نویسنده: آیت‌الله حسن ممدوحی کرمانشاهی




 

اگر با دیده‌ی دقت به مسئله‌ی دعا بنگریم، درخواهیم یافت که دعا خود نوعی اجابت است؛ به همین جهت، هر دعایی همراه با دو اجابت خواهد بود: یکی اجابت قبل از دعا (توفیق دعا) و دیگری بعد از دعا. ظاهراً می‌توان گفت که انسان تا کاری که در خور این رحمت خاص باشد انجام ندهد، هرگز به این توفیق عظیم نخواهد رسید، زیرا خود توفیق، توفیق آور است. نیز، عدم موفقیت در دعا معلول سهل انگاری‌هایی است که قبلاً انجام گرفته است. در این زمینه، شواهد بسیاری از حضرات معصومین (عَلیهمِ السَّلام) وجود دارد که حتی بعضی از آنها به این مسئله تصریح کرده‌اند. از جمله رسول خدا (صَلّی الله علیه و آله) فرمود:
إِنََ اللهَ إِذا أَرادَ أَن یَستَجِیبَ لِعَبدٍ لَهُ فِی الدُّعاءِ؛ (1)
هر گاه خداوند اراده فرماید که دعای بنده‌ی خود را اجابت کند، به او اذن دعا می‌دهد. هم چنین فرمود:
مَن فُتِحَ لَهُ مِنکُم بابُ الدُّعاءِ، فُتِحَت لَهُ أَبوابُ الرَّحمَهِ؛ (2)
هر کس از شما که دری از دعا به روی او باز شده باشد، ابواب رحمت به سوی او گشوده شده است.
نیز از طریق اهل بیت (عَلیهِم السَّلام) همین معنا بسیار وارد شده است:
مَن أُعطِیَ الدُعاءَ، أُعطِیَ الإِجابَهَ؛ (3)
به هر کس از شما که توفیق دعا عطا شده است، اجابت آن نیز عنایت شده است.

حافظ! وظیفه‌ی تو دعا گفتن است و بس *** در بند آن مباش که نشنید یا شنید (4)

درخواست توفیق دعا از خداوند

امام سجاد (عَلیهِ السَّلام) به درگاه خداوند عرض می‌کند:
1. اَللّهُمَ اَجعَلنی أصَولُ بِکَ عِندَ الضَّرورَه وَ أسأَلُکَ عِندَ الحاجَهِ وَ أتَضَرَّعَ إِلَیکَ عِندَ المَسکَنهِ وَ لا تَفتِنّی بِالِاستِعانَه بِغَیرِکَ إذا اضطُرِرتُ، وَ لا بِالخُضوعِ لسُّؤالِ غَیرِکَ إِذا افتَقَرتُ، وَ لا بِالتَّضَرُّعِ إلی مِن دوُنِکَ إذا رَهِبتُ، فَأَستَحِقَّ بِذلِکَ خِذلانَکَ وَ مَنعَکَ وَ أعراضَک؛ (5)
خدایا! مرا چنان قرار ده که هنگام اضطرار به تو پناه آورم و هنگام نیازمندی از تو بخواهم و هنگام بیچارگی به درگاه تو زاری کنم. خدایا، چون درمانده شدم، مرا به یاری خواستن از غیر خود و چون فقیرگردیدم، به فروتنی برای درخواست از غیر خود و چون ترسیدم، به زاری کردنم پیش غیر خودت آزمایش مفرما، تا مبادا به سبب آن سزاوار خواری و دوری از رحمت تو گردم.
2. فَذَکَرُوکَ بِمَنِّکَ وَ شَکَرُوکَ بِفَضلِکَ بِأَمرِکَ؛ (6)
پس با منت تو، تو را یاد کردند و به فضل تو از تو سپاس گزاری نمودند و به فرمان تو، تو را خواندند.
3. وَ اعمُر لَیلی بِإِیقاظِی فِیهِ لِعِبادَتِکَ وَ تَفَرُّدِی بِالتَّهَجُّدِ لَکَ، وَ تَجَرُّدِی بِسُکُونی إِلَیکِ، وَ اِنزالِ حَوائِجِی بِکَ؛ (7)
و شبم را با شب خیزی برای انجام عبادت و شب زنده داری و آرام گرفتن به تو در خلوت و درخواست حوایجم از تو، آباد گردان.
4. فَإنّا بِکَ وَ لَکَ وَ لا وَسِیلَهَ لَنا إِلَیکَ إِلّا أَنتَ؛ (8)
ما به تو و برای توایم و هیچ وسیله‌ای برای رسیدن به درگاهت جز تو نداریم.
5. اَللّهُمَ أَنَا لَکَ وَ بِکَ وَ إِلَیکَ وَ مِنکَ؛ (9)
خدایا! من برای تو و به تو و به سوی تو و از توام.
از این مضامین بلند چنین بر می‌آید که آنچه در عالم ملک به وقوع می‌پیوندد، چه آن جا که ابر بر آسمان ظاهر می‌گردد و می بارد، یا آن جا که درخت، سر از خواب بر می‌دارد و می‌شکوفد و چه آن جا که عابد یا زاهدی به رکوع و سجود و دعا موفق می‌شود، همه و همه کرامت و فضیلتی است که خداوند متعال بر بندگان روا داشته و به طور مستقیم به آنان عطا فرموده است.

هم دعا از تو، اجابت هم ز تو *** ایمنی از تو، مهابت هم ز تو (10)

بنابراین اگر چه:

تا نگرید کودک حلوا فروش *** بحر رحمت در نمی‌آید به جوش (11)

ولی گریه‌ی کودک نیز خارج از نظام کل نیست و هرگز بریده از مبدأ عالم نمی‌باشد. پس، دست به عا برداشتن خود محتاج به تأییدی است که از جانب حضرت حق- جلّ و علا- صورت می‌گیرد. حضرت سیدالشهداء (عَلیهِ السَّلام) در این زمینه می‌فرماید:
لَم یَمنَعکَ جَهلِی وَ جُرأَتِی عَلَیکَ أَن دَلَلتَنِی إِلی ما یُقَرِّبُنِی إِلَیکَ وَ وَفَقتَنِی لِما یُزِلفُنِی لَدَیکَ؛ (12)
نادانی و گستاخی من بر تو، مانع از آن نشد که تو مرا به آنچه مایه‌ی قرب من به توست رهنمون گردید و به آنچه مرا در نزد تو منزلت می‌بخشد، موفق بداری.
بر این اساس، در مثنوی معنوی حکایت شخصی را نقل کرده که چون لبیک نمی‌شنید، از دعا کردن پشیمان گشته بود، ولی حضرت خضر (عَلیه السَّلام) در خواب از طرف خداوند- عزّوجلّ- به او اظهار داشت:

گفت آن الله تو لبیک ماست *** آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست
حیله‌ها و چاره جویی‌های تو *** جذب ما بود و گشاد این پای تو
ترس و عشق تو، کمند لطف ماست *** زیر هر یا رب تو، لیبک‌هاست
جان جاهل زاین دعا جز دور نیست *** زآن که یا رب گفتنش دستور نیست
بر دهان و بر دلش قفل است و بند *** تا ننالد با خدا وقت گزند (13)

بنابراین، همه کس به حریم دعا راه نمی‌یابند، به ویژه آن جا که سؤال از مرتبه‌ای بلند و مقامی رفیع باشد که اجابت در این زمینه به توفیق و تأیید بیشتری نیازمند است، چه دعای هر کس به مقدار معرفت و درایت اوست و حکایت از شأن، مقام و مرتبه‌ی شخص دارد. البته کسی که بتواند حتی ‌اندکی به آن قله‌ی سربلند رسیده و آن را فتح کند، مشمول یکی از نعمت‌های بی نهایت الهی گردیده است که نظیر ندارد و کسی هم از عهده‌ی شکر آن برنخواهد آند. «هَنیئاً لِأَربابِ النَّعِیمِ نَعِیمُهُم؛ خوشا برای نعمت داران، نعمتی که به آنها ارزانی شده است!» این جاست که اهل معرفت درخواست «وَ اقبَل تَوبَتِی؛ (14) توبه‌ی مرا بپذیر.» نموده‌اند و کسی که به این مرتبه برسد، دیگر دعای او هرگز از اجابت به دور نخواهد بود.

من غلام آن که نفروشد وجود *** جز بدان سلطان با افضال و جود
چون بگرید، آسمان گریان شود *** چون بنالد، چرخ یا رب خوان شود (15)

این حال، دریافت مرتبه‌ی عبودیت و بندگی به معنای تمام کلمه است، که سیدالشهداء (عَلیهِ السَّلام) در دعای «عرفه» به آن اشاره نموده است:
إِلهِی، أَنَا الفَقیِرُ فِی غِنایَ فَکَیفَ لا أَکونُ فَقیراً فِی فَقرِی؟؛ (16)
من در حال بی نیازی نیازمندم، پس چگونه در حال نیاز، نیازمند نباشم؟!
آری، فقر در مرحله‌ی غنا همان فقر وجودی و ذاتی است که هرگز از نظام موجودات جدا نیست.
این سخن اقتباس از آیه‌ی کریمه زیر است که می‌فرماید:
(یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ)؛ (17)
‌ای مردم! همه‌ی شما به خدا نیاز دارید و تنها خداوند بی نیاز و ستوده است.
منظور از این فقر، نیاز انسان به لوازم زندگی، پوشاک، خوراک، مسکن و.... نیست، بلکه فقر وجودی و ذاتی مطمح نظر است که در مقابل غنای ذاتی (وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی) می‌باشد. شاید تعداد کسانی که به مرتبه‌ی دقیق مداقی این مقام می‌رسند، در هر قرن به شماره‌ی انگشتان دست نرسد.
سخن در این زمینه بسیار، ولی خارج از حد این رساله است. از این رو، نقل آنها بی ثمر و چه بسا شتاب زدگی باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1- المیزان، ج2، ص42 و سیوطی، الدر المنثور، ج4، ص 328.
2- المیزان، ج2، ص42، به نقل از الدّرالمنثور.
3- کافی، ج2، ص 65؛ وسائل الشیعه، ج7، ص 29 ؛ ج15، ص 213 و بحار الانوار، ج68، ص43.
4- دیوان حافظ، تحیح قدسی، غزل 145.
5- صحیفه‌ی سجادیه، دعای 20.
6- همان، دعای 45.
7- همان، دعای 47.
8- بحارالانوار، ج91، ص 147.
9- همان، ج73، ص 174، ج100، ص 100 و مستدرک الوسائل، ج17، ص 266.
10- مثنوی معنوی، دفتر دوّم، ص 128.
11- همان، ص122.
12- اقبال الاعمال، ص 339؛ بحارالانوار، ج95، ص 216 و البلد الامین، ص 251.
13- مثنوی معنوی.
14- کافی، ج4، ص470 و من لا یحضره الفقیه، ج2، ص 468، 547.
15- مثنوی معنوی.
16- بحار الانوار، ج95، ص 225 و 227 و اقبال الاعمال، ص 348.
17- فاطر، آیه‌ی 15.

منبع مقاله :
ممدوحی کرمانشاهی، حسن؛ (1389)، نیایش از دیدگاه عقل و نقل، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول