خودكفايى و خوداتكايى از منظر قرآن
خودكفايى و خوداتكايى از منظر قرآن
(۱)منبع:اسلام و توسعه-پديده شناسى فقر و توسعه
«و ما قدروا الله حق قدره اذ قالوا ما انزل الله على بشر...»
سوره انعام- آيه ۹۱
آن ها كه گفتند خدا بر هيچكس از بشر كتابى نفرستاده خدا را نشناختند. اى پيغمبر به آن ها پاسخ ده كه كتاب توراتى را كه موسى آورده و در آن نور علم و هدايت خلق بود كه بر او فرستاد كه شما آيات آن را در اوراق نگاشته بعضى را آشكار نموديد و بسيارى را پنهان داشتيد و آنچه را شما و پدرانتان نمى دانستيد از آن بياموختيد بگو آن خداست آنگاه آن ها را بگذار ببازيچه خود فرو روند.
اسلام انسان ها را به سوى قطع وابستگى و نيازمندى هاى سلطه پذيرانه به ديگران فرا مى خواند و در اين خصوص امام على (ع) مى فرمايند: «آن گاه كه فرد و جامعه اى مورد لطف الهى قرار گيرد، خداوند توفيق خود اتكايى و خودكفايى به آن ها عنايت مى كند.»
(الحياة۳/۲۰۸)
و جز در موارد خاص و اضطرارى درخواست كمك و رفع نياز از سوى ديگران را نمى پسندد. در اين باره امام كاظم (ع) مى فرمايند: «جزء در موارد اضطرارى (زلزله، آتشفشان، سيل و...) درخواست كمك از ديگران بايسته نيست.» (الحياة ۴/۳۲۲)
رشته ها و پيوندهاى وابستگى اقتصادى گسسته شود، در اين صورت است كه جامعه مى تواند در مقابل توطئه هاى سلطه گران بايستد. كه در اين مورد امام صادق (ع) مى فرمايند: «... عزة المومن استغناءه عن الناس (الحياه ۴/۳۲۵)
قطع وابستگى در اسلام به عنوان يك ارزش مطرح است، شعارى كه هر مسلمان بايد آن را با خود زمزمه كند تا با تار و پود وجودش پيوند يابد. اسلام نظير ديگران زيستن و برخوردارى از كمال مطلوب را در اين مى داند كه انسان با ساز و كارهاى مشروع و عقلانى روندى پيش گيرد كه از وابستگى زيانبار رهايى يابد، بايد خود آنچه را خواهان است و مى خواهد، تحقق دهد. امام على (ع) مى فرمايند: «امكانات ديگران انسان را سعادتمند نمى سازد.» الحياة ۴/۳۲۵)
در بينش دين، توسعه واقعى با خودكفايى رابطه نزديك دارد. ناچيزترين رگه هاى وابستگى امرى ناخوشايند شمرده شده است. بزرگان دين همواره به ترويج فرهنگ خوداتكايى و خودكفايى پرداخته اند. عبدالاعلى مى گويد: در يك روز گرم و در شور گرما در اطراف مدينه به امام صادق (ع) برخوردم. گفتم: فدايت شوم شما فرزند پيامبريد، در اين روز گرم چرا زحمت مى كشيد؟ حضرت فرمودند: يا عبدالاعلى! خرجت فى طلب رزق لاستغنى به عن مثلك (الحياة ۵/۳۲۴) عبدالاعلى! براى آن كه در زندگى خودكفا باشم، وابسته به اين و آن نگردم، برخود لازم دانستم تلاش كنم، اگرچه شرايط سخت و نابهنجار باشد.
وابستگى اقتصادى به ديگران استقلال سياسى را مخاطره آميز مى سازد و خطرى است براى اصول و ارزش هاى دينى. وابستگى، وابستگى مى آفريند.
«براى هر چيز پاسبان ها از پيش رو و پشت سر برگماشته كه به امر خدا او را نگهبانى كنند، حال هيچ قومى را دگرگون نخواهد كرد تا زمانى كه خود آن قوم حالشان را تغيير دهند و هرگاه خدا اراده كند كه قومى را عقاب كند هيچ راه دفاعى نداشته و هيچكس را جز خدا يارى آن كه آن بلا بگرداند نيست.»
اسلام نسبت به همه جنبه هاى زندگى از جمله اقتصاد و مسايل مادى، قوانين مشخص ارايه نموده است. فقر در اسلام شديدا مورد نكوهش قرار گرفته و بالعكس، برخوردارى از سطح قابل قبولى از رفاه اجتماعى- اقتصادى مورد تاكيد و تشويق قرار گرفته است.
تفاوت اساسى در ديدگاه اسلام از يك طرف و ديدگاه جوامع سكولار از طرف ديگر، نسبت به تعريف توسعه وجود دارد. در غرب، توسعه اقتصادى صرفا به جنبه هاى مادى و دنيوى و شرايط اجتماعى- روانى زندگى بشر توجه مى نمايد. «سايمون كوزنتس» اقتصاددان مشهور و برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۱ هدف جوامع سكولار را چنين تبيين مى نمايد: «منظور ما از سكولاريسم، تمركز و توجه به زندگى روى همين زمين با تاكيد عمده بر بهره مندى هاى اقتصادى در چارچوب نهادهاى اجتماعى قابل قبول مى باشد.»
از نظر اسلام، توسعه به موقعيتى اتلاق مى شود كه در آن افراد در بالاترين قابليت خود به مقام قرب الهى دست يابند. به عبارت ديگر، جامعه ايده آل از نظر اسلام، جامعه اى است كه فعاليت هاى افراد آن كاملا با جهت گيرى الهى بوده و هدف آن ها رستگارى اخروى مى باشد. براساس همين ديدگاه، دستيابى به چنين هدف مهمى بدون استفاده از ابزار مادى ميسر نخواهد بود. اين بدان دليل است كه انسان موجودى دو بعدى است و تكامل روحى وى به نحوه بهره بردارى مادى جسم بستگى دارد. بنابراين، مى توان استنباط نمود كه در اسلام رشد و توسعه اقتصادى اهميت فوق العاده دارد.
بنابراين جوامعى كه در سطوح بالايى از علم و دانش قرار دارند منطقا جزو كشورهاى پيشرفته بوده و متقابلا، كشورهاى پيشرفته به دليل آگاهى از اهميت علم و دانش، قادر به سرمايه گذارى هاى وسيع در گسترش مرزهاى آن مى باشند. آنچه از ديدگاه اسلام نسبت به توسعه قابل برداشت است، اين كه هيچ جامعه اى به توسعه نخواهد رسيد مگر آن كه اولا، آن را بخواهد و به عنوان يك هدف داراى اولويت به دنبال آن باشد و ثانيا براى نيل به آن تلاش و كوشش بنمايد. براين اساس خداوند به هيچ جامعه اى كمك نخواهد نمود، مگر اين كه خود تلاش نمايند: (و ان ليس للانسان الا ما سعى) (۳۹/۵۳) و يا (ان ا... لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم) (۱۱/۱۳)
بنابراين، مى توان نتيجه گرفت كه وضعيت فعلى و موجود هر جامعه اى حاصل خواست، عمل و كردار اعضاى آن در گذشته و حال بوده است. براساس آيه فوق حتى اگر مسلمانان نيز قصد تغيير و تحول در جامعه خود را داشته باشند لازم است نخست خود را تغيير دهند.از آنجا كه مخاطب اسلام همه جامعه است و نه افراد و گروه هاى خاص و برگزيده، توزيع عادلانه عدالت اجتماعى بسيار مورد تاكيد مى باشد. از آنجا كه در اسلام، هر آنچه آفريده شده متعلق به خداوند است، مردم موظف به استفاده آن ها به طور صحيح شده اند. بنابراين هيچ فرد يا جامعه اى مجاز به صدمه زدن و اتلاف و يا استفاده نامطلوب و نامناسب از منابع طبيعى نيست. انهدام توليدات براى افزايش قيمت، آلوده نمودن محيط زيست به هر نحو و از بين بردن منافع و مواهب خدادادى، به شدت در اسلام نهى شده است. در مجموع به نظر مى رسد كه دستورات و آموزش هاى اسلامى نه تنها مانعى براى توسعه نمى باشند، بلكه پتانسيل لازم براى هدايت جامعه اسلامى به سمت رشد ابعاد اجتماعى، اقتصادى و سياسى و در مجموع توسعه را دارا مى باشند.
سوره انعام- آيه ۹۱
آن ها كه گفتند خدا بر هيچكس از بشر كتابى نفرستاده خدا را نشناختند. اى پيغمبر به آن ها پاسخ ده كه كتاب توراتى را كه موسى آورده و در آن نور علم و هدايت خلق بود كه بر او فرستاد كه شما آيات آن را در اوراق نگاشته بعضى را آشكار نموديد و بسيارى را پنهان داشتيد و آنچه را شما و پدرانتان نمى دانستيد از آن بياموختيد بگو آن خداست آنگاه آن ها را بگذار ببازيچه خود فرو روند.
اسلام انسان ها را به سوى قطع وابستگى و نيازمندى هاى سلطه پذيرانه به ديگران فرا مى خواند و در اين خصوص امام على (ع) مى فرمايند: «آن گاه كه فرد و جامعه اى مورد لطف الهى قرار گيرد، خداوند توفيق خود اتكايى و خودكفايى به آن ها عنايت مى كند.»
(الحياة۳/۲۰۸)
و جز در موارد خاص و اضطرارى درخواست كمك و رفع نياز از سوى ديگران را نمى پسندد. در اين باره امام كاظم (ع) مى فرمايند: «جزء در موارد اضطرارى (زلزله، آتشفشان، سيل و...) درخواست كمك از ديگران بايسته نيست.» (الحياة ۴/۳۲۲)
رشته ها و پيوندهاى وابستگى اقتصادى گسسته شود، در اين صورت است كه جامعه مى تواند در مقابل توطئه هاى سلطه گران بايستد. كه در اين مورد امام صادق (ع) مى فرمايند: «... عزة المومن استغناءه عن الناس (الحياه ۴/۳۲۵)
قطع وابستگى در اسلام به عنوان يك ارزش مطرح است، شعارى كه هر مسلمان بايد آن را با خود زمزمه كند تا با تار و پود وجودش پيوند يابد. اسلام نظير ديگران زيستن و برخوردارى از كمال مطلوب را در اين مى داند كه انسان با ساز و كارهاى مشروع و عقلانى روندى پيش گيرد كه از وابستگى زيانبار رهايى يابد، بايد خود آنچه را خواهان است و مى خواهد، تحقق دهد. امام على (ع) مى فرمايند: «امكانات ديگران انسان را سعادتمند نمى سازد.» الحياة ۴/۳۲۵)
در بينش دين، توسعه واقعى با خودكفايى رابطه نزديك دارد. ناچيزترين رگه هاى وابستگى امرى ناخوشايند شمرده شده است. بزرگان دين همواره به ترويج فرهنگ خوداتكايى و خودكفايى پرداخته اند. عبدالاعلى مى گويد: در يك روز گرم و در شور گرما در اطراف مدينه به امام صادق (ع) برخوردم. گفتم: فدايت شوم شما فرزند پيامبريد، در اين روز گرم چرا زحمت مى كشيد؟ حضرت فرمودند: يا عبدالاعلى! خرجت فى طلب رزق لاستغنى به عن مثلك (الحياة ۵/۳۲۴) عبدالاعلى! براى آن كه در زندگى خودكفا باشم، وابسته به اين و آن نگردم، برخود لازم دانستم تلاش كنم، اگرچه شرايط سخت و نابهنجار باشد.
وابستگى اقتصادى به ديگران استقلال سياسى را مخاطره آميز مى سازد و خطرى است براى اصول و ارزش هاى دينى. وابستگى، وابستگى مى آفريند.
اسلام و توسعه:
«براى هر چيز پاسبان ها از پيش رو و پشت سر برگماشته كه به امر خدا او را نگهبانى كنند، حال هيچ قومى را دگرگون نخواهد كرد تا زمانى كه خود آن قوم حالشان را تغيير دهند و هرگاه خدا اراده كند كه قومى را عقاب كند هيچ راه دفاعى نداشته و هيچكس را جز خدا يارى آن كه آن بلا بگرداند نيست.»
اسلام نسبت به همه جنبه هاى زندگى از جمله اقتصاد و مسايل مادى، قوانين مشخص ارايه نموده است. فقر در اسلام شديدا مورد نكوهش قرار گرفته و بالعكس، برخوردارى از سطح قابل قبولى از رفاه اجتماعى- اقتصادى مورد تاكيد و تشويق قرار گرفته است.
تفاوت اساسى در ديدگاه اسلام از يك طرف و ديدگاه جوامع سكولار از طرف ديگر، نسبت به تعريف توسعه وجود دارد. در غرب، توسعه اقتصادى صرفا به جنبه هاى مادى و دنيوى و شرايط اجتماعى- روانى زندگى بشر توجه مى نمايد. «سايمون كوزنتس» اقتصاددان مشهور و برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال ۱۹۷۱ هدف جوامع سكولار را چنين تبيين مى نمايد: «منظور ما از سكولاريسم، تمركز و توجه به زندگى روى همين زمين با تاكيد عمده بر بهره مندى هاى اقتصادى در چارچوب نهادهاى اجتماعى قابل قبول مى باشد.»
از نظر اسلام، توسعه به موقعيتى اتلاق مى شود كه در آن افراد در بالاترين قابليت خود به مقام قرب الهى دست يابند. به عبارت ديگر، جامعه ايده آل از نظر اسلام، جامعه اى است كه فعاليت هاى افراد آن كاملا با جهت گيرى الهى بوده و هدف آن ها رستگارى اخروى مى باشد. براساس همين ديدگاه، دستيابى به چنين هدف مهمى بدون استفاده از ابزار مادى ميسر نخواهد بود. اين بدان دليل است كه انسان موجودى دو بعدى است و تكامل روحى وى به نحوه بهره بردارى مادى جسم بستگى دارد. بنابراين، مى توان استنباط نمود كه در اسلام رشد و توسعه اقتصادى اهميت فوق العاده دارد.
بنابراين جوامعى كه در سطوح بالايى از علم و دانش قرار دارند منطقا جزو كشورهاى پيشرفته بوده و متقابلا، كشورهاى پيشرفته به دليل آگاهى از اهميت علم و دانش، قادر به سرمايه گذارى هاى وسيع در گسترش مرزهاى آن مى باشند. آنچه از ديدگاه اسلام نسبت به توسعه قابل برداشت است، اين كه هيچ جامعه اى به توسعه نخواهد رسيد مگر آن كه اولا، آن را بخواهد و به عنوان يك هدف داراى اولويت به دنبال آن باشد و ثانيا براى نيل به آن تلاش و كوشش بنمايد. براين اساس خداوند به هيچ جامعه اى كمك نخواهد نمود، مگر اين كه خود تلاش نمايند: (و ان ليس للانسان الا ما سعى) (۳۹/۵۳) و يا (ان ا... لايغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم) (۱۱/۱۳)
بنابراين، مى توان نتيجه گرفت كه وضعيت فعلى و موجود هر جامعه اى حاصل خواست، عمل و كردار اعضاى آن در گذشته و حال بوده است. براساس آيه فوق حتى اگر مسلمانان نيز قصد تغيير و تحول در جامعه خود را داشته باشند لازم است نخست خود را تغيير دهند.از آنجا كه مخاطب اسلام همه جامعه است و نه افراد و گروه هاى خاص و برگزيده، توزيع عادلانه عدالت اجتماعى بسيار مورد تاكيد مى باشد. از آنجا كه در اسلام، هر آنچه آفريده شده متعلق به خداوند است، مردم موظف به استفاده آن ها به طور صحيح شده اند. بنابراين هيچ فرد يا جامعه اى مجاز به صدمه زدن و اتلاف و يا استفاده نامطلوب و نامناسب از منابع طبيعى نيست. انهدام توليدات براى افزايش قيمت، آلوده نمودن محيط زيست به هر نحو و از بين بردن منافع و مواهب خدادادى، به شدت در اسلام نهى شده است. در مجموع به نظر مى رسد كه دستورات و آموزش هاى اسلامى نه تنها مانعى براى توسعه نمى باشند، بلكه پتانسيل لازم براى هدايت جامعه اسلامى به سمت رشد ابعاد اجتماعى، اقتصادى و سياسى و در مجموع توسعه را دارا مى باشند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}