... كه من نبي شمايم علي امام شماست

نويسنده:آشناي خراساني

«غديرخم» در آيينه شعر كهن فارسي ؛

«غدير» در لغت به معني آبگير و تالابي است كه آب باران و سيل در آن جمع شود.غديرخم را اگر به معني مكاني بگيريم، محلي است
بين مكه و مدينه، اما اگر به معني زماني بگيريم ؛ روزي است كه اميرالمؤمنين علي (ع) به مقام شامخ ولايت رسيدند. اما در اصطلاح «غدير خم» مكاني است كه باران ولايت بر سرهمگان باريدن گرفت.
در اين مقال برآنيم تا جلوه غديرخم و ولايت را در آيينه شعر شاعران به نظاره بنشينيم تا با آناني كه عيد غدير را در كلامشان به تصوير كشيده اند بيشتر آشنا شويم.
« كس را خداي، بي هنري مرتبت نداد
بيهوده هيچ سيل نيايد سوي غدير»
«آهني در كف چون مرد غدير خم
به كتف باز فكنده سر هر دو كم»
«شرف چيز به هنگام پديد آيد از
وچون پديد آمد تشريف علي روز غدير»
ناصر خسرو گويي اطرافيانش را كه مي خواسته اند بر ماجراي روز غدير سرپوش بگذارند اين گونه مورد خطاب قرار مي دهد:
«آگه تونه اي كه پيمبر كه را سپرد
روز غديرخم بر منبر ولايتش»
«بيش از دگران بود به شمشير و به علم
وان كه بگزيد و وصي كرد بر سرماش»
«آنكه معروف بدوشد به جهان روز غدير
وز خداوند ظفر خواست پيمبر به دعاش»
«بياويزد آن كس به غدر خداي
كه بگريزد از عهد روز غدير»
« غديرخم رسيد اي ساقي گل چهره مي بايد
مي يي كاو يادگاراز دولت كاووس كي بايد»
«مرا به روزغدير آن پريوش دلخواه
چشاند شربتي از جام من والاه
زنور مي به دلم پرتوي فروغ افكند
كز او نبوده به جز پير مي فروش آگاه»
«همايونا و شادا فرخا عيد غدير آمد»
«صيقلي ديدي كجا روشن كند حراقه را
ماغ و مرغابي بر آن گونه است بر روي غدير»
«كسي كه در كنف شرع در حمايت توست
همي نشاط كند خاصه صبح عيد غدير»
«امام بود محمد علي خليفه ا
وكنون علي است مشير و محمد است وزير
علي زمهر محمد همي چنان نازد
كه از دعاي محمد علي به روز غدير»
«ايرج ميرزا» هم به غديرخم اشاره مي نمايد واز حال و هواي آن سامان كه همگان به حضرت علي (ع) تبريك مي گفتند اين گونه سخن مي گويد كه امر ولايت را، چگونه پيامبر (ص) به
«چنين روز و چنين عيد مبارك
كه آمد امر «بلغ» بر پيمبر
نبي اندر غديرخم برافراشت
جهاز چار اشتر جاي منبر
برآمد برفراز آن و بگرفت
به دست خويش اندر دست حيدر
همه برگرد او گرديده انبوه
گروه بي شمار وخيل بي مر
همه تفويض كرد امر ولايت
به ابن عم و در معني برادر
«نشكند باده گلرنگ خماري كه مراست
ساقيا جرعه ده از ميكده خم غدير»
«آن زفضل آفت سراي فضول
آن علمدار و علم دار رسول
آن سرافيل سرفراز از علم
ملك الموت ديو آز از حلم»
«آل ياسين شرف بدو ديده
ايزد او را به علم بگزيده»
«نايب مصطفي به روز غدير
كرده در شرع مرو را به امير»
«نقل دارم از ثقات باصفا
آن كه روزي حضرت خيرالوري
چون كه او برگشت از حج الوداع
درغديرخم مكان كرد آن مطاع
جبرئيل از حضرت عزت رسيد
منزل از حضرت به پيش او كشيد
پيش او از پيش حق آورد پيك
آيه «يا ايها بلغ اليك»
«مذهب حق يك بود اي هوشيار
اين سخن نقل است از شيخ كبار
آل احمد چون كه يك دين داشتند
در ره تحقيق تلقين داشتند»
«بريخت صاف و نشاط از خم غدير به جام
صلاي سرخوشي اي صوفيان دردآشام»
«زبعد قطع منازل در اين همايون روز
عنان كشيده به خم غدير ساخت مقام
رسول شد ز خدا زي رسول روح القدس
كه اي رسول بحق، حق تو را رساند سلام
كه اي به خلق من از خليفه منصوب
بكوش كامد نصب خليفه را هنگام»
«كه من نبي شمايم علي امام شماست
زدند نعره كه نعم النبي، نعم الامام»
«شراب تاك ننوشم دگر زخم عصير
شراب پاك خورم زين پس زخم غدير»
«همچو احمد پاي تا سرگوش بايد شد تو را
تا تواني امتثال حكم داور داشتن
امر حق فوري است بايد مصطفي را در غدير
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن»
در نهايت امر «ملك الشعراي بهار» وجود مقدس آقا اميرالمؤمنين (ع) را «مهين سلطان ملك هستي» مي خواند كه خداوند او را بر هر دو گيتي سيد و سلطان ساخته است.
«در ترانه معني دم زسر مولا زن
وان گه از غديرخم باده تولا زن»
«در غدير خم خطاب آمد زحق بر مصطفي
تا علي را او ولي بر مهتر و كهتر كند
تا رساند بر خلايق مصطفي امر خداي
از جهاز اشتران از بهر خود منبر كند
گرد آيند از قبايل اندر آن دشت و نبي
خطبه بر منبر پي امر خلافت سر كند
گويد آن كاو را منم مولا، علي مولاي اوست
زينهار از طاعت او گر كسي سر در كند»