مترجم: فرید احسانلو
منبع:راسخون




 

هرسال حدود 14میلیون کودک زیر پنج سال در کشورهای درحال‌توسعه به دلیل فقدان آب آشامیدنی سالم، سوءتغذیه، بیماری‌های متداول و آلودگی محیط‌زیست می‌میرند. در حدود 10 میلیون از این موارد مرگ ‌و میر با بهره‌برداری صحیح از محیط ‌زیست و صرف هزینه کم، قابل ‌پیشگیری است.
بزرگ‌ترین خطر ناشی از آلودگی و تخریب محیطی فقر است. تخریب محیط ‌زیست، کودکان فقیرترین والدین را در کشورها به مرگ تهدید میکند.
کارشناسان، توسعهای را مطلوب میدانند که از نظر شرایط زیست ‌محیطی، پایدار باشد. مفهوم پایداری توسعه، کودکان را در صف اول ملاحظات محیط‌زیست و توسعه قرار می‌دهد. زیرا کودکان امروز نخستین نمایندگان نسل آینده هستند. منابع محیط‌زیست در اثر فعالیت‌های بزرگ‌سالان، آلوده و تخریب میشود. کودکان نه‌تنها عامل تخریب نیستند، بلکه هیچ‌گونه قدرت اجرایی، سیاسی یا اقتصادی هم برای انجام کوچک‌ترین اقدامی در این زمینه ندارند. بااین‌همه کودکان نخستین قربانیان تخریب محیط‌ زیست هستند، زیرا در مقایسه با بزرگ‌سالان مقاومت بسیار کمتری در برابر ابتلا به بیماری و آلودگی محیط‌زیست دارند.
در هرسال 14 میلیون کودک زیر پنج سال در کشورهای درحال‌توسعه به دلایل گوناگون از قبیل: فقدان آب آشامیدنی سالم، سوء تغذیه بیماری‌های متداول و... که بیشتر آن‌ها در آلودگی و تخریب منابع محیط‌زیست ریشه ‌دارند، جان خود را از دست می‌دهند. ابعاد فاجعه‌آمیز این تخریب، زمانی بهتر درک می‌شود که حدود سه میلیون ناتوانی و معلولیت را به رقم فوق بیفزایم.
این ارقام ، تنها مرگ ‌و میر و ناتوانی جسمانی کودکان را در برمی‌گیرد، و آسیب‌های ذهنی و روانی را بازگو نمی‌کند. بیش از 7/1میلیارد کودک زیر 15 سال، یعنی بیش از 32 درصد کل جمعیت، در جهان وجود دارد. نکته‌ای که در این میان اهمیت فراوانی دارد، نسبت تعداد کودکان به‌کل جمعیت در کشورهای صنعتی و درحال‌توسعه است. بیش از 82 درصد کودکان زیر 15 سال درکشورهای درحال‌توسعه زندگی می‌کند که پیش‌بینی می‌شود90 درصد روبه رشد جمعیت در آینده در این کشورها به وقوع می‌پیوندد. جمعیت اروپا-به جز شوروی سابق 50 میلیون نفر بیشتر از آمریکای لاتین است، اما آمریکای لاتین 66 میلیون کودک زیر 15 سال بیشتر از اروپا دارد؛ نمودارها، تفاوت در ترکیب جمعیت کشورهای صنعتی و درحال‌توسعه را به‌خوبی نشان می‌دهند. توسعه مستمر از محیط‌زیست درگرو کاهش رشد فعلی جمعیت و رساندن آن به حد مطلوب است. گرچه کاهش مرگ‌ومیر کودکان در آغاز قاعدتاً به رشد جمعیت می‌انجامد، اما در واقع چنین بر ‌آورد کرده‌اند که این کاهش در نهایت به کاستی از رشد جمعیت می‌انجامد. زیرا تجربه نشان داده است که هیچ یک از کشورهای در حال توسعه نتوانسته‌اند بدون کاهش چشمگیر مرگ کودکان از میزان موالید بکاهند. یکی از دلایل مهم این وابستگی، اطمینان والدین نسبت به بقای کودکانشان است. اگر آن‌ها نسبت به زنده ماندن کودکانی که اکنون دارند، احساس اطمینان کنند، بر افزایش تعداد فرزندان خود اصرار نمی‌ورزند.
از سوی دیگر، مؤثرترین استراتژی‌ها برای کاهش مرگ و میر کودکان مانند تغذیه با شیر مادر، فاصله‌گذاری بین زایمان‌ها، و آموزش مادران در شمار مؤثرترین استراتژی‌ها برای کاهش باروری نیز هست.
دومین عاملی که کودکان را به موضوع محیط‌زیست پیوند می‌دهد، یکی از مشکلات عمده زیست‌محیطی یعنی همان ناکافی بودن و غیربهداشتی بودن منابع آب است که به همراه عدم بهسازی محیط، مسئول سه چهارم کل عفونت‌ها و اکثر مرگ و میر کودکان در کشورهای در حال توسعه است. برای نمونه: حداقل 100 میلیون کودک 5-14 ساله به انگل «شیستوزما» (از کرم‌های پهن که بیشتر باعث ادرار خونی می‌شود) مبتلا هستند و از راه ‌آب‌های آلوده دچار این آلودگی انگلی شده‌اند. بنابراین، اقدام برای حفاظت از کودکان شامل حفر چاه‌های آب تمیز برای مصارف خانگی و آبیاری در مقیاس کوچک، دفع صحیح زباله و فاضلاب و آموزش بهداشت، تلاش برای بهبود وضعیت محیط‌زیست در سراسر دنیاست.
ضرورت اجرای آموزش ابتدایی برای همه کودکان یکی از کلیدهای حیاتی برای دستیابی به توسعه پایدار در سال‌های آینده است. تصمیم‌گیری کودکان امروز در قرن بیست و یکم درباره بعد خانوار، نحوه استفاده از زمین و دیگر منابع طبیعی، تنها در صورتی عاقلانه خواهد بود که پشتوانه بزرگی از دانش و آگاهی داشته باشد. و نسل حاضر باید خود را متعهد بداند این پشتوانه را در سنین فراگیری کودکان در اختیار آن‌ها قرار دهد. در این میان، آموزش دختران که مادران نسل آینده هستند، از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. این آموزش، از یک سو به کاهش باروری و میزان موالید می‌انجامد و از سوی دیگر موجب تندرستی و بقای کودکان فردا خواهد شد؛ علاوه بر این موارد، زنان روستایی مدیران روزانه محیط ‌زیست هستند، زیرا هم در کشاورزی شرکت فعال دارند وهم تهیه آب مورد استفاده خانواده، پیدا کردن منابع سوختی و.... به عهده آن‌هاست. از این رو آموزش زنان و دختران (60درصد کودکانی که به مدرسه نمی‌روند) ارتباط نزدیک با حفاظت از محیط‌زیست دارد.
سرانجام، کاهش بحران‌های مالی ناشی از بازپرداخت بدهی‌های کشورهای فقیر و شتاب بخشیدن به پیشرفت اقتصادی کشورهای در حال توسعه، موضوع دیگری است که کودکان را با محیط‌زیست پیوند می‌دهد. آثار سوء اقتصادی امروز به این معنی است که نسل آینده بدون اینکه اکنون کوچک‌ترین نقشی در خرج منابع مالی داشته باشد، باید برای جبران اشتباهات نسل قبل از خود غرامت سنگینی بپردازد. هم اکنون، استفاده بهینه از جنگل، خاک، آب و دیگر منابع طبیعی در بسیاری از کشورها به ویژه در آفریقا و آمریکای لاتین به علت فشار ناشی از بازپرداخت بدهی‌های خارج عملی نیست.
بزرگ‌ترین تهدید محیط‌زیست برای اکثریت نوع بشر، فقر است. این فقر وعدم چاره‌جویی است که مردم روستایی را وادار به انجام کارهایی می‌کند که نتیجه مسلم آن‌ها تشدید آلودگی و تخریب محیط‌زیست است: سوزاندن بیش از حد درختان، کشاورزی در زمینه‌ای حاشیه‌ای و چرای بیش از حد دام‌ها در مراتع.