جایگاه مبحث سؤال و اقسام آن
وقتی امری بر ما مجهول است و ما بر آنیم که بدان معرفت پیدا کنیم «سؤال» طرح میکنیم. سؤال به معنای طلب است و متعلِّق طلب را مطلب گویند. از آنجا که علم منطق عهدهدار بحث از طرق سیر از معلوم به مجهول (فکر) است،
نویسنده: آیتالله محمد تقی مصباح یزدی
وقتی امری بر ما مجهول است و ما بر آنیم که بدان معرفت پیدا کنیم «سؤال» طرح میکنیم. سؤال به معنای طلب است و متعلِّق طلب را مطلب گویند. از آنجا که علم منطق عهدهدار بحث از طرق سیر از معلوم به مجهول (فکر) است، منطقیان بحثی تحت عنوان «اصناف مطالب» یعنی اقسام پرسشهایی که ما در موارد مجهول، مطرح میکنیم، طرح کردهاند.(1)
برخی (2) در باب کلیّات خمس (ایساغوجی) بدین مطلب پرداختهاند که سؤالات ما چندگونهاند و هر یک از کلیات پنجگانه در پاسخ چه نوع سؤالی واقع میشوند؟ گفتهاند که گاه سؤال از هویت شخصیه است، در این صورت عوارض شخصیه در پاسخ میآیند و گاهی سؤال از تمام حقیقت ذاتی یک شیء است، حقیقتی که در آن شیء و امثال آن وجود دارد، در اینجا از «نوع» بهره میگیریم و گاهی سؤال از تمام حقیقتِ مشترکِ بین چند نوع است، برای پاسخ این سؤال «جنس» را ذکر میکنیم.
گاهی به وسیلهی «ایّ» سؤال از ممیّز ذاتی داریم که در جواب «فصل» را میآوریم و گاهی با «ایّ» سؤال از ممیّز عرضی داریم که در جواب از عرض خاص (خاصّه) استفاده میکنیم و کاربرد «عرضی عام» آنجاست که سؤال از وصفی غیر ذاتی و مشترک باشد، مثل اینکه سؤال کنیم: وصف غیر ذاتی و مشترک بین انسان و اسب چیست؟ در جواب از عرض عام مثل «ماشی» استفاده میکنیم.
شیخالرئیس (رحمه الله علیه) بحث مستقصی در باب مطالب را در پایان مبحث برهان از منطق اشارات آورده است.(3) برخی این مبحث را در باب «تعریف» میآورند.(4)
حکیم بهمنیار (رحمه الله علیه) آن را در مدخل مبحث «برهان» آورده است. مرحوم خواجهی طوسی در فصل سوّم از مقالتِ برهان بدان پرداخته است. در اینجا این سؤال مطرح میشود که جایگاه اصلی مبحث «مطالب» در منطق کجاست؟ باید گفت بخشی از آن یعنی مطلب «ما» و «ایّ» و... که ناظر به «چیستی» اشیاءاند مربوط به مبحث «تعریف» است و بخشی از مطالب یعنی مطلب «هل» و «لم» و... که ناظر به «هستی»، «اَستی» و «چرایی» اشیاءاند مربوط به مبحث «استدلال» است.
اما منطقیین همهی این بحثها را تحت عنوان «اصنافِ مطالب» در یکجا آوردهاند، برخی در باب «تعریف» و برخی در باب «حجّت». معلّم اول این مبحث را در مقالهی دوم از کتاب برهانش آورده است.
مطالب اصلی و فرعی
ارسطو درمقالهی دوم از کتاب برهان مطالب را به چهار نوع تقسیم کرده است:«و الأشیاء التی نطلبها هی اربعة: احدها أنّه یوجد، و الآخر لماذا، إن کان موجوداً، و ما هو».(5) خود شیخ (رحمه الله علیه) نیز در مقالهی چهارم همین کتاب در فصل نخست مینویسد: «فإنها بحسب ما یبحث عنه فی هذا الموضع أربعة» و مراد او از چهار مطلب، هل بسیطه، هل مرکبه، مطلب لم و مطلب ما میباشد.
برخی از منطقیان ابتدا مطالب را به دو دستهی «اصلی و فرعی» تقسیم میکنند: مطالب اصلی عبارتند از مطلب ما (چیستی)، مطلب هل (هستی) و مطلب لم (چرایی). حکیم سبزواری (رحمه الله علیه) به نظم گفته است:
اُسّ المطالب ثلاثةٌ عُلِم مطلبُ ما، مطلبُ هل، مطلبُ لم(6).
و مطالب فرعی عبارتند از: مطلب ایّ، مطلب کَم، مطلب کیفَ، مطلب اَینَ، مطلب متی و... مطالب اصلی درمورد همهی موجودات از واجب تا هیولا قابل طرحاند، امّا مطالب فرعی قلمرو محدودی دارند. مثلاً کمّ و کیف و زمان و مکان فقط درمادیّات مطرحاند و در مجردات راه ندارند، شاید از این رو آنها را اصلی و اینها را فرعی نامیدهاند. وجه دیگر این است که مطالب فرعی قابل ارجاع به دیگری هستند امّا مطالب اصلی چنین نمیباشند.
هر یک از سه مطلب اصلی نیز به دو قسم تقسیم شده است: «ما» شارحه و «ما» حقیقی؛ «هل» بسیطه و «هل» مرکّبه؛ «لم» ثبوتی و «لم» اثباتی. متأخرین تقسیم دیگری نیز در باب «لم» مطرح کردهاند و آن، تقسیم «لم» به «لم فاعلی» برای سؤال از فاعل و «لم غایی» برای سؤال از غایت است. خود ارسطو به تقسیم هل به بسیطه و مرکّبه اشاره کرده است امّا در باب مطالب،اشارهی روشنی به تقسیم «ما» و «لم» ندارد.(7)
شیخالرئیس (رحمه الله علیه) نیز به تبع ارسطو، مطالب را به چهار قسم تقسیم کرده است. میتوان «مطلب ایّ» را در کنار «مطلب ما» قرار داده، اساسیترین مطلب را چهار تا دانست و از سوی دیگر میتوان همهی مطالب را تحت دو مطلب «هل»- که طالب برهان است- و مطلب «ما»- که طالب حدّ حقیقی است- گنجانید و فقط این دو را مطالب اصلی دانست.(8)
پینوشتها:
1- نگاه کنید به، منطق ارسطو، ج2، ص 427 و نیز اساس الاقتباس، ص 351. التحصیل، ص 195.
2- نگاه کنید به: اشارات، ج1، ص 69 الی ص 93.
3- نگاه کنید به: اشارات، ج1، ص 313- 308.
4- نگاه کنید به: المنطق، باب سوم. منطق منظومه، ص 31.
5- منطق ارسطو، ج2، ص 427.
6- منطق منظومه، ص 31.
7- منطق ارسطو، ج2، ص 248.
8- نگاه کنید به: اساس الاقتباس، ص 354.
مصباح یزدی، محمدتقی، (1384)، شرح برهان شفا (جلد اول و دوم)، تهران: انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمهالله)، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}