نویسنده: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت




 
برداشت‌هایی از بیانات امام خمینی (ره)
این هم از برکات انقلاب و نهضت اسلام است که با آقایانی که در اطراف هستند ملاقات می‌کنم و امیدوارم این اجتماعات و ملاقاتها مفید باشد. از اول عالم تا حال، دو حزب بوده است: یکی حزب الهی و یکی حزب غیرالهی و شیطانی، و آثار هریک هم جدا بوده است و آنی که مال الله بوده، چون مقصد، خدای تبارک و تعالی است، به سوی او و در راه مستقیم است و آن که بر خلاف این راه بوده- که اکثریت هم با اینهاست- حزبهای شیطانی هستند، از صدر عالم تا حالا، زمان رسول الله هم بوده است و در زمان خودمان هم حزب رستاخیز را دیدید که مقصدشان معلوم بود. حزبهای الهی، آثارش این است که روح خداست؛ یعنی، کوشش آن این است که دعوت به خود نکند و دعوت به خدا بکند؛ دعوت به طبیعت نکند و دعوت به الوهیت و ملکوت بکند. و این علامتی است که انسان خودش می‌تواند بفهمد که کجا می‌رود؛ آیا طرف حزب خدایی و خدا می‌رود و جزء حزب الله است یا طرف حزبهای دیگر؟ انسان می‌تواند تشخیص بدهد که چه کاره است. البته گاهی حجابها مانع می‌شود که انسان بفهمد چه کاره است. آنها که در این راه‌اند که راه را پیدا کنند، می‌توانند حجابها را پاره کنند و بیایند راه حزب الله را، از باب این که حِزبَ اللهِ هُمُ الغالِبُونَ، و حزبهای دیگر هم که فرضاً مدتی بمانند و دست و پا بزنند مغلوب‌اند.
و آن چیزی که لازم است برای همه افراد بشر، این است که توجه کنند که خودشان را در حزب خدا وارد کنند. انبیا هم برای همین آمدند؛ یعنی، اگر جنگ می‌کردند برای خدا بود و اگر صلح می‌کردند برای خدا و اگر دعوت می‌کردند برای خدا. و هیچ یک از انبیا را سراغ نداریم که گوشه گیری کرده باشد؛ چوپان است، عصایش را برمی‌دارد و راه می‌افتد برای نجات مردم و فرعون، ولی فرعون نتوانست نجات پیدا کند. و اسلام است که راه افتاد با همین فقیرها و با همین مردم که در نظر اشخاصی دیگر مردم پایین بودند و اشکال به پیغمبر می‌کردند که با تو یک دسته اراذل و مردم پست هستند! و امروز تمام خوبیهایی که در دنیا هست و تمام آثار خیر، اثر دعوت انبیاست؛ یعنی مردمی که دعوت انبیا را قبول کردند، آثار خیر گذاشتند و یک دسته هم که اعوجاج داشتند و آثار خیر گذاشتند، باز هم اینها از آثار انبیاست؛ برای این که آثار انبیا اسباب این شد تا آنها از خوف ملتها یک همچو کارهایی را انجام دهند و خودشان را به این راه بزنند و وارد بشوند که مقاصدشان را پیش ببرند، لکن این انحراف است و انسان باید از این انحرافها نجات پیدا کند.
و بدترین انحراف این است که انسان در ظاهر یک جوری نمایش دهد که واقعش بر خلاف اوست. این نفاق است و نفاق از بدترین خبرهایی است که در قرآن مجید آمده. برای خود منافقین، بخصوص یک سوره آمده است، و برای غیرمنافقین بالخصوص سوره نیست. البته کفار آمده که کفار منافقین هم هستند. بنابراین، آن قدری که اسلام تکیه کرده است بر این که منافقین را از بین ببرد یا اصلاحشان کند، برای کفار این طور نیست. انسان می‌داند با آدم کافر چه بکند، اما با منافقین نمی‌داند چه کند. زمان پیغمبر هم همین طور بوده است. و در اسلام از منافقین بیشتر تکذیب شده است و منافق اوضح مصادیق کفر است.
در هر صورت، باید جامعه‌ی ما روحانیون ما، روشنفکران ما و دانشمندان ما در فکر این باشند که این نعمت و فرصتی که خدا به ما داده است، طوری نشود که آن را شکر نکنیم. آقایان در هرجا که هستند، در حزب یا در خارج حزب، باید کاری کنند که مردم را در صحنه نگه دارند. وقتی مردم با هم مجتمع شدند، آن وقت است که می‌توانند کاری انجام دهند و وقتی قطرات جمع شد سیل هم درست می‌شود. بنابراین، ما باید دعوت بکنیم و دعوت ما به خود نباشد، دعوت به دنیا نباشد، دعوت به خدا باشد. وقتی دعوت به خدا شد و دنیا هم الهی شد، می‌شود آخرت و می‌شود ملکوت دنیا و فرقی ندارد مابین این جا و ملکوت و جبروت؛ همه‌اش جلوه‌ای است از خدا. آن چیزی که دنیا را بد می‌کند این است که انسان توجه کند به عالم پایین، در مقابل خدای تبارک و تعالی، و کسی که دنیا را دارد و خیرات و مبرات و زکات و خمس و همه‌ی اینها را می‌دهد، دنیایش بد نیست. میزان، حجم نیست؛ میزان، آن وضعیت روحی هرکس است.
و مبدأ همه خطرها برای انسان خود آدم است، و مبدأ اصلاح هم از خود آدم باید شروع شود. و نمی‌شود که یک واعظی که خودش اصلاح نشده بتواند دیگران را اصلاح کند. و آن واعظی می‌تواند موعظه کند که در باطنش هم موعظه شده باشد. و همین طور هرکسی که می‌خواهد صحبت کند باید توجه کند که چه می‌خواهد بگوید. آیا در این چیز رضای خدا هست؟ آیا دعوت به خودش هست یا دعوت به خدا؟ بعد هم که صحبت کرد، بنشیند که آیا این صحبت برای این بود یا برای آن، این راهی است برای سیر انسان به خدا که مراقبت کند از خودش و بعد از مراقبت، محاسبه نماید. این طور نیست که حزب بد باشد یا هر حزبی خوب باشد؛ میزان، ایده‌ی حزب است و اگر ایده چیز دیگری باشد این حزب شیطان است، هر اسمی هم داشته باشد. بنابراین، ما باید کوشش کنیم که حزبمان را حزب الله کنیم، خودمان را جزء حزب الله قرار دهیم.(1)
- [این فعالیتها و بحثها، این مدرن شدن- انطباق با زمان- شیعه از چه راههایی رشد کرد؟ آیا یک کار محدود به روحانیت شیعه بوده است یا در راههای دیگر هم رشد کرده است؟ و مدارس اسلامی (حوزه‌‌ها‌ی علمی) در این رشد چه نقشی داشتند؟]
- اساساً اسلام- که تشیّع چیزی جز اسلام اصیل نیست- نه تنها جلو رشد علمی و فکری بشر را نمی‌گیرد بلکه خود زمینه‌های این حرکت را آماده‌تر می‌کند و به این حرکت جهت انسانی و الهی می‌دهد. و تکامل علمی و فرهنگی بشر بعد از ظهور اسلام، محققین تاریخ را خیره ساخته است. بله، چیزی که باید اضافه کنم این است که فساد اخلاق و انسان مصرفی شدن و تمام تلاش انسان برای لذتجویی بیشتر و تمام ارزشها را با پول سنجیدن مفهومی غیر از مدرنیزه کردن کشور دارد؛ و تشیع با آنها مخالف است نه با مدرنیزه کردن کشور. در مورد کار روحانیت باید بگویم که مطالعه و تحقیق در بحثهای اسلامی و شناختن فقه شیعه، به علت گسترش زمینه‌های آن، به صورت تخصصی درآمده است که قهراً ایجاب می‌کند که همیشه عده‌ای از مردم خود را برای درک و سپس ابلاغ این مسائل آماده کنند. و کسانی که این مسؤولیت را به عهده گرفته‌اند روحانیون هستند که براساس دریافتهای اسلامی خود همیشه در حرکتهای اجتماعی و مبارزات سیاسی در سطح پیشتاز بوده‌اند.
- [ممکن است معنی و مفهوم «حزب الله» را برای ما تشریح کنید؟]
- هر مسلمانی که موازین و اصول اسلام را پذیرفته است و در اعمال و رفتار از انضباط دقیق شیعی برخوردار است یک عضو از اعضای حزب الله است؛ و تمامی دستورات این حزب و خط مشی آن را قرآن و اسلام بیان کرده است. این حزب غیر از حزبهای متداول امروز دنیاست. امروز تمام مردم ایران- در هر سنی که هستند- از زن و مرد که با شعارهای اسلامی مبارزه می‌کنند جزء حزب الله هستند.
- [ممکن است معنی دقیق «امام» را تشریح کنید؟ در معنی کلی آن و در موقعیت خود شما لقب «امام» که در تظاهرات میلیونها ایرانی در ماه محرّم به شما داده شده چیست؟ رابطه‌ی امام با حزب الله چیست؟]
- امام به معنی پیشوا و کسی که جمعی را در جهتی هدایت و رهبری می‌کند و امام بیان کننده‌ی خط مشی شیعه و حزب الله و رهبری کننده‌ی این تشکیلات بزرگ فراگیر است که تمامی وظایف آنان را از قرآن و سنت پیامبر اسلام در زمانهای مختلف و شرایط مختلف اجتهاد و استنباط می‌کند و به آنان ابلاغ می‌نماید.
- [حکومت مدرن چگونه می‌تواند در یک جامعه اسلامی وجود داشته باشد؟]
- اسلامی که بیشترین تأکید خود را بر اندیشه و فکر قرار داده است و انسان را به آزادی از همه خرافات و اسارت قدرتهای ارتجاعی و ضدانسانی دعوت می‌کند، چگونه ممکن است با تمدن و پیشرفت و نوآوریهای مفید بشر که حاصل تجربه‌های اوست سازگار نباشد؟!
- [با در نظر گرفتن این که هر حکومتی در خود حداکثر تمرکز قدرت را جمع می‌کند، چگونه حکومت اسلامی می‌تواند وجود داشته باشد و قدرت در آن تمرکز نیابد و رابطه‌ی مسلط و زیرسلطه برقرار نشود؟]
- اسلام در رابطه بین دولت و زمامدار و ملت ضوابطی و حدودی معین کرده است و برای هریک بر دیگری حقوقی تعیین نموده است که در صورت رعایت آن هرگز چنین رابطه‌ای- یعنی رابطه‌ی مسلط و زیرسلطه- به وجود نمی‌آید. اساساً حکومت کردن و زمامداری در اسلام یک تکلیف و وظیفه‌ی الهی است که یک فرد در مقام حکومت و زمامداری، گذشته از وظایفی که بر همه‌ی مسلمین واجب است، یک سلسله تکالیف سنگین دیگری نیز بر عهده‌ی اوست که باید انجام دهد. حکومت و زمامداری در دست فرد یا افراد، وسیله‌ی فخر و بزرگی بر دیگران نیست که از این مقام بخواهد به نفع خود حقوق ملتی را پایمال کند. هر فردی از افراد ملت حق دارد که مستقیماً در برابر سایرین، زمامدار مسلمین را استیضاح کند و به او انتقاد کند و او باید جواب قانع کننده بدهد و در غیر این صورت، اگر برخلاف وظایف اسلامی خود عمل کرده باشد- خود به خود - از مقام زمامداری معزول است و ضوابط دیگری وجود دارد که این مشکل را حل می‌کند.(2)
شما دو مطلب را متحقق کردید که با این دو مطلب کسی از سنخ بشر- جز آن که از اولیای خدا باشد و الهام از خدا گرفته باشد- نمی‌تواند تقدیر شما را بکند. یکی بزرگتر سرمایه خودتان که آن حیات است، در طبق اخلاصی گذاشتید، و دیگری این که این هدیه را با اخلاص در طبق اخلاصتان گذاشتید. عمده آن اخلاصی است که در شما جوانان ظاهر است. شما از این اخلاص و ایثار، جمهوری اسلامی را بیمه کردید. فتحهایی که نصیب شما شده است، خصوصاً در فتح مبین، گرچه با هیچ معیاری نمی‌توان آن را سنجید و هیچ زبانی نمی‌تواند از آن توصیف کند، لکن آنچه که بالاتر از همه اینهاست، این صداقت شما و این اخلاص شما در بارگاه حق تعالی است. آنچه که در نزد خدا ارزشش از همه بالاتر است، این ایثار از روی اخلاصی است. همان که خدای تبارک و تعالی در سوره «هَل اَتی» اهل بیت عصمت را به آن توصیف می‌کند که: یُطعِمُونَ الطَعامَ عَلی حُبِّهِ... اطعام طعام چیزی نیست، آن هم یک قرص جو، آن که اهمیت دارد «علی حبه» هست.
آن که در پیشگاه حق تعالی ارزش دارد و هیچ بشری نمی‌تواند آن را توصیف کند، این اخلاص و محبتی است که شما دارید. شما جان خودتان را فدا می‌کنید، و بسیار اشخاص هم هستند که در راههای انحرافی باز هم این کار را می‌کنند. صورت عمل، یک صورت است، لکن معنی دو و محتوا دو است، میزان محتوای عمل است، نه صورت عمل. شمشیر علی بن ابی طالب- سلام الله علیه- و فرود آوردن شمشیر و به دشمن، آن شمشیر را ضربه زدن و او را کشتن، این امری است که در همه جا واقع می‌شود و بسیاری از اشخاص این عمل را کرده‌اند و می‌کنند. ارزش به اینها نیست ارزش به آن است که در قلب علی بن ابی طالب چه می‌گذشته است و مرتبه اخلاصی او چه اندازه بوده است.
آن مرتبه‌ی اخلاصی است که یک ضربت را با عبادت ثقلین، عبادت جن و انس مقابل کرده است. شما این اخلاصتان و این شهادت طلبی و این ایثار برای خداست که ارزش به شما داده است، و ارزش او را هیچ معیاری نمی‌تواند اندازه گیری کند. عزیزان من، حفظ کنید این نعمت را؛ خداوند به شما یک همچو نعمتی داده است که شما را با عنایت ذاتی خودش، با دست غیبی خودش متحول کرده است به یک انسانهای خالصی برای خود، و انسانهایی که جان و هرچه دارند، در راه خدا ایثار می‌کنند و انَّ اللهَ اشتَری مِنَ المُؤمِنینَ انفُسَهُم وَ اموالَهُم بَأَنَ لَهُم الجَنَّة آن جنتی که مشتری به شما عطا می‌کند، با جنتی که برای دیگران تحقق پیدا می‌کند، فرق دارد. امیدوارم که این جنت، جنت لقاء باشد.
امیدوارم که مشتری شما، شما را در حضور خود پذیرایی کند. اولیای خدا در آن عالم هم که هستند، به غیر خدا سرگرم نیستند. نعمتهای بهشت را از آن می‌گذرند و متوجه به لقای حق تعالی هستند. و شما که جان نثاری دارید می‌کنید و ایثار می‌کنید و با ایده‌ی شهادت به میدانهای جنگ می‌روید و از اسلام دفاع می‌کنید و از مکتب دفاع می‌کنید و کشورهایی را که چشم طمع به این کشور دوخته‌اند مأیوس می‌کنید، همه اینها ارزشمند و بسیار ارزشمند، لکن آن اخلاص و محبت شما و آن ایثار در راه خدا، بالاترین ارزش است برای شما آن ایثار و اخلاصی است که حتی در ترازوی عالم غیب هم نمی‌شود که سنجش بشود. آن پیش خدای تبارک و تعالی سنجش می‌شود. و ما مفتخریم که در یک همچو برهه از زمان واقع شدیم، که مثل شما عزیزان در آنجا و در آن زمان و در آن مکان واقع شدید، و ما از هوایی تنفس می‌کنیم که شما از آن هوا تنفس می‌کنید. شما ایثارگرید و شما اخلاصمندید، شما بر نفس خود پیروز شدید و ما عقب ماندیم. شما احتمال این معنی را ندهید که تفنگ و ژ- 3 و مسلسل شما پیروز شده است؛ مقابل شما هم بالاتر از این را داشتند. شما اندک داشتید و آنها بسیار، لکن آنچه که شما را پیروز کرد و پیروز می‌کند، آن ایمان شماست و آن اخلاص شماست، [که] در شما هست و در آنها نیست. شما برای خدا در میدانها وارد می‌شوید و آنها برای شیطان؛ آنها حزب شیطانند و شما حزب خدا، آنچه شما را در دو جبهه پیروز کرد و پیروز کرده و می‌کند انشاءالله- جبهه باطنی و نفسانی و جبهه‌ی جنگ با گروه شیطانی- آن اخلاص و ایمان شماست که شما را پیروز می‌کند. شما شیعه‌ی همان هستید که می‌فرمود: اگر همه‌ی عالم در مقابل من بایستند، تنها در مقابل همه می‌ایستم. آن ایمان است که او را آن طور در مقابل همه چیز می‌ایستاند. آن اخلاص اوست. آن روحانیت و معنویت اوست. و شما هم شیعه‌ی او هستید.(3)

راهبردهای تصریحی:

1- حزب الله، در راه مستقیم، به سوی او و برای خداوند متعال است، حزب شیطان خلاف این جهتگیری است.
2- حزب الله، به خود و طبیعت دعوت نمی‌کند، به خدا و ملکوت دعوت می‌کند؛ حزب شیطان برخلاف آن، به خود و طبیعت (مادیات) دعوت می‌کند.
3- حزب الله ظاهر و باطنش یکی است و از نفاق پرهیز می‌کند، ولی حزب شیطان نفاق پیشه هستند.
4- حزب الله، موازین و اصول اسلام را پذیرفته و در عمل و رفتار، انضباط دقیق شیعی را رعایت می‌کند.
5- حزب الله خط مشی و وظایف خود را در زمانها و شرایط مختلف از امام دریافت می‌کند و براساس آن عمل می‌کند.
6- حزب الله، جان و مال خود را مخلصانه در راه خدا فدا می‌کند؛ اخلاص و ایثار از نشانه‌های حزب الله است.

نکات استنباطی:

1- دشمنان سعی می‌کنند با مخدوش کردن مرزها و تعاریف، در عملی از شکل گیری حزب الله و مشخص شدن منافقین (حزب شیطان) جلوگیری کنند. روشنگری و رعایت مرزها برای جلوگیری از خلط خودیها و غیرخودیها یا حزب الله و حزب شیطان ضرورت دارد.
2- در اسلام، یک حزب وجود دارد به نام حزب الله که در برابر حزب شیطان قرار دارد؛ احزاب و گروههای دیگر در صورت رعایت ضوابط و شرایط حزب الله، جزء این حزب خواهند بود، هر چند به نامهای دیگر باشند، و احزاب و جمعیتهایی که رعایت ضوابط و مرزهای حزب الله را نکنند جزء حزب الشیطان‌اند اگرچه به اسامی اسلامی باشند.

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (رحمه الله)، ج 17، صص 194-191.
2- صحیفه امام (رحمه الله)، ج 5، صص 408 و 409.
3- صحیفه امام (رحمه الله)، ج 16، صص 198-196.

منبع مقاله:
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (13) دفاع از حزب الله، اصل خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.