تجزيه سيستان درآستانه انقلاب مشروطه
تجزيه سيستان درآستانه انقلاب مشروطه
تجزيه سيستان درآستانه انقلاب مشروطه
نويسنده:آزيتا لقائي
. قرار بود کار اين هيئت سه چهار ماه بيشتر طول نکشد و پس از خاتمه کار به سرعت ايران را ترک کنند. اما بيش از سه سال به بهانه حل اختلاف در سيستان ماندند و بالاخره در ربيع الثاني 1323ق / ژوئن 1905م ايران را ترک کردند.
گرچه مأموريت مک ماهون به ظاهر حل اختلاف ايران و افغانستان بود اما تأمين منافع استعماري انگلستان هدف اصلي او محسوب ميشد. سيستان در آن تاريخ اهميت ويژه اي داشت زيرا کليد هندوستان بود و انگلستان حاضر نبود چنين کليدي در اختيار کشورهاي استعمارگر ديگر قرار گيرد. از سويي روسيه به استناد تقسيمات استعماري اواخر قرن 19م حيطه اقتدارش را تا مرزهاي خراسان گسترده بود و براي رسيدن به خليج فارس و هندوستان بايستي از سيستان ميگذشت و از سويي ديگر آلمان قدرتي تازه در اروپا يافته بود و سهم بيشتري از جهان را مطالبه ميکرد. از اين رو بي توجه به تقسيمات قبلي جهاني روابطش را با ايران گسترش داده بود.
با توجه به اين دو خطر، انگلستان براي جلوگيري از نفوذ روسيه و آلمان در هند و در سطح جهاني به مذاکره و معامله پرداخت، انگلستان اختلافات ديرينه اش را با فرانسه کنار گذاشت و معاهده دوستي ميان آنها بسته شد. با ژاپن نيز معاهده دوستي امضا کرد. با اين ترفند توانست روسيه را محصور کند و او را وادارد تا به مذاکراتي تن دهد که چند سال بعد به نتيجه رسيد و به معاهده 1907 مشهور شد.
انگلستان علاوه بر اقداماتي که در سطح جهاني براي حفظ هند انجام داد، نيروي نظامي مشتمل بر کارشناسان نظامي، اطلاعاتي، کشاورزي و آبياري را به رياست مک ماهون در مرز سيستان آماده کرد تا در صورت لزوم سيستان را تصرف کنند. اقدام ديگر انگلستان تحريک افغانها به ايجاد درگيري در مرز سيستان با ايرانيان بود، زيرا با بروز درگيري ميان افغانستان و ايران فرصتي براي مداخله مستقيم انگلستان فراهم ميشد. اين حق مداخله را انگلستان بر اساس قرارداد پاريس در 1857م / 1273ق به دست آورده بود.
طبق اين قرارداد هرات را از ايران جدا کردند و مقرر شد هرگاه اختلافي ميان ايران و افغانستان پيش بيايد هر دو کشور به حکميت انگلستان متوسل شوند. مفاد اين عهدنامه دست ايران را براي دفع تجاوز افغانها در مرزهاي شرقي ايران بست، انگلستان در قرن نوزدهم ميلادي به استناد همين عهدنامه گلد اسميت را روانه ايران کرد و با حکميت او بخشهايي از بلوچستان ضميمه بلوچستان انگليس شد. در سيستان نيز قسمت راست رود هيرمند را به افغانها بخشيد.
انگلستان در تعيين حدود ايران و افغانستان استخوان را لاي زخم باقي ميگذارد تا در موقع لزوم از آن بهره گيرد. حکميت گلد اسميت هم نقطه پايان اختلافات دو کشور افغانستان و ايران نبود. به همين دليل در 1902م / 1320ق به دنبال بروز اختلاف ميان مرزنشينان افغاني و سيستاني و خراب کردن سدآبي در سيستان توسط افغانها، دولت ايران که اجازه برقراري امنيت و دفع دشمن را در مرز نداشت از انگلستان تقاضاي حکميت در مورد آب هيرمند را کرد. دولت انگليس هم بدون تعلل مک ماهون را روانه ايران ساخت.
قبل از رسيدن هيئت انگليسي به ايران دولتهاي افغانستان و ايران به توافق رسيدند و خواهان لغو مأموريت مک ماهون شدند، اما انگلستان توجهي به تقاضاي آنها نکرد. مک ماهون مأمور بود که سيستان ايران را به ويرانهاي بدل سازد و براي تحقق اين هدف پيش از ورود به سيستان ميان مردم شايع کردند که انگلستان در سيستان داراي امتيازات زيادي است و براي قابل قبول جلوه دادن اين قبيل شايعات کرزن فرمانفرماي هند به سرگرد مک ماهون قبل از عزيمت به سيستان درجه سرهنگي داد. او با سيصد سرباز، صد سوار و دو هزار جمازه سوار هندي و بلوچي و انگليسي وارد سيستان شد.
تعداد همراهان مک ماهون را حدود چهار هزار نفر برشمرده اند. آنها براي سکونت چادرهايي برپا کردند ولي چون اقامتشان طولاني شد چادرها را به خانه تبديل کردند. محل اقامت آنها نيز تبديل به دهکدهاي انگليسي نشين شد.
در تعقيب سياست نابودي سيستان آنها به خريد گندم و ارزاق عمومي با قيمتهاي گزاف پرداختند و با اين کار قيمت اجناس را تا چندين برابر در سيستان افزايش دادند.
تجار هندي با کمک انگليسيها بدون توجه به محدوديت هاي گمرکي گندم را از سيستان خارج ميکردند. گراني اجناس در سيستان مردم فقير ناحيه را فقيرتر ساخت. تا جايي که حدود سه ماه پس از ورود هيئت مک ماهون شورشي در سيستان روي داد که به دستور امينالسلطان صدراعظم ايران توسط حشمتالملک حاکم منطقه و با کمک نيروهاي نظامي انگليس سرکوب شد. اين سرکوبي بر تثبيت تصوير اقتدار انگليسها در منطقه کمک کرد. هيئت همراه مک ماهون بي هيچ رادعي در سيستان به هر جا سر ميکشيدند، زيرا ميرزا عبدالحميد خان غفاري يمين نظام که کميسر و سرحد دار ايران در سيستان بود با گرفتن رشوه، از انگليسها آنها را آزاد گذاشته بود و اعتراضات ميرزا موسي خان کارگزار وزارت امور خارجه ايران به آزادي عمل انگليسها راه به جايي نمي برد. ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله نيز به جاي توجه به اعتراضات کارگزار به جلب نظر انگليسها توجه داشت و چون آنها ميرزا موسي خان را سد راه ميديدند وزير امور خارجه ايران مشيرالدوله قول برکناري کارگزار را به انگليسها داد.
هيئت همراه کلنل مک ماهون در مدت اقامتشان در سيستان ارزيابي دقيق و همه جانبهاي از اوضاع سيستان به عمل آوردند و حکام محلي را جذب و مردم را آواره کردند. در نهايت نيز بر خلاف قرار اوليه اي که با دولت ايران گذاشته بودند مجددا به تعيين حدود سيستان پرداختند. دولت ايران از ابتداي تقاضاي حکميت اعلام کرده بود که کار هيئت انگليسي بايد فقط حل اختلافات آبي باشد و هيچ تغييري درحدود معين شده توسط گلداسميت داده نشود، اما مک ماهون از چارچوب تعيين شده گلد اسميت فراتر رفت و سرحدي تازه تعيين کرد. دو سوم آب هيرمند را هم به افغانها داد. در واقع او حکم نابودي سيستان را صادر کرد. حکم او با مخالفت دولت ايران روبه رو شد. از طرف ديگر از ذيقعده 1322 قمري سلطان عبدالمجيد ميرزا عينالدوله سکان اداره مملکت را به دست گرفته بود. بيگانهستيزي از وجوه آشکارش بود و انگليسها بدان وقوف کامل داشتند. بنابراين به تکاپو افتادند تا قبل از تثبيت قدرت عينالدوله کارها را يکسره کنند
مک ماهون در 4 صفر 1323هـ.ق / 10 آوريل 1905 م حکمش را صادر کرد و به حضور مظفرالدين شاه فرستاد، اما عينالدوله اعلام کرد که آن را نميپذيرد و مدتي بعد رسما نسبت به حضور مک ماهون در سيستان اعتراض کرد. مک ماهون در ربيع الثاني 1323ق / ژوئن 1905م از ايران خارج شد و اعتراضات ايران به حکميت هرگز راه به جايي نبرد.
انگليسيها در پاسخ به اعتراضات ايراني ها اعلام کردند تنها مرجع رسيدگي به اين شکايات وزير خارجه انگليس است که وزير هم قطعا رأيي مخالف مصالح انگليس صادر نمي کرد. از طرف ديگر سير حوادث ايران اوضاع را دگرگون ساخت. تحصن ها، تظاهرات و اعتراضات داخلي که به انقلاب مشروطيت منجر شد و پس از آن درگيريهاي داخلي و نبود دولتي مقتدر در کشور براي مدت چند سال تمام مسائل ايران را تحتالشعاع قرار داد. انگليس ها نيز موضوع حکميت را مسکوت گذاردند، اما در سرحدات شرقي قراول گذاشته و نظارت کامل بر اوضاع منطقه داشتند. تکليف مرزهاي سيستان هم تا نيمه اول قرن بيستم مشخص نشده باقي ماند.
گرچه مأموريت مک ماهون به ظاهر حل اختلاف ايران و افغانستان بود اما تأمين منافع استعماري انگلستان هدف اصلي او محسوب ميشد. سيستان در آن تاريخ اهميت ويژه اي داشت زيرا کليد هندوستان بود و انگلستان حاضر نبود چنين کليدي در اختيار کشورهاي استعمارگر ديگر قرار گيرد. از سويي روسيه به استناد تقسيمات استعماري اواخر قرن 19م حيطه اقتدارش را تا مرزهاي خراسان گسترده بود و براي رسيدن به خليج فارس و هندوستان بايستي از سيستان ميگذشت و از سويي ديگر آلمان قدرتي تازه در اروپا يافته بود و سهم بيشتري از جهان را مطالبه ميکرد. از اين رو بي توجه به تقسيمات قبلي جهاني روابطش را با ايران گسترش داده بود.
با توجه به اين دو خطر، انگلستان براي جلوگيري از نفوذ روسيه و آلمان در هند و در سطح جهاني به مذاکره و معامله پرداخت، انگلستان اختلافات ديرينه اش را با فرانسه کنار گذاشت و معاهده دوستي ميان آنها بسته شد. با ژاپن نيز معاهده دوستي امضا کرد. با اين ترفند توانست روسيه را محصور کند و او را وادارد تا به مذاکراتي تن دهد که چند سال بعد به نتيجه رسيد و به معاهده 1907 مشهور شد.
انگلستان علاوه بر اقداماتي که در سطح جهاني براي حفظ هند انجام داد، نيروي نظامي مشتمل بر کارشناسان نظامي، اطلاعاتي، کشاورزي و آبياري را به رياست مک ماهون در مرز سيستان آماده کرد تا در صورت لزوم سيستان را تصرف کنند. اقدام ديگر انگلستان تحريک افغانها به ايجاد درگيري در مرز سيستان با ايرانيان بود، زيرا با بروز درگيري ميان افغانستان و ايران فرصتي براي مداخله مستقيم انگلستان فراهم ميشد. اين حق مداخله را انگلستان بر اساس قرارداد پاريس در 1857م / 1273ق به دست آورده بود.
طبق اين قرارداد هرات را از ايران جدا کردند و مقرر شد هرگاه اختلافي ميان ايران و افغانستان پيش بيايد هر دو کشور به حکميت انگلستان متوسل شوند. مفاد اين عهدنامه دست ايران را براي دفع تجاوز افغانها در مرزهاي شرقي ايران بست، انگلستان در قرن نوزدهم ميلادي به استناد همين عهدنامه گلد اسميت را روانه ايران کرد و با حکميت او بخشهايي از بلوچستان ضميمه بلوچستان انگليس شد. در سيستان نيز قسمت راست رود هيرمند را به افغانها بخشيد.
انگلستان در تعيين حدود ايران و افغانستان استخوان را لاي زخم باقي ميگذارد تا در موقع لزوم از آن بهره گيرد. حکميت گلد اسميت هم نقطه پايان اختلافات دو کشور افغانستان و ايران نبود. به همين دليل در 1902م / 1320ق به دنبال بروز اختلاف ميان مرزنشينان افغاني و سيستاني و خراب کردن سدآبي در سيستان توسط افغانها، دولت ايران که اجازه برقراري امنيت و دفع دشمن را در مرز نداشت از انگلستان تقاضاي حکميت در مورد آب هيرمند را کرد. دولت انگليس هم بدون تعلل مک ماهون را روانه ايران ساخت.
قبل از رسيدن هيئت انگليسي به ايران دولتهاي افغانستان و ايران به توافق رسيدند و خواهان لغو مأموريت مک ماهون شدند، اما انگلستان توجهي به تقاضاي آنها نکرد. مک ماهون مأمور بود که سيستان ايران را به ويرانهاي بدل سازد و براي تحقق اين هدف پيش از ورود به سيستان ميان مردم شايع کردند که انگلستان در سيستان داراي امتيازات زيادي است و براي قابل قبول جلوه دادن اين قبيل شايعات کرزن فرمانفرماي هند به سرگرد مک ماهون قبل از عزيمت به سيستان درجه سرهنگي داد. او با سيصد سرباز، صد سوار و دو هزار جمازه سوار هندي و بلوچي و انگليسي وارد سيستان شد.
تعداد همراهان مک ماهون را حدود چهار هزار نفر برشمرده اند. آنها براي سکونت چادرهايي برپا کردند ولي چون اقامتشان طولاني شد چادرها را به خانه تبديل کردند. محل اقامت آنها نيز تبديل به دهکدهاي انگليسي نشين شد.
در تعقيب سياست نابودي سيستان آنها به خريد گندم و ارزاق عمومي با قيمتهاي گزاف پرداختند و با اين کار قيمت اجناس را تا چندين برابر در سيستان افزايش دادند.
تجار هندي با کمک انگليسيها بدون توجه به محدوديت هاي گمرکي گندم را از سيستان خارج ميکردند. گراني اجناس در سيستان مردم فقير ناحيه را فقيرتر ساخت. تا جايي که حدود سه ماه پس از ورود هيئت مک ماهون شورشي در سيستان روي داد که به دستور امينالسلطان صدراعظم ايران توسط حشمتالملک حاکم منطقه و با کمک نيروهاي نظامي انگليس سرکوب شد. اين سرکوبي بر تثبيت تصوير اقتدار انگليسها در منطقه کمک کرد. هيئت همراه مک ماهون بي هيچ رادعي در سيستان به هر جا سر ميکشيدند، زيرا ميرزا عبدالحميد خان غفاري يمين نظام که کميسر و سرحد دار ايران در سيستان بود با گرفتن رشوه، از انگليسها آنها را آزاد گذاشته بود و اعتراضات ميرزا موسي خان کارگزار وزارت امور خارجه ايران به آزادي عمل انگليسها راه به جايي نمي برد. ميرزا نصرالله خان مشيرالدوله نيز به جاي توجه به اعتراضات کارگزار به جلب نظر انگليسها توجه داشت و چون آنها ميرزا موسي خان را سد راه ميديدند وزير امور خارجه ايران مشيرالدوله قول برکناري کارگزار را به انگليسها داد.
هيئت همراه کلنل مک ماهون در مدت اقامتشان در سيستان ارزيابي دقيق و همه جانبهاي از اوضاع سيستان به عمل آوردند و حکام محلي را جذب و مردم را آواره کردند. در نهايت نيز بر خلاف قرار اوليه اي که با دولت ايران گذاشته بودند مجددا به تعيين حدود سيستان پرداختند. دولت ايران از ابتداي تقاضاي حکميت اعلام کرده بود که کار هيئت انگليسي بايد فقط حل اختلافات آبي باشد و هيچ تغييري درحدود معين شده توسط گلداسميت داده نشود، اما مک ماهون از چارچوب تعيين شده گلد اسميت فراتر رفت و سرحدي تازه تعيين کرد. دو سوم آب هيرمند را هم به افغانها داد. در واقع او حکم نابودي سيستان را صادر کرد. حکم او با مخالفت دولت ايران روبه رو شد. از طرف ديگر از ذيقعده 1322 قمري سلطان عبدالمجيد ميرزا عينالدوله سکان اداره مملکت را به دست گرفته بود. بيگانهستيزي از وجوه آشکارش بود و انگليسها بدان وقوف کامل داشتند. بنابراين به تکاپو افتادند تا قبل از تثبيت قدرت عينالدوله کارها را يکسره کنند
مک ماهون در 4 صفر 1323هـ.ق / 10 آوريل 1905 م حکمش را صادر کرد و به حضور مظفرالدين شاه فرستاد، اما عينالدوله اعلام کرد که آن را نميپذيرد و مدتي بعد رسما نسبت به حضور مک ماهون در سيستان اعتراض کرد. مک ماهون در ربيع الثاني 1323ق / ژوئن 1905م از ايران خارج شد و اعتراضات ايران به حکميت هرگز راه به جايي نبرد.
انگليسيها در پاسخ به اعتراضات ايراني ها اعلام کردند تنها مرجع رسيدگي به اين شکايات وزير خارجه انگليس است که وزير هم قطعا رأيي مخالف مصالح انگليس صادر نمي کرد. از طرف ديگر سير حوادث ايران اوضاع را دگرگون ساخت. تحصن ها، تظاهرات و اعتراضات داخلي که به انقلاب مشروطيت منجر شد و پس از آن درگيريهاي داخلي و نبود دولتي مقتدر در کشور براي مدت چند سال تمام مسائل ايران را تحتالشعاع قرار داد. انگليس ها نيز موضوع حکميت را مسکوت گذاردند، اما در سرحدات شرقي قراول گذاشته و نظارت کامل بر اوضاع منطقه داشتند. تکليف مرزهاي سيستان هم تا نيمه اول قرن بيستم مشخص نشده باقي ماند.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}