در زمان پیامبر خاتم (ص)، مادری فرزندش را نزد ایشان می‌آورد و می‌گوید: یا رسول الله! دیگر از دست این بچه عاجز شده‌ام. حرف مرا نمی‌شنود. رطب بسیار دوست دارد و آنقدر رطب خورده که به مریضی افتاده. او را نصیحت کنید. حرف شما را گوش می‌کند.


پیامبر (ص) پس از شنیدن سخنان این زن، به او می‌گوید برود و فردا نزد او بیاید.

مادر بچه را برد و فردا نزد پیامبر (ص) آورد. ایشان طبق فرموده خود، به وعده عمل کردند و با زبانی شیرین و کودکانه طفل را نصیحت کردند که رطب زیاد نخورد و به دلیل بیماری که دارد، از خوردن آن پرهیز کند. زبان ایشان به حدی گیرا و شیوا بوده که کودک به راحتی آن حرف‌ها را می‌پذیرد.

وقت رفتن مادر فرزند از آن حضرت می‌پرسند که با وجود این راحتی، چرا ایشان همان دیروز این حرف‌ها را به کودک نزدند.

پیامبر می‌فرمایند چرا که دیروز خودشان هم رطب خورده بودند. حرف خوب زمانی اثرگذار است که گوینده خود به آن عمل کرده باشد.

لغات

در بند: اسیر.
ترفند: حیله.
سیم: نقره.
عتاب: سرزنش.
 

پیام ها

1.انسان قبل از سخن گفتن، باید به گفته‌های خود عمل کند.

2.سخنی که گوینده آن بدان عمل نکند بی‌تأثیر است.

3.تأثیر عملکرد انسان بیشتر و پایدارتر از تأثیر سخنان اوست.

4.شعار تنها کافی نیست. این مثل در مذمت کسانی که خلق را ارشاد می‌کنند و خود عمل نمی‌کنند، به کار می‌رود.
 

ضرب المثل های هم مضمون

ـ آواز آسیا می‌شنوم ولی آرد نمی‌بینم.

ـ اگر بابا بیل‌زنی، باغچه خودت را بیل بزن!

ـ اگر جراجی بلدی، اول روده خودت را جا بگذار!

ـ‌ اگر زیر ابرو برداری، برو ابروی خودت را بردار!

ـ اگر لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمی‌برد؟

ـ ای فقیه! اول نصیحتْ‌گوی نفس خویش باش.

ـ ‌توبه‌فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند؟

ـ خودت را فضیحت، دیگران را نصیحت؟!

ـ دو صد گفته چون نیم کردار نیست.

ـ قول بزرگان نبوَد جز عمل.

ـ کاری که نمی‌کنی چرا می‌گویی؟

ـ کوری نگر عصاکش کور دگر شده.

ـ مرد اگر کار را نگوید و بکند، مرد است، اگر بگوید و بکند، نیم مرد است و اگر بگوید و نکند نامرد است.
 

اشعار هم مضمون

آه از این واعظان منبر کوب * شرمشان نیست خود ز منبر و چوب (اوحدی)
 
پزشکی که باشد به تن دردمند * ز بیمار چون باز دارد گزند (فردوسی)
 
پندم چه دهی، نخست خود را * محکم کمری ز پند در بند چون خود نکنی چنان‌که گویی *‌ پند تو بوَد دروغ و ترفند (ناصر خسرو)
 
ترک دنیا به مردم آموزند * خویشتن سیم و غله اندوزند (سعدی)
 
چون سزاوار عتابی به تن خویش تو خود * کی رسد از تو به همسایه و فرزند عتاب ناصر خسرو
 

ریشه های قرآنی حدیثی

«أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنسَوْنَ أَنفُسَکُمْ وَأَنتُمْ تَتْلُونَ الْکِتَابَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ آیا مردم را به نیکی دعوت می‌کنید، اما خودتان را فراموش می‌نمایید، با اینکه کتاب (آسمانی) را می‌خوانید؟! آیا نمی‌اندیشید؟‌» (بقره: 44)

امام علی(علیه السلام): «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنّاسِ اِماماً فَلْیَبْدَأْ بِتَعلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِهِ؛ آن‌که خود را پیشوای مردم سازد، پیش از تعلیم دیگران باید به ادب کردن خویش بپردازد.»

امام باقر(علیه السلام): «فی حِکْمَةِ آلِ داوُدَ: یَا بْنَ آدَمَ! کَیْفَ تَتَکلَّمُ بِالْهُدی وَ اَنْتَ لا تُفیقُ عَنِ الرَّدی؟!، در حکمت آل داوود آمده است: ای فرزند آدم! چگونه از هدایت سخن می‌گویی، حال آنکه خودت از هلاکت به خود نمی‌آیی؟»

امام صادق(علیه السلام): «کُونُوا دُعاةُ لِلنّاسِ بِغَیْرِ اَلْسِنَتِکُمْ؛ مردم را با غیر زبان خود [به نیکی‌ها] دعوت کنید».