امپراتورى هسته‏اى آمريكا

كِير ليبر1، داريل پرس‏2

براى بيش از نيم قرن، قدرت‏مندترين كشورهاى هسته‏اى دنيا در وضعيتى نظامى به سر مى‏بردند. اين وضعيت، «نابودى متقابل تضمين شده» (MAD) نام داشت. در اوايل دهه شصت ميلادى، زرادخانه‏هاى هسته‏اى دولت ايالات متحده و اتحاد جماهير شوروى چنان گسترش يافته بودند كه هيچ يك از اين دو قدرت توانايى نابودى طرف ديگر را - حتى در صورت حمله‏اى غافلگيرانه - نداشت. در اين شرايط، آغاز نمودن يك جنگ هسته‏اى، به معناى انجام خودكشى، تلقى مى‏شد.
در طول سال‏هاى جنگ سرد، بسيارى از كارشناسان و تحليل‏گران سياسى معتقد بودند كه بازدارندگى حاصل از سلاح‏هاى اتمى، علاوه بر تعادل‏بخشى به مذاكرات كشورها، باعث تعديل رفتار ابرقدرت‏ها نيز مى‏گرديد؛ هر چند كه همزمان با بحران موشكى كوبا در سال 1962م. اين دوره پايان يافت. به دليل بن‏بست هسته‏اى آن سال‏ها، كارشناسان خوشبين اعتقاد داشتند كه عصر قدرت‏هاى بزرگ بين‏المللى به پايان رسيده است؛ اما منتقدان اين وضعيت، معتقد بودند كه اين بازدارندگى، با وجود ناتوانى در جلوگيرى از جنگ افروزى و تهديدات قدرت‏هاى بزرگ، سرانجام، تنها به فروپاشى امپراتورى زياده‏خواه و استبدادى اتحاد جماهير شوروى در پايان دهه هشتاد ميلادى انجاميد.
اكنون اين مباحث ممكن است تنها يادآورى اتفاقات تاريخى سال‏هاى گذشته محسوب گردد؛ اما سايه آثار اين وقايع، هنوز هم بر سر دنيا سنگينى مى‏كند؛ هر چند ما به پايان اين دوره نزديك شده‏ايم. امروزه، براى اولين بار در 50 سال اخير، ايالات متحده به جايگاه «رهبرى هسته‏اى دنيا» نزديك شده است و احتمالاً در آينده‏اى نه چندان دور، دولت اين كشور، قادر خواهد بود كه زرادخانه‏هاى هسته‏اى دوربرد روسيه و چين را با يك حمله ناگهانى، نابود كند. اين تغيير عمده در توازن قدرت جهان، ناشى از عواملى به ويژه بهبود سيستم هسته‏اى ايالت متحده، فروپاشى سريع زرادخانه‏هاى اتمى و هسته‏اى روسيه و نيز پيشرفت و توسعه سريع نيروهاى هسته‏اى چين مى‏باشد.
در اين ميان، تغيير در سياست‏هاى واشنگتن و يا گام نهادن مسكو و پكن در مسير افزايش تسليحات جنگى و آمادگى نيروهاى نظامى، مى‏تواند منجر به شكل‏گيرى فردايى گردد كه در آن، روسيه، چين و ساير كشورهاى دنيا، براى سال‏هاى متمادى، در سايه امپراتورى هسته‏اى ايالات متحده قرار گيرند.
در اين وضعيت نوين، ديدگاه افراد، تعيين‏كننده چگونگى تبيين اوضاع هسته‏اى جهان خواهد بود. آقاى «هاوكس» معتقد است كه ايالات متحده، به نيروى منعطف در دنيا تبديل شده است كه از شكل‏گيرى يك عصر نوين هسته‏اى استقبال مى‏كند؛ زيرا آنان به سلطه ايالات متحده در دو بخش سلاح‏هاى هسته‏اى و متداول، اتكا دارند و اين امر، به بازداشتن حملات احتمالى ساير كشورها به خاك آمريكا كمك خواهد كرد. با توسعه امپراتورى هسته‏اى ايالات متحده، رهبران چين ممكن است با دقت بيشترى، درباره مسائلى نظير تايوان، تصميم‏گيرى كنند؛ زيرا معتقدند كه در صورت دخالت نظامى آمريكا در تايوان و عكس‏العمل نيروهاى نظامى آنها، ممكن است زرادخانه‏هاى هسته‏اى آنها مورد حمله ارتش آمريكا قرار گيرد. اما صلح‏جويان دنيا كه با كاربرد تهديدات هسته‏اى عليه كشورهاى ديگر مخالفند، از شكل‏گيرى آمريكايى جسور و بى‏قيدوبند، نگرانند. علاوه بر اين، شكل‏گيرى اين امپراتورى هسته‏اى، ممكن است دولت آمريكا را به انجام رفتارهاى تهاجمى در ساير نقاط دنيا سوق دهد. اين وضعيت، با توجه به سلطه آمريكا در بسيارى از نقاط دنيا، دور از انتظار نخواهد بود و سرانجام اين‏كه يك گروه سوم كه از امكان ايجاد يك برخورد غيرعمدى هسته‏اى نگرانند، معتقدند كه امپراتورى هسته‏اى ايالات متحده، ممكن است ساير قدرت‏هاى هسته‏اى دنيا را به اتخاذ تصميماتى نسنجيده و خطرناك كه حتى ممكن است به آغاز حملات ناخواسته اتمى عليه ساير دولت‏ها منجر شود، مجاب كند. اين افراد، اين وضعيت جديد را «ناپايدارى بحرانى» نام نهاده‏اند.

زرادخانه‏هاى نظامى يك دولت مردم‏سالار

براى حدود 50 سال، برنامه‏ريزان جنگى سازمان پنتاگون، مديريت زرادخانه‏هاى هسته‏اى آمريكا را به گونه‏اى طراحى كرده بودند كه مهاجمان احتمالى را از هر گونه اقدامى باز دارند و در صورت لزوم، در يك جنگ هسته‏اى به وجود آمده، نيروهاى تهاجمى اين كشور بتوانند در زمانى اندك، اهداف هسته‏اى كشور مهاجم را نابود سازند. براى دست‏يابى به اين اهداف، دولت ايالات متحده بر يك مجموعه سه‏گانه هسته‏اى، شامل بمب‏افكن‏هاى استراتژيك، موشك‏هاى بالستيك بين قاره‏اى و زيردريايى‏هاى داراى موشك‏هاى بالستيك، اتكا دارد. بدين ترتيب، هيچ مهاجمى نمى‏تواند دريك حمله ضربتى، همه نيروهاى هسته‏اى ارتش ايالات متحده را نابود كند. علاوه بر اين، در صورت وقوع احتمالى چنين حمله‏اى، نيروهاى ارتش آمريكا قادر خواهند بود كه به سرعت، عكس‏العمل نشان دهند. اين نيروهاى سه‏گانه، قادر خواهند بود كه درحملات پيش‏گيرانه احتمالى ارتش ايالات متحده نيز مشاركت داشته باشند. همچنين بمب‏افكن‏هاى رادار گريز «استيلث» و زيردريايى‏هاى شناور در اطراف سواحل كشورهاى دشمن، قادر خواهند بود كه در كنار موشك‏هاى ميان قاره‏اى ارتش آمريكا، نقش مهمى در استراتژى‏هاى جنگى اين كشور ايفا كنند. بدين ترتيب، اين تجهيزات پيشرفته، به شكل‏گيرى «امپراتورى هسته‏اى» ايالات متحده، منجر شده است.
توانمندى‏هاى هسته‏اى ايالات متحده در سال‏هاى جنگ سرد، علاوه بر افزايش قدرت چانه‏زنى سياسى رهبران اين كشور، به برنامه‏ريزى آنان براى مقابله با گسترش نظام‏هاى كمونيستى در اروپا نيز كمك مى‏كرد. اگر اتحاد جماهير شوروى در سال‏هاى دهه پنجاه ميلادى، اروپاى غربى را اشغال مى‏كرد، حمله اتمى ارتش آمريكا به خاك روسيه و كشورهاى اروپاى شرقى و چين، مى‏توانست به پيدايش جنگ جهانى سوم منتهى گردد.
طرح اين برنامه، نه تنها در سطح مديران ميانى اين كشور، بلكه در بالاترين رده‏هاى دولت آمريكا نيز مورد پذيرش قرار گرفته بود.
امپراتورى هسته‏اى ايالات متحده در سال‏هاى دهه شصت ميلادى با پيشرفت‏هاى چشم‏گير نظامى ارتش سرخ، رو به افول گذاشت و بدين ترتيب، دولت آمريكا، استراتژى دفع پيش‏گيرانه هسته‏اى خود را به راهبرد سلطه جهانى هسته‏اى تغيير داد و با گسترش زرادخانه هسته‏اى خود، بهبود دقت هدف‏گيرى و افزايش قدرت تخريب جنگ‏افزارها، سرمايه‏گذارى در بخش دفاع ضدموشكى، گسيل زيردريايى‏هاى اتمى به سواحل بلوك شرق و ساخت موشك‏هاى قاره‏پيماى چند مرحله‏اى قابل شليك از پايگاه‏هاى زمينى و زيردريايى‏ها، در كنار توليد بمب‏افكن‏هاى رادار گريز و موشك‏هاى كروز هسته‏اى رادار گريز، به سوى تحقيق اهداف خويش، گام نهاد. در همين حال، اتحاد جماهير شوروى نيز به گسترش جنگ افزارهاى هسته‏اى خود همت گماشت. اگر چه هر دو كشور از مزيت‏هاى شكل‏گيرى يك امپراتورى هسته‏اى آگاه بودند، اما هيچ يك نمى‏توانستند خطر ناشى از قرار گرفتن در جايگاه دوم جهانى را از نظر قدرت هسته‏اى بپذيرند.
با پايان جنگ سرد، ارتش ايالات متحده تصميم گرفت كه زرادخانه هسته‏اى و اتمى خود را بازسازى كند. از اين رو، اين كشور موشك‏هاى بالستيك موجود در زيردريايى‏هاى خود را با موشك‏هاى بسيار دقيق‏تر و سه مرحله‏اى دى - 5 كه بسيارى از آنها كلاهك‏هايى جديدتر و بزرگ‏تر حمل مى‏كردند، تعويض كرد. نيروى دريايى ايالات متحده نيز بخش قابل توجهى از موشك‏هاى هسته‏اى قابل شليك از زيردريايى‏هاى خود را به موشك‏هاى «پاسينيك» تبديل كرد كه دامنه برد آنها، مناطق ساحلى چين و روسيه را نيز در بر مى‏گرفت. در بخش نيروى هوايى نيز، بمب‏افكن‏هاى استراتژيك بى 52 با موشك‏هاى كروز هسته‏اى مسلح شدند. اين موشك‏ها، قابليت گريز از رادارهاى دفاع هوايى كشورهاى چين و روسيه را دارا مى‏باشند. همچنين نيروى هوايى با بهبود سيستم‏هاى اويونيك (الكترونيك هواپيما) بمب‏افكن‏هاى رادارگريز بى - 2، قابليت پرواز در ارتقاع پايين و فرار از ديد قدرتمندترين رادارهاى كشورهاى متخاصم را به اين نوع هواپيماها افزوده است.

عدم توازن در تروريسم‏

با وجود اين‏كه نيروهاى هسته‏اى ايالات متحده در مقايسه با سال‏هاى پايانى جنگ سرد، قدرتمندتر شده‏اند، اما قدرت نظامى روسيه، در بخش هواپيماهاى دور پرواز، موشك‏هاى بالستيك بين قاره‏اى و زيردريايى‏هاى حامل موشك بالستيك، به ترتيب با 39، 58 و 80 درصد كاهش، روبه‏رو شده است. همچنين همين تجهيزات باقيمانده هم قابليت استفاده سريع را ندارند؛ مثلاً بمب‏افكن‏هاى استراتژيك ارتش روسيه، تنها در دو پايگاه هوايى اين كشور، مستقرند كه در صورت وقوع يك حمله ناگهانى، به شدت آسيب‏پذيرند. و علاوه بر اين، با كاهش شديد تعداد رزمايش‏هاى اين نيروها، آمادگى رزمى آنان در هاله‏اى از ترديد قرار دارد.
از سوى ديگر گفته مى‏شود كه 80 درصد موشك‏هاى بالستيك بين قاره‏اى ارتش روسيه، به پايان عمر مفيد عملياتى خويش رسيده‏اند و فعاليت‏هاى مربوط به جايگزينى اين موشك‏ها با نمونه‏هاى جديدتر، به دليل ضعف‏هاى موجود و توليد اندك محصولات، به كندى صورت مى‏گيرد.
بدين ترتيب، براى تعيين حجم تغييرات در توازن هسته‏اى دنيا از دوره جنگ سرد، ما از يك مدل رايانه‏اى، بر مبناى حمله احتمالى ايالات متحده به زرادخانه‏هاى هسته‏اى روسيه بهره گرفتيم. مهم‏ترين نتيجه قابل پيش‏بينى، آسيب‏پذيرى شديد ارتش روسيه، وجود نقاط كور فراوان رادارى و تأخير در اعلام هشدار حمله هسته‏اى از سوى دولت روسيه، در صورت وقوع حمله‏اى احتمالى بود.
به هر حال، با افول نيروهاى هسته‏اى روسيه، آسيب‏پذيرى اين كشور در برابر حملات احتمالى ارتش آمريكا افزايش يافته است. بررسى‏هاى ما نشان داد كه برنامه‏ريزى دفاعى روسيه، در مقايسه با استراتژى مدرن هسته‏اى، اثربخشى كمترى داشته است.
از سوى ديگر، نيروهاى هسته‏اى چين نيز از آسيب‏پذيرى زيادى در صورت حملات ناگهانى و يا از پيش اخطار داده شده، برخوردارند. آنان در مقايسه با روسيه، زرادخانه كوچك‏ترى را در بخش سلاح‏هاى اتمى و هسته‏اى، دارا هستند و علاوه بر اين، فاقد بمب‏افكن‏هاى دوربرد استراتژيك و زيردريايى‏هاى حامل موشك‏هاى هسته‏اى بالستيك مى‏باشند.

طراحى هوشمند

آيا ايالات متحده به دنبال امپراتورى مطلق هسته‏اى است و آيا اين تبليغات، به دليل تلاش جهت جذب بودجه بيشتر از سوى پنتاگون، همراه با بزرگ‏نمايى خطر حملات تروريستى دولت‏هاى به اصطلاح محور شرارت، صورت نمى‏گيرد؟ به سهولت نمى‏توان در اين مورد اظهارنظر كرد؛ اما شواهد بسيارى حاكى از آن است كه اين كشور، به دنبال دست‏يابى به يك امپراتورى هسته‏اى در دنياى امروز مى‏باشد. از سوى ديگر، سرمايه‏گذارى‏هاى هنگفت ايالات متحده در مسير تقويت توان هسته‏اى خود، اين فرضيه را تا حدود زيادى تقويت مى‏نمايد؛ به عنوان مثال، بهينه‏سازى كلاهك‏هاى هسته‏اى 76 - W كه قابل پرتاب از زيردريايى‏هاى اين كشورند، با هدف تقويت قابليت تهاجمى اين تسليحات، انجام شده است. همچنين در سال‏هاى اخير، تحقيقات زيادى در مورد بهبود دقت جنگ افزارها و موشك‏هاى هسته‏اى و همچنين قدرت تخريب اهداف زيرزمينى كشور هدف، انجام شده است.
در اين ميان، سؤال جديدى به وجود مى‏آيد كه اگر دولت آمريكا همواره از خطر دولت‏هاى محور شرارت و يا گروه‏هاى ترويستى ابراز نگرانى مى‏كند، چرا تاكنون بيش از يك هزار كلاهك هسته‏اى ساخته است و آيا واقعاً ابراز نگرانى‏هاى آنان در مورد خطرات خارجى تهديد كننده اين كشور، واقعى مى‏باشد؟
اين شرايط، حاكى از آن است كه تقويت و شكل‏گيرى امپراتورى هسته‏اى ايالات متحده، اهداف مهم‏ترى نظير خلع سلاح داوطلبانه روسيه و چين را نيز در بر مى‏گيرد. منتقدان معتقدند كه با وجود سرمايه‏گذارى‏هاى گسترده ارتش ايالات متحده در بخش‏هاى دفاع زمينى، هوايى، دريايى و فضايى، هنوز هم اين كشور در صورت وقوع يك حمله ناگهانى، آسيب‏پذيرى زيادى خواهد داشت. از سوى ديگر، اين منتقدان خاطر نشان مى‏كنند كه ساختار نظامى ارتش آمريكا، اصولاً به صورت تهاجمى و نه تدافعى شكل گرفته است.
آيا بايد تهديدات نظامى را متوقف نمود و بمب‏ها را دوست داشت؟
در طول سال‏هاى جنگ سرد، سرمايه‏گذارى در جهت شكل‏گيرى يك امپراتورى هسته‏اى، تا حدود زيادى غيرعقلايى به شمار مى‏رفت؛ اما با فروپاشى اتحاد جماهير شوروى، رؤياى يك امپراتورى هسته‏اى، در اذهان دولت‏مردان آمريكايى شكل گرفت. آنان تلاش كردند تا آمادگى‏هاى لازم را جهت رويارويى با چند كشور متخاصم، به ويژه چين، كره‏شمالى و ايران، به دست آورند.
در اين ميان، تعدادى از كارشناسان سياسى دنيا، نگرانى خود را از پيدايش آمريكايى كه بدون واهمه از هيچ قدرت و كشورى، به تهديد و يا حتى استفاده از اين سلاح‏ها بر عليه ساير كشورهاى جهان، در جهت دست‏يابى به اهداف سياسى خارجى خويش مى‏پردازد، ابراز نموده‏اند.
دكتر «اوول» در اين باره مى‏گويد: «تلاش و سرمايه‏گذارى گسترده دولت‏مردان كاخ سفيد و پنتاگون، در جهت ايجاد يك امپراتورى هسته‏اى، مى‏تواند باعث به وجود آمدن عكس‏العمل‏هاى ناخواسته از سوى ساير كشورها، عليه منافع دولت ايالات متحده گردد. چرا كه در اين شرايط، چين و روسيه با ساخت تعداد بيشترى موشك و زيردريايى و بمب‏افكن، عملاً به بحرانى‏تر نمودن وضعيت سياسى و نظامى دنيا دست مى‏زنند؛ لذا در اين حالت، امكان وقوع يك جنگ هسته‏اى تصادفى و ناخواسته و يا حتى تعمدى، افزايش يافته است».
بايد دانست كه عقلانيت فراسوى تشكيل يك امپراتورى هسته‏اى را بايد در قالب اهداف سياست خارجى ايالات متحده، ارزيابى كرد. ايالات متحده در چند دهه اخير تلاش كرد تا در هر شرايطى، سلطه جهانى خود را گسترش دهد. از سوى ديگر، دولت بوش، استراتژى سياسى خود را بر مبناى تضعيف دولت‏هاى مخالف با سياست‏هاى خود - كه مى‏توانند منافع اين كشور را به چالش بكشند - به ويژه در مناطقى نظير خليج فارس قرار داده است.
امروزه دولت ايالات متحده، در شرايطى دم از گسترش دموكراسى مى‏زند كه با توسعه روزافزون تسليحات كشتار جمعى هسته‏اى و اتمى، در جهت مخالف با سياست‏هاى اعلام شده خود گام برمى‏دارد. به خاطر داشته باشيد كه گسترش و شكل‏گيرى يك امپراتورى هسته‏اى در دنيا، با مخاطرات و چالش‏هاى فراوانى روبه‏رو خواهد بود و دولت آمريكا را نيز از آن گريزى نيست.
1. Keir Liber، نويسنده كتاب «مهندسان و جنگ؛ برترى سياست بر تكنولوژى» و استاد علوم سياسى دانشگاه «نوتردام» هلند.
2. Daryl Press، داريل پرس نويسنده كتاب «سنجش اعتبار: چگونه رهبران كشورها، تهديدهاى نظامى را ارزييابى مى‏نمايند» و استاد علوم سياسى دانشگاه پنسيلوانيا.

منابع:

www.foreignaffairs.org
سیاحت غرب ماهنامه پرسمان