اصفهان در عصر سلجوقیان

نويسنده:فاطمه دهقان نژاد
منبع:کتاب،بافت قدیم نصف جهان
طغرل بیگ (سرسلسله ی سلجوقیان) و به ترکان اغز تعلق داشت (جی.آ.بویل،ج.5،1366،ص23). وی در سالهای آخر زندگی اش در یاد می کند، نتیجه ی کار وی می دانند (همان،ص218).البته سلاطین سلجوقی،خود،در زمینه های هنری،فضل و کمال والایی نداشتند،اما در ایام فرمانروایی آنها،با تشویق و حمایت آنان پیشرفت زیادی در انواع هنر حاصل آمد(همان ص202).
(ناصر خسرو) با اشاره به قحطی که قبل از ورودش در اصفهان رخ داده بود آبادانی اصفهان را در زمان سفر خود(سال 44 ه ق) به این شهر مدیون انتصاب (خواجه عمید2) که مردی آرام نیکو لقا،دبیری نیک،خوش سخن و کریم به حکومت اصفهان می داند که به فرمان طغرل مردم را از پرداخت مالیات به مدت سه سال معاف کرد و همه ی این امور سبب عمران و آبادانی شهر اصفهان شد.وی در مورد اصفهان می نویسد:من در تمام شهرهای فارسی زبان،شهری زیباتر و بزرگتر و آبادتر از اصفهان ندیدم(ناصر خسرو،1362،ص118).
پس از طغرل،یکی از پسران برادرش،آلب ارسلان و پس از او پسرش ملک شاه،به حکومت رسیدند.
ملک شاه،از سال 465 تا 485 ه.ق سلطنت کرد و با حسن سیاست و تدبیر وزیر خود (خواجه نظام الملک)،توانست امپراطوری سلجوقی را به قدرت جهانی تبدیل کند.
ملک شاه،اغلب در حرکت بود و خیلی کم در یک جا متوقف می ماند،اما در بین تمام شهرستانهای امپراتوری،اقامتگاه محبوب او شهر اصفهان بود(سایکس،1366،ص47.) اصفهان،در دوره ی ملک شاه سلجوقی و خواجه نظام الملک از مهمترین سرزمینهای دنیا و یکی از آبادترین آنها بوده است.دولت سلجوقی در عهد ملک شاه به منتهای وسعت و عظمت خود رسید و اصفهان،پایتخت این سرزمین پهناور؛یعنی از چین تا سواحل شرقی مدیترانه و از شمال بحیره ی خوارزم تا قبچاق تا ماورای یمن بوده است که مالیات سراسر سرزمین سلجوقی و روم شرقی و امرای عیسوی و ابخاز،به این شهر،سرازیر می شد(پیرنیا،بی تا،ص337).
مساجد،مناره ها،مدارس،نظامیه ها و ابنیه ی زیادی از این پادشاه و وزیر او در اصفهان به جای مانده است.
اما از نظر اجتماعی این دوره از ویزگی خاصی برخوردار است که گاه به خرابی بعضی از اماکن مذهبی و مسکونی نیز انجامیده است و آن عبارت از اختلافات مذهبی و فرقه ای در عهد سلجوقیان است که در عهد سلجوقیان است که در اصفهان شدیدتر از بقیه ی جاها به چشم می خورد.خاندان شافعی مذهب با خاندان حنفی،در عدوات و دشمنی به سر می بردند و اغلب ساکنان شهر از این وضع به ستوه آمده بودند.در نهایت هم این اختلافات منجر به هم کاری شافعیان با قوم مغول شد و این فرقه دروازه های شهر را بر روی مغولان گشودند و اصفهان را به ویرانی و نابودی کشادند در حالی که حصار ایجاد شده در زمان دیالمه،می توانست اصفهان را در مقاومت مقابل مغولان یاری برساند و از قتل عام برهاند.
در این خصوص باید به دو محله ی دری دشت(دردشت) و جوباره اشاره کرد که فرقه های مختلف مذهب اهل تسنن،(شافعی و حنفی) با هم سرناسازگاری گذاشته و (کمال الدین اسماعیل) را مجبور به سرودن شعری با این مضمون نمودند که:
(سجادی نایینی،1381،ص23)
به این ترتیب،نفرین این شاعر مستجاب شد و مغولان هر دو فرقه را قتل عام کردند.
این در حالی است که (ابن بطوطه) سیاح مراکشی که در قرن هشتم (725 ه ق./1325م.) حدود سه قرن پس از ناصرخسرو از اصفهان دیدن کرده است باز به نوع دیگری از این اختلافات مذهبی اشاره کرده،می گوید: اصفهان شهر بزرگ و زیباست ولی اکنون قسمت زیادی از آن در نتیجه ی اختلافاتی که بین سنیان و شیعیان آن شهر به وقوع می پیوندد به ویرانی افتاده.این منازعات هنوز ادامه دارد (ابن بطوطه،1378،ص20).