خروج شاه قطعی است؛ و در آینده‌ی نزدیکی رخ خواهد داد. به نظر کارتر مناسب خواهد بود که وضعیت را تماماً زیر کنترل خود بگیرند، تا آرامش باشد. آنچه لازم است بگویم، این است که بدانید خطر دخالت ارتش هست، و وقوع این خطر، اوضاع را بدتر خواهد نمود. آیا بهتر نخواهد بود که یک دوره‌ی سکوت و آرامش به وجود آید؟ پرزیدنت کارتر آرزو دارد که این پیغام، کاملاً مخفی و محرمانه بماند. یک وسیله ارتباطی مستقیم با آیت‌الله، باید فراهم گردد تا مرتب در جریان حوادث گذاشته شوید؛ و این به نفع کشور شما، و خصوصاً آیت‌الله می‌باشد. وزیر خارجه (فرانسه) پیغام داد، که محرمانه ماندن پیغام کارتر به امام، مفید است؛ چرا که امکان ادامه این ارتباط را خواهد داد. به من هم دستور داده شده که بگویم پیغام و محتوای آن خیلی منطقی است، و انتقال قدرت در ایران باید کنترل بشود و با احساس مسؤولیتهای شدید سیاسی همراه باشد.
امام خمینی می‌گویند:
پیام آقای کارتر، دو جهت در آن بود؛ یکی راجع به موافقت کردن با حکومت فعلی، که دولت بختیار باشد؛ یا حداقل سکوت در این شرایط، و حفظ آرامش در این فترت؛ و یکی هم راجع به احتمال کودتای نظامی و یا پیش‌بینی کودتای نظامی، پیش‌بینی کشتار وسیع مردم، که ما را از آن می‌ترسانید.
اما راجع به دولت بختیار؛ شما سفارش می‌کنید که ما برخلاف قوانین خود عمل کنیم. بر فرض آن که من چنین خطایی بکنم، ملت ما حاضر نخواهد بود. ملت ما این همه مصیبت کشید و این همه خون داد، برای آن است که از زیر بار رژیم سلطنتی و سلسله پهلوی خارج بشود. ملت ما حاضر نیست که تمام خونها هدر برود و شاه به سلطنت باقی باشد، یا برود و بدتر از اول برگردد؛ و نه حاضر است که شورای سلطنت را قبول کند؛ و آن هم برخلاف قانون اساسی است، که من مکرر تشریح کرده‌ام.
و اما قضیه‌ی این که آرامش باشد، ما همیشه می‌خواهیم مملکت آرام باشد و مردم با آرامی زندگی کنند؛ اما به دست آوردن آرامش، با وجود شاه امکان ندارد؛ و ما نمی‌توانیم با وجود شاه آرامش را برگردانیم.
و اما قضیه کودتا، الآن از ایران به من اطلاع دادند که یک کودتای نظامی در شرف تکوین است و می‌خواهند کشتار زیادی بکنند؛ و از من خواسته‌اند کالاهای امریکایی را تحریم کنم، و به امریکا اخطار کنم که اگر چنین کودتایی بشود از چشم شما می‌بینند؛ و اگر شما حُسن نیت دارید باید جلوگیری کنید. برای من گفته‌اند، پیغام داده‌اند، که اگر کودتای نظامی بشود، حکم جهد مقدس باشد داد. من کودتا را نه به صلاح ملت می‌دانم، و نه به صلاح امریکا؛ اگر (کودتا) بشود از چشم شما می‌دانیم. من نمی‌دانم ملت امریکا بعدها چه خواهد کرد؛ و من به حکم این که یک شخص روحانی هستم، و مصلحت بشر را همیشه در نظر دارم. مصلحت ملت خودم را در نظر دارم، به شما توصیه می‌کنم که جلوی این خونریزیها را بگیرید و نگذارید. این خونریزیها تحقق پیدا کند؛ و ایران را به حال خود واگذارید؛ که اگر بکنید، نه گرایش کمونیستی خواهد داشت و نه سایر مکاتب انحرافی؛ نه تسلیم شرق و نه تسلیم غرب خواهد شد.
تأکید می‌کنم که اگر بخواهید آرامش در ایران حاصل شود راهی جز این نیست که نظام شاهنشاهی – که قانونی نیست – کنار برود، و ملت را به حال خود باقی بگذارند، تا من یک شورای انقلاب تأسیس کنم از اشخاص پاکدامن، برای نقل قدرت؛ تا امکانات مناسب جهت حکومت مبعوث ملت انجام گیرد. و در غیر این صورت امید آرامش نیست؛ و خوف آن دارم که اگر کودتای نظامی بشود، انفجاری بشود در ایران، که کسی نتواند جلوی آن را بگیرد. و ملت ایران از کودتای نظامی نمی‌ترسد؛ برای آن که ماههاست که با قدرت نظامی – هر چه سخت‌تر – با مردم معامله شده است و نتوانسته‌اند آرامش برقرار سازند. و الآن نظام و ارتش که از چند ماه قبل، سست‌تر و ضعیف‌تر است، برای آن که در باطن ارتش اختلافات ایجاد شده است و بسیاری به ما می‌پیوندند و کودتا را خفه می‌کنند؛ لکن با کشتاری، که من میل ندارم واقع شود. من به شما توصیه می‌کنم، از کودتا جلوگیری کنید که اگر بشود ملت ایران از شما می‌دانند، و برای شما ضرر دارد. این تمام پیغام من است به کارتر.
و اما به دولت فرانسه؛ از رئیس جمهور که در این کنفرانس از تأیید کارتر از شاه، مناقشه کرده است، تشکر می‌کنم و میل دارم که کارتر را نصیحت کنند، که دست از پشتیبانی این شاه و این رژیم و این دولت – که همه برخلاف قوانین است – بردارند؛ و به این کودتای نظامی تأیید نکنند؛ و جلوگیری کنند، تا ایران آرامش خود را به دست بیاورد و چرخهای اقتصادی به گردش درآید؛ و در آن وقت است که می‌شود که نفت را به غرب و هر کجا که مشتری هست صادر کند. (14)

پی‌نوشت‌ها:

1- روزنامه جمهوری اسلامی، 1368/5/3.
2- سرگذشتهای ویژه از زندگانی امام خمینی (رحمه‌الله)، ج 2، ص 59.
3- پابه‌پای آفتاب، ج 3، ص 269.
4- برداشتهایی از سیره امام خمینی (رحمه‌الله)، ج 4، صص 299 و 300
5- پیام انقلاب، ش 104، ص 26.
6- برداشتهایی از سیره امام خمینی (رحمه‌الله)، ج 4، صص 112 و 113.
7- پا‌به‌پای آفتاب، ج 1، ص 71.
8- ریچارد کاتم استاد علوم سیاسی دانشگاه «پیترزبورگ» آمریکا و پژوهشگر درباره‌ی مسائل ایران. وی عازم ایران بود، بر سر راه خود در پاریس توقف کرد تا با امام دیدار کند. این مصاحبه در روز 1357/7/18 انجام گرفت.
9- اقلیم خاطرات، صص 503 و 504.
10- شهید حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ فضل‌الله محلاتی، پابه‌پای آفتاب، ج 6، صص 34 و 35.
11- شهید حجت‌الاسلام و المسلمین شیخ فضل‌الله محلاتی، پابه‌پای آفتاب، ج 6، ص 38.
12- صحیفه امام، ج 5، ص 337.
13- صحیفه امام، ج 5، صص 335 و 336.
14- صحیفه امام، ج 5، صص 375 – 377.

منبع مقاله :
گردآوری و تدوین مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره‌ سیاسی حضرت امام خمینی (رحمه‌الله)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول