نگرشهاي بشري در تفسير وحي
نگرشهاي بشري در تفسير وحي
نگرشهاي بشري در تفسير وحي
نويسنده:رقيه سيه چهره
مقدمه:
دراين مقاله، به نگرشهاي گوناگون بشري در باب وحي كه همان تفسير زميني از آن است، پرداخته مي شود براي رسيدن به اين منظور، ابتدا به مفهوم شناسي وحي مي پردازيم، سپس نظريه هاي متفاوتي را كه در باب بشري از وحي وجود دارد، مطرح و بررسي مي كنيم.
معناي لغوي وحي
راغب درمعني وحي مي گويد: «اصل وحي اشاره سريع است، و براي متضمن بودن معني سرعت به كاري كه سريعا انجام يابد(امر وحي) مي گويند»(راغب اصفهاني ، مفردات الفاظ قرآن، ج3ص427)
كسان ديگري هم وحي را به معني اشاره گرفتند، از جمله: ابن فارس(معجم مقاييس اللغه، ج6، ص93)
ابن عربي (الفتوحات المكيه، ج2، ص78) ابن منظور(لسان العرب، ج15، ص240)
الفراهيدي (العين، ج3، ص320 ) ابن اثير(النهايه في غريب الاحاديث والاثر، ج5، ص163)
معناي اصطلاحي وحي
از لحاظ شرع، وحي آن است كه خداوند پيغمبري از پيغمبران را به احكام شرعي و امثال آن آگاه نمايد. غزالي دركتاب «عقيدة المسلم» كلمه وحي اصطلاحي را چنين بيان مي كند:
«وحي يك احساس عرفاني است كه شخص، آن را از نفس خود مي يابد و يقين دارد كه اين عرفان، از طرف خداست، خواه با واسطه و خواه بدون واسطه، هرگاه واسطه اي در بين باشد، وحي به وسيله صداهايي است كه براي گوش شنونده مجسم مي گردد، مانند صداي زنگ يا گفتار فرشته، اگر بي واسطه باشد بدون صدا خواهد بود. (اسعد شيخ الاسلامي، تحقيقي در مسائل كلامي از نظر متكلمان اشعري و معتزلي ، ص133 نقل از غزالي).
زرقاني مي نويسد: «وحي در لسان شريعت عبارت است از اينكه خداوند متعال آنچه را اراده تعليم نموده به بندگان برگزيده اش اعلام مي كند، ولي به طور خفا و پنهاني».(عبدالعظيم زرقاني، مناهل العرفان في علوم القرآن ، ص56).
تحليل عقلاني وحي
حكماي اسلامي براي تحليل وحي نظريه اي دارند كه بايد آن را به عنوان يك فرضيه در اين باره مطرح كرد، اجمال اين فرضيه اين است: روح پيامبر كه داراي استعداد خاصي است،(همان، ص34؛ جعفرسبحاني، مجله كلام اسلامي، ش26، ص7) در سير صعودي با عقل فعال كه وظيفه او تربيت نفوس مستعده است، متصل شده ، آنگاه حقايق و معارفي را از او دريافت مي كند ويافته هاي او دراين مرحله جنبه عقلاني دارد، سپس در سير نزولي همين حقايق، در عالم مثال به صورت كلمات همگون با عالم مثال درآمده، ودر منزل ديگر در عالم حس به صورت الفاظ و كلمات موزون شنيده مي شود. (محمد مجتهد شبستري، هرمنوتيك، كتاب وسنت ، ص127، جعفر سبحاني، مجله كلام اسلامي ش26،ص7)
به عبارت ديگر در اتصال روح پيامبر با عقل فعال، حقايقي به صورت معقول تجلي نموده، سپس در دو مرحله ديگر كه عبارتند از: عالم مثال(خيال متصل) و عالم حس(دستگاه حس پيامبر)به صورت وجود متناسب با آن مرحله در مي آيد.بنابراين، حقيقت وحي تنزل يافته ها از عالمي به عالم ديگر است.
اولين فيلسوفي كه به نحو روشمند و مبتني بر اصول فلسفي از وحي و نبوت سخن گفت حكيم ابونصر فارابي(د339) است. روش و انديشه فارابي دراين مسأله از جانب حكماي بعد از او مورد استقبال فراوان واقع شد و درتاريخ فلسفه اسلامي با تفكر و انديشه فلاسفه بزرگي همچون ابن سينا، سهروردي و ملاصدرا به اوج خود رسيد.(موسي ملايري، تبيين فلسفي وحي ازفارابي تا ملاصدرا، ص53)
ملاصدرا (979-1050 ق) در اين رابطه معتقد است : «وحي عبارت است از دانش غير اكتسابي كه انبياء از امور ماوراء طبيعي اخذ مي كنند، به گونه اي كه مفيض معرفت بر آنها آشكار است». (همان، ص31،ر.ك : صدرالمتألهين، المبدأ والمعاد؛ همو، الشواهد الربوبيه؛ همو، شرح الاصول من الكافي، ص446).
تحليل جامعه شناسانه و روان شناسانه از وحي
الف) وحي؛ تجلي شخصيت دروني
ب) وحي؛ تجلي نبوغ عقلي
نتيجه
وحي نه از سنخ معرفت حسي و تجربي است كه انسان بتواند از طريق حس و تجربه آن را درك كند و نه از سنخ معرفت عقلاني و فيلسوفانه است كه با عقل و فلسفه قابل درك باشد، بلكه وحي از معرفت معمولي بشر بالاتر و يك امر غيبي و ماوراء طبيعت است. پس حقيقت وحي را نمي توان تصور و تعريف كرد، تنها روح پاك پيامبر در باطن ذات خود حقيقت، وحي را درك و تجربه مي كند و همراهان او فقط علايم وحي را در وي مشاهده مي كنند نه حقيقت آن را. ساير انسانها تنها برخي از آثار وحي را كه قرآن و اوصاف نبوي مي باشد، مي توانند بشناسند و آن را از پديده هاي ديگر ممتاز گردانند.
روزنامه قدس
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}