نوروز در فرهنگ شیعه )

نويسنده: رسول جعفریان

نوروز در منابع شيعى قرن هفتم به بعد

همانگونه كه گذشت، منابع بعدى، با تكيه بر سخن شيخ، به بيان اعمال روز نوروز در كنار اعياد ديگر پرداخته‏اند. اما بحث مهم از اين زمان به بعد، بحث از تعيين روز نوروز است . كسانى از فقيهان براى تعيين روز نوروز كوششهايى كرده‏اند. از آن جمله شهيد اول (م 786) در كتاب ذكرى الشيعة است. وى در آنجا با اشاره به روايت معلى بن خنيس نوشته است كه مقصود از نوروز يا اول سال فارسيان يا وارد شدن خورشد در برج حمل (فروردين) و يا دهم ايار (دوم ارديبهشت) است. بدين‏ترتيب سه‏قول دراين‏باره‏نقل‏كرده‏كه تفصيل آن درسخن ابن‏فهد آمده‏است. [43]
عبارت مفصل در تعيين روز نوروز از احمد بن محمد بن فهد حلى (م 841) است. وى با اشاره به سخن شيخ طوسى در مختصر مصباح المتهجد و چهار ركعت نماز مستحبى آن مى‏نويسد: «يوم النيروز جليل القدر اما تعيين روز آن از سال مشكل است. اين در حالى است كه چون متعلق عبادت الهى شده شناخت آن مهم است و با اين حال، از علماى ما جز آنچه ابن‏ادريس گفته متعرض بيان آن نشده‏است.» سپس ابن‏فهد سخن ابن‏ادريس وشهيد را آورده‏است.
آنگاه در باره سخن شهيد كه گفته روز نوروز يا اول سال فارسيان يا رفتن خورشيد به برج حمل است مى‏نويسد: قول نخست وى كه اول سال فارسيان باشد همان است كه در ميان فقهاى عجم مشهور است. آنها نوروز را زمان وارد شدن خورشيد به برج جدى اين همان است كه نويسنده كتاب الانواء آن را گفته است. [44] پس از آن سخن صاحب الانواء را نقل كرده. آنگاه مى‏افزايد: آنچه از اين تفاسير درست‏تر است، آن كه نوروز همان زمان وارد شدن خورشيد به برج حمل (فروردين) است. سپس دلائلى براى آن ذكر مى‏كند. مهمترين دليل آن كه شناخت اين روز به عنوان نوروز ميان مردم رايج است و طبعا خطاب بايد راجع به همين عرف باشد. آنگاه خود دو اشكال بر اين دليل آورده؛ يكى آن كه در همه مناطق عجم، نوروز بر روز اول ورود خورشيد در حمل اطلاق نمى‏شود و دوم آن كه نوروز بودن روز نخست ماه حمل، نوروز سلطانى است و جديد است. اين اشاره به تغيير روز نوروز در زمان سلطان ملكشاه سلجوقى است. پاسخ ابن فهد آن است كه وقتى عرف مختلف شد، عرف شرعى بايد مراعات شود. اگر چنين عرفى در كار نبود، عرف نزديكترين بلاد به شرع بايد مراعات شود. افزون بر آن، هر دو تفسير از نوروز - اعم از سلطانى و غير آن - مربوط به پيش از اسلام است! [45]
نكته مهم در مطالب ابن‏فهد آن است كه روايت معلى بن خنيس را به گونه‏اى ديگر نقل كرده و شكل مفصل آن را آورده است. وى از نسابه معاصر خود علامه بهاءالدين على بن عبدالحميد نسابه - و او به سند خود تا معلى بن خنيس - روايت مفصلى را در باره روز نوروز آورده است. اين روايت پيش از اين زمان، در منابع ديگر شيعى نبوده است. روايت چنين است كه معلى نقل كرده كه امام صادق عليه السلام فرمود: روز نوروز، روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم، براى امام على عليه السلام در غدير پيمان گرفت و مردم به ولايت او اعتراف كردند. خوشا به حال كسى كه بر آن پيمان باقى ماند و بدا به حال كسى كه آن عهد را شكست. روز نوروز، روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم امام على عليه السلام را به وادى جن فرستاد و او بر آنها عهدها و پيمانها گرفت. روز نوروز، روزى است كه امام على عليه السلام بر خوارج غلبه يافت و ذوالثديه را كشت. روز نوروز، روزى است كه قائم ما از اهل بيت عليهم السلام قيام خواهد كرد و خداوند او را بر دجال پيروز خواهد نمود و دجال را بر كناسه كوفه بدار خواهد زد. هيچ نوروزى نخواهد آمد جز آن كه ما انتظار فرجى در آن داريم. اين از روزهاى متعلق به ماست كه فارسيان آن را حفظ كردند و شما (عربها) آن را ضايع كرديد. يكى از انبياى بنى‏اسرائيل از خدايش خواست تا قومى را كه چندين هزار بودند و از ترس مرگ از ديارشان خارج شده بودند و خداوند آنها را ميرانده بود، زنده كند. خداوند به وى فرمود: بر قبرهاى آنان آب بريز. او در اين روز، بر قبور آنها آب ريخت و آنها كه سى هزار تن بودند زنده شدند. همين امر سبب شد تا ريخت آب در روز نوروز سنت‏شود، امرى كه سبب آن را جز راسخان در علم نمى‏دانند. روز نوروز، اول سال فارسيان است. معلى مى‏افزايد: آن حضرت اين مطالب را بر من املا كرد و من از املاى آن حضرت آن را نوشتم. [46]
ابن فهد، به دنبال آن، روايت ديگرى از معلى نقل كرده است. در اين روايت آمده است كه امام صادق عليه السلام در صبحگاه نوروزى كه معلى به خدمت آن حضرت رسيده بود، از ايشان شنيد كه: روز نوروز، روزى است كه خواند از بندگانش پيمان گرفت تا او را عبادت كرده به وى شرك نورزند و به انبياى او، حجج او و اولياى او ايمان بياورند. روز نوروز، نخستين روزى است كه خورشيد در آن طلوع كرد و بادها وزيدن گرفت و در زمين شكوفه پديد آمد (و خلقت فيه زهرة الارض .... ). روز نوروز، روزى است كه كشتى نوح بر كوه جودى فرونشست و روزى است كه خداوند كسانى را كه از ترس مرگ از سرزمينشان خارج شده و مرده بودند زنده كرد. و روزى است كه جبرئيل بر رسول خدا صلى الله عليه وآله و سلم فرود آمد. و روزى است كه ابراهيم بتهاى قومش را شكست. و روزى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم امام على عليه السلام را بر دوش گرفت تا بتهاى قريش را در مسجد الحرام شكست. [47]

يكى: تطبيق روز نوروز با روز غدير يعنى هيجده ذى‏حجه سال دهم هجرت است.
دوم: سنت آب ريختن كه در بهار معنا دارد نه در ماه جدى (دى‏ماه).
سوم: خلقت خورشيد در اين روز كه با سخن منجمان سازگار است و
چهارم: شكوفه دادن زمين كه باز در فروردين است نه در دى‏ماه. [48] بدين ترتيب وى خواسته تا از اين روايت نتيجه بگيرد كه روز نوروز همان زمان ورود خورشيد به حمل يعنى آغاز فروردين ماه است. به نظر مى‏رسد اين قديمى‏ترين بحثى است كه در كتابهاى فقهى شيعه در تعيين روز نوروز شده و بعد از آن در دوره صفوى مكرر مورد نقد و ايراد قرار گرفته است.
مشكل اين دو حديث آن است كه در منابع كهن شيعه نيامده است. افزون بر آن، روايات مزبور كه در اصل بايد يكى باشد، حاوى دو نوع آگاهى در باره روز نوروز است كه اين خود منشا شبهه در باره آن شده و احتمال جعل آن را تقويت مى‏كند. افزون بر آن، دانسته است كه، ابن غضائرى گفته: غاليان رواياتى را به معلى بن خنيس نسبت داده و نمى‏توان بر اخبار وى اعتماد كرد. [49] در اين صورت، اين روايت كه بى‏گرايش غاليانه يا نگرش افراطى هم نيست، از همان دسته مجعولاتى باشد كه غاليان به معلى نسبت داده‏اند. بايد اين نكته را نيز يادآورى كرد كه گفته شده قرامطه - گرايشى وابسته به مذهب افراطى اسماعيليه - دو روز را در سال كه نوروز و مهرگان بوده، روزه مى‏گرفته‏اند. [50] بلافاصله بايد تاكيد كنيم كه مجوسيان، نه تنها نوروز را روزه نمى‏گرفته‏اند، بلكه به نقل بيرونى، اساسا «مجوس را روزه‏اى نيست و هر كس از ايشان روزه بگيرد گناه كرده است.» [51]
ياد از اين نكته لازم است كه بخش ريخت آب روى مردگان كه به يكى از انبياى بنى‏اسرائيل نسبت داده شده، در روايتى از ابن‏عباس آمده است. [52] در همانجا آمده كه وقتى از مامون در باره سنت آب‏پاشى در روز نوروز سؤال شد، نوروز را همان روزى دانست كه آن مردگان از قوم بنى‏اسرائيل در آن زنده شدند. تواند بود كه اين روايت از اسرائيليات نيز باشد كه در جامعه اسلامى به نوعى با عقائد رايج پيوند داده شده است.
از همه اينها گذشته، شايد تاويل ديگرى براى اين روايت‏بتوان جستجو كرد و آن اين كه - در صورت درستى صدور آن از امام صادق عليه السلام - شايد امام، خواسته‏اند بفرمايند كه اصولا هر روزى كه نشانى از پيروزى آيين الهى در آن باشد، نوروز است. درست همان طور كه در يكى از روايات سابق الذكر آمده بود كه امام على عليه السلام فرمود: هر روز ما را نوروز كنيد. اين معنا براى نوروز، كاملا مطابق تعبير ايام الله است كه در قرآن به روزهاى متعلق به خداوند اطلاق شده است. البته با اين تاويل بايد، آنچه در روايت در باره نوروز فارسيان آمده، قدرى اصلاح شود.! در گزارش برخى از رساله‏هاى دوره صفوى، اشكالات ديگرى بر متن اين خبر وارد شده كه به موقع اشاره خواهيم كرد.

نوروز و نوروزيه‏هاى دوره صفوى

چنين به نظر مى‏رسد كه نوروز، در فرهنگ مسلمانان شرقى، حتى با وجود مخالفتهاى برخى از فقهاى سنى‏مذهب، دوام آورده است. عجيب آن كه برخى از آداب و رسوم خاص آن مانند چهارشنبه سورى و سيزده بدر كه از پيش از اسلام وجود داشته، و بى پايگى آن از نگاه اسلام بر همه روشن بوده، به دليل همسويى نوروز با طبيعت و نيز دخالت آن در تعيين خراج سالانه، همچنان حفظ شده است. حضور اين عيد در بخش وسيعى از دنياى اسلام در حال حاضر، از نواحى عراق و تركيه گرفته تا جمهورى آذربايجان، جمهوريهاى آسياى ميانه، افغانستان، پاكستان و طبعا ايران، نشان آن است كه پيش از تشكيل دولت صفوى، اين عيد مورد اعتناى كامل بوده است. در اينجا بايد دو نكته را مورد توجه قرار داد:
نكته نخست: آن كه در دوره صفوى، تاريخ قمرى و شمسى رواج داشته و طبعا مراسم نوروز برگزار مى‏شده است. اولئاريوس در آن عهد چنين نوشته: «ايرانى‏ها سال خود را برحسب حركت خورشيد و ماه تعيين و تنظيم مى‏كنند و به همين جهت داراى دو نوع سال شمسى و قمرى مى‏باشند. سال قمرى از نظر مذهبى برايشان اهميت دارد كه اعياد و روزهاى سوگوارى خود را برحسب آن سال تعيين مى‏كنند.» وى پس از آن اشاره كرده كه ايرانيان، عمر خود را برحسب سال شمسى محاسبه كرده و مثلا مى‏گويند كه فلان مقدار نوروز از عمر آنها گذشته است. [53] وى چهارشنبه آخر سال را كه چهارشنبه سورى بوده، از ايام مورد توجه مردم ياد كرده و گفته است كه مردم آن را بدترين روزهاى سال دانسته كار را تعطيل مى‏كنند «از خانه كمتر خارج شده و حتى المقدر كمتر حرف مى‏زنند و سعى مى‏كنند به كسى پولى ندهند ... عده‏اى هم كوزه‏هاى خود را برداشته ... به خارج شهر رفته و وزه را از آب پر كرده و آن را مى‏آورند و به خانه و اطاقهاى خود مى‏پاشند و عقيده دارند كه چون آب، صاف و پاك است، پليديها و بدبختيها را از خانه شسته با خود مى‏برد...» [54] تاورنيه نيز از عيد نوروز به با اين عبارت كه از اعياد بزرگ ايرانيان است‏سخن گفته و مى‏نويسد: در اين روز تمام بزرگان براى سلام شاه به دربار حاضر مى‏شوند و هر كس به اندازه شانش بايد ارمغان و پيشكشى به شاه بدهد ... و در اين روز شاه ثروت گزافى به دست مى‏آورد ... براى روز اول سال، اگر يك ايرانى اتفاقا پول نداشته باشد كه قباى نو تدارك نمايد، اگر بايد تن خود را گرو بگذارد مى‏گذارد و قباى نو را حتما به دست مى‏آورد. [55] شواهد فراوانى در باره اهميت‏برگزارى مراسم نوروز در ميان ايرانيان در دوره صفوى در دست است كه نيازى به نقل آنها نيست.
نكته دوم: آن كه اين مساله را بايد از زاويه ديگرى نيز مورد توجه قرار داد و آن اين كه با پيدايش دولت‏شيعى، طبيعى بود كه روزهايى كه در فرهنگ فقهى و تاريخى شيعه، از اهميتى برخوردار است‏بزرگ داشته شده و به عنوان شعائر شيعى بزرگ داشته شود. اين روزها، يا روزها عزا و مصيبت‏بودند و يا روزهاى شادى و فرح. نوع ديگر، روزهايى بود كه در تقويم مذهبى، عباداتى براى آنها در نظر گرفته شده بود. با توجه به اختلافاتى كه در تعيين اين روزها وجود داشت، لازم بود تا تحقيقى در باره تعيين روز دقيق آنها صورت گيرد. به عنوان نمونه چندين رساله مولوديه نوشته شد تا اثبات شود تولد رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در دوازدهم ربيع الاول بوده يا در هفدهم آن. [56] همينطور رساله‏اى به دستور شاه سلطان حسين صفوى نوشته شد با عنوان هداية الصالحين دراثبات آن كه تولدامام على عليه السلام در سيزدهم رجب بوده و ساير اقوال نادرست است. [57]
به علاوه، مردم نياز به تقويمهايى داشتند تا به معرفى اين روزها پرداخته و آداب و عبادات ويژه آنها را بيان كند. نمونه آن كتاب تقويم المحسنين فى معرفة الساعات و الايام و الاسبوع از فيض كاشانى (م 1091) و اختيارات علامه مجلسى (م 1110) است. بايد اعتقاد به خوبى و بدى ساعات را هم به اين مطالب افزود و رساله‏هايى كه به اين مسائل هم پرداخت‏به آنچه گذشت، اضافه كرد. مجموع اين مسائل، جريانى را در تاليف پديد آورد كه به نوعى با بحث تقويم ارتباط مى‏يافت.
با توجه به آنچه در آغاز بحث در باره تفاوت نوروز قديم با نوروز جلالى گفته شد، بحث از تعيين روز نوروز و اين كه آيا نوروز وارد شده در روايات، همين نوروز مرسوم است‏يانه، در ميان علما بالا گرفت. پيش از آن نيز، همانطور كه گذشت، ابن فهد در قرن نهم، نسبتا مفصل به آن پرداخته بود. استدلالهايى كه در اين قبيل رساله‏ها آمده، به طور عمده بر پايه مطالب نجومى، تاريخى و نيز رواياتى است كه به آنها اشاره كرديم. افندى با اشاره به رساله ميرزا ابراهيم حسينى مى‏نويسد: او رساله‏اى نوشت كه نوروز، درست همين روزى است كه اكنون مرسوم است. آقا رضى قزوينى رساله‏اى در انكار اين مطالب نوشت. همين طور محمدحسين بن ميرزا ابوالحسن قائنى و ميرزا رضى الدين محمد مستوفى خاصه اصفهان دو رساله در تاييد تطبيق روز نوروز وارد شده در روايات با آنچه مرسوم است نوشتند. افندى مى‏نويسد: و قد صارت هذه المسالة مطرحا لاراء الفضلاء. [58]
در اين دوره افزون بر بحثهاى نجومى و اصولى و فقهى در اين باره، يكى دو روايت ديگر در باره نوروز كه در منابع پيشين شناخته شده نيامده، مطرح گرديد. يك روايت را مرحوم علامه مجلسى در بحار بدون آن كه نام منبعش را ياد كند، با اين عبارت كه: رايت فى بعض الكتب المعتبرة آورده و سندى بر آن از همان كتاب نقل كرده است. راوى اين روايت معلى بن خنيس است اما نه در حد چند سطرى كه در مصباح شيخ آمده و يا يكى دو صفحه‏اى كه در المهذب ابن فهد آمده، بلكه ده صفحه بحار را به خود اختصاص داده است. [59] آنچه در اين روايت افزون بر نقل ابن فهد آمده، تفصيلى است كه معلى از امام خواسته تا نامهاى فارسى سى روز ماه را بيان كند. به دنبال آن سى نام فارسى همچون هرمزد روز، بهمن روز، اردى‏بهشت روز و... آمده است. علامه مجلسى روايت مزبور را بار ديگر از منبع ديگرى آورده اما در آن‏جا نيز نام منبع ياد نشده، بلكه آمده است: وجدت فى بعض كتب المنجمين مرويا عن الصادق عليه السلام... در اين نقل، بخش اول سخن امام با معلى نيامده بلكه تنها نامهاى ايرانى سى روز آمده است. [60] نيز همان روايت را نقل كرده بدون نام منبع و تنها با عبارت: و روى ايضا فى بعض الكتب ... [61] جالب آن كه علامه پس از نقل اين سه روايت مى‏نويسد: اين روايات را ما از كتابهاى منجمان نقل كرديم، زيرا از ائمه ما روايت كرده بودند اما من بر آنها اعتمادى ندارم. در نسخ آنها نيز اختلافاتى زيادى وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره كردم. حقيقت آن است كه اين اسامى براى سى روز از منجمان بوده و روشن نيست‏به چه دليل به امام صادق عليه السلام نسبت داده شده است. علامه مجلسى به نقل از ابوريحان - و قاعدتا از الاثار الباقيه - آن نامهاى ايرانى را آورده است. [62]
افزون بر اين روايت، نقل ديگرى هم در دوره صفوى مطرح بوده و آن اين است كه هفت‏سلام به مشك و زعفران نوشتن و غساله آن را نوشيدن و چهل مرتبه سوره يس را بر انار خواندن و شصت مرتبه اين دعا را خواندن كه يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال. اين نقل را آقارضى قزوينى آورده و افزوده كه در جايى معتبر به نظر نرسيده است. [63]

فهرست نوروزيه‏ها

1- النوروزيه، مؤلف ناشناخته. تاليف شده به نام شاه طهماسب. ملامحمد جعفر فرزند محقق سبزوارى از آن نقل كرده است. ذريعه 24 / 382، ش 2054
2- النوروز، محمد ابراهيم الحسينى المدرس الخادم، (رد بر نوروزيه آقا رضى قزوينى) ذريعه، 24 / 379، ش 2040 و نك : ش 2049
3- نوروز، همان رساله به فارسى.
4- نوروزيه، محمد تقى بن محمد رضا رازى. تاليف شده به اسم شاه صفى ( سلطنت از 1038 - 1052). نسخه‏اى از آن در كتابخانه مركزى دانشگاه (فهرست 12 / 2517) و كتابخانه ملك موجود است. ذريعه، 24 / 383، ش 2053
5- نوروز و سى روز، فيض كاشانى (م 1091)، در شرح فارسى حديث معلى بن خنيس. فيض چندين رساله در تقويم دعايى دارد. از جمله تقويم المحسنين و معيار الساعات. رساله نوروز وسى روز را دكتر معين همراه گفتارى تحت عنوان روز شمارى در ايران باستان در سال 1325 شمسى (توسط انجمن ايران شناسى) چاپ كرده است. ذريعه 24 / 380، ش 2048
6- نوروزيه، اسماعيل بن محمد باقر خاتون آبادى (م 1116)، تاليف شده به نام شاه سليمان صفوى در يك مقدمه، دوازده باب و يك خاتمه. ذريعه، 24 / 2051
7- نوروزيه، محمد باقر بن اسماعيل خاتون آبادى (م 1127)، تاليف شده به نام شاه سلطان حسين صفوى. نسخه آن در دانشگاه تهران (فهرست 2 / 1266) موجود است. ذريعه 24 / 379، ش 2042
8- نوروزيه، ملاباقر بن اسماعيل كجورى. گفته شده در اين رساله، مؤلف ميرمخدوم شريفى را كه در نواقض الروافض بر ضد غدير و نوروز سخن گفته رد كرده است. آقابزرگ نسخه‏اى از آن نشناسانده است. ذريعه، 24 / 382، ش 2052
9- نوروزيه، ملامحمد جعفر بن محمد باقر سبزوارى. نسخه‏اى شخصى از آن را آقابزرگ ديده و عبارت نخست آن را آورده است. ذريعه 14 / 382، ش 2055
10- نوروزيه، مؤلف ؟ نسخه‏اى از اين رساله به شماره 1015 در كتابخانه آيةالله مرعشى موجود است و در آن تاريخ 1084 آمده است.
11- نوروزيه، آقارضى قزوينى. بسيارى بر اين رساله رد نوشته‏اند. نسخه‏اى از آن به خط مؤلف در كتابخانه ملى موجود است. ذريعه 24 / 383، ش 2058
12- نوروزيه، ميرمحمد حسين بن محمدصالح خاتون آبادى. نسخه‏اى از آن در كتابخانه حضرت عبدالعظيم عليه السلام موجود است. ذريعه 24 / 383، ش 2056
13- نوروزيه، ميرزا محمد حسين بن ميرزا ابوالحسن قائنى. ردى است‏بر رساله آقارضى قزوينى. ذريعه 24 / 383، ش 2057
14- نورزويه، رضى الدين محمد مستوفى در رد بر آقا رضى. آقابزرگ نسخه‏اى از آن نشناسانده است. ذريعه 24 / 383، ش 2059
15- نوروزيه، محمد باقر مجلسى، بحار الانوار ، ج 56، صص 91 - 143 . اين مدخل، گرچه رساله مستقلى نيست، اما، به دليل آن كه مرحوم مجلسى مفصل در اين باره سخن گفته، در اينجا معرفى شد.
16- رساله در فضيلت روز نوروز، مؤلف ؟ نسخه‏اى از آن در نه برگ در كتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 459) موجود است.
17- نوروزنامه، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 572) موجود است.
18- نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه آيةالله گلپايگانى (فهرست، 3 / 79) موجود است.
19- نوروزيه، عماد الدين محمود بن مسعود. تاليف شده بنام سلطان حمزه ميرزا. نسخه‏اى از آن در كتابخانه وزيرى يزد (فهرست، 4 / 1167 ، ش 2107) موجود است. در آنجا از مؤلف به عنوان جالينوس ثانى ياد شده است. نيز مطالب آن در رساله خواجويى كه ناظر به آن رساله تاليف شده آمده است.
20- نوروزيه، ملا اسماعيل خواجويى (م 1173). شرح و نقدى است‏بر رساله عمادالدين بن مسعود. ذريعه 24 / 381 ، ش 2050 (اين رساله را آقاى سيدمهدى رجايى در ميراث اسلامى ايران دفتر چهارم چاپ كرده است.)
21- نظم حديث معلى بن خنيس منسوب به خواجه در كتاب سى روز و نوروز فيض كاشانى آمده و بيت اول آن چنين است:
بقول جعفر صادق خلاصه سادات ز ماه فارسيان هفت روز مذموم است [64]
22- نوروزيه، ميرزا محمد مهدى بن هدايةالله خراسانى ( 1152 - 1217) ردى است‏بر رساله خواجويى. نسخه‏اى از آن در كتابخانه مجلس (فهرست 9 / 322 - 326 . فهرست نويس محترم به تفصيل گزارش آن را آورده) موجود است. ذريعه 24 / 384، ش 2062
23- نوروزيه، غياث الدين اديب كاشانى، معاصر ناصرالدين شاه قاجار. در اين رساله اقوال پيشينيان آمده و بررسى شده است. نسخه‏اى از آن در كتابخانه ملى (فهرست 1 / 399) موجود است. ذريعه 24 / 384، ش 2060
در فهرست نسخه‏هاى خطى فارسى 1 / 367 چندين رساله نوروزيه كه مؤلف آنها ناشناخته است، معرفى شده است.

گزارش رساله آقارضى قزوينى

از رساله‏هاى نورزيه كوتاه اين دوره كه مورد انتقاد برخى قرار گرفته، رساله نوروزيه آقارضى قزوينى است كه آن را در سال 1062 هجرى نگاشته است. عقيده وى آن است كه نوروز در روايات، به هيچ يك از اقوالى كه در باب تعيين نوروز گفته شده قابل تطبيق نيست. عجيب آن كه وى به هر روى راه حل صريحى به دست نداده است. در اينجا مهمترين بخش رساله را كه به طور عمده در انكار تطبيق نوروز رايج‏با نوروز ياد شده در روايات است مى‏آوريم.
آقارضى ابتدا حديث معلى بن خنيس را، آن گونه كه شيخ آورده نقل كرده؛ آنگاه با نقل روايت مربوط به دعاى يا محول الحول و الاحوال، و ياد از اين نكته كه در جاى معتبرى آن را نديده، مى‏نويسد: با اشاره به استحباب اعمال مذكوره در نوروز و اين كه اين اعمال موقته است و در امثال اين عبادات اگر التزام وقت‏خاص نشود و در اوقات ديگر به عمل آيد بدعت‏باشد مى‏افزايد: «بنابر اين تعبد به اين عمل مكلفى تواند كه لااقل ظنى به تعيين وقت مذكور تحصيل كرده باشد و تحصيل اين ظن لامحاله از امارات شرعيه و عرفيه تواند بود. و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حسابيه، نوروز متعدد است، چنانكه بعضى از آن بعد از اين مذكور مى‏گردد، و اشهريه بعضى به بعضى ازمنه اماره نمى‏شود و در ظاهر قرآن چيزى در اين باب نيست، اماره آن از روايات و اخبار تتبع بايد نمود.» وى آنگاه نقلى را كه ابن فهد در المهذب آورده و ضمن آن به تطبيق روز غدير با نوروز و همينطور روز شكستن بتها با آن شده آورده و در پايان ترجمه آن نقل مى‏نويسد: «روز اول سال فرس كه صريح خاتمه حديث است، چنانكه با اماره‏اى كه در صدر حديث مذكور است موافق باشد، صعوبتى تمام دارد و وجهش عن قريب ظاهر خواهد شد.»
پس از آن سخن ابن‏ادريس را در تعيين روز نوروز آورده كه گفته است اين روز همان دهم ماه ايار رومى است. آقارضى به تفصيل در نادرستى اين نظر سخن مى گويد. وى مى‏نويسد: و آنچه از بعضى از محصلين نقل كرده، اگر مراد اين باشد كه نوروز عبارت از روز دهم ايار است ظاهر البطلان است چه اطلاق لفظ نوروز بر آن به هيچ اصطلاح متعارف نيست. و اگر مطلب اين باشد كه در سالى از سالها مطابق دهم ايار بوده كلام بى‏فائده است. و اگر مراد اين باشد كه هميشه مطابق دهم ايار است اين نيز باطل است. و تفصيل بيان آن كه اهل فرس به اتفاق علماى هيئت و حساب، تا ظهور جلال الدين ملكشاه سلجوقى در سال شمسى دو اصطلاح داشته‏اند. اول اصطلاح قديم كه مبدا آن از زمان حمشيد بوده و بناء حساب آن بر رصدى موافق رصد ابرخس است كه مدت يك دوره شمس را به حركت‏خاصه 365 روز و ربعى يافته و طريق آن بوده كه هر سال از 119 سال را 365 روز گيرند و در سال 120 به جهت كبيسه و اصلاح ربع، يك ماه افزايند كه آن سال 395 روز شود. و نقل كرده‏اند كه جلوس هر پادشاهى در هر وقت كه اتفاق افتادى، مبدا ساختندى و به تتمه سابق نپرداختندى و ضبط سال به اين اصطلاح در زمان ما بلكه از زمان يزدجرد متروك است. ديگر اصطلاح جديد كه اليوم به تاريخ قديم مشهور است و در تقاويم ضبط مى‏كنند و مبدا آن از جلوس يزدجرد شهريار است كه در ربيع الاول احدى عشر من الهجره بوده است و هر سال ايشان 365 روز است‏بى‏زياده و نقصان و دست از اصطلاح كسر بالكليه برداشتند و لهذا اول سال ايشان در جميع فصول اتفاق مى‏افتد و در عهد سلطان ملكشاه بناء حساب سال را بر رصد بطليموس ... كه سال شمسى را 365 روز و پنج‏ساعت و نيم و كسرى يافته‏اند نهادند و روز جمعه دهم رمضان سنه 471 كه شمس قبل از وصول به نصف النهار از حوت نقل به حمل كرده بود اول فروردين ماه و روز نوروز ناميدند. و به سبب اعتبار كه در هر سال نوروز از داير بودن در فصول يا اجزاى آن چنانچه از اصطلاحين سابقين لازم مى‏آيد ضبط كردند و اشهر اصطلاحات نوروز در زمان ما اين است اما هيچ يك از اين اصطلاحات ثلاثه با حساب روم موافق نيست، چه اصطلاح روم كه ابتداى آن از عهد اسكندر است‏يا دوازده سال بعد آن، اگرچه در اين معنى كه نزد ايشان رصد ابرخس معتبر است‏با اصطلاحين اولين موافق است اما در طريق اصلاح كسر با هيچ يك موافقت ندارد، چه در طريق ايشان، چنانكه الحال نيز مشهور است و منجمان در تقاويم ضبط مى‏كنند هر سال را 365 گيرند تا سه سال و سال چهارم را 366. پس تعيين نوروز فرس با يكى از ايام مشهور سال رومى كه مخالف جميع اصطلاحات فرس است‏خطا باشد.
و قطع نظر از اين مخالفت‏با آنچه در صدر حديث‏سابق مذكور شد كه در اين روز پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم عهد گرفت‏به غدير خم جهت اميرالمؤمنين(ع) از روى حساب درست نمى‏آيد بيانش آن كه از تاريخ هيجدهم ذى الحجة الحرام سال دهم از هجرت كه به اتفاق نص غدير خم در آن روز واقع شده تا هيجدهم ذى الحجة سال 1062 ، 1052 سال قمرى است و هر سال قمرى به اتفاق عبارت است از 354 روز و كسرى و اين كسر به اتفاق، در هر سى سال، 11 روز مى‏شود بى زياده و نقصان. بنابر اين به قواعد حسابيه مدت مذكوره 372794 روز است و چون اين عدد بر عدد ايام سال شمسى به اصطلاح روم كه 365 روز و ربعى است قسمت كنيم، خارج قسمت 1020 سال رومى و 39 روز مى‏شود. پس اگر روز غدير حجة الوداع دهم ايار ماه بودى، در سال 1062 بايستى دهم ايار ماه رومى، در پانزدهم شهر ربيع الثانى باشد و حال آن كه در اين سال، در اواسط شهر جمادى الاخره است. و اگر بالفرض مطابق نيز بودى، بيش از اين لازم نيامدى كه نوروز فرس در حجةالوداع، چنانكه مطابق 18 ذى الحجه عربى بوده با دهم ايار ماه رومى نيز موافق افتاده و از اين موافقت لازم نيايد كه نوروز فرس را هميشه آن روز اعتبار كنند و اين معنا بسيار ظاهر است.
و از اين حساب معلوم توان نمود كه نوروز فرس مطابق نوروز جلالى كه در ميان ما معروف است نيست، چه سال جلالى از سال رومى بنابر ارصاد معتبره در مدت مذكوره قريب به هشت روز ناقص است. پس اگر هيجدهم ذى الحجه با نوروز فرس به اين اصطلاح مطابق بودى، بايستى كه در اين سال نوروز جلالى در هفتم ربيع الثانى باشد و حال آن كه در نهم شهر مذكور است. با آن كه قطع نظر از حساب مذكور، معلوم است كه حدوث اين اصطلاح به چند قرن بعد از زمان حضرت رسول و اهل بيت عليهم السلام بوده. پس چون تواند بود كه بناى احكامى كه از ايشان مروى است‏بر اين اصطلاح باشد؟
و از اين بيان روشن مى‏شود كه نوروز فرس مذكور، مطابق نوروز يزدجردى نيز نيست، چه حدوث آن چنانكه مذكور شد، قريب به سه ماه بعد از غدير حجة الوداع است و قطع نظر از آن، حساب مذكور مبطل آن است، چه هر گاه عدد ايام مذكوره را بر سال يزدجرى كه 365 روز است قسمت كنند، خارج قسمت 1021 سال و 129 روز باشد، پس اگر غدير حجةالوداع با نوروز يزدجردى موافق بودى، بايستى كه نوروز مذكور در سال 1062 بر 18 ذى حجه اين سال، به 129 نوروز مقدم بودى، يعنى در نهم شعبان اتفاق افتادى و حال آن كه در اين سال، اول فروردين ماه ايشان كه به نوروز كبرا اشتهار دارد، مطابق دهم ذى‏القعدة الحرام و اول آذرماه ايشان كه بعد از خمسه آبان است و اعتبار اول سال در اين نيز احتمالى هست در نهم رجب واقع است. پس هيچكدام نوروزمعتبرشرعى‏كه به نص حديث مطابق‏روزغدير حجةالوداع بوده‏باشد، نباشد.
اما نوروز جمشيدى، چنان كه مذكور شد در زمان ما بكه از زمان يزدجرد مضبوط نيست و ماههاى كبيسه آن مجهول است. ليكن اين قدر معلوم است كه تفاوت آن از سال رومى، اگر مبدا يكى باشد، هرگز زياده از يك ماه نشود و اين قدر در تعيين آن در زمان ما كافى نيست. و العلم عندالله. [65]

گزارش رساله خواجويى

محمد اسماعيل خواجويى (متوفاى 1173) از علماى بعد از فتنه افغان است كه رساله‏هاى فراوانى در زمينه‏هاى مختلف علوم اسلامى دارد. [66] يكى از رساله‏هاى وى شرحى است كه وى در باب مساله نوروزيه نگاشته و نگاه وى به طور عمده به رساله شخص ديگرى است‏با نام محمد بن مسعود. [67] عقيده وى در اين باب آن است كه نوروز مذكور در روايات با اولين روز آبان كه نوروز قديم فرس بوده تطبيق مى‏كند.
وى در آغاز رساله خود مى‏نويسد:« و در تعيين روز نوروز شرعى ميان اهل شرع خلاف بود، بعض اصحاب كياست و زكى از اين شكسته بى‏دست و پا العبد الجاني محمدبن الحسين المشتهر باسماعيل المازندرانى عفى عنه التماس نموده و استدعا فرموده كه اشاره اجماليه به اختلاف فقها و مختار علما در باب نوروزفيروز نموده، اشاره فى الجمله به مختار خويش نيز نمايد». نوشته وى، همانگونه كه در آغاز آورده ناظر به رساله محمد بن مسعود است.
در ادامه آمده: «فقير گويد: صاحب رساله (همان محمد بن مسعود) گفت كه چون اين معلوم شد گوييم: روز نوروز روزى است كه در اول آن روز يا قبل از نصف‏النهار آن روز يا در نصف‏النهار و بعد از نصف‏النهار پيش از آن روز به واسطه آفتاب به نقطه اول نزول كند. فقير بى‏بضاعت گويد: مشهور بين المنجمين آن است كه اگر تحويل جرم آفتاب از آخر حوت به اول حمل قبل از زوال واقع شود آن روز روز نوروز است، و اگر بعد از زوال واقع شود روز ديگر نوروز است.» از نظر وى، در تعيين روز نوروز، ملاك همان عرف است زيرا:« پس اهل شرع نوروز روزى را گويند كه اهل عرف آن روز را نوروز گويند نه اول روز كه آفتاب در تمام آن روز به حمل انتقال كرده باشد.»
پس از آن در تعيين روز نوروز به نقل صاحب رساله، روايت معلى بن خنيس را كه به دو صورت در مصادر آمده نقل كرده آنگاه مى‏افزايد: «فقير بى‏بضاعت گويد: به حسب ظاهر ميان اين حديث و حديث‏سابق تناقض است، چه در حديث‏سابق مذكور است كه پيغمبر صلى الله عليه وآله وسلم در روز نوروز امير المؤمنين عليه السلام را به دوش مبارك برداشته تا بتان قريش را از فوق كعبه به زير انداخته شكست و فانى ساخت، و اين بلا شبهه در سال فتح مكه معظمه بود، چنانچه اخبار بسيار از طرق خاصه و عامه دلالت‏بر اين دارد.... و فتح مكه معظمه در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت واقع شد، چنان كه شيخ مفيد و شيخ طبرسى و ابن شهر آشوب و ديگران روايت كرده‏اند، و احاديث معتبره بر اين دلالت كرده است، و اكثر بر آنند كه در روز سيزدهم ماه بوده، و بعضى بيستم هم گفته‏اند، و حركت‏حضرت از مدينه در روز جمعه دوم ماه مبارك رمضان بعد از نماز عصر بوده، و روز غديرخم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذي الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود كه هر دو در روز نوروز باشد، چه نوروز از قرار حساب گذشته بعد از شش هفت‏سال از فتح مكه معظمه بلكه بيشتر به ذى الحجه خواهد رسيد نه بعد از يك سال، چنانچه مقتضاى اين دو حديث است.»
وى ادامه مى‏دهد:« و چون هر دو به يك طريق از معلى منقول است ... پس ترجيح احدهما بر ديگرى من حيث السند متصور نيست، و بنابر اين مضمون هيچ يك حجت نخواهد بود، و بر آن اعتماد نشايد كرد، و به او استدلال نتوان نمود، چه تناقض در كلام معصومين غير واقع است. پس از اينجا فهميده مى‏شود كه اين دو حديث كلاهما او احدهما از معصوم متلقى نگرديده، و چون از او نباشد حجيت را نشايد و سند شرعى نتواند بود، فافهمه. و عجب است آنكه صاحب رساله و عالى حضرت مستدل شيخ ابن فهد و سائر علماى سلف رحمهم الله در اين مدت متمادى كه قريب به هزار و صد سال است، يعنى از زمان ورود حديث الى زماننا هذا متفطن به آنچه گفتيم نشده‏اند. و از اين حديث استدلال بر تعيين روز نوروز شرعى نموده‏اند و فرموده‏اند كه آن روزى است كه آفتاب به اول حمل رفته باشد چنانچه خواهد رسيد مع ما فيه.»
خواجويى ادامه مى‏دهد: «حقير بى‏بضاعت گويد: پوشيده نيست كه كلام معلى (بن خنيس) كه اين قدر مى‏دانم كه عجم اين روز را تعظيم مى‏كنند و مبارك مى‏دانند، و قول حضرت صادق - عليه السلام - كه اين روز را اهل فرس ضبط كرده‏اند، و قول آن حضرت كه روز نوروز اول سال فارسيان است چنانچه خواهد رسيد، دلالت‏بر آن كند كه اين روز غير نوروزى بوده است كه منسوب به سلطان جلال‏الدين ملك شاه. چه اين نوروز در بلاد و لغات اعاجم آن زمان و مكان شايع و معروف نبوده است، و ايشان ضبط آن نكرده بوده‏اند، و اول سال ايشان نبوده است، بلكه بعد از مدتهاى متمادى به وضع گماشته‏گان سلطان حدوث يافته، و به مرور شهور و دهور ذايع و شايع شد. و آنچه در ميان اعاجم آن زمان مشهور و معروف بوده اول سال فارسيان بوده، چنانچه حضرت صادق - عليه السلام - در آخر حديث معلى اشاره به آن خواهد فرمود، و اول سال ايشان اول جلوس يزدجردبن شهريار بود كه اول فروردين ماه قديم است نه جلالى، و آن روزى است كه آفتاب به اول عقرب رفته باشد. و ظاهرا صاحب رساله و احمدبن فهد حلى و محمد صالح الحسينى (خاتون آبادى) اول سال فارسى را عبارت از اول حمل كه مبدء سال تاريخ ملكى است گرفته‏اند، و اين به غايت‏بعيد بل اشتباه شديد است.»
خواجويى اين نظر را پذيرفته است كه نوروز موجود در روايات، اولين روز سال فرس قديم است كه در اصل ابتداى حلول خورشيد به برج عقرب يعنى آبان ماه مى‏باشد. وى مى‏نويسد: «پوشيده نيست كه كلام شيخ شهيد - رحمه الله - صريح است در اين كه اول سال فارسيان كه روز نوروز است نزد ايشان چنانچه حديث معلى ناطق است‏بر آن غير نوروز سلطانى است كه در آن روز آفتاب به اول حمل نزول مى‏كند، و در كلام امام عليه السلام تصريح است‏به اين كه روز نوروز اول سال فارسيان است .. چه اين عيد از اعياد قديمه متداوله ميان عجم است در بلاد ايشان، چنانچه از كلام معلى كه اين قدر مى‏دانم كه عجم تعظيم اين روز مى‏كنند و آن را مبارك مى‏دانند، و از قول امام به حق ناطق جعفربن محمد صادق عليها السلام كه اين روز از قديم الايام مكرم و محترم بوده مستفاد مى‏شود ... به خلاف وضع تاريخ ملكى و نوروز سلطانى كه مسبوق است‏به چهار صد و پنجاه و كسرى تقريبا بر ورود اين اخبار، پس ورود اين بر وفق آن به غايت‏بعيد است. ... و سابقا مذكور ساختيم كه آخوند فيض در رساله مذكوره آورده كه روز نوروز نزد فارسيان اول فروردين ماه قديم است كه اول عقرب باشد، و گفته كه اين است مختار صاحب انواء و مشهور ميان فقهاى عجم در بلاد ايشان.
وى سپس به نقد آنچه ابن فهد در تاييد مطابقت نوروز در روايات با نوروز به معناى آغاز بهار گفته، پرداخته است. وى در باره استدلال ابن‏فهد به عرف مى‏نويسد: «شهرت اين تاريخ و عرف اين اصطلاح در ميان مردم در زمان عالى حضرت مستدل و ما بعد آن الى هذه الاوان مسلم است و لكن مفيد مطلوب نيست، بلكه بايد كه اين عرف قبل از ورود شرع، يا در وقت ورود آن مشهور و معروف باشد تا احكام شرعيه از عبادات و ادعيه بر وفق آن وارد تواند شد. چه متابعت‏شرع عرفى را كه بعد از آن به چهار صد و پنجاه و كسرى تخمينا حادث و بعد از حدوث به مدتهاى متمادى به مرور شهور و دهور ذايع و شايع شود بى‏معنى است. و چون تواند بود كه شارع گويد كه روزه مثلا در روز نوروز سنت است و اهل شرع آن زمان و مكان ندانند كه مراد وى از نوروز چه روزاست». دليل ديگر ابن فهد آن بود كه «از امام عليه السلام منقول است كه روز نوروز بعينه روز غديرخم است، و روز غدير در سال دهم هجرت بوده، و حساب كرده‏اند موافق اول نزول آفتاب به حمل بوده در نوزدهم ذى حجه به حساب تقويم و هلال را در مكه در شب سى‏ام نديده بودند و در روز هجدهم ذى الحجه بود به رؤيت.» وى اين دليل را نيز نمى‏پذيرد زيرا كه «سابقا دانسته شد كه بين الحديثين تناقض است، و تناقض در كلام معصوم روا نيست، دانسته شد كه استدلال بهما قبل رفع التناقض بينهما غير صحيح است، بلكه بر مستدل لازم است كه اول رفع تناقض نمايد تا استدلال او صحيح و كلام او مقبول شود.» وى محاسبه ابن‏فهد را هم نپذيرفته و مى‏افزايد: «مؤيد آنچه گفته شد اين است كه از راويان حديث غدير كه در روز غديرخم در غدير حاضر و ناظر بوده‏اند منقول است كه آن روز به غايت گرم و با حرارت بوده است. و معلوم است كه در اول نزول آفتاب به حمل با وصف سابقه دست‏برد برد العجوز اگر هوا در جحفه و ما بين الحرمين در فصل نوروز سلطانى در غايت اعتدال نباشد به غايت گرم نخواهد بود، چنان كه از حضار غديرخم مروى است.»
وى دلايل ديگر ابن‏فهد را نيز رد كرده و در نهايت از روى احتياط مى‏نويسد:« چون فهميده شد كه اين مساله خلافى است و دلائل هيچ يك افاده يقين بل ظن به خصوص روزى نمى‏كند، پس احوط آن است كه اعمال روز نوروز در اين دو روز كه روز نزول آفتاب به اول حمل و اول عقرب باشد كرده شود، چه از اصحاب سائر مذاهب دليل اقناعى هم به نظر نرسيد. ولكن قول شيخ شهيد عليه‏الرحمه كه نوروز اول سال فرس است‏يا حلول آفتاب در برج حمل يا دهم ايار ياد از آن مى‏دهد كه او در تعيين روز نوروز مردد است ميان اين سه روز، پس اگر اعمال نوروز در دهم ايار ماه رومى هم كرده شود بهتر خواهد بود».
وى در نهايت‏با تمسك به تسامح در ادله سنن، چنين حكم مى‏دهد كه «پس كردن اين اعمال در اين روز خالى از اجر نخواهد بود.»
فصل بعدى وى در بيان برخى از اعمال روز نوروز است كه در روايت وارد شده است. يك روايت كه در مباحث گذشته از آن ياد نشد چنين است: « و نقل كرده‏اند كه هر كه در اين روز سيصد و شصت‏بار آية الكرسى را تا و هو العلي العظيم بخواند بعد از آن سيصد و شصت‏بار بگويد: اللهم هذه سنة جديدة و انت ملك قديم اسالك خيرها و خير ما فيها، و اعوذ بك من شرها و من شر ما فيها، و استكفيك مؤونتها و شغلها يا ذا الجلال و الاكرام، تا آخر سال از جميع بلاها و آفتها محفوظ باشد.»
و روايت ديگرى كه پيش از اين گذشت چنين است كه «و از سيدنا امير المؤمنين سلام الله عليه مروى است كه هر كه اين هفت آيه مشتمله بر هفت‏سلام را در روز نوروز بر كاسه چينى به مشك و زعفران بنويسد و به گلاب بشويد، هر كه از آن آب بخورد تا سال ديگر هيچ المى و دردى به وى نرسد، و اگر گزنده‏اى وى را گزد زهر بر او كار نكند به قدرة الله تعالى: سلام على نوح في العالمين، سلام قولا من رب الرحيم، سلام على ابراهيم، سلام على موسى و هارون، سلام على آل يس، سلام عليكم طبتم فادخلوها خالدين، سلام هي حتى مطلع الفجر.
و در پايان نيز مى‏نويسد: «و چون سائر ادعيه و اعمال شرعيه روز نوروز كه در كتب اصحاب نقل شده سندى كه في الجمله اعتمادى بر آن باشد ندارد، لهذا به همين قدر اكتفا نمود و بالله التوفيق.

پی نوشت ها:

[42]. المغنى، ج 3، ص 99.
[43]. در اصل بايد گفت درست آن، آن است كه اول سال فرس، اول برج عقرب يا آبان ماه بوده است.
[44]. تاكنون بر ما روشن نشده كه اين كتاب كه در باره دانش نجوم بوده، از كيست. دهها كتاب با اين نام در فهرست ابن‏نديم شناسانده شده است. محتمل است كه مقصود كتاب الانواء احمد بن عبدالله ثقفى (م 319) باشد.
[45]. المهذب البارع فى شرح المختصر النافع، ج 1، صص 191 - 193 (چاپ انتشارات اسلامى، قم 1414.
[46]. المهذب، ج 1، صص 194 - 195.
[47]. المهذب، ج 1، صص 195 - 196.
[48]. المهذب، ج 1، ص 196.
[49]. مجمع الرجال، قهپائى، ج 6، ص 110.
[50]. تاريخ الطبرى، ج 10، ص 26.
[51]. آثار الباقيه، ص 357.
[52]. الخطط المقريزية، ج 1، ص 268 ؛ آثار الباقيه، ص 325. متن حديث را بيرونى چنين آورده: نقل شده كه در نوروز جامى سيمين كه پر از حلوا بود، براى پيغمبر(ص) به هديه آوردند و آن حضرت پرسيد كه اين چيست؟ گفتند: امروز روز نوروز است. پرسيد كه، نوروز چيست؟ گفتند: عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود: آرى، در اين روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسيدند: عسكره چيست؟ فرمود: عسكره هزاران مردمى بودند كه از ترس مرگ ترك ديار كرده و سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان فت‏بميريد و مردند. سپس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه به آنان ببارد. از اين روست كه پاشيدن آب در اين روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحاب خود قسمت كرده و گفت: كاش هر روزى براى ما نوروز بود.
[53]. سفرنامه اولئاريوس، (ترجمه حسين كردبچه، تهران، كتاب براى همه، 1369) ج 2، ص 690.
[54]. سفرنامه اولئاريوس، ج 2، ص 466.
[55]. سفرنامه تاورنيه، (ترجمه ابوتراب نورى، تهران، سنايى، 1336) ص 635.
[56]. ذريعه ج 23 ، صص 275 - 276.
[57]. فهرست كتابخانه مجلس، ج 10، ص 1737. به احتمال قوى اين رساله از محمدباقر بن اسماعيل خاتون آبادى (م‏1127) بايد باشد.
[58]. رياض العلماء ، ج 1، ص 6.
[59]. بحارالانوار، ج 59، ص 91 - 100.
[60]. همانجا، ج 59، صص 101 - 105.
[61]. همانجا، ص 107.
[62]. همانجا، ص 11.
[63]. مرحوم شيخ عباس قمى هم آن را به نقل از «كتب غيرمشهوره» آورده و صورت ديگر آن را يا مقلب القلوب و الابصار يا مدبر الليل و النهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الى احسن الحال ياد كرده است.
[64]. ذريعه، ج 24، ص 209، ش 1087.
[65]. نوروزيه آقارضى، نسخه خطى شماره 8755 كتابخانه مرعشى، برگهاى 48 - 51.
[66]. مجموعه‏اى از رساله‏هاى وى را آقاى سيدمهدى رجايى چاپ كرده‏اند.
[67]. اين رساله به كوشش سيدمهدى رجايى در ميراث اسلامى ايران دفتر چهارم به چاپ رسيده است.