آفات عزاداري امام حسين(ع)

پرسش:
عزاداري امام حسين(ع) كه مايه خيرات و بركات كثيره و رمز بقا و حيات دين در طول تاريخ اسلام بوده است از چه آفاتي برخوردار است و چه عواملي نقاط قوت و تاثيرگذاري آن را كمرنگ مي كند؟

پاسخ:

آنچه كه در اين ايام ضرورت دارد پيرامون آن بحث و كنكاش بيشتري از زواياي مختلف به عمل آيد بحث آسيب شناسي عزاداري هاي امام حسين(ع) است. به طور طبيعي دشمنان قسم خورده اسلام همواره جايگاهها و مواضعي را مورد هجمه فكري و فرهنگي خود قرار مي دهند كه بيشترين تاثير را در حفظ، تقويت و بقاي دين و ارزشهاي ديني دارد كه عزاداري امام حسين(ع) از جمله آنها است. به طور كلي عزاداري هم مانند ساير واجبات و مستحبات داراي آفت هايي است كه اگر دشمنان در آن نفوذ كنند، نه تنها به آثار مثبت و سازنده آن نمي رسيم، بلكه به نتايجي خلاف آنچه كه در عزاداري دنبال مي كرديم دست خواهيم يافت.
از آنجا كه اين بحث گسترده و پردامنه است لذا در حد اقتضاي اين ستون به اهم آفت ها و آسيب هاي موجود به شرح زير مي پردازيم:

1- فقدان معرفت و آگاهي

پيش شرط اصلي براي سازندگي يك عمل، شناخت و آگاهي نسبت به مقررات، آداب و رفتارهايي است كه تضمين كننده سازندگي و تاثيرات مثبت آن است. بنابراين بزرگترين آفت كه مادر همه آفت ها نيز به حساب مي آيد اين است كه ما بدون شناخت كامل و دقيق، اقدام به عزاداري و يا ساير واجبات و مستحبات ديني نماييم. نكته اساسي در اينجا اين است كه انجام واجبات، مستحبات و عزاداري ها هيچ كدام هدف نيستند، بلكه همه آنها وسيله اي براي رشد، تعالي و تقرب الي الله به شمار مي آيند. بديهي است كه هر وسيله اي تنها با شرايط و لوازم خاصي مي تواند ما را به مقصد برساند و داراي آثار مثبت و سازنده باشد. اين طور نيست كه هر عمل نيك و پسنديده اي اعم از واجب و مستحب در هر شرايطي موجب رشد و تكامل شود. امام صادق(ع) در روايتي مي فرمايند: «لايقبل الله عملا الا بمعرفه » خداوند هيچ عملي را جز با شناخت نپذيرد.(1)
همچنين در حديثي ديگر امام حسين(ع) مي فرمايد: «ما خلق الله العباد الا ليعرفوه فاذا عرفوه عبدوه» خداوند بندگان را خلق نكرد مگر اينكه او را بشناسند، پس هنگامي كه خدا را شناختند عبوديت و بندگي او را بجا مي آورند.(2)
بنابراين عزاداري به عنوان يكي از قويترين و بهترين مؤلفه هاي حيات دين و مكتب اهل بيت(ع) كاري دقيق، ظريف و تخصصي است كه فقط زماني آثار مورد انتظار اهل بيت(ع) را بروز خواهد داد كه با آگاهي همه جانبه به ابعاد گوناگون آن و مقررات و شرايط خاص خودش انجام گيرد. اگر گردانندگان و عوامل اجرايي عزاداري جاهل به اين ابعاد و شرايط خاص باشند، نمي توانند آن نتيجه مطلوب را از عزاداري بگيرند، اگر نتيجه نامطلوب و انحرافي هم نگيرند حداقل كار اين است كه عزاداري را به يك امر ضعيف و كم اثر تبديل مي كنند. امام علي(ع) ناتواني مجريان و عوامل اجرايي يك كار را آفت آن كار مي داند و مي فرمايد:
آفه الاعمال، عجزالعمال. آفت كارها ناتواني مجريان است.(3)

2- تبديل شدن عمل به عادت

آفت مهم ديگري كه علاوه بر ناتواني مجريان در اثر جهل و ناداني بوجود مي آيد و آثار مهم و سازنده يك عمل خوب را از بين مي برد، تبديل شدن آن عمل به يك عادت است. وقتي مجريان با شرايط خاص يك عمل و فلسفه آن خوب آشنا نباشند، ناتوان و عاجز خواهند بود و اين ناتواني و عجز موجب مي شود كه آن عمل بدون توجه به بايدها و نبايدهاي ويژه خود انجام گيرد و صرفا به يك رسم، عادت و سنت كم محتوا يا بي محتوا و يا خداي ناكرده مضر تبديل شود. علي(ع) يكي از مهمترين آفتهاي يك كار را كه در اثر جهالت انجام مي شود، غلبه عادت در انجام كار مي دانند.
عزاداري وقتي براي مجريان و شركت كنندگان تبديل به يك عادت شود ديگر هيچ كس كاري ندارد كه كيفيت و هدف عزاداري چگونه بايد باشد و چرا اهل بيت(ع) امر به برپايي عزاداري كرده اند و عزاداري چه خواص و آثاري بايد ايجاد كند. اين حالت موجب مي شود تا عزاداري به جاي اين كه حركت آفرين، تكامل بخش و رشد دهنده باشد، غفلت زا، كند كننده و بازدارنده خواهد بود و به جاي اين كه وسيله باشد به هدف تبديل مي شود و در نهايت عزاداري به عنوان يك ارزش مستقل در كنار ساير اعمال مثل نماز و روزه و... تلقي خواهد شد. بنابراين در چنين نگرشي عزاداري يك ثواب و عبادت و يك هدف مهم ارزشي ارزيابي مي شود هر چند توأم با انواع دروغ ها، تحريف ها، گناهان و اختلافات بوده، و به نماز و يا ساير واجبات لطمه وارد سازد. همين كه صورت عزاداري برقرار باشد كافي است. اين نوع عزاداري مجريان و شركت كنندگان را به شدت پرتوقع و طلب كار از خدا و اهل بيت(ع) بار مي آورد. يعني به جاي اين كه از خدا و اهل بيت سپاسگزار باشند كه به آنان توفيق برپايي و شركت در چنين مجالس را داده اند و همين امر سبب التزام بيشتر به آموزه ها و تعاليم اسلام و اهل بيت(ع) گردد، آنان را منت گزار و طلب كار از خدا و اهل بيت(ع) مي كند. لذا با چنين روحيه اي اگر در ساير وظايف واجب، اعم از حق الله و حق الناس كوتاهي كنند، همين كه در دستگاه امام حسين(ع) مشغول كار هستند كافي است و كار در دستگاه اهل بيت(ع) و امام حسين(ع) هر چند با اهداف و ارزشهاي مورد نظر آن بزرگواران سازگار نباشد، پوشش و مجوز هر نوع كم كاري، كاهلي و كم توجهي نسبت به ساير وظايف الهي و انساني را به ما مي دهد و در نتيجه دستگاه امام حسين(ع) انسان را از هرگونه ملامت و توبيخ به خاطر تقصير در ساير واجبات معاف مي كند. البته خطر تبديل شدن به يك عادت و خالي شدن از محتوا فقط به عزاداري ها اختصاص ندارد بلكه هر عمل واجب و مستحب كه بدون توجه به كاركرد اصلي آن و بدون توجه به شرايط و مقررات ويژه اش انجام شود، نه تنها فلسفه وجوديش را از دست خواهد داد و ديگر سازندگي نخواهد داشت، بلكه آثار مخرب و مضر گوناگوني راايجاد خواهد كرد. چنانچه پيامبر اعظم(ص) فرمود: «هر كس كه نمازش او را از كار زشت و ناپسند باز ندارد، جز بر دوري او از خدا افزوده نشود»(4) همچنين امام صادق(ع) مي فرمايد: كسي كه بدون بصيرت، شناخت و آگاهي عملي را انجام دهد، به هر ميزان سرعت عمل او زياد شود به همان ميزان از هدف دور مي شود.

3- تحريف ها، بدعت ها و روش هاي ناپسند

به طور كلي تحريف ها، بدعت ها و روش هاي ناپسند در تمامي آموزه هاي ديني به ويژه عزاداري امام حسين (ع) اموري ناپسند و خطرناك به حساب مي آيند كه بايد با آنها مقابله كرد. بيان ماجراهاي جعلي و يا تحريف شده، خواندن نوحه ها و اشعار كفرآميز كه از سوي مراجع عظام تقليد تحريم شده اند، نوحه ها و اشعار ضعيف، موهن و منافي با شخصيت امام حسين (ع) و حماسه او، انجام حركات سبك و انجام اعمال ضد تبليغ كه موجب سوءاستفاده دشمنان قسم خورده اسلام و تشيع و نيز تبليغ عليه شيعيان و نظام اسلامي مي شود، و... شاخص هاي تحريف ها، بدعت ها و روش هاي خطرناك هستند.
همچنين از اين گونه اعمال زشت و ناپسند مي توان به حمل علامت ها و صليب هاي آهني سنگين، فخرفروشي در ميزان بلند كردن و چرخاندن آنها و حتي تعداد تيغه هاي اين علامت ها، و قمه زني با اشكال موهن، استفاده از آلات موسيقي و... نام برد.
آنچه بيشتر مايه تاسف و تاثر است، اين است كه اين سنت سازي هاي غلط و مخالف با روح دين، به اسم امام حسين (ع) انجام مي شود، آن هم با اين توجيه كه چون در راه امام حسين (ع) و به خاطر او است، لذا داراي اجر و ثواب و موجب خشنودي آن حضرت است.
سؤال اصلي در اينجا اين است كه ريشه و دلايل عمده اين آفت ها، تحريف ها، بدعت ها و روش هاي نادرست و... چيست و چه عواملي در پيدايش آنها دخيل است؟
به نظر مي رسد يكي از دلايل مهم و اصلي اين گونه آسيب ها، همان متوقف ماندن عزاداري در سطح احساسات و اتكاي محض به گريه و عواطف است. با چنين رويكردي گريه كردن و گرياندن نقش اصلي را دارد و انگيزه اصلي عزاداري است و جنبه هاي معرفتي و فلسفه قيام يا اصلا مطرح نمي شود و يا بسيار كمرنگ است. بنابراين در اينجا بيشتر تشريح چگونگي حادثه عاشورا اهميت دارد، نه درس ها و پيام هاي آن و وقتي گريه كردن و گرياندن علت و هدف اصلي عزاداري شد، شيطان و نفس وسوسه گر، در دروغ پردازي و تحريف و نيز اختراع حركات، روش ها و اشعار ناپسند و غيرمنطبق با حقيقت دين و قيام امام حسين (ع) تاثيرگذار خواهد بود. به بيان ديگر وقتي گريه به عنوان يك «وسيله» خوب و كارآمد، به «هدف» تبديل شد، زمينه انحراف و دور شدن از هدف اصلي عزاداري را فراهم مي آورد. در چنين شرايطي چه بسا، عزاداران از هر وسيله اي هرچند حرام، استفاده مي كنند و اگر لازم باشد، واجبي را هم ترك مي كنند. شهيد بزرگوار مرتضي مطهري در كتاب حماسه حسيني صفحه 49 مي گويد: «گريستن بر امام حسين (ع) كار خوبي است و بايد گريست. به چه وسيله بگريانيم، به هر وسيله كه شد؟ هدف كه مقدس است، وسيله هر چه شد، شد. اگر تعزيه درآوريم، يك تعزيه اهانت آور، همين قدر كه اشك جاري شد، اشكال ندارد! شيپور بزنيم، طبل بزنيم معصيت كاري كنيم. به بدن مرد لباس زن بپوشانيم. عروسي قاسم درست كنيم. جعل كنيم. تحريف كنيم!... در نتيجه افرادي دست به جعل و تحريف زدند كه انسان تعجب مي كند».
پرواضح است كه اين گونه مجالس هيچ خطري براي طاغوت هاي زمان و دشمنان امام حسين (ع) و امام زمان (عج) ندارد. به همين علت است كه در طول تاريخ طاغوت ها و ستمگران نه تنها از اين مجالس ترسي نداشتند، بلكه خود نيز به برپايي چنين مجالسي اقدام مي كردند تا با عوامفريبي ، باطن زشت و ظلم هاي خود را در پشت صورت مقدس عزاداري سالار شهيدان بپوشانند.
در پايان لازم به ذكر است كه نبايد چنين تصور شود كه چون عزاداري و هر عمل ديگري ممكن است دچار آفت شود و يا ما آفت هاي آن را نمي دانيم، پس بايد تعطيل و يا ترك شود. اين نتيجه يك وسوسه شيطاني و يك خطر غيرقابل جبران است.

پي نوشت ها:

1- اصول كافي، ج1، ص44
2- لمعات الحسين
3- غررالحكم، ص 345
4- بحارالانوار، ج79، ص.198