نویسنده: الهه رشمه




 

مورد استفاده:

این ضرب المثل هنگامی كه فرد زیردست از بخشش بزرگترش نسبت به دیگران دریغ می‌كند به كار می‌رود.
دوره‌ی پادشاهی كریم خان زند دوره‌ی رشد و توسعه و آبادانی ایران بود. دوره‌ی حكومت كریم خان در ایران تنها دوره‌ای بود كه به جز یك جنگ كوچك در غرب ایران مردم ایران سال‌ها در آرامش و صلح با هم زندگی كردند.
در دوره‌ی كریم خان بیشتر از هر دوره‌ی دیگر حق و حقوق مردم ایران رعایت می‌شد و خزانه‌ی مملكت به نفع مردم و نه برای حیف و میل درباریان خرج می‌شد. كریم خان از ریخت و پاش و خرج‌های غیرضروری جلوگیری می‌كرد و دربار او برخلاف سایر پادشاهان جای شعبده بازان، رقاصان، نوازندگان و شاعرانی نبود كه هر روز به امید پاداش به فكر سرگرم كردن درباریان بودند.
كریم خان وزیری هم داشت به نام شیخ علی زنگنه كه از مردان فهیم و دادگر زمان خود به شمار می‌رفت شیخ علی خان حتی بیشتر از كریم خان مواظب بود تا از خرج‌های اضافه جلوگیری كند.
یك روز كریم خان و وزیرش مشغول گفتگو در مورد وضعیت زندگی مردم و كسب و كار آنها بودند، كه مردی با لباس‌های نسبتاً كهنه وارد دربار شد. كریم خان گفت: بگو كاری داری؟ مرد تكه كاغذی را نشان داد و گفت:‌ای وكیل الرعایای مردم ایران! تنها هنری كه از دست من برمی‌آید سرودن شعر است. دیشب در مورد شما سروده‌ام. امروز آمده‌ام تا برای شما آن را بخوانم. كریم خان برخلاف همیشه كه وقتی را برای شاعران نمی‌گذاشت دست از كار كشید و گفت: شعرت را بخوان. مرد شاعر شروع كرد شعری را كه در ستایش او سروده بود خواند. بعد از اینكه شعر شاعر تمام شد كریم خان گفت خوب بود. شیخ علی هزار سكه‌ی طلا به او پاداش بده. شیخ علی به مرد ژنده پوش گفت: برو فردا بیا. امروز با جناب كریم خان مشغول كاریم. شاعر سپاسگزاری كرد و رفت فردای آن روز به دیدن شیخ علی خان آمد تا پاداشی كه كریم خان وعده داده بود بگیرد. ولی باز شیخ علی كه نمی‌خواست به دلیل چند بیت شعر هزار سكه‌ی طلا به یك نفر بدهد او را با وعده و وعید راهی خانه‌اش كرد.
چند هفته‌ای گذشت و مرد كه از دست شیخ علی خان و وعده و وعیدهایش خسته شده بود به دیدن كریم خان رفت و گفت: شما به من وعده‌ی هزار سكه‌ی طلا به عنوان پاداش داده‌اید ولی هر بار كه برای گرفتن پاداشم به قصر می‌آیم، شیخ علی مرا با وعده و وعید برمی‌گرداند. كریم خان لبخندی زد و گفت: این بار كه آمدی به شیخ علی بگو كریم خان پاداش مرا دو برابر كرده و دو هزار سكه از او بگیر.
فردای آن روز كه شاعر باز به دیدن شیخ علی رفت و دستور جدید كریم خان را برایش گفت: شیخ علی خان كه تا آن موقع حاضر نمی‌شد هزار سكه طلا را بپردازد برایش پرداخت دو هزار سكه سخت‌تر بود. شیخ علی خان نمی‌فهمید چرا كریم خان چنین دستوری به او داده. ولی باز هم شروع به وعده و وعید دادن كرد و پاداش مرد شاعر را به تأخیر انداخت.
چند ماهی گذشت. شاعر كه دیگر طاقتش تمام شده بود یكبار دیگر به دیدن شیخ علی خان رفت و وقتی دید وزیر كریم خان به دنبال بهانه‌ای است كه دوباره او را برگرداند. پیش دستی كرد و شروع كرد به داد و بیداد و گفت: این چه وضعی است؟ شاه می‌بخشد. شیخ علی خان نمی‌بخشد؟ مگر در حضور خودت كریم خان به من پاداش نداد چرا برای پرداخت این پاداش اینقدر من را اذیت می‌كنی؟
صدای دادوبیداد آنها در قصر پیچید و به گوش كریم خان رسید. كریم خان خود را به آنها رساند و پرسید: چه شده چرا با هم دعوا می‌كنید؟
وقتی شاعر قضیه را برای او بازگو كرد، كریم خان گفت: تو ناراحت نباش برو ساعتی دیگر بیا و پنج هزار سكه طلا از خود من بگیر.
شاعر كه این را شنید راضی شد و رفت، شیخ علی خان رو به كریم خان كرد و گفت: جناب حاكم مگر شما وكیل الرعایای مردم نیستید؟ من خیالم راحت بود كه در دربار عادل‌ترین حاكم ایرانی خدمت می‌كنم. این چه حكمی است كه شما صادر كرده‌اید؟ در برابر چند بیت شعر پنج هزار سكه طلا پاداش می‌دهید.
كریم خان لبخندی زد و گفت: چرا فكر می‌كنی من به فكر خزانه و اموال مردم نیستم؟ تو دیدی كه این مرد شاعر حتی لباس‌هایش قدیمی و كهنه است؟ دیدی خودش گفت: چندین فرزند دارد؟ و هنری هم جز گفتن شعر ندارد؟ من می‌خواستم با دادن این سكه‌های طلا به این مرد، او را تشویق كنم تا برای زن و فرزندش خانه و كاشانه‌ای بسازد. گفتم بهتر است مقداری از پول‌های راكد مانده را به شاعر بدهم هم برای خود سرپناهی سازد هم با این پول گروهی كارگر و بنا برای ساخت خانه به سر كار می‌روند. هم این خانه‌ی او نیاز به فرش و ظرف بقیه وسایل دارد كه با این پول آنها هم سركار می‌روند و كلی گردش پول در این میان ایجاد می‌شود در ضمن خانواده‌های این افراد هم از این پول بهره مند می‌شوند.
بعد از شنیدن این حرف‌ها شیخ علی خان پنج هزار سكه‌ی طلا از خزانه آورد و به كریم خان داد تا به آن مرد بدهد.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول