رویكرد تربیت دینی با توجه به دو مؤلفه عقل محوری و ایمان محوری
چكیده
یكی از موضوعاتی كه از دیرباز و بویژه در دوران اخیر، همواره ذهن و ضمیر دینداران ژرف نگر را به خود مشغول داشته است، ربط و نسبت دین (در تمام ابعاد و ساحتهایی كه برای آن میتوان تصور كرد) با انگاره عقل و عقلانیت است. عرصه دین پژوهی آكنده از پرسشهای نو به نو و گونه گون در این زمینه است، و رویكردهای گوناگونی در نسبت میان این دو وجود دارد كه با در نظر گرفتن هر یك از آنها، نحوه ارائه آموزههای دینی از طریق نظام تعلیم و تربیت تفاوتهای گستردهای با یكدیگر پیدا خواهد كرد، و نوع تبیین و تعلیم مسائل دینی متفاوت خواهد بود. ما در این مقاله به تبیین دو نوع رویكرد عقل محور و ایمان محور خواهیم پرداخت تا از آن منظر بتوانیم به سؤال اصلی مقاله پاسخ گوییم. سوال و مسأله اصلی مقاله عبارت است از اینكه: آیا در ارائه دین از طریق نظام تعلیم و تربیت باید بر رویكرد عقل محور تأكید كرد یا بر رویكرد ایمان محور؟ اگر رویكرد و جهتگیری تعلیم و تربیت در تبیین دین، عقل محورانه باشد، در این رویكرد پرورش چه نوع عقلانیتی باید مدنظر قرار گیرد؟ و اگر رویكرد مطلوب باید ایمان محورانه باشد، چه نوع ایمان محوری باید مورد توجه قرار گیرد؟ به منظور پاسخگویی به سؤالات مذكور در این نوشتار، ضمن توضیح رویكردهای عقل محور و ایمان محور، انواع عقلانیت و ایمان محوری مورد تحلیل قرار گرفته و در پایان عقلانیت و ایمان محوری مناسب جهت تربیت دینی از طریق نظام تعلیم و تربیت مورد توجه و بحث قرار میگیرد.کلیدواژهها: رویكرد عقل محور، رویكرد ایمان محور، نظام تعلیم و تربیت، عقلانیت، تربیت دینی
مقدمه
تعلیم و تربیت در فرهنگ مردم و پیشرفت آنها نقش عمدهای دارد. بیشتر آنچه را كه ما در دانش، رفتارها و نگرش خود نسبت به پیرامون داریم، ساخته و پرداخته نظام تعلیم و تربیت است. تعلیم و تربیت از طریق برنامههای رسمی، صریح (3) و پنهان (4) خود دستور كاری را برای ذهن، در رابطه با محیط اجتماعی، فراهم میسازد. «تعلیم و تربیت، بحث ساختن انسانهاست» (مطهری، 1368: 15). و نیز در مقابل، این انسانها هستند كه فرهنگ جامعه و از جمله نظام تعلیم و تربیت را میسازند.جوامع مختلف با توجه به ضرورتهای فرهنگی خود، برای نظام تعلیم و تربیت اهداف و خط مشیهای متفاوتی را اتخاذ مینمایند كه در امر پویا نگه داشتن جامعهای كه در آن زندگی میكنند، مؤثر است. در این میان، نظر به اینكه جوامع كنونی با توجه به بحرانهای مختلف اخلاقی و اجتماعی، رویكرد دوبارهای به ایمان و باورهای دینی دارند، توجه به ترویج دین و دینداری از اهمیت ویژهای برخوردار شده است.
در دوران فعلی و در كشور ما، نظام تعلیم و تربیت نقش مهمی را در ترویج ایدئولوژی برعهده گرفته است و در امر ترویج دین (چه به صورت برنامه آشكار یا صریح و چه به صورت برنامه ضمنی) نقش مهم و كارآمدی را بازی میكند. این نقش ارتباط زیادی به التزام افراد به یكی از رویكردهای شناخت دین و ارایهی آن دارد. «به عنوان مثال پیش فرض انسان شناختی یك نظریه در صورت بنیادین یا فلسفی خود ممكن است نوعی ماده انگاری مبتنی بر این باشد كه انسان، صرف بدن است نه تركیبی از نفس و بدن» (باقری، 1380: 23) و این پیش فرض بر نظریات دیگری كه برگرفته از این پیش فرض هستند، تأثیرگذار میباشد.
اندیشمندان دینی درباره روش شناخت دین و بهره برداری از متون دینی، دیدگاههای متفاوتی دارند. برخی روش عرفانی (با تكیه بر تزكیه نفس و دستیابی به كشف و شهود) را تنها راه شناخت دین می دانند، گروهی نیز بر تعبد و تسلیم معرفتی نسبت به متون و ظواهر دینی اصرار ورزیدهاند (كه آنان را ظاهر گرایان و یا ایمان گرایان مینامیم). و گروهی نیز طریق عقلی را كه مبتنی بر استدلال و برهان است، راه دستیابی به معارف دینی میدانند (فیلسوفان و تا حدودی متكلمان عقل گرا چون معتزله از این دستهاند)، و گروههایی نیز بین دو كرانه عقلگرایی و ایمان گرایی رابطه منطقی برقرار نموده و تأكید متعادل بر هر دو را در شناخت و اصطیاد دین مورد توجه قرار میدهند (در این باره، در خلال مقاله نیز پایان مباحث، به تفصیل سخن خواهیم گفت).
در بین نظریههای مطرح شده در دوره معاصر، نظریات مختلفی برای تبیین رابطه بین دین و عقل وجود دارد كه ما در این مقاله عمدتاً دو دیدگاه عقل محور (عقل گرا) و ایمان محور (ایمان گرا) را اساس قرار داده و در تبیین این رابطه، از متفكران مسلمان و مسیحی دیدگاههایی را ارائه خواهیم نمود. در این مقام عجالتاً باید یادآور شد كه منظور از دیدگاه عقل گرا دیدگاهی است كه معتقد است: باورهای دینی را میتوان به كمك استدلالهای عقلی اثبات و یا توجیه نمود. به طور كلی این دیدگاه به عقلانی شدن و عقل پذیری باورهای دینی باور دارد، و در مقابل، ایمان گرا یا ایمان محور كسی است كه معتقد است، حداقل بخشهایی از باورهای دینی قابل ارزیابی و سنجش عقلانی نیستند، لذا در مقام پذیرش آنها نمیتوان بر عقلانی كردن آنها تأكید و ابرام نمود.
با توجه به مطالب ذكر شده مباحثی كه در این نوشته دنبال میشود، به ترتیب عبارتند از: مسأله عقل و دین، تعریف و بیان مراد این نوشتار از عقل و دین، عقل محوری و انواع عقلانیت، ایمان گرائی و انواع آن، و سرانجام عقلانیت و ایمانگرائی مناسب جهت الگوبرداری در تعلیم و تربیت دینی.
مسأله عقل و دین
طرح مسأله «عقل و دین» در این مقاله جنبه مقدماتی دارد و مسأله اصلی ما در واقع این است كه: كدام رویكرد در انتقال مفاهیم دینی به فراگیران مناسبتر است؟ رویكرد عقل گرا یا رویكرد ایمان گرا؟پاسخ به مسأله «عقل و دین» میتواند به عنوان مقدمه، ما را در رسیدن به پاسخ مسأله اصلی یاری رساند. اگر دین پدیدهای عقلانی باشد، در رویكرد تبیینی ما نیز تأثیر خواهد گذاشت. و اگر حداقل بخشهایی از دین غیرعقلانی و بر پایه ایمان باشد، نشان خواهد داد كه باید دست كم در پارهای از رسالت تربیتی خود فراعقلانی (و احتمالاً ایمان گرایانه) عمل كنیم. اما پیش از هر چیز باید تعریف و در واقع مقصود خود را از دین و عقل در این نوشتار روشن نماییم:
دین:
مراد و منظور خود از دین را به صورت ساده چنین بیان میكنیم: «دین عبارت است از كتاب، سنت، اركان و اصول، فروع دین و یا مجموعه گزارههای مقدس و پیش فرضها و لوازم آن كه به جا مانده از مرجع یا مراجع فوق سؤال است و با روش شناسی تاریخی مورد تأیید قرار میگیرد.» (سروش، 1374، ص255، 121، 79؛ و مصباح یزدی، 1375: 28).عقل:
در تعریف عقل نیز تعریف روشن و گویایی از آن مورد توجه قرار گرفته است. این تعریف اگرچه با معنای لغوی عقل (بستن و محدود كردن) فاصله دارد، لیكن به روشنی بیانگر منظور و مراد این نوشتار از واژه عقل میباشد. عقل در اصطلاح «مجموعه علوم و معارفی است كه از راههای عادی اكتساب علم و معرفت، یعنی از راه حس و تجربه، تفكر و استدلال و نقل تاریخی، روشمندانه حاصل آمده است. این مجموعه علوم و معارف بنا به تعریف، براساس روش شناسی علوم تجربی، علوم ریاضی، منطقی و فلسفی و علوم نقلی و تاریخی، نقادی و سرانجام تصویب (5) شدهاند.» (ملكیان، 1374).بر این اساس آنچه عقلانیت مینامیم معنای ویژهای مییابد. وقتی گفته میشود كسی عقلانی زندگی میكند، به این معنی است كه او سعی دارد، تا براساس معنایی از عقل كه بیان نمودیم، هم عقاید خود را سازمان و نظام بخشد و هم رفتار و اعمال و تصمیمات خود را مبتنی بر عقل نماید. عناصر و مؤلفههای عقلانیت را میتوان به دو قسم تقسیم نمود: یكسری مؤلفههای عقلانیت نظریاند و دیگر مؤلفههای عقلانیت، عملی هستند. عقلانیت نظری مربوط به اعتقادات و باورهای افراد میباشد و عقلانیت عملی مربوط به نوع رفتار و تصمیم گیریها و اعمال افراد میباشد. هر چیزی كه به ساحت ذهن و نظر، ربط یابد، عقلانیت نظری و هرچه در مقام تصمیم گیری و اعمال انسانی باشد، مربوط به عقلانیت عملی است.
برای عقلانیت در صورت كلی آن معانی بیشماری طرح كردهاند، كه ما در اینجا براساس دیدگاه آلوین پلانتینگا (6) این موارد را برخواهیم شمرد.
عقلانیتهای پنجگانه از دیدگاه پلانتینگا
1 -عقلانیت عمومی ارسطویی (7):
كه همان عقلانیت عمومی است كه در تعریف معروف ارسطویی از انسان لحاظ شده است. انسان، حیوان (ناطق) عقلانی و منطقی است. یعنی انسان میاندیشد و براساس اندیشه و تفكر، و نه براساس غریزه، به باورها و اعتقاداتی (درست یا نادرست) میرسد. حیوانات فاقد این خصوصیت عقلانی، یعنی تفكر هستند (پلانتینگا، 1993: 134؛ و 2000: 109).2 -عقلانیت هدف- وسیله، یا عقلانیت عملی (8):
«در این نوع عقلانیت، انسان با توجه به اهداف خاص خود وسایل مناسب برمیگزیند. در همین راستا و معنا، اگر هدف و غرض انسان در زندگی، یك نوع سلوك و حركت همراه با اطمینان و آرامش و یك زندگی تضمین شده باشد، و اینكه انسان از فرجام كار خویش در بیم و نگرانی نباشد، اعتقاد ورزیدن به باورهای دینی وسیلهای مناسب برای این هدف است. رویكرد مصلحت اندیشانه و احتیاط آمیز نسبت به دین «پاسكال» (9)، رویكرد پراگماتیستی به دین «ویلیام جیمز» (10) و رویكردهای فونكسیونالیستی (11) (كاركردگرایی) نسبت به دین كه در جامعه شناسی متداول است نیز بر مبنای همین معنا از عقلانیت به دین مینگرند.» (پلانتینگا، 2000: 115).آنان معتقدند هر انسان عاقلی، اگر در زندگی خود هدف گذاری مناسبی داشته باشد، خواهد دید كه پایبندی به باورهای مشترك دینی میتواند وسیله مناسبی برای رسیدن به آن هدف باشد، پس آن باورها از عقلانیت هدف- وسیله برخوردارند.
3- عقلانیت منطقی (12)، یا از دیدگاه پلانتینگا عقلانیت انطباق با احكام عقلی (13):
وقتی گزارهای ضرورت منطقی داشته باشد میگوییم دارای عقلانیت منطقی است. قضایایی كه دارای ضرورت منطقی هستند و در آنها احتمال خلاف محال است؛ دو دستهاند:الف)قضایای بدیهی مانند اصل امتناع اجتماع نقیضین و اصل محال بودن دور و تسلسل و نیز قضایای توتولوژی (یا همان قضایای این همانی) مانند: الف، الف است.
ب) قضایایی كه از بدیهیات به نحو ضروری بدست میآیند (پلانتینگا، 1993: 135؛ و 2000: 113). مانند اكثر قضایای نظری در ریاضیات یا منطق كه با اتكا بر بدیهیات و به كمك صورتهای قیاسی ضروری حاصل میشوند.
4-عقلانیت وظیفه شناختی (14):
«عقلانیتی كه بر حسب تكلیف و اخلاق باور تعریف میشود» (پلانتینگا، 1993: 135). آنچه امروزه به عنوان اخلاق باور اشتهار یافته است، (درست مانند اخلاق عمل كه اعمال بشر را به عملهای مجاز و غیرمجاز تقسیم میكند)، باورهای ما را به باورهای مجاز و غیرمجاز تقسیم میكند. كسانی مانند جان لاك كه بر این نوع عقلانیت تأكید داشتند معتقد بودند كه انسان تنها حق دارد به باورهایی اعتقاد بورزد كه از نظر اخلاقی وجهی برای پذیرفتن آنها داشته باشد. با این بیان، باورهایی كه برحسب اخلاق باور، پذیرفتن آن مجاز میباشد واجد عقلانیت وظیفه شناختی هستند.5-عقلانیت علّی یا به تعبیر پلنتینگا، عقلانیت ناشی از كاركرد صحیح قوای شناختی (15):
«این نوع عقلانیت همانطور كه از نام آن پیداست عقلانیتی است كه از كاركرد صحیح قوای شناختی ما ناشی میشود. به عنوان نمونه، ادراكاتی كه مستقیماً از طریق حواس و یا حافظه بدست میآوریم، اگر این حواس و حافظه در شرایط طبیعی و سالم باشند، باورمندی ما به آن ادراكات به این معنا عقلانی هستند. یعنی از عقلانیت علّی برخوردارند.» (پلانتینگا، 2000: 110) چرا كه علی القاعده ابزار ادراكی صحیح میتواند علت و مبنای تولید ادراكات صحیح باشد. موجه بودن عمل پذیرش ما نسبت به این باورها، نه از این جهت است كه از نظر عقلی بدیهی و یا مأخوذ از بدیهیات هستند، بلكه از این جهت است كه حاصل كاركرد صحیح قوای ادراكی و حسی ما هستند.رابطه عقل و دین
پس از بیان معنای عقل و دین میتوان از رابطه آن دو روشنتر سخن گفت. واضح است كه هیچ یك از متفكران دینی عقل را به طور كامل مردود نمیدانند. بنابراین پرسش اصلی این نیست كه آیا عقل در قلمرو دین جایی دارد یا نه؟ بلكه پرسش این است كه عقل در قلمرو دین چه جایگاهی دارد، و چه جایگاهی باید داشته باشد؟ و تا كجا دینداری، متكی بر عقل و عقلانی نمودن باورهای دینی است؟ (آن هم عقلانیت به یكی از معانی پنجگانه آن، در تقسیم بندی پلنتینگایی).مسأله «عقل و دین» دارای زیر مسایل فراوانی است كه مسلماً نمیخواهیم به همه آنها بپردازیم. آنچه ما در مسأله «عقل و دین» به طور مشخص میخواهیم بدانیم، این است كه:
1.«دین و آموزشهای دینی تا چه اندازه عقلانی است؟» آن هم مطابق با كدام معنای «عقلانیت»؟
2.«تا چه اندازه میان آموزش دینی و عقل سازگاری و یا عدم سازگاری (تعارض) برقرار است؟ آیا میتوان تمام آموزههای دینی را به كمك عقل اثبات نمود یا برخی از این آموزهها از محدوده و طور عقلی خارج میمانند؟
برای اینكه پرسشهای اخیر، نمای بیشتری بیابد ذكر مقدمهای خالی از فایده نخواهد بود. این مقدمه چنین است:
از نسبت سنجی هر باور و گزاره با عقل میتوان به انواع سه گانه زیر راه یافت: الف- باورهای عقل پذیر (16) یا همان خردپذیر كه با دلائل عقلی میتوان آنها را اثبات قطعی كرد. ب- باورهای عقل ستیز (17) یا همان خردستیز كه میتوان با دلائل عقلی آنها را نفی قطعی كرد. ج- باورهای عقل گریز (18) یا همان خردگریز كه با دلائل قطعی عقلی نه میتوان آنها را اثبات و نه میتوان نفی كرد.
حال با توجه به این مقدمه و تقسیم، پرسشهای اخیر چنین تعبیر میشوند: آیا در مجموعه تعالیم دینی ما امور خردستیز نیز یافت میشود؟ امور خردگریز چطور؟ آیا تمام باورهای دینی ما اموری خردپذیر هستند؟
پاسخ به این پرسشها برای رویكرد تربیتی ما فوق العاده اهمیت دارد. زیرا با اعتراف به وجود تعالیم خردگریز و یا خردستیز در تعالیم دینی، دیگر نمیتوان در ارائه و یا آموزش آنها به دنبال عقلانی نمودن آنها رفت. اما پیش از ورود به مباحث تربیتی این قضیه خوب است به انواع رویكردهایی كه در پاسخ به پرسشهای فوق در میان متألهان و فیلسوفان دین پدید آمده است بپردازیم؛ با توجه به نحوه پاسخ به این پرسش، رویكردهای مختلفی در توجیه مسائل دینی به وجود آمده است كه در ذیل آنها را برمی شماریم:
1-قرینه گرایی (19) (عقل گرایی حداكثری) (20) «مانند دیدگاه جان لاك (21) و كلیفورد (22)»؛
«دیدگاه قرینه گرایی معتقد است كه برای اعتقاد به باورهای دینی باید دلایل و براهین قاطع و قانع كننده داشت» (پترسون (23)، هاسكر (24)، رایشنباح (25)، و بازینجر (26)، 1383: 221).2 -رویكرد مصلحت اندیشانه یا احتیاط آمیز (27) «مانند دیدگاه پاسكال» (28)؛
«آنانی كه از تبیینهای محتاطانه از باور دینی دفاع میكنند میگویند برای عقلانی بودن باور انسان به خدا، نیازی به داشتن دلیلی قاطع نیست و بسیاری از منازعات میان الهیدانان طبیعی و منتقدان خداناباور، نامربوط است. دیدگاه آنان این است كه با توجه به وجود مقداری دلیل بر وجود خدا، تنها براساس ملاحظات [مصلحت اندیشانه] محتاطانه عقلانی است كه باور به وجود خدا را بپذیریم. زیرا در صورت وجود خدا میتوان سود بینهایت كرد مشروط بر آنكه باور به خدا را پذیرفته باشیم. با وجود این، آنان تأكید میكنند كه ملاحظات محتاطانه صرفاً مقدمه است برای پرورش یك ایمان كامل و پخته» (گیوت و سوییتمن (29)، 1992: 6).3-طرفداران عقلانیت انتقادی «مانند دیدگاه مایكل پترسون و...»؛
«در این دیدگاه باورهای دینی میتوانند و باید مورد ارزیابی عقلانی قرار گیرند. اگرچه اثبات قاطع این باورها امكان پذیر نیست» (پترسون و همكاران، 1383: 86).4-طرفداران تجربه دینی «مانند دیدگاه پل تیلیش (30) الستون؛
«در این دیدگاه دیگر عقل اثباتی مبنای معرفتی قرار نمیگیرد. بلكه تجربه دینی مبنای ساخت و توجیه باورهای دینی است (گیوت و سوییتمن، 1992).5-معرفت شناسی اصلاح شده (31) «مانند دیدگاه پلانتینگا»؛ در این دیدگاه همانطور كه گذشت، مبنای توجیه و عقلانیت باورهای دینی نه در اثبات پذیری عقلی و منطقی آنهاست. بلكه در چیز دیگریست كه پلانتینگا آن را عقلانیت مبتنی بر كاركرد صحیح قوای شناختی نام مینهد. وی معتقد است باورهایی مانند اعتقاد به خدا از چنین منظری نه یك باور مبتنی بر دلیل بلكه میتواند باوری پایه كه مبتنی بر كاركرد صحیح دستگاه معرفتی بشر است تلقی گردد (پترسون و همكاران، 1383).
6-ایمان گرایی (32) «مانند دیدگاه كركگور (33) و ویتگنشتاین (34)»؛
(این دیدگاه هم پیش از این و هم پس از این توضیح و تشریح كامل خواهد یافت).نویسندگان این مقاله براساس اهداف تعیین شده تنها به تبیین دو نظریه عقل محوری و ایمان محوری خواهند پرداخت و از پرداختن تفصیلی به انواع دیگر به سبب اینكه آنها در بین دو كرانه ایمان محوری و عقل محوری قرار میگیرند، پرهیز خواهند نمود. اهمیت بررسی این رویكردها نیز از این جهت است كه از این رهگذر رویكردهای مناسبتر و معتدلتری در حوزه تعلیم و تربیت دینی بدست آید.
الف) ایمانگرائی
برخی از افراط گرایان حوزه الهیات از آغاز ظهور مسیحیت با ادعای برتری ایمان میگفتند: وحی از سوی خدا به بشر عطا شده تا جایگزین همه معارف شود چون خدا با ما سخن گفته و راه و برنامه به ما داده، نیاز به تفكر عقلی و فلسفی نداریم (ژیلسون، 1371).«ایمان گراها مدعی هستند كه حقایق دینی را نمیتوان از طریق عقل و خردوری به دست آورد، بلكه تنها چارهی آن ایمان آوردن به خداوند است» (پورجوادی، 1385: 113) پولس كه مدعی بود، آموزههای اصلی مسیحیت با فلسفه یونان تباه میگردد؛ و آگوستین (35) كه ایمان را منشأ فهم میدانست، در واقع زیربنای تفكر ایمان گرایی را بنا نهادند.
اما خود «ایمان گرایان» به دو دسته عمده تقسیم میشوند؛ گروه اول كسانی هستند كه ادعا میكنند كه در میان گزارههای دینی، برخی گزارهها عقل ستیزند. یعنی كلاً عقل را معارض با آن گزارههای دینی میدانند و خواستار تعطیلی تفكر بشری در خصوص این حقایق دینی هستند. این گروه به ایمان گرایان افراطی (36) معروفند. از این گروه میتوان از كركگور نام برد. گروه دوم گروهی هستند كه ادعا دارند برخی گزارههای دینی عقل گریزند. آنها قائل به ضدیت بین درك عقل و درك دین نیستند و صرفاً حوزه و مجال هر یك را از دیگری جدا میكنند. به این گروه، «ایمان گرایان معتدل» (37) میگویند. پاسكال، ویلیام جیمز، ویتگنشتاین، تیلیش از این گروهاند. (همان)
انواع ایمان گرائی در میان اندیشمندان مسیحی
همانطور كه ذكر شد در میان دیدگاههای ایمان گرایی رویكردهای گوناگونی وجود دارد كه از هر گروه به یك نمونه برجسته بسنده میشود. در اینجا كركگور، از دیدگاه افراطی و ویتگنشتاین، از گروه میانه روها مورد بررسی قرار گرفته است.الف: دیدگاه كركگور
كركگور استدلالهای عقلانی را بیارتباط و حتی مضر به باورهای دینی میداند. مسأله اصلی مباحث او، بررسی این مسأله است كه آیا ایمان از طریق استدلالهای آفاقی (عقلانی) به دست میآید یا خیر؟ او در پاسخ به این پرسش دو نوع بحث را مطرح میكند 1-بحث سلبی؛ كه نقدهای او بر استدلالهای آفاقی است و 2-بحث ایجابی؛ كه نظر خود اوست در باب چگونگی حصول ایمان. او اعتقاد دارد از آنجایی كه در علوم بشری هیچ نوع یقینی یافت نمیشود و پژوهشهای آفاقی، چه فلسفی و چه تاریخی، توانایی اثبات باورهای انسانی را ندارند، پس باید استدلالهای آفاقی را به كناری نهاد و از طریق پژوهش انفسی به دینداری و نحوه رسیدن به سعادت توجه شود و ارتباط فرد با دینداری را مشخص نمود. وی در نهایت با ارائه سه برهان (تقریب یا تخمین (38)، برهان تعویق (39)، (40) و برهان شورمندی (41)) (42) به این نتیجه میرسد كه مؤمن حقیقی نباید به پژوهشهای آفاقی دست بزند، زیرا با این كار به ایمان خود ضرر میرساند. كركگور معتقد است كه ایمان در سیری انفسی پدیدار میشود. عقیده او ناشی از توجهی است كه او به فرد انسان دارد. او بر این باور است كه ایمان تنها در خلال سیری درونی حاصل میشود. در سیر باطنی آنچه اهمیت دارد، صیروریت داشتن انسان است. او بیان میدارد كه در تفكر انفسی نباید از این نكته غفلت كرد كه سر وكار ما با فاعل شناسایی است، كه دارای هستی است و هستی دارای فرآیند صیروریت است (اكبری، 1384).ب: دیدگاه لودویك ویتگنشتاین
در تشریح دیدگاه ویتگنشتاین، دیدگاه متأخر او مدنظر خواهد بود. او با تأكید بر نظریات فلسفی خود و با به كارگیری مفاهیمی كلیدی از فلسفه خود، همچون (بازیهای زبانی) (43) استدلالهای فلسفی را كاملاً بیارتباط با باورهای دینی قلمداد میكند. او بین نحوههای زندگی دینی و بازی زبانی آن (بازی زبانی اصطلاحی است كه ویتگنشتاین برای بیان دنیاهای متفاوتی كه انسانها در آنها میزیند و میاندیشند استفاده میكند. علت انتساب این جهانها به زبان، این است كه اساساً برای كسانی چون ویتگنشتاین جهان و اندیشه و فرهنگ هر انسان و قومی در زبان او تجلی مییابد) تمایز قائل میشود و بیان میدارد كه در نحوههای زندگی دینی مختلف، بازیهای زبانی مختلفی وجود دارد كه نمیشود آنها را با هم مقایسه كرد. او در معرفت باورهای دینی بر متن گرایی توجه دارد و اعتقاد دارد كه در معرفت شناسی باورهای دینی همین بس كه افراد در متن و موقعیت خاصی به باوری میرسند كه نیاز به توجیه اضافی ندارد (همان). «ویتگنشتاین بر این باور است كه مومنان ایمان خود را از راه شواهد و عقل به دست نمیآورند تا از آن طریق هم نیاز به توجیه داشته باشند. (این سخن همان گونه كه مشاهده میشود به نحو مستقیم در رویكرد تربیتیای كه بخواهد از فلسفه ویتگنشتاین وام گیرد تأثیرگذار است) تعهدی كه مؤمن در قبال باورهای دینی دارد از سنخ تعهدی نیست كه از ملاحظه شواهد در دسترس حاصل شود» (لگنهاوسن، 1380: 160).انواع ایمانگرائی در میان اندیشمندان مسلمان
یكی از روشهای فكری در پذیرش باورهای دینی در حوزه تفكر اسلامی رویكرد ایمان گرایی است. ایمان گرایی در تفكر اسلامی نتیجه رویكرد نص گرایی (44) است. «در این رویكرد از آن جایی كه عقل از دسترسی به معارف دینی ناتوان است تنها منبع معتبر در دستیابی به متون دینی نصوص و ظواهر كتاب و سنت است» (سبحانی، 1381: 208). بر این اساس نص گرایان بر ظاهر كتاب و سنت جمود ورزیده و تعصب خاصی بر حفظ این ظواهر از خود نشان میدهند. به تبع چنین نگاهی، پذیرش باورهای دینی نیز بدور از هرگونه چون و چرای عقلی باید صورت پذیرد. از جمله ایمان گرایان در حوزه تفكر اسلامی میتوان به ایمان گرایی ابن تیمیه و ملامحمد امین استرآبادی اشاره نمود.ابن تیمیه كه در بسیاری از آثار خود رویكردهای عقلانی به دین را مورد انتقاد اساسی و جدی قرار میدهد، اصلی را در باب ایمان به گزارههای دینی بیان میكند كه صراحتاً بیانگر رویكرد ایمان گرایانه افراطی او در باب پذیرش گزارههای دینی است. براساس این اصل دست یابی به ایمان واقعی تنها در گرو ایمان جازم نسبت به باورهای دینی است. ایمان جازم ایمانی است كه در آن هیچ قید و شرطی در پذیرش باورهای دینی وجود نداشته باشد (ابن تیمیه، 1971). از نظر ابن تیمیه نقش عقل در پذیرش باور دینی تا بدان جاست كه انسان را به سوی پیامبران الهی هدایت كند و زمانی كه چنین هدایتی از سوی عقل صورت پذیرفت باید خود عقل دنباله رو و تابع ظواهر آیات و روایات باشد.
از دیگر ایمان گرایان در حوزه تفكر اسلامی ملا محمدامین استرآبادی است. ایمان گرایی استرآبادی در مواضع مختلفی از اندیشههای وی مشهود است. به عنوان نمونه وی با استدلال منطقی سرسختانه به مخالفت برمیخیزد و معتقد است كه «متكلمان و مجتهدان و علمای علم اصول فقه به دلیل اكتفاء به عقل از طریقه ائمه اطهار (علیهم السلام) منحرف گشتهاند» (استرآبادی، 1321: 226). چرا كه به نظر وی تنها امر معتبر، استناد به روایات متواتر است. علاوه بر این وی ایمان قلبی به باورهای دینی را به طور مستقیم مخلوق خداوند میداند كه به انسان عطا میشود. به نظر وی نظریات عقلی تنها زمانی معتبر است كه هم ماده آن و هم صورت آن از سوی معصومین (علیهم السلام) مورد تأیید قرار گرفته باشد. در غیر این صورت گزارههای عقلی كه از راه استدلال حاصل شده باشد اما در ظاهر با روایات معصومین در تضاد باشد هیچ گونه اعتباری ندارد.
البته روایتهای معتدلتر و مقبولتری از ایمان گرایی در بین متفكران اسلامی نیز یافت میشود كه نقش بیشتری را برای عقل قائلند. این امر در مقایسه میان شیخ صدوق و شیخ مفید، كاملاً مشهود است. «شیخ صدوق یك متكلم نص گراست كه نه تنها پذیرش باورهای دینی را تنها در گرو استناد به آیات و روایات میداند، بلكه در فصلی از كتاب خویش مجموعه روایاتی را كه درباره نهی از جدل و مناظرات عقلی از سوی ائمه معصومین (علیهم السلام) مطرح شده است، جمع آوری میكند و بدینوسیله از ورود عقل به حوزه باورهای دینی حتی در موضع دفاع از آنها كاملاً جلوگیری میكند» (ابن بابویه، 1380: 41). اما شیخ مفید كه او نیز همچون شیخ صدوق از متكلمان ایمان گرا محسوب میشود در مواجهه با پرسشهای فكری و شبهات عصر خود عقل را به كار گرفته و از موضع جدل و مناظره با مخالفان روبرو میشود. البته باید توجه داشت كه وابستگی عقل به وحی در نظام كلامی مفید كاملاً مشهود است تا آنجا كه در كتاب اوائل المقالات به صراحت بیان میكند كه «عقل از سمع جدا نیست و در شناختها و نتایج خود محتاج به وحی میباشد» (مفید، 1323: 44). علاوه بر این عقل مستقلاً نمیتواند به تكالیف خود پی ببرد و در فهم تكالیف و وظایف خود محتاج به شرع است.
آنچه در اینجا لازم به ذكر است این است كه دیدگاه صدوق و تا حدودی شیخ مفید قرائت معتدلی از ایمان گرایی است كه در دورههای متأخر نیز بسیار مورد توجه میباشد. زیرا از طرفی سعی دارد به عقل در نظام معرفت دینی بها و جایگاه دهد و از سوی دیگر سعی دارد از مطلق شدن نقش عقل جلوگیری كند.
ب) عقلگرایی
عقلگرایی عموماً در برابر «ایمان گرایی» یا «فیدئیسم» (45) است. عقل گرایان معتقدند حقایق دینی از طریق عقل قابل دسترسی و ارزیابی است. در میان عقل گرایان گروهی مانند لاك عقل گرای حداكثریاند (همان) و گروهی هم عقل گرای حداقلی. «عقل گرای حداكثری (46)، معتقد است كه باید به كمك دلایل عقلی صدق یك مدعا را چنان مدلل كرد كه قابل پذیرش برای جمیع عقلای عالم باشد» (پترسون و همكاران، 1383: 72) و «عقلگرای حداقلی (47) یا انتقادی كسی است كه میگوید ارزیابی اعتقادات دینی توسط عقل امكان پذیر است اما اثبات قاطعانهی آن برای همه خیر» (همان، 86). یعنی آن ارزیابی قادر به اثبات قطعی اعتقادات دینی نیست اما باور به آنها را عقلاً موجه میسازد.عقلگرایی در مسیحیت
مطابق این دیدگاه برای آنكه نظام اعتقادات دینی واقعاً و عقلاً مقبول باشد باید بتوان صدق آن را اثبات كرد. بدون شك واژه اثبات تا حدی مبهم است. به تناسب هدفی كه داریم میتوان چنین معنایی از آن اراده كرد: صدق آن عقیده را چنان معلوم كنیم كه جمیع عقلا قانع شوند. به این دیدگاه همانطور كه گفتیم، عقلگرایی حداكثری گفته میشود.لاك (48) در این زمینه میگوید: ایمان (49) جز یك تصدیق قاطع ذهنی نیست كه اگر نظم و ترتیب یابد، نمیتواند چیزی جز یك دلیل خوب را برتابد. كسی كه بدون دلیل به چیزی باور دارد، ممكن است شیفته توهمات خود شود. از دیدگاه لاك انسان مسئول است تا باورش را براساس شیوهای یقینی سامان دهد و ایمان خود را بر عقل بنا نهد (لاك، 1959).
كلیفورد (50) ریاضی دان انگلیسی نیز اندیشه گوهری عقلگرایی حداكثری را در عبارت زیر به قوت بیان كرد: «همیشه و همه جا و برای همه كس، اعتقاد به هر چیزی بر مبنای قرائنی ناكافی كاری خطا و نادرست است» (پترسون و همكاران، 1383). به اعتقاد كلیفورد «از آنجایی كه باورهای دینی جزء هیچ كدام از باورهای پایه و خطاناپذیر نمیباشد، بنابراین از باورهای غیرپایه محسوب شده و اعتقاد به آنها تنها بر پایه شواهد و دلایل كافی عقلانی خواهد بود. اما از آنجایی كه هیچ نظامی از اعتقادات دینی نمیتواند بر اساس معیار دیدگاه عقلگرایی حداكثری به گونهای اثبات شود كه جمیع عقلا قانع شوند، بنابراین شخص عاقل نمیتواند هیچ باور دینی را بپذیرد» (كلیفورد، 1879: 185). بدین ترتیب از دیدگاه كلیفورد پذیرش هرگونه باور دینی خطاست.
در برابر عقلگرایی حداكثری تعدادی نیز عقلگرایی انتقادی را مدنظر قرار میدهند. عقلگرایی انتقادی به این معنی است كه نظامهای اعتقادات دینی را میتوان و میباید عقلاً مورد نقد و ارزیابی قرار داد، اگرچه اثبات قاطع چنین نظامهایی امكان پذیر نیست. در عقلگرایی انتقادی (همانند عقلگرایی حداكثری) به ما توصیه میشود كه حداكثر تواناییهای عقلی خود را برای سنجش اعتقادات دینی به كار بریم. وظیفه دیگر ما آن است كه انتقادات عمده وارد شده به نظام اعتقادی مورد پژوهش را لحاظ كنیم و كار دیگری كه احتمالاً باید انجام دهیم این است كه مبادی عقلی اعتقادات را كه در قالب براهین درنمیآید مورد ملاحظه قرار دهیم. عقلگرایی انتقادی انجام همه این كارها را به ما توصیه میكند، اما در عین حال هشدار میدهد كه به قطعیت این قبیل پژوهشها بیش از حد اعتماد نكنیم و خوشبین نباشیم (پترسون و همكاران، 1383).
عقلگرایی در حوزه فلسفه اسلامی
در دنیای اسلام عقلگرایی متفاوتتر از مسیحیت بود. در دنیای اسلام عقلگرایی با معتزله شروع شد. البته در این مسأله كه معتزله را باید جزء عقل گرایان افراطی یا اعتدالی دانست اختلاف نظرهایی وجود دارد چنان كه غالباً معتزلیان را خردگرایان افراطی میدانند اما به نظر برخی عقلگرایی معتزله از رویكردی كاملاً اعتدالی برخوردار است. اما به نظر میرسد كه هر دو نظریه به دلیل اینكه به مواضع مختلف و متفاوت معتزله در مواجهه با مسائل كلامی توجهی نداشتهاند از نوعی ابهام برخوردارند. این نكته باید در مورد نظام كلامی معتزله و هر نظام فكری دیگری مورد توجه قرار گیرد كه ممكن است یك نظام فكری همچون معتزله در مواجهه با مسائل و پرسشها به گونه خردگرایی افراطی عمل كند، اما در برخی مسائل جزئی دیگر از نگرشی كاملاً اعتدالی و یا حتی ایمان گرایانه برخوردار باشد. به عنوان نمونه معتزله در باب برخی احكام بر این عقیدهاند كه عقل توانایی ورود و دستیابی به این حوزه از معارف را ندارد و در این زمینه باید كاملاً پیرو شرع بود. از قاضی عبدالجبار معتزلی نقل شده است كه وی در خصوص كیفیت و چگونگی سؤال و جواب و عذاب قبر به صراحت بیان میدارد كه این «مسألهای است كه از وجه عقلی نمیتوان به آن رسید و تنها راه فهم آن همان سمع یا وحی است» (قاضی عبدالجبار، 1960: 270).رویكرد دیگری كه در میان متفكران اسلامی در پذیرش باور دینی رایج است نوعی تلفیق میان عقلگرایی و نقل گرایی (51) (ایمان گرایی) است. در این نگرش پذیرش برخی از باورهای دینی همچون اعتقاد به وجود خدا، صفات و افعال او، نبوت، معاد و امامت در گروه اثبات پذیری عقلی آنهاست زیرا این امور اصول اساسی دین هستند كه پذیرش تقلیدی آنها ابداً جایز نیست و هر شخص باید با دلایل عقلی و از راه فكر و نظر به آنها ایمان آورد. اما برخی دیگر از باورهای دینی مربوط به حوزه فراتر از عقل استدلالی و برهانی هستند كه در اصطلاح جزء باورهای خردگریز محسوب میشوند و پذیرش آنها جز در پرتو نقل و ایمان به آنها میسر نیست. وجه معقولیت این باورها نیز بدان خاطر است كه این باورها حجیت و اعتبار خود را از منبعی دریافت میكنند كه در مرتبه قبل با براهین عقلی به توجیه معرفت شناختی نایل شدهاند. به عنوان نمونه ابن سینا در باب پذیرش معاد جسمانی چنین رویكردی را اتخاذ میكند و پذیرش معاد جسمانی را از آن جهت كه از سوی پیامبر گرامی اسلام مورد تأیید است، امری مورد قبول میداند.
برخی از متأخرین این روش را عقلگرایی اعتدالی میدانند. وجه اعتدالی بودن این روش بدین خاطر است كه نه مانند خردگرایی افراطی معتزلی پذیرش همه باورها را مستند به عقل میداند و نه مانند ایمان گرایی افراطی یكسره دست عقل را از معارف دینی كوتاه كرده و تنها استناد به عقل را معتبر میداند (خسروپناه، 1383: 71؛ و صادقی، 1382: 45).
الگوی تربیت دینی براساس عقل محوری
در این رویكرد چند نكته قابل ملاحظه است:نكته اول:
نظر به اینكه عقلانیت در هر كاری و عملی مطلوب مینماید در تربیت دینی نیز عقلانیت مطلوب است. در این رویكرد تأكید بر قانع كردن عقلانی فراگیران میباشد و توجه به عقلانیت حداكثری مدنظر است. در عقلانیت حداكثری سعی میشود تا همه عقاید دینی مبتنی بر عقل و اثبات عقلانی باشد و آنگونه كه لاك تأكید میكند ایمان جز یك تصدیق قاطع ذهن را برنمیتابد. «در این نوع دینداری تلقی فیلسوفانه از دین مدنظر است و گوهر ایمان، از سنخ شناخت است.» (عطاران، 1380: 155).-در عقلگرایی از دیدگاه معتزله، عقل به عنوان اساسی برای پذیرش باورهای دینی قرار داده میشود و بر این اساس هدف، محتوا و روش تعلیم و تربیت دینی باید به گونهای تنظیم شوند تا پذیرش باورهای دینی، به غیر از موارد جزئی از طریق روش اثبات استدلالی و عقلانی صورت پذیرد. در این دیدگاه تنها معیار، عقل به حساب میآید و معیارهای دیگر برای پذیرش به نوعی نادیده گرفته میشود.
نكته دوم:
هر چند در این رویكرد، عقلانی نمودن باورهای دینی مطلوب و مفید تلقی میشود اما با توجه به تعدد معانی عقل و عقلانیت پرسش اساسی باقیمانده این است كه: چگونه و بر مبنای كدام عقلانیت میتوان و باید دین را عقلانی نمود؟-طبیعی است كه براساس عقلانیت حداكثری، باید رویكرد تبیینی ما نیز از اقناع حداكثری برخوردار باشد و سعی شود تا برای همه موارد و فقرات دینی دلایل عقلانی ارائه كرد و آنها را مستدل و منطقی با حداكثر اقناع كنندگی بیان كرد و این با توجه به رویكرد عقلانیت حداكثری كاری بسیار دشوار است چرا كه در بعضی موارد امور دینی اگر هم عقل ستیز نباشند، عقل گریز هستند و نمیتوان همه آموزههای دینی را با عقلانیت حداكثری بیان نمود.
بنابراین با این رویكرد بسیاری از امور دینی خارج از عقلانیت خواهد بود و ارائه آنها از طریق نظام تعلیم و تربیت امری دشوار خواهد بود.
نكته سوم:
اگر بخواهیم از مهمترین موارد عقلانیتهای پنجگانه پلانتینگا استفاده كنیم میتوان رویكردهای تربیتیای را كه براساس این موارد شكل میگیرند این چنین مورد بحث قرار داد:- اگر در الگوی تربیتی مقبول، عقلانیت منطقی مورد توجه قرار گیرد، واضح است كه باید برنامههای درسی تهیه شده در نظام تعلیم و تربیت، نهایت اقناع منطقی را برای فراگیران خود داشته باشد. این برنامهها باید فرآیند فراگیری و نیز فراگیران خود را به بالاترین سطح ممكن از فهم و استدلال عقلی ارتقا دهند. (آیا چنین چیزی با توجه به باورهای دینی عقل گریز اساساً ممكن است؟)
-در الگوی تربیتیای كه بر عقلانیت هدف- وسیله (عقلانیت عملی) توجه و تمركز دارد، روشن است كه باید هدف نظام تعلیم و تربیت نشان دادن فایدههای عملی آموزههای دینی باشد.
نظام تعلیم و تربیت باید بتواند به نحوی نشان دهد كه آموزههای دینی برای سعادت دنیوی (و سعادت اخروی) بشر زمینهای مفید و سازنده است. «همانگونه كه پاسكال (52) اعتقاد داشت. سود بینهایتی در اعتقاد به خدا وجود دارد و اگرچه هزینه اعتقاد به خدا و سایر باورهای دینی ظاهراً زیاد است، اما در برابر سود بینهایتی كه دارد چیزی به حساب نمیآید و میزان امید در این حالت، بینهایت است.» (خرمشاهی، 1365: 34).
- در نظام تربیتیای كه به عقلانیت اخلاقی اعتقاد دارد، باید نظام تعلیم و تربیت بتواند با برنامههای درسی چنین القا كند كه پایبندی به اعتقادات و باورهای دینی از توجیه اخلاقی مناسب برخوردارند و پایبندی به این اعتقادات خلاف اخلاق باور نمیباشد.
الگوی تربیت دینی براساس ایمان محوری
تربیت دینی بر مبنای ایمانگرایی جهت گیری دیگری را میطلبد. در این رویكرد تعلیم و تربیت نه بر اساس عقل كه براساس دل و باورهای دینی صورت میپذیرد. در اینجا دو رویكرد ایمان گرایی افراطی و معتدل را مورد تدقیق قرار میدهیم و دلالتهای تربیتی هریك را برمی شماریم.در ایمان گرایی افراطی باورهای دینی قابل ارزیابی عقلانی نیستند، پس چرا باید در انتقال و تبیین آنها از عقل و دلایل عقلی بهره برد، بلكه برعكس، برخی باورهای دینی با عقل و عقلانیت توافقی ندارند و حتی در بعضی موارد عقل ستیز هم هستند. در این رویكرد، هر نوع تربیت و تبلیغ دینی تنها با تحریك عاطفه و ایجاد شور و شوق دینی امكان پذیر است.
ایمان گرایان افراطی استدلالهای آفاقی، خصوصاً تاریخی را به كناری مینهند و تنها حكم، به انفسی بودن ایمان میكنند؛ به این معنی كه در ترویج دین تنها توجه به خود ایمان و دینداری بدون توجه به استدلالهای مختلف آفاقی مدنظر قرار میگیرد. در این دیدگاه برای امورات دینی كه از طریق نظام تعلیم و تربیت ارائه خواهند شد هیچ گونه استدلالی ذكر نخواهد شد.
در دیدگاه ایمان گرایی افراطی اگر كسی در پذیرش باورهای دینی، شرط عدم مخالفت آن باورها را با عقل صریح لحاظ كند چنین شخصی را نمیتوان صاحب ایمان واقعی دانست. شرط تحقق ایمان جازم آن است كه گزارههای دینی حتی اگر مخالف صریح عقل باشد، پذیرفته شود (ابن تیمیه، 1971) از این نظر نقش عقل در پذیرش باور دینی تا بدان جاست كه انسان را به سوی پیامبران الهی هدایت كند و زمانی كه چنین هدایتی از سوی عقل صورت پذیرفت باید خود عقل دنباله رو و تابع ظواهر آیات و روایات باشد.
دیدگاه دوم ایمان گرایی معتدل میباشد. در روایتهای معتدلتر از ایمان گرایی، افراد در دفاع از دیدگاه خود و در رد شبهات مطرح شده از دلایل عقلی استفاده میكنند و به نوعی، دفاع عقلانی از باورهای خود را میپذیرند. آنان بر این باورند كه نمیتوان تمامی باورهای دینی را عقل پذیر نمود و اثبات كرد و به همین دلیل نباید در تمام صحنههای باورمندی و ایمان به دنبال دلایل و روشهای عقلی رفت.
روشن است، نظام تربیتیای كه الگوی خود را براساس این نوع ایمان گرایی استوار میسازد، نمیتواند در تمام مراحل تعلیم و تربیت با اتكا بر روش عقلانی حركت نماید و بطور طبیعی در پارههای بسیاری، از شیوههای احساسی و عاطفی (كه عمدتاً در قالبهای هنری قابل دستیابی هستند) نیز در القا و انتقال باورهای دینی خواهد برد.
در مجموع، این دیدگاه اگر بتواند برای ایمان اولیه و باورهای پایه خود وجهی عقلی ارائه كند، توان آن را خواهد داشت كه در برگرفتن الگوی تربیتی، مورد توجه و لحاظ قرار گیرد. در غیر اینصورت خیر. علت این گفته آن است كه تمامی دیدگاههای ایمان گرایانه از یك مشكل عمومی رنج میبرند و آن پاسخ گفتن به این پرسش جدی است كه: چرا این ایمان؟ و نه ایمان دیگر؟ (چرا ایمان مسیحی و نه ایمان اسلامی؟ چرا ایمان بودایی و نه ایمانهای دیگر؟) و اگر آنها وجهی عقلانی برای ترجیح ایمان اولیه خود به این كیش (و نه كیشهای دیگر) نداشته باشند، عملاً با یك عویصه حل ناشدنی مواجه خواهند شد.
الگوی برگزیده (نظریه جامع)
نكاتی كه باید در الگوی جامع تربیت دینی موردنظر قرار گیرند عبارتند از:نكته اول:
اگر عقلگرایی حداكثری مبنا قرار گیرد باید توجه داشت كه در دنیای پیچیده كنونی الگوی عقل محوری حداكثری قابل تحقق نیست. در این رویكرد تاكید بر قانع كردن عقلی و معرفتی مخاطبین دین (دین ورزان و غیرمتدینان) است و اقناع عقلی در مجموع برای دینداری متدینان مفید و سازنده دیده میشود. رویكرد مزبور در نگاه دینی ما فی حد نفسه رویكرد مطلوبی است. لیكن مهم این است كه این اقناع باید براساس كدام عقلانیت (پنجگانه) و نیز تا چه حجمی (حداكثری و نهایی یا اعتدالی و انتقادی) صورت پذیرد. درست است كه ایده آل و آرمان دینی ممكن است عقلگرایی مؤمنین باشد ولی عقلگرایی منظور نظر در دین عمدتاً یك نوع عقلگرایی عملی و اخلاقی است كه با ایمان گرایی معتدل همسایه و قابل جمع شدن است. ضمن اینكه توان معرفتی بشر این اجازه را نمیدهد كه اقناع حداكثری بر مبنای عقلانیت حداكثری در هیچ یك از حوزههای معرفتی بشر صورت گیرد و بهتر آن است كه در عملكرد تعلیم و تربیتی ما نیز در صورتی كه به اقناع عقلی دانش آموزان میاندیشیم از باب رعایت امكانات و ضرورتها حد اعتدال و ممكن را به رسمیت بشناسیم و هوس محال در سر نپرورانیم.نكته دوم:
همینطور اگر رویكرد ایمان محوری افراطی مبنا قرار گیرد باید توجه شود كه در این رویكرد، اقناع عقلی و پایه گذاری ایمان براساس استدلال عقلی اساساً مضر به دینداری است. و در صورتهای افراطیتر آن، حتی باورهای دینی متناقض با عقل و احكام هستند. در مسیحیت نیز افرادی همچون جان هیك (53) با رد تجسد و غیرعقلانی خواندن آن با عقاید افراطی كركگور (كه تجسد را با برهان شورمندی توجیه میكند) مخالفت میكردند (اكبری، 1384) در الگوی ایمان محوری نمیتوان به سوی ایمان گرایی افراطی (از نوع كركگور، ابن تیمیه و استرآبادی) جهت گیری نمود. چون در این الگو حتی باورهای دینی عقل ستیز به رسمیت شناخته میشوند، حال آنكه در آموزشهای دینی اسلامی چنین چیزی نمیتواند قابل قبول بشمار آید. نهایت چیزی كه میتوان از آموزشهای دینی استخراج و استنباط نمود این است كه برخی از باورهای دینی ممكن است از چنگال اثبات عقلی بگریزند (كه آن هم با ایمان گرایی معتدل سازگار است) اما عقل ستیز بودن باورهای دینی به هیچ وجه قابل قبول نمیباشد. و از طرفی دستگاههای صرفاً ایمان محور همواره از مشكلی همیشگی در رنجند و آن هم این كه به چه دلیل این ایمان بر ایمان سایرین ترجیح داده شده است؟ و این پرسش، پرسشی است كه هیچ گاه دلیل مناسبی نمییابد مگر اینكه در یك دستگاه عقلانی تحلیل شود.بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت كه هر دو رویكرد عقلگرایی و ایمان گرایی (در نوع افراطیشان) نه ممكن است و نه مطلوب. بنابراین رویكرد تربیتی ما نیز باید به سوی نمونههای معتدلتر آنها جهت گیری نماید. میتوان آنها را با یكدیگر جمع و از امتیازات هركدام استفاده مناسب نمود.
در پایان، پیشنهاد این مقاله برای برگزیدن یك الگوی تربیتی آن است كه در تأسیس یك مدل تربیت دینی نه باید بر عقلگرایی افراطی و حداكثری تكیه كرد و نه بر دستگاه ایمان گرایی افراطی، بلكه بهتر آن است كه دستگاه عقلگرایی اعتدالی كه قابل جمع با ایمان گرایی معتدل میباشد موردتوجه قرار گیرد. این الگو علاوه بر اینكه به عقلانیت و ایمان گرایی نگاهی متوسط و معتدل دارد به مؤلفههای زیر نیز توجه و تأكید مضاعف دارد:
1-توجه به انواع مخاطبین دینی؛ از آنجا كه «رویكرد عقلانی نمیتواند نقطه شروع تربیت دینی باشد. نكته اینجاست كه شروع تربیت دینی به ویژه در سنین پایین، با عقل و استدلال و اقامه برهان عقلی ممكن نیست.» (سجادی، 1384: 40). بنابراین در تربیت دینی توجه به انواع مخاطبین دینی از ضروریات است (اگر معتقدیم دین، مجموعهای از آموزههاست كه مخاطب محور است، نمیتوان در بحث عقلانیت، تنوع مخاطبین را نادیده گرفت). «برخی همچون پیترز (54) استفاده از عادت را در سنینی كه آموزنده هنوز قادر به درك و استدلال نیست، ناگزیر جایز میدانند» (پیترز، 1999: 27).
2-توجه به ماهیت طیفی، تشكیكی و فازی عقلانیت در معانی مختلف آن (عقلانیت پنج گانه از دیدگاه پلانتینگا) و پرهیز از نگاههای سیاه و سفید در این زمینه. همان طور كه گذشت، عقلانیت یك معنا ندارد. علاوه بر آن، عقلانیت در هریك از معانی آن دارای مراتب متنوعی از شدت و ضعف است كه در نسبت با تنوع مخاطبین دینی میتوان مراتب متنوعی از عقلانیت را در الگوی تربیت دینی مدنظر داشت. طبیعی است عقلانی نمودن باورهای دینی برای اصحاب علم و تخصص، با عقلانی نمودن همان باورها برای تودههای مردم یا مخاطبین كم سن و سالتر متفاوت خواهد بود.
3-توجه به ملاكهای عملیتر و كاركردیتر در عقلانیت،
به جای ملاكهای نظریتر، حتی در قلمرو گزارههای نظری، با توجه به مؤلفههای ذیل:
الف- با توجه به اهداف دینی كه بیشتر اهداف عملی است تا نظری؛ برای مثال تزكیه، تقوی و...
ب-با توجه به تضعیف ملاكها و معیارهای نظری عقلانیت در دنیای جدید مخصوصاً در دیدگاههای معرفت شناسی معاصر.
ج- با توجه به هرم اندیشه مخاطبین دینی كه حجم عمده آن را تودههای مردم با اندیشهای عملیتر تشكیل میدهد. و همانها به عنوان محیط اجتماعی فراگیران تربیت دینی، بر مخاطبین تأثیر میگذارند.
4-توجه به «روشمندی» (55) به جای «عقلانیت»، و نیز توجه به انواع روشها و ابزارهای مختلف معرفتی برای رسیدن به باور و شناخت.یعنی توجه به اینكه آنچه بیشتر از عقلانیت باورها اهمیت دارد روشمند بودن طریق تحصیل آنهاست. اگر هم لازم باشد در محیطی تربیتی رویكردی عقل محورانه مدنظر قرار گیرد، بهتر آن است "روشمندی" را جایگزین عقلانیت كنیم، یعنی همان اتفاقی كه در عرصههای معرفت شناسی دنیای جدید پدید آمده است. برای مخاطبین اندیشمند و عقلگرا، مهم این است كه باور مقبولشان از روشی موجه و موردقبول همگان، یا جامعه علمی و یا حداقل گروهی كه با آنان هم كیش و هم آیین هستند، بدست آمده باشد. هر چند نتوان آن باور را به طور كامل اثبات عقلی نمود.
5-استفاده از معیار ترجیح و توجیه به جای معیار اثبات و صدق، به ویژه با توجه به بحثهای سنگینی كه در زمینه ملاك بازشناسی صدق گزارهها و باورها صورت گرفته است. روشن است، با توجه به اینكه مباحث معرفت شناسی در دنیای معاصر یاری كننده هیچ یك از اندیشمندان در هیچ یك از عرصههای علمی برای اثبات نظریه خود نمیباشد، تنها راه چارهای كه برای آنان باقی میماند این است كه آنان از ترجیح دیدگاه خود نسبت به سایر دیدگاهها دفاع كنند و متألهان و متولیان امر تربیت دینی نیز از این قاعده مستثنی نباشند.
6-توجه به تنوع باورها و گزارههای دینی (اعتقادات- اخلاق- احكام) و انواع قالبهای ارائه مفاهیم دینی (خبری، انشایی، حقیقت، مجاز، استعاره، تمثیل و غیره)، باید توجه شود كه برای هر گزارهای قالبی مناسبتر است. بنابراین باید قالب ارائه مناسب آن گزاره را انتخاب و از طریق آن به تربیت دینی اقدام نماییم. در اینجا نیز روشن است كه گزارههای خبری در دین با گزارههای انشایی متفاوت است. طبیعی است كه دفاع از آن گزارهها و نحوه القاء و انتقال تربیتی آنها نیز متفاوت باشد. شاید نحوه القاء و انتقال باور گزاره "خدا هست" یك دفاع عقلانی از نوع اثبات كردن این گزاره باشد، اما نحوه القاء و انتقال گزاره "حجاب را برگزینید" از نوع دفاع اثباتی نیست، زیرا گزاره مذكور اساساً از جنس گزارههای خبری مانند گزاره "خدا هست" نیست. در مورد این گزاره میتوان فایده بخش بودن این باور را در مرحله عمل نشان داد. بدینسان برای مربیان دینی نحوه انتقال و القاء مفاهیم و باورهای دینی متفاوت خواهد بود.
نتیجهگیری
در نگاه به عقل و دین دیدگاههای مختلفی وجود دارد و این دیدگاهها میتوانند در اتخاذ رویكرد تربیتی ما نقش بسزایی ایفا نمایند. كلیه این دیدگاهها در دو كرانه ایمان محوری و عقل محوری قرار میگیرند، بنابراین در این مقاله نخست به دو رویكرد عقل محوری و ایمان محوری پرداخته شده است و در هر یك، رویكردهای افراطی و معتدل آنها معرفی و مورد بحث و گفتگو قرار گرفت. رویكردهای مختلف، طبعاً تربیت دینی متناسب با خود را با توجه به پیش فرضهای اعتقادی خود تعریف میكنند. بر این اساس، در این نوشتار تشریح گردید كه اتخاذ هر یك از این دیدگاهها در صورت افراطی آن ما را، هم در زمینه مباحث اعتقادی و هم در زمینه مباحث تربیتی مواجه با مشكلاتی جدی میكند. بنابراین پیشنهاد گردید كه در الگوی تربیتی مناسب در ترویج دین، میتوانیم دیدگاه میانهای را بپذیریم. در این رویكرد و الگوی میانه، ضمن آنكه از نقیصههای جدی هریك از صورتهای افراطی عقلگرایی و ایمان گرایی اجتناب میكنیم میتوانیم از مزایای آن دیدگاهها نیز بهره بریم. در این مقاله این رویه دنبال شده است و با معرفی دو دیدگاه عقل محوری و ایمان محوری و الگوی تربیت دینی در هر كدام و نشان دادن مزایا و معایب هر كدام در نهایت الگو و نظریه برگزیده كه در آن توجه تلفیقی و تركیبی به ترویج دین براساس عقلگرایی اعتدالی و ایمان محوری معتدل است پیشنهاد كرده است.ویژگی و برتری این الگو در آن است كه:
- با آخرین دستاوردهای معرفت شناسی در دنیای جدی سازگارتر است.
-در برنامه ریزی تربیتی برای مخاطبین دینی، رویكرد جامعتری را نسبت به همه مخاطبین دینی، در سنین و سطوح مختلف فكری و عقلی مدنظر قرار میدهد.
-نگاه جامعتری نسبت به انواع متنوع تعالیم دینی دارد.
- با دستاوردها و واقعیتهای عرصه روان شناسی و دانش تعلیم و تربیت سازگاری و موافقت بیشتری دارد و این همه از علائم و آمارههای واقع نگری و اعتدال این الگو میتوانند به شمار آیند.
البته آنچه در این مجال محدود ارایه شده است نیاز به پیگیری و تكملههای بیشتری دارد تا الگوی مزبور پختهتر و عملیاتیتر گردد. لیكن در همین مقدار نیز امید میرود كه بتواند راهگشای كسانی باشد كه در زمینه رویكردهای تربیت دینی مبتلا به مشكلات نظری كلانی چون موضوع موردبحث ما میباشند.
پینوشتها:
1.دانشجوی دكتری دانشگاه فردوسی مشهد.
2.استادیار دانشگاه فردوسی مشهد.
3.explicit
4.hidden
5.Justification
6.Alvin Plantinga یكی از فیلسوفان دین و متألهان معاصر مغرب زمین است كه در حوزه دین پژوهی بیش از ده كتاب و یك صد مقاله از او منتشر شده است. او در پی آن است كه باورهای دینی را در قالب منطق و فلسفه تحلیلی عرضه كند. هم چنین او یكی از بنیانگذاران نوع خاصی از معرفت شناسی دینی یعنی «معرفت شناسی اصلاح شده» (Reformed Epistemology) است.
7.Aristotelian Rationality
8.Means-ends Rationality
9.pascal
10.James
11.functionalist
12.Logical Rationality
13.Deliverances of Reason
14.Dentological or Dutifully Rationality
15.Rational as proper function
16.Rational
17.Anti rational
18.Ir rational
19.evidentialism
20.strong rationalism
21.lock
22.Clifford
23.peterson
24.Hasker
25.Reichenbach
26.Basinger
27.Prudential Accounts of Religious belief
28.pascal
29.Geivet & Sweetman
30.Tillich
31.reformed epistemology
32.fideism
33.Kierk egaard
34.Wittgenstein
35.augustine
36.extreme fideism
37.moderate fideism
38.the approximation argument
39.post ponement argument
40.در دو برهان اول كركگور ایمان را فراتر از پژوهشهای عقلانی میداند و امكان ابتنای ایمان بر نتایج پژوهشهای تاریخی را غیرممكن میداند.
41.passion argument
42.در تقریر برهان شورمندی دو مقدمه میآورد كه ایمان محوری خود را بر آن ابتنا مینهد اول آنكه اساسیترین و ارزشمندترین خصیصه تدین، شورمندی و در واقع، شورمندی بی حد و حصر است با بیشترین شدت و حدت. و مقدمه دوم اینكه شورمندی بی حد و حصر با یقین آفاقی و عقلی ناسازگار است. به عبارت دیگر، شورمندی بی حد و حصر مقتضی نا محتمل بودن استدلالهای افاقی است.
43.language games
44.نص گرایی روش خاصی است برای كشف حكم با تأكید بر نصوص دینی و كم توجهی به ادله و تحلیلهای عقلی به عبارت دیگر این گروه اصحاب حدیث نیز نامیده میشوند.
45.Fideism
46.strong rationalist
47.weak rationalist
48.lock
49.faith
50.Clifford
51.لازم به توضیح است كه نقل گرایان استنباط احكام شرعی را با تكیه بر ادله نقلی (كتاب و سنت) و نفی دلیل عقلی را مبنای كار خود قرار دادهاند.
52.pascal
53.John Hick
54.Peters
55.روشهای مختلفی برای رسیدن به معرفت وجود دارد و تنها روش استدلال برای رسیدن به معرفت كافی نمیباشد. تعدادی از طریق شهود، تعدادی از طریق باور و تعدادی دیگر از طریق عقل در معانی مختلف آن به باور میرسند. (سجادی، 1386).
ابن بابویه، محمد بن علی(شیخ صدوق)، (1380) الاعتقادات، ترجمهی فارسی با حواشی شیخ مفید، ترجمهی سید محمد الحسنی قلعه كهنه، بیجا، بیتا.
ابن تیمیه (1971)، در تعارض العقل و النقل، جمهوریه العربیه المتحده، دارالكتب.
استرآبادی، ملامحمدامین (1321)، الفوائد المدینه، تهران، میرزا محسن كتابفروش.
اكبری، رضا، (1384)، ایمان گروی: نظریات كركگور، ویتگنشتاین و پلانتینگا، ناشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
باقری، خسرو (1380)، انسان به منزله عامل، و مجله علمی- تخصصی حوزه و دانشگاه، 9، 32-20.
پترسون، مایكل، ویلیام هاسكو، بروس رایشنباخ و دیوید بازینجر (1383) عقل و اعتقاد دینی و درآمدی بر فلسفه دین، ترجمه احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، انتشارات طرح نو.
پورجوادی، نصرالله (1385)، ایمان گرایی (فیدئیسم)، معارف، 191، 130-108.
خرمشاهی، بهاءالدین (1365)، جهان غیب و غیب جهان، تهران، كیهان.
خسروپناه، عبدالحسین (1383)، كلام جدید، چاپ سوم، مركز مالعات و پژوهشهای فرهنگی.
ژیلسون، اتین (1371) عقل وحی در قرون وسطی، ترجمه شهرام پازوكی، انتشارات مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، تهران.
سبحانی، جعفر (1381)، عقلگرایی و نص گرایی در كلام اسلامی، فصلنامه نقد و نظر، 3، 195-220.
سجادی، مهدی (1384) تبیین و ارزیابی رویكرد عقلانی به تربیت دینی (قابلیتها و كاستیها)، فصلنامه نوآوریهای آموزشی، 11، 26-46.
سروش، عبدالكریم (1374)، قبض و بسط تئوریك شریعت، انتشارات مؤسسه فرهنگی صراط.
صادقی، هادی (1382)، درآمدی بر كلام جدید، قم، كتاب طه و نشر معارف.
عطاران، محمد (1380)، دو رویكرد در تربیت دینی، مجموعه مقالات همایش آسیب شناسی تربیت دینی.
قاضی عبدالجباربن احمد (1960)، المغنی فی ابواب التوحید و العقل تحقیق طه حسین، بیجا، دارالكتب.
لگنهاوسن، محمد (1380)، گناه ایمان گرایی ویتنگشتاین، ترجمه سید محمود موسوی، فصلنامه نقد و نظر، سال هفتم، اول و دوم، 151-165.
مصباح یزدی (1375)، آموزش عقاید، ج1، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی.
مطهری، مرتضی، (1368)، تعلیم و تربیت در اسلام، انتشارات صدرا.
مفید، محمد بن نعمان (شیخ مفید)، (1323) اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، تبریز، بینا.
ملكیان، مصطفی، غلامرضا اعوانی؛ رضا داوری؛ جعفر سبحانی و محمد لگنهاوسن، (1374) دفاع عقلانی از دین در نظرخواهی از دانشوران، فصلنامه نقد و نظر، 3، 104-80.
Clifford,W.K(1879)The Ethics of Belief, in Lectures and Essays,London, Macmillan
Geivet,R.Douglas & Sweetman,Brendan(Ed),(1992),Contemporary Perspectives on Religious Epistemology,New york-oxford University Press
lock.J.(1959) An Essay Concerning Human Underestanding(ed),A.C.New York
Peters,R.S(1999)Reason and Habit,The paradox of moral Education.by Paul H.Hirst and patricia White.volum4
Plantinga,A(1993)Warranted the current Debate,Published by oxford university press us,s.40,189-201
Plantinga,A(2000),Warranted Christian Belief,Published by oxford university press us.
منبع مقاله :
مطالعات تربیتی و روان شناسی دانشگاه فردوسی مشهد، دوره یازدهم، شماره 2، صص 121-144.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}