دلداري امام عصر (عج)
دلداري امام عصر (عج)
نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
منبع:داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
حاكم ستمگر نيشابور، به نام عمر وبن عوف تصميم گرفت مرا(به جرم دوستي خاندان رسالت و تشيع) اعدام كند، هراسان شدم ، با بستگانم وداع كردم و خود را به سامره ، حضور امام حسن عسكري (ع) رساندم ، و در آنجا قصد فرار و مخفي كردن خود داشتم ، وقتي كه به نزد آن حضرت ، شرفياب شدم ، ديدم پسري كه چهره اش مانند ماه شب چهارده مي درخشيد، در آنجا نشسته بود، از نور جمالش آن چنان حيران و شيفته شدم كه نزديك بود جريان خودم را فراموش كنم ، آن كودك نوراني به من فرمود: اي ابراهيم ! فرار نكن ، خداوند شر آن حاكم را از سر تو، دفع مي كند. حيرت من زيادتر شد، به امام حسن عسكري (ع) عرض كردم : اين آقازاده كيست كه از باطن من خبر داد؟فرمود: هو ابني و خليفتي من بعدي : اين كودك پسرم ، و جانشين من ، بعد از من مي باشد. همان گونه كه آن حضرت خبر داد، خداوند مرا از شر عمرو حفظ كرد، زيرا معتمد عباسي ، برادرش را فرستاد تا عمرو بن عوف را بكشد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}