موقعيت برتر ايران در منطقه خاورميانه

نويسنده:دكتر عليرضا اكبري

راهبرد سياست خارجي در سند چشم انداز

(بخش دوم)
اشاره: آنچه مي خوانيد بخش پاياني مطلب«تحليلي بر ركن محوري ترسيم ابعاد سياست خارجي كشور در سند چشم انداز 20 ساله جمهوري اسلامي ايران »مي باشد كه بخش اول آن در صفحه سياسي چهارشنبه هفته گذشته روزنامه منتشر شده است.

ضرورت برتري يابي

جمهوري اسلامي ايران كشوري است منطقه اي، با توانمنديهاي بين المللي كه از تأثيرات «سطح جهاني» نيز برخوردار است.
ايران در نظر دارد كه ظرف كمتر از دو دهه آتي، به كشور برتر تبديل گردد. ايران برتري خود را علاوه بر عرصه هاي سياسي، اقتصادي، علمي و فناوري و نيز دفاعي، نسبت به كشورهاي «محور قدرتمند» در منطقه آسياي جنوب غربي (خاورميانه) جست وجو نمايد.
ايران، پيش از پيروزي انقلاب اسلامي، در حدود نيم دهه، ازطريق وابستگي به ابرقدرت غرب و تلاش براي ادغام درنظام سياسي، فرهنگي و بين المللي به كشور برتر منطقه تبديل شده بود. اما اين برتري، عمدتا «نيابتي» بود و با ظرفيت ها و قابليت هاي برتري ساختاري ايران، پيوندي نداشت.
جمهوري اسلامي ايران با ساير كشورهاي منطقه، به لحاظ ژئواستراتژيك و ژئوپالتيك و نيز ژئواستراتژي ژئوپالتيك و ژئواكونوميك، كاملا متمايز است. بيشترين مزيتهاي نسبي را در مجموع سه عنصر ساختاري ژئواستراتژيك، ژئوپالتيك، ژئواكونوميك ايران به خود اختصاص داده است. به اين لحاظ وضعيت طبيعي ايران، برتري اين كشوررا به منطقه تحميل مي كند. اما اين «برتري ساختاري» نقد نمي گردد مگر اين كه لوازم، مقتضيات و ضرورت هاي ديگري حاصل گردد.
تأمين برتريهاي «موقعيتي» و «كاركردي» شرط لازم و ضروري براي تحقق و بروز برتري ايران در سطح منطقه، از سكوي برتري هاي ساختاري آن به شمار مي آيد.
جمهوري اسلامي ايران تمايزات ديگري نيز با منطقه دارد؛ تمايزها و تفاوت هاي مذهبي، نژادي، قومي، فرهنگي و تمدني ايراني را در «تنهايي استراتژيك» اسير نموده است علي رغم اين تنهايي استراتژيكي، پارادايم امنيتي در منطقه بدون حضور و مشاركت ايران شكل نخواهد گرفت.
ايران، در تنهايي استراتژيك خود مي تواند «منزوي» بشود. كشورهاي منطقه با كمك قدرت هاي مسلط و برتر فرامنطقه اي مي توانند «ايران را منزوي» بكند. اما «ايران منزوي» اگر اراده كند، مي تواند منطقه را متقابلا به بن بست بكشاند. اين امكان به بن بست كشاندن منطقه را هيچيك از ديگر كشورهاي منطقه نه به تنهايي و نه حتي دست جمعي ندارند.
ايران تنها كشوري است كه با مجموعه خصوصيات و ويژگيهاي متمايز خود و برتريهاي ساختاري خود، در سطح منطقه، «قدرت تضادسازي» (Contradiction) دارد. براي ايران واجب و ضروري است كه به برتري هاي موقعيتي نيز دست يابد، اگر چه ايران مي تواند از «قدرت تضادسازي» خود بهره گيرد كه منطقه را به بن بست بكشاند، اما اين رويكرد كاملاً سلبي و تلافي جويانه است. اين رويكرد همچنين مي تواند در شرايطي، به «عامل بازدارندگي» براي ايران تبديل گردد. اما همين عامل «قدرت تضاد سازي» نمي تواند ازعهده نقش هاي ايجابي و ضرورتهاي پيوند و تعامل و نيز بهره گيري از ظرفيت هاي ژئوپلتيك و ژئواكونوميك در مسير تحقق هدف هاي برتر شدن درعرصه هاي مادي، علمي: تكنولوژيك و اقتصادي ايران را ياري كند.
پس «قدرت تضادسازي» انتهاي هدف هاي ايران نيست. بلكه اساسا هدف نيست، اين عامل ضرورت و وسيله عبور جمهوري اسلامي ايران از موقعيت «تعاملات قهري و خصمي» منطقه با خود و رسيدن به «تعاملات همكاري جويانه و مشاركت طلبانه» خود با منطقه است.

مناسبات منطقه اي قدرت

وضعيت ژئوپولتيك، سرزمين منابع طبيعي و انرژي، ثروت، قدرت نظامي در كنار ميزان استحكام و انسجام ملي و حكومتي، قدرت سازماندهي و مديريت ملي و فراملي رابطه با قدرت هاي جهاني و فرامنطقه اي، سابقه تاريخي، تمدني و قدرت ايدئولوژيك، از جمله عوامل قدرت در بين كشورهاي منطقه است.
براساس اين معيارها و آنچنان كه درواقعيت مناسبات منطقه مشهود است. (به استثناء رژيم صهيونيستي) كشورهاي عربستان سعودي، تركيه، پاكستان، و مصر، «چهار كشور سطح منطقه اي برتر» مي باشند. مناسبات امنيتي، سياسي و اقتصادي حاكم بر منطقه عمدتا متاثر از نقش ها و كاركردهاي اين چهار كشور بوده و مابقي كشورهاي منطقه درپيرامون و متاثر از نوع تعامل خود با اين چهار كشور (و البته قدرت هاي فرامنطقه اي) به ايفاي نقش مي پردازند.
عربستان سعودي بنا به دلايل بسيار. نسبت به كشور ديگر، درحوزه سياسي، از نقش موثرتري برخوردار مي باشد.
مهم ترين عنصر تعيين وضعيت و رتبه منطقه اي كشورهاي مذكور، پس ازعوامل ساختاري موثر، عامل وابستگي و ادغام پذيري اين كشورها نسبت به كشورها و قدرتهاي جهاني و فرامنطقه اي است.
درعين حال، توزيع نقش ها و عوامل غير مادي قدرت و نيز ترسيم و تنظيم مناسبات منطقه تا حدود بسيار زيادي تحت تاثير «نقش و مداخله» قدرت هاي جهاني و فرامنطقه اي است. ايالات متحده آمريكا، اروپاي محور شامل (انگليس، فرانسه و آلمان (به اضافه ايتاليا و اسپانيا) (نقش هاي متفاوت)، سپس فدراسيون روسيه و نهايتا چين، بيشترين تاثير را در شكل دهي به وضعيت توزيع قدرت و مناسبات منطقه دارند.
عوامل غيركشوري (nonstatesactors) نيز همچون گروه هاي تروريستي، جريانهاي مذهبي و باندهاي فرامليتي قاچاق و كمپاني هاي چند مليتي اقتصادي چهار دسته از عناصر بازيگر را در سطح منطقه شامل مي شوند كه در اين ميان، نيروهاي مقاومت اسلامي، هدف رسمي تبديل شدن به عوامل دولتي و گرفتن نقش مهم رسمي در دولت هاي محيط ملي را اتخاذ كرده اند و پس از آنها جريانات و گروه هاي تروريستي مثل گروه القاعده در رده هاي بالاي اثرگذاري قرار دارند.
ركن ششم استراتژي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران كليات و اصول نحوه تعامل و رفتار جمهوري اسلامي ايران را بر مبناي «هدف برتر ماندن و برتر شدن»، با بازيگران دولتي و غير دولتي بومي سطح منطقه، مشخص نموده است.
معادله رفتاري جمهوري اسلامي ايران با ساير بازيگران يا قطب هاي جهاني و بين المللي (و نيز رژيم صهيونيستي) و بلوك جهان اسلامي، در اركان پنجگانه پيشين اين راهبرد، طراحي شده است.

تعامل برتر منطقه اي در لايه نهايي برنامه ملي و عملياتي سياست خارجي

«تعامل برتر منطقه اي» در فاز نهايي خود، چنين معنا مي يابد كه ظرفيت، قابليت ها و توانمندي هاي كشورهاي پيرامون و منطقه در زمينه هاي رشد و توسعه ملي (و منطقه اي) به تناسب مزيت هاي نسبي جمهوري اسلامي ايران نيازمند به پيوند خوردن يا وابسته بودن به قابليت ها و توانمندي هاي ايران گردد و رشد و توسعه و مناسبات جمعي اين كشورها تا حد ممكن به مزيت هاي جمهوري اسلامي ايران پيوند خورده و يا به «وضعيت ايران» منوط گردد.
اين امر نيازمند به ايجاد زيرساخت هاي لازم براي پيوند زدن و وابسته نمودن قابليت ها و ظرفيت هاي منطقه اي به «مزيت هاي نسبي» جمهوري اسلامي ايران بويژه در زمينه هاي امنيتي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي است.
جمهوري اسلامي ايران حداقل در چهار حوزه راهبردي: 1- امنيت سازي 2- فرآيندها و روندها و شرايط سياسي 3- انرژي، ترانزيت و بازار 4- بنيان هاي فرهنگي، علمي و تمدني داراي مزيت هاي نسبي در مقايسه با كشورهاي منطقه است.
منطقه هدف (و حوزه هاي زيرمنطقه اي و سيستم هاي تابع آن)، حدود 10 مسئله اساسي و يا چالش محوري را دارا است.
«ايفاي نقش محوري» يا «دارا بودن قدرت اثرگذاري» يا «مسلط بودن» و يا پيشتاز بودن، در هر كدام ازاين «مسايل و چالش ها» و در مجموع داشتن معدل بالاتر در شاخص هاي مربوطه، در مقايسه با كشورهاي منطقه، مفهوم «برتري» را مصداق مي بخشد:
1- چالش و مسئله امنيت، هم در محيط هاي ملي و هم در سطح منطقه
2- چالش و مسئله «حاكميت و قلمرو» هم به عنوان يك موضوع تمام كشورها و هم به عنوان موضوع كشمكش ها و تضادهاي دو جانبه و چند جانبه در سطح منطقه
3- مسئله «نفت، گاز و انرژي» مسئله اي محوري و تعيين كننده هم در سطح منطقه و هم در جهان
4- «بازار و خدمات»(market services) ، چالش برتري جويي و فرادستي، سلطه بر بازار منطقه و كنترل شبكه هاي خدمات در سطح منطقه تعيين كننده «رتبه برتري» كشورهاي منطقه است.
5- صنعت و تكنولوژي: اين امر چالش و شاخصي براي توسعه يافتگي و تسلط بر مناسبات عمومي كشورها با محيط منطقه اي است. (شاخص صنعت و تكنولوژي، تعيين كننده ميزان استقلال و غلبه محيطي است).
6- ترانزيت و ارتباطات: عاملي راهبردي، وابستگي ساز و استقلال آور، كشوري كه درصد بيشتري از مجاري و كانال هاي ارتباطي و نقل و انتقال، اعم از حمل و نقل (زميني، دريايي و هوايي، انتقال خطوط انرژي، ارتباطات مخابراتي، تبادل داده هاي اطلاعاتي و... را در سطح منطقه تحت كنترل خود داشته باشد، به طور راهبردي منطقه و سايرين را به خود وابسته نموده است.
7- توسعه اقتصادي و اجتماعي؛ توسعه يافتگي، چالش عمومي كشورهاي منطقه است. به ويژه در ميان 5 كشور محور منطقه (ايران، تركيه، پاكستان، عربستان و مصر) البته «برتري» نسبت به مستقيم با رتبه شاخص هاي تعيين كننده، ميزان توسعه يافتگي دارد. در سطح منطقه، چالش «تفاوت سطوح توسعه يافتگي» و آهنگ و سرعت نامتوازن توسعه يافتگي در ميان كشورهاي مختلف، موجبات ناپايداري ها و معضلات امنيتي خاصي را فراهم نموده است.
8- مسئله «روابط سياسي و فرامنطقه اي» چالش وابستگي و رقابت در افزايش ميزان وابستگي به قدرت هاي بزرگ جهاني و به ويژه قراردادهاي «امنيت، در قبال فروش حاكميت»، از مهمترين چالش ها و مسايل منطقه اي است كه بنيان هاي «انسجام و پيوستگي و وابستگي درون منطقه اي» را به طور جدي به خطر انداخته است. همين مسئله در مناسبات منطقه اي، جايگاه كشورها دگرگون مي نمايد. هرچه وابسته تر، امتيازات اكتسابي براي برتري بيشتر.
9- «توان دفاعي و نظامي»: توانمندي دفاعي و نظامي هم به عنوان يك چالش خطرساز براي منطقه محسوب مي گردد و هم به لحاظ فشردگي و چگالي و فوق العاده امنيتي و پتانسيل هاي بروز ناامني و مخاصمات در منطقه، يك شاخص مهم برتري منطقه اي، محسوب مي گردد. به ويژه آنكه تجهيز يا دسترسي چند كشور محور منطقه به «سلاح هسته اي» سطح تفاوت هاي موجود را در دو حوزه «متعارف» و «غير متعارف» به شدت متمايز ساخته است. اختلاف شديد فاز توانمندي در ميان كشورهاي منطقه، حساسيت امنيتي را به مراتب افزايش وابسته شده است و هم معادله توسعه يافتگي ملي و منطقه اي با چالش جدي مواجه است.
10- عنصر خاص: هركدام از كشورهاي منطقه نه فقط كشورهاي محور، بلكه ساير كشورهاي پيراموني يك معماي خاص، يا برتري نسبي يا معضل ويژه خود را دارند. از قبيل، مسئله هويتي، تاريخي يا تمدني، محدوديت يا نابساماني سرزميني، بن بست يا فراخناي ژئوپالتيك و يا ژئواستراتژيك، محدوديت شديد يا كثرت منابع طبيعي و انرژي، ثروت فوق العاده زياد و كم، مسئله انسجام ملي، قدرت نظامي، مسئله «ايدئولوژيك» (ضعف يا قوت) و... كشوري كه بتواند بيشترين بهره برداري را از «مسايل خاص» هركدام از كشورهاي منطقه بنمايد، شانس برتري بيشتري نسبت به سايرين را خواهد داشت.
غلبه سنخ مسايل و موضوعات و چالش هاي موجود در منطقه، به ترتيب اولويت امنيتي- سياسي، اقتصادي و فرهنگي است.
به همين ترتيب رويكرد جمهوري اسلامي ايران نيز در «تعاملات منطقه اي» به ترتيب امنيتي، سياسي، اقتصادي و در نهايت فرهنگي جلوه يافته است.