قدرت پوشالي

نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستانهاي شنيدني از چهارده معصوم(عليهم السلام)
و به اصطلاح خودش زهر چشم آن حضرت را بگيرد و در نتيجه آن حضرت بترسد و در مقابل متوكل ، به مبارزه بر نخيزد. دستور داد 90هزار از افراد ترك ارتش خود را كه در سامرا بودند، هر كدام توبره علف خوري اسب خود را پر از خاك كرده و در نقطه معين شده بريزند همه افسران و سربازان به انجام اين فرمان ، همت كردند، در نتيجه تل عظيمي از خاك ، مانند يك كوه بزرگ ، در بيابان به وجود آمد، كه آن را تل مخالي (تل توبره ها) ناميدند. سپس متوكل ، با كمال غرور دستور داد، امام هادي (ع) را احضار كردند، تا او آن تل عظيم رااز نزديك ببيند، حضرت هادي (ع) حاضر شد و همراه متوكل تا بالاي آن تل رفتند، ارتشيان در اطراف آن تل كوه پيكر، رژه مي رفتند، و با همه امكانات لوجستيكي كه بهمراه داشتند، خود را آشكارنمودند. در اين هنگام كه متوكل ، اوج قدرت خود را مي خواست به رخ امام هادي (ع) بكشد، سري تكان داد و به امام گفت : آيا لشگرم رامي بيني ؟! امام هادي (ع) فرمود: آيا من هم لشگر خود را به صحنه بياورم ؟ متوكل گفت : مانعي ندارد.
امام هادي (ع) دعائي خواند، ناگاه متوكل ديد: زمين و آسمان ، پر از فرشتگان غرق در اسلحه شده است ، و خود و لشگر خود را در برابر آن ، بسيار ناچيز يافت ، هماندم تعادل خود را از دست داد و بيهوش به زمين افتاد، هنگامي كه به هوش آمد، امام هادي (ع) به او فرمود:هدف ما دنيا نيست ، بلكه هدف ما امور معنوي و آخرت است ، و آنچه تو مي پنداري ، اساسي ندارد )يعني اگر دنيا وسيله آخرت گردد، خوب است و گرنه همه اين قدرتهاي ظاهري ، پوشالي و پوچ و نا پايدار خواهد بود( به اين ترتيب مانور پوشالي متوكل ، در برابر عظمت معنوي امام هادي (ع) در هم شكست.