حقيقت ايمان و كفر
حقيقت ايمان و كفر
نويسنده:معصومه اسماعيلى
منبع:جوان
منبع:جوان
واژه كليدى ايمان، از دوران پيدايش اسلام تاكنون محور بحث ها و گفت وگوهاى بسيارى بوده است. عامل اساسى قرار گرفتن «ايمان» در كانون توجه متكلمان اسلامى، پرداختن كتاب آسمانى آنان به اين مقوله بوده، به گونه اى كه حجم بالايى از مندرجات اين كتاب مقدس به آن اختصاص يافته است، قرآن به عنوان خاستگاه اصلى مباحث كلام اسلامى در آيات بسيارى به مساله ايمان آثار و فوايد آن و توصيف مومنان پرداخته است.
پرسش و پاسخ درباره ايمان محدود به زمان رسول خدا (ص) نبود و اين رويه در زمان خلافت اميرمومنان على (ع) نيز ادامه يافت به طورى كه سخنان بسيارى از آن حضرت در اين زمينه نقل شده است.
در روند پيدايش بحث هاى كلامى، اين پرسش در ميان متكلمان اسلامى طرح شد كه: حقيقت ايمان چيست؟
در قرآن به صراحت از حقيقت ايمان سخنى به ميان نيامده است لذا متكلمين مسلمان، نظريه هاى متفاوتى را ارايه نموده اند، شايسته است كه قبل از پرداختن به بيان نظريه ها، به واژه شناسى لغوى «ايمان» و متعلق آن پرداخته شود.
ايمان بر وزن «افعال» از ماده (ا-م- ن) و به معناى: تصديق كردن، گرويدن، ايمن گردانيدن، اذعان نمودن، امان دادن، اقرار كردن و ضدكفر به كار رفته است.
تفتازانى در شرح مقاصد بر آن است كه ماده «امن» در باب افعال، دو معناى تعديه و صيرورت را افاده مى كند، اگر ايمان مقرون به «باء» باشد معناى اقرار و اعتراف را مى رساند. «آمن الرسول بما انزل اليه» (بقره/۲۸۵) و اگر مقرون به «لام» باشد معناى اذعان، تصديق و قبول را افاده مى نمايد «و ما انت بمومن لنا و لوكنا صادقين» (يوسف/۱۷)، و اگر ايمان متعدى بنفسه باشد معناى «ايمن گرديدن» را افاده مى كند.
از مهمترين پرسش هاى اوليه پيرامون ايمان، اين مساله است كه ايمان به چه چيزهايى تعلق مى گيرد.
از نگاه متكلمان،ايمان به الله، توحيد، عدل، پيامبر و هر چيزى كه معرفت آن واجب است تعلق مى گيرد. در آيات الهى قرآن از موارد زير به عنوان متعلق ايمان ياد شده است: عالم غيب خداوند سبحان و اسماء و صفات حسناى او، ايمان به پيامبر اسلام و رسالت جهانى وى، ايمان به پيامبران و رسالت آنان، ايمان به معاد و روز رستاخيز.
اختلاف درباره حقيقت ايمان، به زمان پيدايش اعتزال مربوط مى شود به دورانى كه حملات خوارج بر حكمرانان اموى، حكمين و پيروانشان شدت گرفت و شعارشان تكفير حضرت على (ع)، معاويه و عثمان و همه مخالفانشان بود، آن ها ادعا كردند ميان كفر و اسلام هيچ فاصله اى نيست و هر كس اظهار اسلام كند ولى به آنچه اسلام آورده، عمل نكند كافر است.
خوارج، در آغاز با انگيزه سياسى به اين بحث دامن زدند اما بتدريج و با آرام شدن بحران هاى سياسى در جامعه اسلامى، اين مباحث صبغه كلامى به خود گرفت و زمينه نظريه پردازى كلامى از سوى محققان شد.
در برابر تندروى هاى خوارج، فرقه «مرجئه» ظهور كرد كه پيروان آن معتقدند ايمان عبارت از تصديق به قلب و اقرار به زبان است و گناهان هر اندازه هم كه باشند به آن زيانى نمى رسانند. به همين ترتيب آراى فرق اسلامى در زمينه حقيقت ايمان در نهايت اختلاف است كه نگارنده در ذيل فقط به بررسى نظريه فرقه هاى معتزله، اشاعره و اماميه مى پردازد.
آن ها به آياتى استناد مى كنند كه گوياى اين مطلب است كه دين عبارتست از به جاى آوردن واجبات و ترك محرمات، از جمله:
«و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين» (آل عمران/۸۵)
و هر كه جز اسلام دينى ديگر جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است و نيز در اثبات، عقيده خود به برخى احاديث استناد كرده اند مانند اين كه پيامبر (ص) فرموده است: «لايزنى الزانى و هو مومن و لايسرق السارق و هو مومن» (اصول كافى: ۲/۲۸۵)
اين گروه در تاييد عقيده شان به برخى آيات كه به زعم آن ها گوياى اين مطلب است استدلال كرده اند از جمله آيه ۲۲ سوره مجادله و آيه ۱۰۶ سوره نحل و آيات ديگر.
بيشتر طايفه اماميه برآنند كه ايمان همان تصديق قلبى است، اقرار زبانى جزيى از حقيقت آن نيست و عمل نيز از اركان آن بشمار نمى آيد و ايمان متوقف بر آن نيست.
خواجه نصيرالدين طوسى- متكلم بزرگ شيعى- معتقد است كه ايمان عبارتست از تصديق به قلب و لسان معا و براى اين كه هر كدام از آن ها به تنهايى كافى نيست دليل سمعى مى آورد.
علامه حلى (ره) نيز (انوار الملكوت، ص ۱۷۹) مى گويد: ايمان تصديق است و دليل آن هم نقل اهل سنت و نقل شرع است پس فعل طاعات، جزء ايمان نيست.
شيخ مفيد (ره) در اوايل المقالات مى نويسد: اماميه بر اين عقيده اتفاق نظر دارند كه اسلام غير از ايمان است و هر مومنى مسلمان است در حالى كه هر مسلمانى، مومن نيست... اما معتزله و بسيارى از خوارج برخلاف اين عقيده هستند و گمان كرده اند كه هر مسلمانى مومن است و هيچ فرقى بين اسلام و ايمان در دين نيست.
بسيارى از متكلمان معاصر شيعى، ضمن اعتقاد به كفايت تصديق قلبى در تحقق ايمان، اقرار زبانى و عمل جوارحى را خارج از جوهره آن دانسته اند، ولى با اين حال اقرار زبانى را شرط اصلى پذيرش شخص به عنوان مسلمان در جامعه اسلامى مى دانند كه آثارى همچون: قبول شهادت و خبر او حرمت خون، عرض، حيثيت و ناموس او و صحت نكاح منوط به آن است.
همچنين، هرچند عمل خارج از گوهر ايمان است، اما عنصر بايسته و لازمه ضرورى آن مى باشد، همانگونه كه ايمان علت ناقصه كردار نيك مى باشد عمل صالح هم به نوبه خود در ارتقاء ايمان تاثيرگذار است. پيامد منطقى نظريه «تعامل دو سويه ايمان و عمل»- كه در آيات و روايات نيز تاييد شده - «تشكيكى بودن» ايمان است يعنى ايمان داراى مراتب متفاوت به حسب شدت و ضعف است، در اين راستا مراتبى براى ايمان برشمرده اند:
مرتبه اول، باور و تصديق قلبى است كه دستاوردش خروج از كفر و پيوستن به ايمان است.
مرتبه دوم، اقرار زبانى و تصديق قلبى است كه پيامدش پذيرفته شدن شخصى به عنوان عضوى از جامعه اسلامى است.
مرتبه سوم، افزون بر تصديق قلبى و اقرار زبانى، عمل به واجبات و ترك محرمات است كه نتيجه آن، نجات، سعادتمندى و رهايى از عذاب اخروى است.
مرتبه چهارم، افزون بر مراحل قبلى، عمل به مستحبات و ترك مكروهات است كه حاصل آن نيل به درجه مقربان و صديقان است.
البته مراتب ديگرى براى ايمان متصور است مانند عدم فكر به گناه و عدم غفلت از حضور در محضر پروردگار و...
ظاهر بسيارى از آيات و روايات مويد اين مطلب مى باشد كه ايمان داراى درجات و مراتب مى باشد مانند: «مومنان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود خوف بر دل هايشان افزون گردد و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود، ايمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توكل مى كنند.» (انفال /۲)
و يا «چون سوره اى نازل شود بعضى مى پرسند: اين سوره به ايمان كدام يك از شما افزود؟ آنان كه ايمان آورده اند به ايمانشان افزوده شود و خود شادمانى مى كنند.» (توبه/۱۲۴)
از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده كه فرمودند: بالاترين مرتبه ايمان يك درجه است هر كه به آن درجه رسد رستگار و پيروز شده و آن اين است كه باطن آدمى به آن حد از پاكى برسد كه اگر آشكار شود پروايى نداشته باشد و اگر پوشيده ماند از كيفر خدا بر آن نترسد. (بحار: ۷۱/۳۶۹)
امام صادق (ع) نيز فرموده اند: ايمان مانند نردبانى است كه ده پله دارد و پله هاى آن يكى پس از ديگرى پيموده مى شود. (اصول كافى: ۲/۴۵)
پرسش و پاسخ درباره ايمان محدود به زمان رسول خدا (ص) نبود و اين رويه در زمان خلافت اميرمومنان على (ع) نيز ادامه يافت به طورى كه سخنان بسيارى از آن حضرت در اين زمينه نقل شده است.
در روند پيدايش بحث هاى كلامى، اين پرسش در ميان متكلمان اسلامى طرح شد كه: حقيقت ايمان چيست؟
در قرآن به صراحت از حقيقت ايمان سخنى به ميان نيامده است لذا متكلمين مسلمان، نظريه هاى متفاوتى را ارايه نموده اند، شايسته است كه قبل از پرداختن به بيان نظريه ها، به واژه شناسى لغوى «ايمان» و متعلق آن پرداخته شود.
ايمان بر وزن «افعال» از ماده (ا-م- ن) و به معناى: تصديق كردن، گرويدن، ايمن گردانيدن، اذعان نمودن، امان دادن، اقرار كردن و ضدكفر به كار رفته است.
تفتازانى در شرح مقاصد بر آن است كه ماده «امن» در باب افعال، دو معناى تعديه و صيرورت را افاده مى كند، اگر ايمان مقرون به «باء» باشد معناى اقرار و اعتراف را مى رساند. «آمن الرسول بما انزل اليه» (بقره/۲۸۵) و اگر مقرون به «لام» باشد معناى اذعان، تصديق و قبول را افاده مى نمايد «و ما انت بمومن لنا و لوكنا صادقين» (يوسف/۱۷)، و اگر ايمان متعدى بنفسه باشد معناى «ايمن گرديدن» را افاده مى كند.
از مهمترين پرسش هاى اوليه پيرامون ايمان، اين مساله است كه ايمان به چه چيزهايى تعلق مى گيرد.
از نگاه متكلمان،ايمان به الله، توحيد، عدل، پيامبر و هر چيزى كه معرفت آن واجب است تعلق مى گيرد. در آيات الهى قرآن از موارد زير به عنوان متعلق ايمان ياد شده است: عالم غيب خداوند سبحان و اسماء و صفات حسناى او، ايمان به پيامبر اسلام و رسالت جهانى وى، ايمان به پيامبران و رسالت آنان، ايمان به معاد و روز رستاخيز.
اختلاف درباره حقيقت ايمان، به زمان پيدايش اعتزال مربوط مى شود به دورانى كه حملات خوارج بر حكمرانان اموى، حكمين و پيروانشان شدت گرفت و شعارشان تكفير حضرت على (ع)، معاويه و عثمان و همه مخالفانشان بود، آن ها ادعا كردند ميان كفر و اسلام هيچ فاصله اى نيست و هر كس اظهار اسلام كند ولى به آنچه اسلام آورده، عمل نكند كافر است.
خوارج، در آغاز با انگيزه سياسى به اين بحث دامن زدند اما بتدريج و با آرام شدن بحران هاى سياسى در جامعه اسلامى، اين مباحث صبغه كلامى به خود گرفت و زمينه نظريه پردازى كلامى از سوى محققان شد.
در برابر تندروى هاى خوارج، فرقه «مرجئه» ظهور كرد كه پيروان آن معتقدند ايمان عبارت از تصديق به قلب و اقرار به زبان است و گناهان هر اندازه هم كه باشند به آن زيانى نمى رسانند. به همين ترتيب آراى فرق اسلامى در زمينه حقيقت ايمان در نهايت اختلاف است كه نگارنده در ذيل فقط به بررسى نظريه فرقه هاى معتزله، اشاعره و اماميه مى پردازد.
۱- معتزله
آن ها به آياتى استناد مى كنند كه گوياى اين مطلب است كه دين عبارتست از به جاى آوردن واجبات و ترك محرمات، از جمله:
«و من يبتغ غير الاسلام دينا فلن يقبل منه و هو فى الاخره من الخاسرين» (آل عمران/۸۵)
و هر كه جز اسلام دينى ديگر جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است و نيز در اثبات، عقيده خود به برخى احاديث استناد كرده اند مانند اين كه پيامبر (ص) فرموده است: «لايزنى الزانى و هو مومن و لايسرق السارق و هو مومن» (اصول كافى: ۲/۲۸۵)
۲- اشاعره
اين گروه در تاييد عقيده شان به برخى آيات كه به زعم آن ها گوياى اين مطلب است استدلال كرده اند از جمله آيه ۲۲ سوره مجادله و آيه ۱۰۶ سوره نحل و آيات ديگر.
۳- اماميه
بيشتر طايفه اماميه برآنند كه ايمان همان تصديق قلبى است، اقرار زبانى جزيى از حقيقت آن نيست و عمل نيز از اركان آن بشمار نمى آيد و ايمان متوقف بر آن نيست.
خواجه نصيرالدين طوسى- متكلم بزرگ شيعى- معتقد است كه ايمان عبارتست از تصديق به قلب و لسان معا و براى اين كه هر كدام از آن ها به تنهايى كافى نيست دليل سمعى مى آورد.
علامه حلى (ره) نيز (انوار الملكوت، ص ۱۷۹) مى گويد: ايمان تصديق است و دليل آن هم نقل اهل سنت و نقل شرع است پس فعل طاعات، جزء ايمان نيست.
شيخ مفيد (ره) در اوايل المقالات مى نويسد: اماميه بر اين عقيده اتفاق نظر دارند كه اسلام غير از ايمان است و هر مومنى مسلمان است در حالى كه هر مسلمانى، مومن نيست... اما معتزله و بسيارى از خوارج برخلاف اين عقيده هستند و گمان كرده اند كه هر مسلمانى مومن است و هيچ فرقى بين اسلام و ايمان در دين نيست.
بسيارى از متكلمان معاصر شيعى، ضمن اعتقاد به كفايت تصديق قلبى در تحقق ايمان، اقرار زبانى و عمل جوارحى را خارج از جوهره آن دانسته اند، ولى با اين حال اقرار زبانى را شرط اصلى پذيرش شخص به عنوان مسلمان در جامعه اسلامى مى دانند كه آثارى همچون: قبول شهادت و خبر او حرمت خون، عرض، حيثيت و ناموس او و صحت نكاح منوط به آن است.
همچنين، هرچند عمل خارج از گوهر ايمان است، اما عنصر بايسته و لازمه ضرورى آن مى باشد، همانگونه كه ايمان علت ناقصه كردار نيك مى باشد عمل صالح هم به نوبه خود در ارتقاء ايمان تاثيرگذار است. پيامد منطقى نظريه «تعامل دو سويه ايمان و عمل»- كه در آيات و روايات نيز تاييد شده - «تشكيكى بودن» ايمان است يعنى ايمان داراى مراتب متفاوت به حسب شدت و ضعف است، در اين راستا مراتبى براى ايمان برشمرده اند:
مرتبه اول، باور و تصديق قلبى است كه دستاوردش خروج از كفر و پيوستن به ايمان است.
مرتبه دوم، اقرار زبانى و تصديق قلبى است كه پيامدش پذيرفته شدن شخصى به عنوان عضوى از جامعه اسلامى است.
مرتبه سوم، افزون بر تصديق قلبى و اقرار زبانى، عمل به واجبات و ترك محرمات است كه نتيجه آن، نجات، سعادتمندى و رهايى از عذاب اخروى است.
مرتبه چهارم، افزون بر مراحل قبلى، عمل به مستحبات و ترك مكروهات است كه حاصل آن نيل به درجه مقربان و صديقان است.
البته مراتب ديگرى براى ايمان متصور است مانند عدم فكر به گناه و عدم غفلت از حضور در محضر پروردگار و...
ظاهر بسيارى از آيات و روايات مويد اين مطلب مى باشد كه ايمان داراى درجات و مراتب مى باشد مانند: «مومنان كسانى هستند كه چون نام خدا برده شود خوف بر دل هايشان افزون گردد و چون آيات خدا بر آنان خوانده شود، ايمانشان افزون گردد و بر پروردگارشان توكل مى كنند.» (انفال /۲)
و يا «چون سوره اى نازل شود بعضى مى پرسند: اين سوره به ايمان كدام يك از شما افزود؟ آنان كه ايمان آورده اند به ايمانشان افزوده شود و خود شادمانى مى كنند.» (توبه/۱۲۴)
از رسول گرامى اسلام (ص) نقل شده كه فرمودند: بالاترين مرتبه ايمان يك درجه است هر كه به آن درجه رسد رستگار و پيروز شده و آن اين است كه باطن آدمى به آن حد از پاكى برسد كه اگر آشكار شود پروايى نداشته باشد و اگر پوشيده ماند از كيفر خدا بر آن نترسد. (بحار: ۷۱/۳۶۹)
امام صادق (ع) نيز فرموده اند: ايمان مانند نردبانى است كه ده پله دارد و پله هاى آن يكى پس از ديگرى پيموده مى شود. (اصول كافى: ۲/۴۵)
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}