تنبيه و تشويق كودك

نويسنده:غلامرضا بهرامي

سؤال:

ما گاهي مجبور مي شويم كه فرزند را تنبيه كنيم،جايگاه تنبيه از نظر آيات و روايات و روي گردهاي تربيتي چيست؟ آيا شما تنبيه را تجويز مي فرماييد؟
تحقيقات نشان مي دهد كه تنبيه خيلي مفيد نبوده است،ولي اگر ناچار شديد،از تنبيه منفي استفاده كنيد. تنبيه منفي يعني محروم كردن بچه ها از يك سري امكانات. زدن و سرزنش كردن را روان شناسان مضر مي دانند. شما زماني كه تنبيه بدني يا سرزنش مي كنيد،بسياري موارد به كودكان الگوي ناشايست ارايه مي كنيد،كودكان ياد مي گيرند در خانواده ي خود اين رفتارها را اعمال كنند،با كودكان ديگر در مدرسه نيز همين رفتار را پيش بگيرند و يا با خواهر و برادر كوچك شان همين كار را انجام دهند. آن ها پرخاشگر يا لجباز مي شوند و غير از لجبازي و پرخاشگري احتمال دارد كه ترسو شوند يا بعضي از رفتارهاي ناشايست مثل دروغگويي را از خودشان بروز دهند.
از آنجا كه تنبيه در حضور تنبيه كننده معنا دارد،وقتي تنبيه كننده محيط را ترك مي كند،كودك دوباره به حالت اولش بر مي گردد. از ضررهاي ديگر تنبيه اين است كه تنبيه اثرات پيش بيني نشده اي دارد. گاهي فرزندان رو در روي مربيان يا والدين قرار مي گيرند. روي بچه باز مي شود. اگر مي خواهيد رفتاري را در كودك كاهش دهيد،به جاي اين كه او را تنبيه كنيد،شرايطي ايجاد كنيد كه تنبيه انجام نشود،مثلاً بگوييد: اگر پنج دقيقه آرام نشستيد به شما هديه مي دهم و به اين صورت حذف رفتار را تقويت كنيد.
بايد رفتارهاي منفي را با رفتارهاي جايگزين تقويت كني.
در شرايطي كه بچه را قبلاً آگاه كرده و مسايل را كاملاً توضيح داده ايم و او آگاهانه خلافي را انجام مي دهد،او را تنبيه كنيم،البته تنبيه شرايط و مراتبي دارد،در مواردي فرموده اند: (و اهجر هم و لا تُطل) (1) ، از او دوري كن،ولي دوري و قهر را طولاني نكن،بعضي از تنبيهاتي كه ما انجام مي دهيم شايد به خاطر اين است كه اقتضاي سن بچه را در نظر نمي گيريم.
روايتي از پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلم) است كه مي فرمايند: (من كان عنده صبي فاليتصاب له) (2) هر كس نزد او فرزندي است بايد با او كودكي كند.
اقتضاي حال كودك جنب و جوش است. ما نمي توانيم به او بگوييم دو زانو بنشين و بلند نشو. اكثر رفتارهايي كه ما به عنوان مشكلات رفتاري مطرح مي كنيم،ريشه اش به عزت و كرامت بر مي گردد. مهم ترين نياز انسان بعد از تأمين نيازمندي هاي مادي،احساس ارزشمندي و كرامت است. اگر بزرگ سالي را نيز تحقير كنيد رفتار متقابلي را نشان مي دهد. چه رسد به يك كودك،ما بايد رفتارمان در منزل طوري باشد كه به شخصيت بچه لطمه وارد نشود.
شما وجود مبارك پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) را در نظر بگيريد كه نمازشان را طولاني مي كردند به خاطر اينكه بچه ها روي شانه ي حضرت سوار مي شدند! بعد از نماز از حضرت سؤال شد كه آيا وحي بر شما نازل شد؟ حضرت فرمودند: نه،يكي از بچه ها روي دوش من نشسته بود و من نخواستم او را آزار دهم. ببينيد تا چه اندازه در فرهنگ و مكتب ما بر رعايت احترام و شخصيت كودك تأكيد شده است.
گاهي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) نماز را سريع مي خواندند. اصحاب سؤال مي كردند: يا رسول الله چرا نماز را تند خوانديد؟ حضرت فرمودند: كودك شيرخواهره اي مشغول گريه كردن بود و من سريع نماز را تمام كردم كه مادرش به وضع او رسيدگي كند. گاهي اوقات نماز پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) به خاطر بازي با كودكان به تأخير مي افتاد. سعه ي صدر و تحمل در رأس مسايل تربيتي است. اگر عجول باشيم به آن ها فرصت ندهيم كه خودشان غذايشان را بخورند و خودمان به آن ها غذا دهيم،به كودك توهين كرده ايم. زمينه اي براي انتخاب بچه فراهم كنيم تا رفتار نا مناسبي انجام ندهد.
از تدابير مهمي كه در بازسازي رفتار فرزندان مي توان از آن استفاده كرد تشويق است. تشويق از مسايل بسيار مهم تربيت اسلامي و از بهترين شيوه هاي تربيت كودك است. فرزندان از تصسين و تشويق لذّت مي بردند و اين از تمايلات فطري آنان است كه بايد به بهترين شيوه و باري گرايش دادن آن ها به فعاليت هاي ارزشمند،از آن استفاده كرد.
نياز به تشويق،نيازي هميشگي است و اين خطاست كه برخي تصور كنند چون فرزندان شان بزرگ شده اند،پس ديگر نيازي به تشويق ندارند،بلكه جز انبياي و اولياي و برگزيدگان الهي،همه ي افراد در همه ي مراحل زندگي نيازمند تشويق و تمجيدند.
1. تشويق موجب تقويت روحي فرزندان مي شود و نيروي تازه اي به آنان مي بخشد تا بتوانند با اعتماد به نفس و پشت گرمي بيشتر كارهاي خوب و مورد ذوق و علاقه ي خود را دنبال كنند و به اهميّت آن ها بيش از پيش پي ببرند.
2. تشويق استعدادهاي دروني كودكان را رشد داده و به شكوفايي سوق مي دهد و زمينه هاي يأس و نا اميدي و بدبيني را در آن ها از بين مي برد.
3. كودك در پرتو تشويق ياد مي گيرد كه مشكلات و سختي ها را بر خود هموار سازد تا هدف مطلوب خود را دنبال كند و تداوم تشويق به تداوم فعاليت هاي رشد دهنده ي كودك مي انجامد.
4. تشويق كودكان توسط پدر و مادر و اطرافيان و مربيان باعث مي شود كودكان با نظري خوب و خوش بينانه به آن ها بنگرند و آن ها را دوست وهم دم و يار صميمي خود تلقي كنند و اين خود ثمرات بسياري در بر دارد.
5. گاه يك تشويق به جا و حكيمانه و ساده ممكن است مسير زندگي كودكي را عوض كند و او را از بدي و انحرافات نجات بخشد.
6. تشويق كودكان براي انجام فعاليت هاي مثبت و پاداش دادن پر از آنجام آن ها،باعث ايجاد انگيزه و تحرك در آن ها خواهد شد و جوّ رقابتي خوبي در ميان آن ها پديد خواهد آورد. اما فرزنداني كه مورد تشويق قرار نمي گيرند،اغلب دچار شكست روحي مي شوند و اعتماد به نفس خود را از دست داده و خود را پست و حقير مي شمارند و جرأت دست زدن به كار خوب را در خود نمي يابند بنابراين كه تشويق عمل بسيار پسنديده اي است جاي ترديد نيست؛اما مهم تر از تشويق،نوع و نحوه ي تشويق است كه بايد والدين در نظر بگيرند و الا چه بسا كه بازتاب منفي هم داشته باشد.
تشويق خوب آن است كه تنها زباني نباشد بلكه عملي نيز باشد و اين كه اصالت پيدا نكند و به سرگرمي مبدل نشود،بلكه دقيقاً به عنوان وسيله اي براي ايجاد و تقويت رفتارهاي مثبت به كار رود و كودكان به خوبي بدانند براي چه تشويق مي شوند و چه بايد بكنند تا مورد تشويق قرار بگيرند. هم چنين تشويق خوب آن است كه در حضور جمع صورت گيرد،نه فقط در خفا و پنهاني.

تشويق ابراهيم (عليه السلام)

مرحوم قطب راوندي در لب اللباب مي نويسد: روايت شده كه حضرت ابراهيم (عليه السلام) در حال ذبح به فزند خود اسماعيل (عليه السلام) فرمود: فرزندم! دعا كن تا گشايش در كار حاصل شود زيرا مضطّر حقيقي تو هستي. ناگاه چشم آن حضرت به قوچي افتاد و از جاي برخاست تا آن را بگيرد،هنگامي كه برگشت ديد دو دست اسماهيل (كه بسته بود) باز شده است. پرسيد: چه كسي دستهايت را باز كرد؟ عرض كرد: مردي با اين نام و نشان.
ابراهيم فرمود: او جبرييل بود. آيا چيزي هم به تو گفت؟ اسماهيل گفت: آري او به من گفت: خدا را بخوان كه دعاي توهم اكنون مستجاب است.
ابراهيم فرمود:‌چه دعايي كردي و چه گفتي؟
اسماعيل گفت: گفتم خدايا! مردان و زنان مؤمن را مود رحمت و آمرزش قرار ده. ابراهيم فرمود: تو يك انسان موفق هستي. (3)

تشويق و تمجيد در سيره ي اهل بيت (عليهم السلام)

به دنبال نمونه هاي قبل اكنون چند نمونه ديگر از زندگي اين الگوهاي بزرگ انسانيت را مطرح مي كنيم:
امام باقر (عليه السلام) فرمودند:
پدرم علي بن الحسين (عليه السلام) فرمود: به شدت مريض بودم،پدرم امام حسين (عليه السلام) به من فرمود: فرزندم! طالب و آرزمند چه هستي؟ عرض كدم: مايلم از كساني باشم كه چيزي به خدا پيشنهاد نمي كنند و چيزي نخواهم،با اين كه خداوند همه چيز را برايم تدبير كرده است.
پدرم فرمود: آفرين بر تو كه همانند ابراهيم (عليه السلام) خليل الرحمان شدي؛زيرا هنگامي كه جبرييل به او گفت: آيا حاجتي داري؟ ابراهيم فرمود: چيزي از خدا نمي خواهم،زيرا او ست كه مرا كفايت مي كند و اوست بهترين وكيل. (4)
روزي حضرت موسي بن جعفر (عليه السلام) نزد پدرش (امام صادق (عليه السلام)) سخني گفت كه باعث تعجب و سرور و شادي پدر شد. حضرت به عنوان تقدير و تشويق از فرزند خود به وي فرمود:
يا بُنَيَّ ؛ الَحمدُللهِ الَّذِي جَعَلَكَ خَلفاً من الآباء و سُروراً من الأبناء و عوضاً عن الأصدِقاء ، (5)
اي فرزندم! سپاس خداي را كه تو را جانشين و خلف پدران و مايه ي سرور و دلخوشي فرزندان و جانشين دوستان قرار داد.
يعني فرزندم! تو با اين شايستگي و لياقتي كه از خود نشان مي دهي،هم بهترين خلف و جانشين پدر هستي و هم بهترين فرزند و مايه ي روشني چشم پدر و هم بهترين يار و مونس پدر به جاي دوستان او مي باشي.
و حمد بن سلم گويد: روزي ابوحنيفه به محضر امام صادق (عليه السلام) وارد شد و عرضه داشت: فرزندت موسي را ديدم كه نماز مي خواند در حالي كه مردم از مقابل او عبور مي كنند و او آن ها را نهي نمي كرد و اين عمل او نادرست است!
امام صادق (عليه السلام) فرمودند: موسي را صدا كنيد،و چون موسي به حضور پدر رسيد،آن حضرت فرمود: فرزندم! ابو حنيفه گويد تو نماز مي خواندي و مردم از برابر تو عبور مي كردند و آن ها را منع نمي كردي؟ گفت: آري پدر جان،كسي كه من براي او نماز مي خواندم از آنهايي كه از برابرم مي گذشتند به من نزديك تر بود. خداوند مي فرمايد: (ما به او از رگ گردنش نزديك تريم).
محمد بن سلم گويد: همين كه امام صادق (عليه السلام) اين پاسخ را از فرزندش شنيد او را در آغوش كشيد و به سينه اش چسبانيد و فرمود: پدر و مادرم به فداي تو باد اي گنجينه ي رازها. (6)
عيسي شلقان گويد: نشسته بودم كه ناگاه امام موسي بن جعفر در حالي كه حيواني را همراه خود مي برد از كنار من گذشت. به او گفتم: اي پسر! نظر تو درباره ي كارهاي پدرت چيست؟ او ما را به كاري فرامان مي دهد و سپس آن نهي مي نمايد.
به مادستور مي دهد كه از ابوالخطاب تبعيت كنيم،سپس امر مي كند كه او را لعنت كنيم و از او بيزاري بجوييم. امام موسي كاظم كه در اين هنگام كودك بود در پاسخ عيسي فرمود:‌خداوند بعضي از مردم را براي ايمان آفريده كه هيچ گاه ايمان شان زايل نشود و خلقي را براي كفر آفريده كه هرگز كفرشان زايل نشود و خلقي نيز بين اين دو آفريده و ايمان‌آن ها عاريتي است. از اين رو اين گروه عارگيان (= معارين) ناميده مي شوند و اگر خداوند بخواهد ايمان را از آن ها سلب مي كند،و ابوالخطاب از جمله كساني بود كه ايمان شان عاريتي است. عيسي شلقان گويد: بعد از اين گفت و گو به محضر امام صادق (عليه السلام) شرفياب شدم و آن حضرت را از اين ماجرا و گفت و گو با خبر ساختيم. امام پس از استماع اين گفت و گو درباره ي امام موسي كاظم (عليه السلام) چنين فرمود: او چشمه ي جوشان نبوت است. (7)

تنبيه بدني كودكان

يكي از مسايل مهم و پيچيده تربيتي كه اكثر پدران و مادران در آن دچار ترديدند چگونگي برخورد با آنان با كارهاي نادرست كودكان است. به طوري كه بيشتر اوقات والدين متحيّر مي مانند كه در مقابل خطاها و كجروي هاي فرزندان شان و روي برتافتن آنان از توصيه ها و راهنمايي ها چه واكنشي نشان دهند. اگر در مقابل كارهاي زشت و ناپسند آنان سكون كنند كودكان بر خطاهاي خود افزوده و جسارت بيشتري پيدا مي كنند،و اگر عكس العمل نشان داده و فرزندان را تنبيه كنند چه بسا كه مشكلات ديگري هم بيافرينند.
در اين بخش،در پرتو كلام نوراني معصومين (عليهم السلام) نخست به موارد منع و جواز تنبيه و سپس به بهترين راه حل ها در اين زمينه اشاره مي كني و در خاتمه به سيره معصومين (عليهم السلام) نظر مي افكنيم.(8)
در روايات به چند مورد اشاره شده كه نبايد در آن موارد كودكان را زد.
ذكر اين موارد،براي آن نيست كه در ساير موارد كتك زدن بي اشكال است،بلكه به طور كلّي اصل اساسي و عمومي و اوليّه ي اسلامي- كه نش تربيتي و اصلاحي بس عظيمي دارد- همان تشويق و تحريك مثبت و اشتياق انگيز در كارهاي خوب است. تنبيه جز در موارد خاص – كه به برخي از آن ها اشاره خواهد شد- غالباً تأثير منفي دارد و اگر گفته مي شود در موارد زير تنبيه بدني كنار گذاشته شود از باب تأكيد بر ترك آن است،نه تأثير آن در موارد ديگر.
1. يكي از مواردي كه نبايد كودكان را كتك زد آن جاست كه نام هاي پاك و مقدسي بر كودكان نهاده شده باشد. در بخش نامگذاري كودكان اشاره كرديم كه اهل بيت (عليهم السلام) تأكيد فراواني داشتند بر اين كه مبادا كودكان هم نام پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلم) و حضرت فاطمه ي زهرا (عليهم السلام) و ائمه ي معصومين‌(عليهم السلام) مورد آزار و تنبيه بدني قرار گيرند.
2. فرزند را قبل از ده سالگي براي نماز نبايد زد. پيامبر فرمود:
أدَبّ صَغار بيتك بلِسانك علي الصلاهِ و الطهورِ ، فإذا بلغوا عشر سنِين،فاضربْ و لا تُجاوزُ ثلاثاً؛ (9)
فرزندان خردسالت را با زبان بر نماز و وضو انس و عادت دهيد و آن گاه كه به ده سالگي رسيدند آن ها را به خاطر سستي و سهل انگاري در نماز بزن ولي از سه ضربه فراتر نرو. از اين روايت استفاده مي شود كه قبل از ده سالگي،زدن كودك براي نماز جايز نيست. البته سني كه بدين منظور مشخص شده،در روايات متفاوت ذكر شده است (هفت،هشت،نه و سيزده سالگي) بنابراين،لزوم رعايت جانب احتياط اقتضا را دارد كه تا آن جا ممكن است از زدن اجتناب كرده و از روش هاي متناسب تر استفاده كرد.

موارد جواز:

1.براي جلوگيري از انحراف:
از امام صادق (عليه السلام) درباره ي كودكي كه به مرحله ي جواني رسد و مسيحيّت را برگزيند- در حالي كه يكي از پدر و مادرش يا هر دو مسلمان بوده باشند- فرمود: جوان به حال خود رها نمي شود بلكه براي قبول اسلام او را تنبيه بدني مي كنند) (10)
2.براي تربيت:
رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلم) در بخشي از توصيه هاي خود به اميرمؤمنان علي (عليه السلام) فرمود:
براي تأديب و تربيت بيش از سه ضربه (به كودك) نزن). (11)
هم چنان كه در اين روايات ملاحظه مي شود،تنها در موارد خاصّي كه براي كودك سرنوشت ساز است- و نه براي هر عملي كه از فرزند سر مي زند و احياناً مورد رضاي والدين نيست- اجازه داده شده كه والدين از شيوه ي تنبيه استفاده كنند.

حدود تنبيه بدني

از روايات گذشته روشن شد كه زدن فرزندان در مواردي – حتّي براي تربيت و ـدديب- بلامانع است،اما بايد ديد كه حدود تنبيه بدني تا كجاست؟ و پدر يا مادر تا چه مقدار و با چه وسيله اي مي توانند كودك را تنبيه كنند؟ آيا آنان مجاز هستند كه با چوب يا شلاق،وحشيانه كودكان را به اصطلاح خود ادب و در حقيقت شكنجه كنند و بدن آن را كبود و زخمي نمايند؟
آيا والدين اجازه دارند در هر سنّي كودك را تنبيه بدني كنند؟
آيا مي توانند هرگاه كه از نافرماني فرزندان شان به خشم آمدند،ديوانه وار به جان كودكان معصوم بيفتند و علاوه بر دشنام و ناسزاگويي،آنان را به باد كتك بگيرند؟ بي ترديد پاسخ منفي است و چنين تصوّري كه برخي والدين ناآگاه درباره ي تأديب و تربيت فرزند خود دارند،به كلّي غلط است،رواياتي كه از پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلم) و ائمه ي هدي (عليهم السلام) رسيده حد و مرز تنبيه را كاملاً روشن مي كند.
تنبيه مجاز شرايط خاصي دارد كه با در نظر گرفتن آن ها مي بينيم اين اصل،يك اصل حكيمانه است، نه شيوه ي خشونت آميزي براي جبران ناتواني هاي والدين در تربيت و هدايت كودكان. تنبيه بدني كودكان پيشاز ده سالگي،مجاز نيست و مقدار زدن نيز كاملاً محدود است،واگر بيش از آن باشد،يا منجر به سرخي و كبودي و يا نقض عضو كودك گردد،كيفر دارد و...
الف) حمادبن عثمان گويد:از امام صادق (عليه السلام) درباره ي تأديب و زدن كودك و بنده زر خريد،پرسيدم؟ حضرت فرمود: پنج يا شش ضربه بيشتر نزن و در همين اندازه نيز نرمش نشان ده.
ب) بيش از سه ضربه زدن قصاص دارد. (12) از جمله وصاياي پيامبر (صلّي الله عليه ؤاله وسلم) به علي (عليه السلام) اين بود كه فرمود: (براي تأديب بيش از سه ضربه نزن زيرا اگر چنين كردي روز قيامت قصاص خواهي شد.) (13)
ج) علي (عليه السلام) به كودكاني كه نوشته هاي خود را نزد آن حضرت‌اورده بودند – تا بهترين شان را برگزيند- فرمود: به معلم خود بگوييد كه اگر براي تأديب بيش از سه ضربه به شما بزند از او قصاص خواهد شد. (14)

ثبوت ديه بر پدر

هرگاه تأديب و تنبيه فرزند جز با زدن او ميسّر نباشد،اگر چه با رعايت شرايط ضروري آن بي اشكال به نظر مي رسد،اما پدر بايد به اين نكته متوجّه باشد كه كه اگر در اثر زدن،بدن فرزند سرخ يا كبود و يا زخمي گردد يا آسيب ببيند و يا احياناً فرزند زير ضربات پدر،فوت كند،اگر چه بدين منظور پدر قصاص نمي شود (اين حكم فقط مختص پدر است) اما يقيناً بايد ديه بپردازد،گر چه زدن فرزند به قصد ديگري جز تأديب هم نبوده باشد. (15)
فتواي حضرت آيت الله العظمي اراكي (رحمت الله عليه) در اين باره چنين است:
سؤال: هر گاه پدر،فرزند خود را به قصد تأديب مورد ضرب قرار دهد آيا ديه دارد يا نه؟
جواب: هرگاه تأديب طفل متوقف باشد بر ضرب جايز است،ولي بايد سرخ و كبود نشود و در فرض جواز،حكم تكليفي با حكم فرضي منافات ندارد مثل الكل در مخمصه ... كه با خسمان منافات ندارد،پس هرگاه سرخ يا كبود و يا سيه شود ديه مقرّره دارد. (16)

يادآوري:

1. روايات اسلامي تنبيه بدني را فقط در موردي تجويز مي كند كه جنبه ي تربيتي و هدايتي داشته باشد،نه اين كه هرگاه فرزند به دلخواه پدر و مادر و طبق سليقه هاي شخصي يا تمايلات نفساني آنان عمل نكرد مجاز مي باشند او را تنبيه بدني كنند؛زيرا ديگر تنبيه به عنوان عامل بازدارنده ي از كارهاي بد و وادار شدن به كارهاي خوب مطرح نيست،بلكه فقط وسيله اي است براي فرو نشاندن خشم و غضب والدين.
2. والدين مجاز نيستند كودكان كمتر از هفت سال(و بلكه رعايت احتياط،كودكان كمتر از سيزده سال) خود را براي وادار كردن به نماز خواندن كتك بزنند.
3. حداكثر تنبيه بدني كودكان شش ضربه است. البته معلم و مربي حق ندارد بيش از سه ضربه بزند (17) و اگر بيشتر از اين اندازه بزند،علاوه بر اين كه مرتكب حرام شده،بلكه بايد قصاص هم بشود.
پدر اگر چه تا زدن شش ضربه مجاز است اما در صورتي كه از اين حد تجاوز كند در روز قيامت قصاص خواهد شد و قصاص خداوندي،بسيار شديدتر و دردناك تر از قصاصي است كه در دنيا به دست بشر انجام مي گيرد.
تنبيه ممكن است به صور گوناگون انجام گيرد و منحصر به كتك زدن نيست زيرا ترش رويي و اخم نيز نوعي تنبيه است،هم چنان كه محروم كردن كودكان از بعضي امور خوشايند و پر جاذبه نيز تنبيه ديگري است؛اما در تنبيه جسماني نيز مراد توسل به شيوه هاي خشن و وحشيانه و ضربه زدن با تركه ي انار و شيلنگ و شلاق و... نيست. مثلاً درمورد وسيله ي تنبيه زن به وسيله ي شوهر كه قرآن در آيه ي (واضربوهنّ ...) به آن اشاره كرده،مرحوم طبرسي در مجمع البيان از امام محمد باقر (عليه السلام) نقل مي كند كه مقصود (زدن با مسواك) (18) است،بنابراين،اگر در باب تنبيه زن توسط شوهر بدين گونه برخورد شود،شيوه ي خاص تنبيه كودك نيز معلوم است.
اولاً: تنبيه و به ويژه تنبيه بدني را به عنوان شيوه اي عخمومي و اصل اوليّه ي برخورد با خطاهاي كودكان به كار نگيرند.
ثانياً: بر اعصاب و احساسات خود مسلط باشند و در صورت لزوم از تنبيه استفاده كنند تا جلو كجروي كودك را بگيرند،نه اين كه خشم خود را بر كودك خالي كنند.
ثالثاً: به حداقل تنبيه اكتفا كنند و از آن فراتر نروند.
رابعاً: براي تنبيه كودك از هر وسيله اي استفاده نكنند،هم چنين بر صورت و مواضع آسيب پذير كودك نزنند و از شدّت عمل و تنبيهات خشن جداً پرهيز كنند.

قهر،بهترين راه حل

بهترين راه حلي كه مي توان در اين مسأله مهم و پيچيده ارايه كرد و از درس هاي تربيتي اسلام و اهل بيت (عليهم السلام) است اين است كه اگر نيازي به تنبيه فرزندان باشد،آن ها را نزنيد؛آنان غنچه هاي بهشتي هستند كه زندگي را شيرين كرده اند،در چنين مواقعي با آنان قهر كنيد،زيرا اين در عمل در روحيه ي كودك تأثير بسزايي دارد و كودك احساس مي كند با قهر كردن پدر يا مادر از او گويي تمام دردها به رويش بسته مي شود و هيچ راهي جز دست كشيدن از كارهاي خلاف خود را ندارد،پس مي كوشد از كارهاي زشت خود دست بردارد و از پدر و مادر يا مربي هم پوزش بخواهد،اما نبايد قهر كردن خيلي طول بكشد وگرنه بازتاب هاي منفي ديگري در بر خواهد داشت.
امام موسي بن جعفر (عليه السلام) به يكي از ياران خود كه از دست فرزندش به ستوه آمده بود و شكايت مي كرد فرمود: (لا تَصْرِبْهُ وَاهْجُرهُ وَ لا تُطِلْ؛(19) او را نزن،بلكه با او قهر كن،اما خيلي طول نكشد.)

روش اه بيت (عليهم السلام) در تنبيه

اما روش اهل بيت (عليهم السلام) اين نبوده كه فرزندان شان را تنبيه بدني كنند،و موردي سراغ نداريم و نقل نشده كه چنين كاري كرده باشند. پس بايد ديد كه شيوه ي تربيتي آن بزرگواران چگونه بوده است. با اين كه بعضي از آنان فرزندان زيادي داشتند،اما هرگز نيازي نمي ديدند بچه هايشان را تنبيه بدني كنند و اين مسأله بسيار مهم و درس آموز است و اين ما هستيم كه چون با راه و روش تربيت والاي اسلامي آشنايي درست نداريم فكر مي كنيم كه زدن تنها راه تربيت فرزند است.
امامان معصوم (عليهم السلام) نه تنها با كودكان با رأفت و نرمي رفتار مي كردند،بلكه با غلامان خود نيز خوش رفتار و نرم خوي بوده اند،و در آن روزگار كه در جامعه با بدترين روش ها با بردگان رفتار مي شد،آن بزرگواران هرگز نسبت به بردگان خشونت به خرج نمي دادند و جز با نرمي و ملايمت با آنان رفتار نمي كردند.
از ديگر وظايف يك پدر و مادر مسلمان تشويق و ترغيب فرزندان به عبادات و كارهاي نيك است. تشويق و ترغيب دو شيوه دارد: نخستين شيوه آن است كه والدين با كردار و عمل خود مشوق فرزندانشان به عبادت باشند.
بدين معنا كه قلب عزيزان خود را نسبت به حالات معنوي و عبادي آماده و علاقه مند نمايند و رغبت و علاقه والدين به امور مذهبي و اعمال عبادي خود بهترين مشوق عملي فرزندان به اين فعاليت هاست.
وقتي كودكان و نوجوانان مشاهده مي كنند كه پدر و مادرشان به امور مذهبي حساسيت و دقت نظر دارند و به عبادات اهميت فراوان نشان مي دهند،و در اوقات نماز،با اشتياق به سوي عبادت مي شتابند و در مناسبت هاي مذهبي و مراسم عبادي شركت فعال دارند،خود به خود به اين قبيل امور احساس علاقه و نشاط مي كنند و مجذوب حالات ملكوتي دعا و مناجات مي شوند.
دومين شيوه،تشويق با زبان است،نقش گفتار در كنار نقش عمل مؤثر و مهم است. گفتار،خود جزيي از عمل است. جهاد لساني هم در جاي خود حايز اهميت است و تأثير تربيتي سخنان دلگرم كننده و پر جاذبه و توصيه هاي خردمندانه والدين به كودكان در تحريك و تشويق آنان به اعمال عبادي بر كسي پوشيده نيست.

تنبيه براي خواندن نماز

آخرين مرحله اي كه درباره ي نماز در روايات به چشم مي خورد،مسأله ي تنبيه و زدن كودك به خاطر سستي در امر نماز است كه پيش از اين روايت هايي در اين باره ذكر شد. البته از آنجايي كه اين روايات در واداشتن كودكان به نماز به مراحلي اشاره دارد- كه از تأديب زباني آغاز مي شود و در نهايت به تنبيه عملي مي انجامد- پدران و مادران حتماً به اين نكته توجه داشته باشند كه در سنين پايين تنها بايد با تشويق و نرمي و مهر و محبت،فرزندان خود را به نماز وادارند و بر آنان سخت نگيرند كه يكباره از نماز بريده و از آن منزجر شوند،اما هر چه سن آن ها بالاتر مي رود قدري لحن آمرانه به خود بگيرند و به طور كلي در زدن فرزندان به دليل كوتاهي در نماز- به ويژه در سنين كمتر از سيزده سالگي- با احتياط و دورانديشي بيشتر عمل كنند و تنبيه را نه اولين كه آخرين راه حلّ تلقي كنند و يقين داشته باشند كه راه هاي تربيتي بهتر و موثرتري نيز هست كه مي توانند با كسب آگاهي بيشتر و مطالعه ي كتاب هاي تربيت و گفت و گو با فرزندان و مشاوره با مربيان و آگاهان امر تربيت و هم چنين تأمل و تفكر شايسته به آن ها پي ببرند.
استمداد از خداوند متعال نيز در اين ميان مي تواند نقش بسزايي داشته باشد.
يكي از مسايل مهمي كه بايد پدران و مادران به آن توجه كنند،مسأله ي تنبيه بدني،و زدن كودكان است،بايد سعي كنند كودك را نزنند،بلكه با حالات رواني و اخلاقي او را سرزنش،و آگاه نمايند،تا ديگر عمل زشت گذشته،را تكرار نكند. روان شناسان كودك،مي گويند كودكاني كه از پدر و مادر خود كتك مي خورند وتنبيه مي شوند دچار انحرافات اخلاقي فراواني مي گردند از قبيل:
1. كارها و واقعيّت ها را از پدر و مادر پنهان مي كنند.
2. حيله گر و چند چهره مي شوند.
3. به دروغگويي و كلك زدن روي مي آورند (براي اين كه كتك نخورند).
4. خشن و شرور و بدبين مي شوند.
5. دشمن پدر يا مادر شده و اقدام به كارهاي خطرناكي مي كنند.
6. كينه توز و انتقام جو مي شوند.
7. سعي مي كنند به برادران و خواهران خود ظلم و تعدّي نمايند.
8. از خانه فرار كرده و به انواع آلودگي ها پناه مي برند. مخصوصاً در مواردي كه،كتك بي جا يا زيادي،و غير عادلانه باشد،و كودك علّت تنبيه بدني را نداند،خيلي زود منحرف مي شود و تحمّل نمي كند. (20)
شخصي از امام رضا (عليه السلام) پرسيد فرزند بدي دارم و از كودكش شكايت كرد.
امام پاسخ داد: لا تًضرِبْهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لا تُطِلْ. او را نزن بلكه با كودك قهر كن. اما قهر كردن تو طولاني هم نشود. (21)
در اين دستورالعملِ امام،بحث هاي مهمي در روان شناسي و فن تربيت وجود دارد. امام،از تنبيه بدني كودك،نهي فرمودند،سپس راه حل را در مسايل عاطفي (قهر كردن) رو رواني نشان دادند،كه پدر قهر كند و مادر واسطه شود و كودك قول بدهد كه ديگر كار بد نكند. مخصوصاً علي (عليه السلام) عصباني شدن در امور تربيت را بي فايده مي داند كه با زدن و خشونت نمي شود كودك را عوض كرد (لا اَدَبَ مَعَ غَضَبَ) (22)

پي نوشت ها:

1. بحار،ج104،ص 99 ،روايت 74 .
2. من لا يحضره الفقيه،ج3،ص 483 .
3. همان.
4. بحارالانوار،ج46،ص 67 .
5. همان،ج48،ص 24 (از عيون الاخبار الرضا،ج2،ص 127 )
6. همان،ص 171،وسايل الشيعه،ج3،ص 436 .
7. بحارالانوار،ج48،ص 116، (به نقل از كافي)
8. بحارالانوار،ج48،ص116 (به نقل از كافي)
9. مجموعه ي دوّام، ص 358 .
10. (عَن أبي عبدالله فِ الصبيِ: إذا شبّ فاختارَ النصر انيّه و أحد أبويه نصرانيِ أو مسلمين قال: لا يُترَك و لكن يُضرب علي الإسلامِ) وسايل الشيعه،ج28،ص 546 .
11. عن النبي فيما أوصي به أميرالمؤمنين: (لا تَضر بنّ ادباً فوق ثلاثٍ) مجموعه ي ورّام،ص 358 .
12. (قُلت لأبي عبدالله فِي أدب الصبّي و المملوك،فقال: خمسهٌ أو ستّته و ارفق به) وسايل الشيعه،ج18،ص581 .
13. عن النبي (صلّي الله عليه واله وسلم) فيما أوحي به أميرالمؤمنين: (لا تقربنّ فَوقَ ثَلاثٍ فإنك إن فَقلتَ فهوَ قِصاص يوم القيامه) مجموعه ي ورّام،ص 358 .
14. (قال علي (عليه السلام) لصيبان ألقوا ألواحهم بين يديه لَينظر فيها يُخَيِّرُ بينهم ... أبلِغوا مّعلمكم إن ضَربكم فَوق ثَلاثِ ضرباتٍ في الأدب افتصُّ منه) وسايل الشيعه،ج18،ص 582 .
15. ر.ك: شرايع الاسلام،ج4،ص 192 (اين مسأله جزي مسلّمات فقهي است. براي اطلاع بيشتر رجوع كنيد به به بخش ديات كتب فقه كه مقدار ديه براي هر بخش از بدن در آنجا مشخص شده است.)
16. توضيح المسايل بخش استفتاءات ص 571 .
17. آيه الله العظمي خويي (رحمت الله عليه) مي فرمايند: (هذا فِي غير المعلّم و أمّا فيه فالظاهر عدم جواز القرب بأزيد فِي ثلاثهٍ ...) مباني تكلمه منهاج،ج1،ص 341 .
18. تفسير صافي،ج1،ص 354، به نقل از مجمع البيان.
19. عدّه الداعي،ص79 .
20. زندگي و پرورش كودك،ژان پياژه،ص 37 و 43 .
21. بحارالانوار،ج23،ص 114 .
22. غررالحكم .

فهرست منابع:

1. معاونت تربيتي و فرهنگي: خانواده پويا (3) ، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (رحمت الله عليه) ، زلال كوثر،1385،صفحات 50 تا 52 .
2. مروّجي طبسي،محمد جواد: حقوق فرزندان و مكتب اهل بيت (عليهم السلام) ، بوستان كتاب قم،چاپ سوم،1383 ، از صفحه ي 106 تا 118 و از صفحه 168 تا 189 .
3. دشتي،محمد: مسؤوليت تربيت،بررسي نقش زنان و مادران،دفتر انتشارات اسلامي،چاپ هفتم،1378 ، صفحات 115 و 116 .