اعدام انقلابي

نويسنده: محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستان هاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
، و دين آنها را سست مي كرد، و آنها را آئين خود در آورده ، دعوت مي نمود. اين خبر به امام هادي (ع) رسيد، امام در مورد او بر خورد بسيار شديد كرد، براي دوستانش پيام فرستاد كه شديدا در برابر فارس ، بايستيد و او را هر چه مي توانيد لعنت كنيد، و از فتنه گريهاي او جلوگيري نمائيد، حتي اعلام كرد كه : خون او هدر است ، هر كس او را بكشد من براي قاتل او، بهشت را ضمانت مي كنيم تا اينكه امام هادي (ع) يكي از دوستانش به نام ابوجنيد را ديد و به او مبلغي پول داد و فرمود: با اين پول اسلحه خريداري كن ، و آن را به من نشان بده . ابو جنيد رفت و با آن پول ، شمشيري خريد، و به امام هادي (ع) نشان داد، امام هادي(ع)، آن را نپسنديد، و به او فرمود: اين شمشير را ببر و با اسلحه ديگر عوض كن . ابو جنيد، آن شمشير را برد و با يك ساطور قصابي ، عوض كرد، و آن ساطور را به امام هادي (ع) نشان داد، امام هادي (ع) فرمود: اين ، خوب است ابوجنيد، در كمين فارس قرار گرفت ، هنگامي كه بين نماز مغرب و عشا، فارس از مسجد بيرون آمد، ابوجنيد به او حمله كرد و ساطور را بر فرق سر او زد، او هماندم افتاد و كشته شد، ابوجنيد ساطور را انداخت ، در همين ميان مردم جمع شدند و ابوجنيد را گرفتند، زيرا در آنجا غير از او كسي را نديدند، ولي بعد از بررسي ، هيچگونه اسلحه يا چاقو و يا اثر ساطور را در او نديدند و او را آزاد كردند. به اين ترتيب ، دستور امام هادي (ع) اجرا شد، و قاتل نيز بي آنكه شناخته شود نجات يافت ! امام حسن عسكري (ع) توسط و كلاي خود، حقوقي براي ابوجنيد تعيين كردند و آنها مي پرداختند.