نویسنده: آیت‌الله محمد تقی مصباح یزدی




 

مبدأ بودن تصور برای تصدیقی به چند معنا قابل تصور است:
الف- چون هر تصدیقی حداقل سه تصور: موضوع، محمول و نسبت را لازم دارد، بدین لحاظ ممکن است تصور را مبدأ تصدیق بشماریم.
ب- تصور به معنای مطلق علم حصولی، مَقسم تصور و تصدیق خواهد بود چرا که تصور و تصدیق از اقسام علم حصولی محسوب می‌شوند و البته همان‌طور که در کتب منطقی مذکور است هرگز در تقسیم، قِسم الشیء قسیم الشیء نمی‌شود و مقسم هم مفهوماً عین اقسام نیست؛ چرا که مراد از تصورِ مقسمی، تصور لابشرط (از حکم) و مراد از تصورِ قسمی، تصورِ بشرط لا و مراد از تصدیق، تصور بشرط شیء است.
مبدأ بودن تصور برای تصدیق اگر بدین معنا گرفته شود معادل با مقسمیّت تصور برای تصدیق است.
ج- معنای دیگر این است که هر تصدیق و هر قضیه‌ای را می‌توان به شکل یک امر تصوری لحاظ کرد، امّا هر تصّوری را نمی‌توان به صورت تصدیق لحاظ نمود. مثلاً وقتی می‌گوییم: «هوا گرم است» این یک تصدیق است، امّا اگر بگوییم: جمله‌ی «هوا گرم است» جمله‎‌ای است خبری. در اینجا همان تصدیق را به شکل تصوری لحاظ کرده‌ایم.
البته تصورات مرکّبی مثلِ «حسنِ کوشا» را نیز- که یک ترکیب وصفی است- می‌توان به شکل «حسن کوشا است» در آورد امّا در هر تصّوری- مثل تصوّرات بسیطه- این امر امکان ندارد.
باید توجّه کرد که مسئله‌ی مطابقت و یا عدم مطابقت، و به تعبیر دیگر مسئله‌ی صحت و خطا، همواره از لوازم تصدیق است و نه تصور. در تصوّر- از آن حیث که تصور است- هرگز صحّت و خطا طرح نمی‌شود. حال در جمله‌ای مثل: «آتش گرم است» اگر ما حیثیت حکایت و گزارش از بیرونِ این قضیه یعنی واقع‌نمایی و اِخبار از نفس‌الامر آن را لحاظ کنیم، در این صورت بدین جمله لحاظ تصدیقی نموده‌ایم و امّا اگر چنین حیثیتی را در آن لحاظ نکنیم به گونه‌ای که هرگز از ما موضوع‌گیری خاصی را طلب نکند و ما را وادار به تصدیق و تکذیب ننماید، در این حالت آن را با لحاظ تصوری نگاه کرده‌ایم.
در اینجا نکته‌ای مطرح می‌شود و آن این است که بنابراین، تصور و تصدیق اموری نسبی‌اند و نه نفسی، یعنی تصدیق یا تصور بودن یک صورت علمی، بستگی به لحاظ ما دارد؛ با لحاظ خاصی تصور، و با لحاظ دیگر تصدیق می‌شود. آیا مطلب چنین است؟
جواب این سؤال به اختصار این است که باید معانی اصطلاحی و موارد کاربرد واژه‌های تصور و تصدیق را کاملاً از یکدیگر تفکیک نمود و نباید معانی مختلف را به یکدیگر در آمیخت و هر یک را در هرجا به کار بست. مثلاً وقتی می‌گوییم: «زمین متحرک است» برای شخصی که بدان یقین دارد، تصدیق محسوب می‌گردد ولی برای فردی که در آن شک دارد، تصور محسوب می‌شود. در اینجا مراد از تصور و تصدیق، دو حالت نفسانی مختلف است که در این دو شخص تفاوت می‌کند، امّا اگر تنها به شکل این عبارت- صرف نظر از گوینده و اعتقاد وی- توجّه کنیم که بر چه معنایی دلالت دارد باید آن را عبارت تصدیقی (قضیّه) به حساب بیاوریم بر خلاف الفاظ مفرد و ترکیبات اضافی و وصفی.
پس می‌بینید که به لحاظ اول، تصور و تصدیق معنای نسبی و اضافی پیدا می‌کنند، اما با لحاظ دوم، تصدیق معنایی نفسی و غیر اضافی می‌یابد. بنابراین پاسخ سؤال فوق به گونه‌ای دقیق، در گرو بررسی و تفصیل و تفکیک معانی مختلف تصور و تصدیق و موارد کاربرد هر یک از این دو است.
منبع مقاله :
مصباح یزدی، محمدتقی، (1384)، شرح برهان شفا (جلد اول و دوم)، تهران: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه‌الله)، چاپ اول