خبر از دگرگوني

نويسنده:عبدالله صالحي
منبع:چهل داستان و چهل حديث از امام هادي(ع)
در آن ايّام و روزگاري كه حضرت ابوالحسن ، امام علي نقي صلوات اللّه عليه در مدينه منوّره بود، به خدمت ايشان شرف حضور يافتم ، حضرت ضمن صحبتهائي به من فرمود: از واثق چه خبر داري ؟ عرضه داشتم : قربان شما گردم ، ده روز قبل با او بودم و چون خواستم از او خداحافظي كنم ، مشكلي نداشت ؛ بلكه در كمال صحّت و سلامتي بود. امام عليه السلام فرمود: ولي مردم و اهل مدينه مي گويند كه واثق مرده است . پس فهميدم كه منظور حضرت از اهل مدينه ، خودش مي باشد. و سپس حضرت فرمود: از جعفر چه خبر داري ؟
گفتم : در وضع بسيار بدي بود و در زندان به سر مي برد. بعد از آن ، امام عليه السلام اظهار داشت : او از زندان آزاد شده و به منصب رياست خواهد رسيد. و آن گاه افزود: اكنون بگو كه وضع محمّد بن زيّات چگونه است ؟ عرض كردم : و امّا محمّد بن زيّات بر مسند رياست تكيه زده و مردم حكم او را نافذ مي دانند. حضرت فرمود: او آينده خطرناكي را در پيش دارد؛ و پس از لحظه اي سكوت ، افزود: بايد مقدّرات الهي جاري گردد و چاره اي جز تسليم در برابر آن نيست . سپس امام هادي عليه السلام در ادامه فرمايشاتش افزود: اي خيران ساباطي ! تو را آگاه مي كنم بر اين كه واثق مرده است و متوكّل عبّاسي ، جعفر را جايگزين او كرده ؛ و نيز دستور قتل محمّد بن زيّات را صادر و او را كشته اند. عرض كردم : ياابن رسول اللّه ! چند روز مي شود كه اين جريانات و دگرگوني ها رخ داده است كه ما نسبت به آن ها بي اطّلاع مي باشيم ؟ در جواب فرمود: شش روز بعد از آن كه از عراق خارج گشتي ، اين وقايع رخ داده است . خيران گويد: و چون از محضر مبارك حضرت بيرون آمدم ، بررسي و تحقيق كردم ، همان طوري كه حضرت خبر داده بود، اين وقايع و جريانات به وقوع پيوسته بود.