نویسنده: بی بی زینب حسینی (1)




 

مقدمه

هر اندیشه درستی ضرورت ایمنی در برابر خطرها و آسیب‌های احتمالی را درک می‌کند و انسان در زندگی دنیا برابر انواع آسیب‌ها و زیان‌های مادی و معنوی قرار دارد که ایمنی در برابر آن از توان وی خارج است و اندیشیدن به این خطرها می‌تواند آرامش وی را بر هم زده، اندیشه‌ی او را مشوش و مضطرب سازد. بر هر انسان خردمندی سزاست که، خود را از این آسیب‌ها و زیان‌ها دور نموده و در حد توان سودهای مادی و معنوی ممکن را بدست آورد. خداوند این نیاز بشر را در قالب دعاهایی که معلمان قرآن به انسان‌ها می‌آموزند پاسخ گفته است و خود در قرآن کریم مسلمانان را به دعا کردن فرا می‌خواند. (ابن فهد حلی، 1407، ص 14) دعا یکی از ابزارهای مهم برای رسیدن به اهداف آفرینش انسان است. از قرآن کریم و امامان (علیهم السلام) آموزه‌های زیاد و گوناگونی در این باره در دست است. خداوند در قرآن کریم به انسان نوید می‌دهد که اگر او را بخواند، پاسخ او را می‌دهد «وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ» (غافر،60) و یا «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیسْتَجِیبُوا لِی وَلْیؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یرْشُدُونَ» (بقرة،186) همچنین روایات زیادی درباره اهمیت دعا موجود است، که بیانگر قدرت این بازار در نیل به اهداف بشری است. مانند «قال أمیر المؤمنین (علیه السلام): الدعاء ترس المؤمن و متی تکثر قرع الباب یفتح لک؛ امام علی (علیه السلام) فرمود: دعا سپر مؤمن است، هرگاه در زیاد کوبیده شود، سرانجام برایت باز می‌شود.» (کلینی، 1429ق، ج2، ص 468) و یا «روی زرارة عن أبی جعفر (علیه السلام) قال: ألا أدلکم علی شیء لم یستثن فیه رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قلت: بلی قال الدعاء یرد القضاء و قد أبرم إبراما؛ امام باقر (علیه السلام) فرمود: آیا می‌خواهی تو را به چیزی راهنمایی کنم که تنها درباره پیامبر خدا نیست، گفتم: بله، فرمود: دعا کردن که می‌تواند قضای الهی را هر چند محکم باشد، تغییر دهد.» (کلینی، 1429ق، ج2، ص 471؛ ابن حیون، 1385ق، ج2، ص 136؛ ابن بسطام، 1411ق، ص 168)
حرز به عنوان بخشی از متون أدعیه دارای ویژگی‌های دعا است و به عنوان حرز، دارای ویژگی‌های منحصر به فردی است که مخصوص به حرز است و سایر بخش‌های ادعیه مانند: زیارات، تعویذها،؛ تعقیب‌ها و ... فاقد آن است.
دعا از ریشه دعو به معنای مایل شدن به سمتی همراه با صدا و کلام است، (و هو أن تمیل الشیءَ إلیک بصوت و کلامٍ) (ابن فارسی، 1404ق، ج2، ص 279) دعا و دعوت همچنین به معنای فراخواندن همراه با فریاد خواهی (ابن منظور، 1414ق، ج14، ص 257) و یا با زاری درخواست کردن (زبیدی، 414ق، ج19، ص 405؛ فیومی، بی تا، ج2، ص 194) و سؤال و درخواست همراه با فروتنی (طریحی، 1416ق، ج1، ص 38) و یا مطلق خواندن (جزری، بی تا، ج2، ص 120) و... آمده است. بنابراین یک نکته در بیشتر این معانی مشترک است و آن این که یک مقام پایین‌تر از یک مقام بالاتر چیزی را درخواست می‌کند. (حلی، 1407ق، ص16)
دعا و جمع آن أدعیه در جوامع حدیثی مشتمل بر روایاتی است که متضمن موضوعات اخلاقی، عبادی و یا مناجات‌ها، زیارات و استغفارها، حرزها و ... هستند (موحد ابطحی، 1420ق، صص 184، 175، 167، ...؛ ترمذی، 1403ق، ج5، ص 218) به عنوان نمونه ششمین کتاب از کافی کتاب دعا نام دارد که شامل موضوعات نامبرده می‌شود. (کلینی، 1429، ج2، ص 466)
با توجه به آیات قرآن کریم و روایات، شرایط استجابت دعای نیایش‌گر را می‌توان در یک دسته بندی کلی وابسته به شرایط ذیل دانست.
اوقات دعا، مانند؛ ساعات روز؛ مکان‌های دعا؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 193)، مانند: سرزمین عرفات؛ اشتمال بر اسم اعظم الهی؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 163) دعاهایی که اختصاص به زمان ویژه و یا مکان ویژه دارد؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 88)؛ دعایی که برای بعد از فعل خاصی آمده است، مانند دعای بعد از نماز و روزه، (موحد ابطحی، 1420ق، ص 3) و حالات نیایش‌گر، مثل دعای انسان مریض و دل شکسته و دعای مادر و پدر برای فرزند و ... (موحد ابطحی، 1420ق، ص 208؛ حلی ابن فهد، 1407ق، ص 46) و دعای برخی از افراد پذیرفته نمی‌شود مانند ظالمان و سنگدلان (ابن بابویه، 1403ق، ج4، ص 367) اصرار کنندگان بر گناهان (کلینی، 1429ق، ج2، ص 472)، حرام خواران و ریاکاران. (ابن اشعث، محمد بن محمد، بی تا، ص 170)
بنابراین حرز به آن جهت که نوعی از دعا است، مشمول شرایط استجابت دعا و علل منع استجابت دعا نیز می‌گردد و استفاده کننده از احراز بایستی حداقل دارای شرایط اولیه و ابتدائی استجابت دعا باشد، مانند مسلمان و مؤمن بودن، خداباوری، اعتقاد به روز رستاخیز، ایمان به غیب، ولایت و ... .

شناخت حرز

معنای لغوی حرز:

حرز در لغت به معنای تحفظ، محافظت کردن است و برخی بر این باورند که حرز در واقع صورت تغییر یافته‌ای از ریشه‌ی حرس به معنای نگهبانی است و این توجیهی قابل قبول است. «الحاء و الراء و الزاء أصلٌ واحد، و هو من الحِفظ و التَحفظ یقال حَرَزتُه و احترزَ هو، أی تحفَظَ. و ناسٌ یذهبون إلی أن هذه الزاءَ مبدلةُ مِن سین، و أنَّ الأصلِ الحَرس و هو وجهٌ.» (ابن فارس، 1404ق، ج2، ص 38) برخی حرز را برگرفته از حرز به معنای جوزی که ساییده شده و کودکان با آن بازی می‌کنند، دانسته‌اند، ولی این با معنای حرز به معنای جدا شدن چیزی از چیزهای دیگر تناسبی ندارد. «هو الجوز المحکوک یلعب به، و جمعه أحرَاز. و أخطار. و الحِرز: ما احرَزت فی موضع من شیء، تقول: هو فی حِرزِی. و احتَرَزت من فلان.» (فراهیدی، 1410ق، ج3، ص 157؛ حمیری، 1420ق، ج3، ص 1389) حرز همچنین به معنای جمع شدن و محصور شدن نیز آمده است. «فی حدیث یأجوج و مأجوم «فَحَرِز عبادی إلی الطور» أی ضُمَهُم إلیه، و اجعله لهم حِرزاً. یقال: أحرَزتُ الشیءَ احرَزهُ إِحرَازاً إذا حفظته و ضممته إلیک و صنته عن الأخذ.» (جزری، بی تا، ج1، ص 366) بیشتر لغویون این واژه را به معنای مانع، حائل و حصن دانسته‌اند. (زبیدی، بی تا، ج8، ص 44؛ طریحی، ج4، ص 15؛ فیومی، بی تا، ج2، ص 129؛ ابن منظور، 1414ق، ج5، ص 333؛ صاحب بن عباد، 1414ق، ج3، ص7؛ ازدی، 1387ش، ج1، ص 307؛ زمخشری، 1979م، ص 121؛ همان، 1417ق، ج2، ص 346)

معنای اصطلاحی حرز:

«حرز» در روایات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) از صدر اسلام تاکنون در مصادیق گوناگونی به کار رفته است، ولی مفهوم آن همان محفوظ بودن بوده است و در مفهوم محوری آن تغییری دیده نمی‌شود. مصادیق این واژه را در متون دینی می‌توان در چهار بخش کلی ترسیم کرد:
1. حرز به عنوان صفتی برای لطف و رحمت خداوند، (موحد ابطحی، 1420ق، ص 147) و یا مانند: قَالَ امِیرُ المُؤمِنینَ (علیه السلام): «فِی القَدَرِ الا إِنَ القَدَرَ سِرٌ مِن سِرِ اللهِ وَ سِترٌ مِن سِترِ اللهِ وَ حِرزٌ مِن حرزِ اللهِ مَرفُوعٌ فِی حِجَابِ اللهِ» (ابن بابویه، 1398ق، ص 383) « یَا جَارَ مَن لَا جَارَ لَهُ یَا حِرزَ مَن لَا حِرزَ لَهُ یَا حِرزَ الضُعَفَاءِ یَا کَنزَ الفُقَراءِ یَا عَونَ اهلِ البلَایَا» (طوسی، 1411ق، ج1، ص 51)
2. حرز به معنای مانع از بلا و آسیب به ویژه برای عقیق یمنی، مانند؛ قَالَ سَمِعتُ ابَا عَبدِاللهِ (علیه السلام) یَقُولُ: «التَّقِیَّةُ تُرسُ المُؤمِنِ وَ التَّقِیَّةُ حِرزِ المُؤمِنِ» (کلینی، 1429ق، ج2، ص 221) و یا عَن ابِی عَبدِاللهِ (علیه السلام): «الخَاتَمُ العَقِیقُ حِرزٌ فِی السَّفَر» (نوری، 1408ق، ج3، ص 297)
3. حرز به عنوان یک اصطلاح فقهی: زمانی سرقت سبب اجرای حد قطع ید می‌شود که آنچه دزدیده شده است در محل امن و در «حرز» نبوده باشد و این واژه به تدریج به صورت یک اصطلاح در متون فقهی به کار رفته است، به صورتی که در کتاب‌های فقهی و یا روایات فقهی این واژه تنها به این معنا به کار رفته است. مانند: «و اعلم أنه لا یجب القطع إلا فیما یسرق من حرز أو خفاء» (ابن بابویه، 1415ق، ص 448)
4. حرز به معنای مصطلح و خاص در متون ادعیه و زیارات
ولی حرز در اصطلاح متون ادعیه و زیارات به معنای دعای مکتوبی است که برای پناه بردن از آسیب‌ها و زیان‌ها و احیاناً جلب منافع برای مسلمان کاربرد دارد. (موحد ابطحی، 1420ق، ص 180) بنابراین حرز چند ویژگی کلی دارد: نخست دعا است، دوم مکتوب است، سوم مانع آسیب و زیان است. چهارم، کاربرد آن اختصاص به مسلمان دارد. (موحد ابطحی، 1420ق، ص 130)
حرز: بکسر حاء بی نقطه و تقدیم راء مهمله بر زاء معجمه که بر احراز بودن اشخاص جمع بسته می‌شود در لغت به معنی مایه حفظ و جای استوار است و گویند (حرز حریز) یعنی جای امن و نیک استوار و در اصطلاح نوعی از تعویذ به معنی عام است. مخصوصاً الواح و ادعیه که برای حفظ از بلیات و شر اعداء و حوادث و آفات ناهنجار نوشته با خود دارند، مانند: حرز جواد یعنی دعای حرز منسوب به حضرت امام جواد (علیه السلام) که نسخه معمول متداولش در کتاب مهج الدعوات سید بن طاووس ثبت شده است. (ابن سینا، 1331ش، ص 101)

بررسی ویژگی‌ها

نخست: دعا بودن؛

بنابراین این متون از جمله‌ی دعا هستند، نه سحر یا طلسم و جایگاه ائمه اطهار (علیهم السلام) بالاتر و والاتر از آن است که بخواهند چونان جادوگران برای مردم طلسم بیاموزند، ولی گاه حروفی که امام در حرز به کار برده است، حروف آرامی مانند، عبری و یا سریانی بوده است و چون این حروف برای مردم ناآشنا بوده است، توهم طلسم بودن یا اشتمال بر طلسم برای خوانندگان به وجود آمده است. (ابن طاووس، 1411ق، ص79 و 36؛ موحد ابطحی، 1420ق، ص 134-135) طلسم در لغت، به معنای چهره زشت و ناآشنا است (ابن فارس، 1404ق، ج3، ص 459؛ صاحب بن عباد، 1414ق، ج8، ص 426) و در اصطلاح نیز نوعی از جادو و سحر به شمار می‌آید نه دعا. (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج3، ص 1055) به ویژه حرزی که امام جواد (علیه السلام) آن را برای مأمون نوشت که دارای حروف و الفبای عبری است. (موحد ابطحی، 1420ق، ص 134-135) حروف آرامی و عبری که در این متون کاملاً قابل تشخیص است؛ مانند حروف نون، صدی، مم، حت و ... عبری که در این بخش از حرز امام جواد (علیه السلام) موجود است و گمان شده است که این نوعی طلسم است. با توجه به کاربرد احراز در آیین یهودیت و در میان یهودیان (مسیری، 1383ش، ج5، ص 227) و وجود نور و هدایت در کتاب تورات طبق تصریح قرآن کریم «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِیهَا هُدًى وَنُورٌ یحْكُمُ بِهَا النَّبِیونَ» (مائده، 44) با توجه به علم امام جواد (علیه السلام) به کتاب‌های مقدس پیشین بعید نیست، امام (علیه السلام) آنچه از آن کتاب‌های پیشین از ذکر نام‌های نیکویی الهی سودمند بوده است را در دعای خود آورده است.
** تصویر:

دوم: مکتوب بودن؛

اگر چه واژه‌ی حرز کاربرد انحصاری در رقعه‌ی مکتوب ندارد و همان طور که گفته شد، در معانی دیگر نیز به کار رفته است، ولی در متون ادعیه این واژه یک اصطلاح خاص است که تنها برای ادعیه‌ی مکتوب به کار رفته است. (ابن بابویه، 1378ش، ج2، ص 378؛ ابن بابویه، 1403ق، ج1، ص 150) و یا حرزهای هر یک از امامان که به صورت رقعه کاربرد دارد. «حِرزُ الرِّضَا (علیه السلام) وَ هُوَ رُقعَةُ الجَیبِ بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اعُوذُ بّالرَّحمنِ مِنکَ إِن کُنتَ تَقِیًّا اخسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونَ اخَذتُ بِسَمعِکَ وَ بَصَرِکَ بِسَمعِ اللهِ وَ بَصَرِهِ وَ اخَذتُ قُوَّتَکَ وَ سُلطَانَکَ بِقُوَّهِ الله» (موحد ابطحی، 1420ق، ص 147؛ ص 180؛ مجلسی، 1403ق، ج91، ص 208؛ طبرسی، 1412ق، ص 208؛ ...)
واژه‌ی «عوذة» به معنای پناه بردن و التجاء (ابن فارس، ج4، ص 183؛ زبیدی، ج5، صص 380؛ طریحی، ج3، ص 183) از واژگان تقریباً هم معنا با حرز است، که در متون ادعیه، گاه به جای واژه حرز از عوذة نیز استفاده شده است. «أنَّهُ کَتَبَ إِلَی أبِی جَعفَر (علیه السلام) یَسألُهُ عُوذَةً للِریِّاحِ الَّتِی تَعرضُ للِصِّبیانِ فَکتَبَ إلیهِ بخَطِّهِ بهَاتَینِ العُوذَتیَنِ و زَعَمَ صالِحُ أنَّهُ انفَذَهُمَا إِلَیَّ إِبرَاهِیمَ بِخَطِّهّ اللهُ اکبَرُ اللهُ اکبَرُ اللهُ اکبَرُ اَشهَدُ أن لَا إِلَهَ إلَّا الله...» (کلینی، 1429ق، ج2، ص 572) ولی بین این دو، یک تفاوت وجود دارد و آن این که حرز اختصاص به ادعیه مکتوب دارد، ولی عوذة درباره‌ی أدعیه غیر مکتوب و شفاهی نیز به کار می‌رود. «عَن أبِی عَبدِاللهِ الصَّادِقِ (علیه السلام) قَالَ: هَذِهِ عُوذَةُ لِمَنِ ابتُلِیَ بِبَلَاء مِن هَذِهِ البَلَایَا الفَادِحَةِ مِثلِ الآکِلَةِ وَ غَیرِهُا تَضَعُ یَدَکَ عَلَی رَأسِ صَاحِبِ البَلَاءِ ثُمَّ تَقُولُ بِسم ِاللهِ وَ بِاللهِ وَ مِنَ اللهِ وَ إِلَی اللهِ وَ مَا شَاءَ اللهُ وَ لَا حَولَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِالله...» (ابن بسطام، 1411ق، ص 124)

سوم: مانع آسیب و زیان است:

نتیجه کاربرد حرز، مصونیت از زیان است و در واقع کسی که از حرز به صورت صحیح استفاده می‌کند در محدوده أمنی قرار می‌گیرد که خداوند خود أمنیت آن را فراهم می‌آورد. امنیت و مصون ماندن از آسیب‌ها در واقع از ویژگی‌های خداباوری است که همه چیز را در گستره زندگی مسلمان تبدیل به خیر و نیکی می‌کند و هیچ چیزی نمی‌تواند با وجود ایمان به خدا به وی آسیب برساند. خداباوری است که حتی مرگ را نیکو می‌سازد. مانند کشته شدن در راه خدا «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلَّا إِحْدَى الْحُسْنَیینِ» (توبه، 52) و آنچه زینب (علیهاالسلام) درباره‌ی شهادت برادر خویش فرمود: «فَقَالَ ابنُ زِیَادٍ کَیفَ رَأیتِ صُنعَ اللهِ بِأخِیکِ وَ اهلِ بَیتِکِ فَقَالَت سلام الله علیها مَا رَأیتُ إِلَّا جَمِیلا» (سید بن طاووس، 1348ق، ص 162) و چون احراز مشتمل بر اعتقاد توحیدی است، چنین نتیجه‌ای نیز به دنبال دارد.

چهارم: کاربرد آن اختصاص به مسلمانان دارد؛

و غیر مسلمانان و منافقان از آن بهره‌ای نمی‌برند، هر چند امام این حرز را به درخواست ایشان برای آنها نوشته باشد (ابن بابویه، 1378ش، ج2، ص 307) و دلیل این مسئله آیات محکم قرآن کریم است که خداوند فقط دعای مؤمنان را اجابت می‌کند. «وَیسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَیزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَالْكَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ» (شوری،26) و خداوند دعای کافران را نمی‌پذیرد و دعای کافران در تاریکی گم می‌شود. «لَهُ دَعْوَةُ الْحَقِّ وَالَّذِینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِهِ لَا یسْتَجِیبُونَ لَهُمْ بِشَیءٍ إِلَّا كَبَاسِطِ كَفَّیهِ إِلَى الْمَاءِ لِیبْلُغَ فَاهُ وَمَا هُوَ بِبَالِغِهِ وَمَا دُعَاءُ الْكَافِرِینَ إِلَّا فِی ضَلَالٍ» (رعد،14)

پیشینه کاربرد حرز

حرز در ادیان گذشته:

از بررسی روایات و کتاب‌های تاریخی بدست می‌آید که کاربرد حرز به عنوان یک شیء مادی که انسان را در برابر خطرها ایمن سازد، هم در بین ادیان آسمانی و هم در سایر ملل کاربرد داشته است. با این تفاوت که این حرزها، دعا نبوده است.
نیاز به درمانگر بودن دین و رجال دینی مسئله‌ای است که در ادیان ابتدائی و بشری وجود داشته است. (الیاده، 1382، ص 40) در صورت‌های مختلف فیتیش، سحر و ... مردم برای درمان بیماری‌های روحی و جسمی و یا دور کردن این بیماری‌ها از جنبه‌های درمانگر ادیان بهره می‌بردند. (جان بایر ناس، 1382، ص 5-47)
استفاده از احراز با نام «مزوزا» به معنای چارچوب و تعویذ در نزد یهودیان بسیار مهم و پرکاربرد بوده است. یک نوع از احراز که ایشان استفاده می‌کرده‌اند و هم اکنون نیز در بین ایشان رواج دارد، احراز درها است، که در سر در ورودی منزل از حرزی استفاده می‌کنند که برخی نام‌های خاص خداوند بر پوستی تمیز نوشته می‌شود و آن در صندوقچه‌ای قرار می‌گیرد و پوست به شکلی تا می‌شود که نام «شدای» به معنای نگهبان درهای یسرائیل (2) (یسرائیل یکی از نام‌های خداوند است) که در پشت حرز نوشته می‌شود، از سوراخ صندوق دیده می‌شود، استفاده از این نوع احراز آن قدر در بین ایشان رایج است که ایشان حتی در سر در ورودی ادارات و سفارت‌ها از این احراز استفاده می‌کنند. سامری‌ها تعویذ درها را بر روی سنگ‌های بزرگ می‌تراشند و ده فرمان مقدس موسی (علیه السلام) را نیز بر آن حک می‌کنند. (مسیری، 1383ش، ج5، ص 227)
حاخام «العیازبن جیکوب» گفته است: هر کس از تعویذ سر در خانه و بازوبند استفاده کند و رشته‌های شال نماز را بر روی ردای خویش قرار دهد، خودش و خانواده‌اش از گناه و اشتباه مصون می‌گردد. سپس تعویذ به پرده و حجابی در برابر شیاطین مبدل شد که از نیروی جادویی برخوردار است و به آن فرشتگان و نمادهای قالباً از جمله ستاره‌ی داوودی افزوده شد. (مسیری، 1383ش، ج5، ص 227) «لیلئیل- دایان) یکی از رجال دینی اسرائیلی می‌گوید: «سرزمین اسرائیل برای من همان تعویذ و حرز سر در است.»
نوع دیگر حرز در بین یهودیان حرزی است که یهودی به دست چپش در حین نماز خواندن و بر پیشانی‌اش قرار می‌دهد. (مسیری، 1383ش، ج5، ص 257) و شاید به خاطر مخالفت با همین نکته است که در روایات توصیه شده است که مسلمان حرز را به دست راست ببندد نه دست چپ. (مجلسی، ج91، ص 228)
کاربرد حرز در روایات و قصص انبیا (علیه السلام) نیز آمده است، مانند نمونه ذیل؛ در روایات آمده است که حضرت یعقوب (علیه السلام) متوجه خطری که یوسف (علیه السلام) را تهدید می‌کرد شده بود و برای وی از حرز استفاده می‌کرد. این حرز همان پیراهن وی بود که همان پیراهن ابراهیم (علیه السلام) بوده که جبرئیل هنگامی که وی به آتش افکنده شد، برای وی از بهشت آورد و یعقوب (علیه السلام) آن را به بازوی یوسف (علیه السلام) بست. در روایات از این پیراهن به تعویذ یا حرز تعبیر شده است. (عیاشی، 1380ق، ج2، ص 193) استفاده از حرز در بین ایرانیان نیز متداول بوده است. (طبری، 1375ش، ج2، ص 779)

حرز در میان عرب جاهلی:

عرب جاهلی، جن را دارای نیروی بزرگی می‌دانست و از آن بسیار می‌ترسید و گمان می‌کرد توان آسیب زدن به انسان را دارد تا آن جا که گمان می‌کرد حرب بن امیه را جن خفه کرده است. عرب جاهلی گاه از استخوان مرده به عنوان ناجس یعنی دور کننده جن از انسان به ویژه کودکان استفاده می‌کرد (ابن منظور، 1414ق، ج6، ص 226) و آن قدر از جن می‌ترسید که گاه برای آن قربانی می‌کرد، (جواد علی، 1993م، ج6، ص 713) سوره جن درباره این که جنیان مخلوقات خداوند و مسخر او هستند، در راستای اصلاح همین باورهای نادرست نازل شده است و قرآن کریم نیز به این مسئله اشاره کرده است؛ «وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ یعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا» (جن، 6)
بنابراین استفاده برخی از اشیاء به عنوان دفاع کننده و دور کننده شیاطین و اجنه در بین عرب کاربرد داشته است. ولی این، با حرز که دارای مفاهیم بلند اعتقادی، اخلاقی، عرفانی و یا آیات قرآن و اسماء حسنی الهی است بسیار متفاوت است و احتمالاً ارائه این احراز، در واقع توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و پس از آن توسط امامان شیعه (علیه السلام) بوده است.
در روایات آمده است؛ حلیمه دایه‌ی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش از نبوت در زمان کودکی برای وی از حرز یمانی که احتمالاً همان عقیق یمنی بوده است، استفاده می‌کرده است. (استرآبادی، 1374ش، ص 47)
همچنین کاربرد انواع دیگری از حرز و تعویذ و طلسم و جادو در بین عرب جاهلی بسیار رایج و مرسوم بوده است و کاربرد این الفاظ مانند حرز، تعویذ یا قلاده در اشعار عرب جاهلی نیز می‌تواند گواهی بر آن به شمار آید؛ مانند این اشعار شاعران عصر جاهلی؛

سلمه بن خرشب:
تعوذ بالرقی من غیر خبل *** و تعقد فی قلائدها التمیم

(بدون هیچ گونه جنونی به طلسمی پناه برد، که تمیم در گره‌های آن فوت کرده بود.)
و یا طفیل چنین می‌سراید:

فالا امت اجعل لنفر قلادة *** یتمم بها نفر قلائده قبل

(و اگر نه برای هر یک طلسم و ریسمانی برگردنش می‌کشم، که از طلسم‌های قبلی قوی‌تر باشد.) (ابن سینا، 1331ش، ص 83)

جایگاه و اهمیت حرز در اندیشه‌ی اسلامی

ایدئولوژی و اندیشه اسلامی بر مبنای خدا محوری یک کل منسجم است که تمامی اجزای آن با یکدیگر مرتبط و بر یکدیگر اثرگذار هستند. اسلام انواع تمیمه و رقیه و سحر و نیرنگ و به طور کلی هر چیز را که مشتمل بر توسل جز به خدای یگانه باشد شرک شمرده و آن را تحریم کرده و تنها ادعیه و تعویذاتی را رخصت داده است که از راه توحید و خداپرستی منحرف نشده باشد و بدین سبب ائمه و فقهای اسلام اقسام عوذات و احراز را که متضمن آیات قرآنی و اسماء سبحانی باشد جایز و مباح شمرده‌اند. (ابن سینا، 1331ش، ص 85)
پرسشی که سزاست پرسیده شود، آن است که با این همه آیاتی که در قرآن کریم خداوند، تنها مؤثر عالم هستی معرفی می‌شود و هیچ کاری بدون فرمان او صورت نمی‌پذیرد، مانند؛ «وَ أِن یَمسَسکَ اللهُ بِضَرِّ فَلا کاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَ إِن یَرُدکَ بِخَیرِ فَلا رَادَّ لِفَضلِهِ یُصیِبُ بِهِ مَن یَشاءُ مِن عِبادِهِ وَ هُوَ الغَفُورُ الرَّحیم» (یونس،7) و یا «... وَلَا تَضُرُّونَهُ شَیئًا إِنَّ رَبِّی عَلَى كُلِّ شَیءٍ حَفِیظٌ» (هود،57) و یا «وَإِنْ یمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا كَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَإِنْ یمْسَسْكَ بِخَیرٍ فَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ» (أنعام،17) چگونه است که حرز می‌تواند خطرها را از انسان دفع نماید. آیا این نوعی شرک و یا حرکت در جهت توتمیزم نیست که برای یک کاغذ ارزش بازدارندگی زیان و آسیب قائل بود؟
پاسخ آن است که اگر این جزء، مانند هر جزء دیگر از اندیشه‌ی اسلامی در ساختار کلی و هدفمند اندیشه‌ی اسلامی دیده نشود و ارتباط آن با سایر آموزه‌های اسلامی قطع گردد بی تردید، پاسخ مثبت است، همان طور که در بین مردم دیده می‌شود، تمایلی به استفاده از احراز در بین دانشوران مسلمان کمتر احساس می‌شود و بیشتر استفاده کنندگان از احراز، عوام مردم در کنار طلسم و جادو هستند و رویکرد به احراز شبیه رویکرد به طلسم و جادو است در حالی که ماهیت این دو کاملاً یا یکدیگر متفاوت است.
طلسم نوشته‌ای است که شامل اشکال و اورادی است که توسط آن عملی خارق العاده انجام می‌دهند و برخی گفته‌اند: طلسم فلزی است که روی آن نقش خاصی حک شده باشد. (بروجردی، 1416ق، ج3، ص 398؛ اکبری، 1387، ص 48) و دارای دو ویژگی است؛ یکی مانع از شرور و زیان و دیگر حامی و جاذب سود و منفعت، و طلسم از اقسام سحر است. (نویری، 1423ق، ج1، ص 360)
سحر وسایل ابتدایی و ساده‌ای است که ساحران سعی می‌کنند با استفاده از آن زیان‌ها و شرور ارواح موذی جلوگیری کنند. (جان بایر ناس، 1382، ص 15) تعریفی که جان بایر ناس ارائه می‌کند، می‌تواند بیانگر ماهیت سحر و تفاوت آن با دعا و تعویذ باشد؛ سحر کاری است که آدمی می‌تواند به وسیله آن مانند دمیدن، تکرار بعضی کلمات و یا انجام بعضی افعال قوای فوق العاده عظیم جهان را به نفع خود قبضه کند که به صورت‌های مختلف مانند اعتقاد به فیتش و یا شمن و یا سحر عوامانه اتفاق می‌افتد. (جان بایر ناس، 1382، ص 14) بنابراین آنچه در سحر و جادو عنصر مهم است، خودمحوری و منفعت گرایی شخصی است، نه خدا محوری.
بو علی سینا تفاوت کارهای خارق العاده ناشی از سحر و دعا را در منشأ آن نیز می‌داند، منشأ سحر قوای نفسانی ساحر است و منشأ آنچه به خاطر دعا به حقیقت می‌پیوندد، نیروهای آسمانی و الهی است. (طوسی، 1375، ج3، ص 346) و یا منشأ سحر بر اساس قرآن نیروهای شیطانی است «وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیاطِینُ عَلَى مُلْكِ سُلَیمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَیمَانُ وَلَكِنَّ الشَّیاطِینَ كَفَرُوا یعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ» (بقره، 102) بنابراین آنچه درباره فیزیک کوانتوم و تأثیر آن در به تحقق پیوستن خواسته‌های انسان در عرفان‌های جدید گفته می‌شود. (جهانگیری، 1378، ش1، صص 39-42) ربطی به دعا ندارد، بلکه آن طور که ابن سینا تبیین می‌کند، خداوند انسان را به دعا کردن فراخوانده و خواسته او را اجابت می‌کند و هر دو در علم خدا واقع شده است و تغیری در ذات او ایجاد نمی‌کند. (عابدی، 1388، ش8، صص 67-76) اجابت دعا از جانب خداوند با تأثیر انسان در ذرات اتم متفاوت است (جهان‌گیری، 1378، ش1، صص 39-42) و نمی‌توان این دو را از یک سنخ دانست.
همان طور که گفته شد، خداوند در قرآن کریم مسلمانان را دعوت به خواندن خود کرد تا نیازهای ایشان را پاسخ گوید، بنابراین کاربرد حرز یکی از اموری پسندیده در نزد خداوند است، زیرا خداوند در دو سوره پایانی قرآن کریم، سوره فلق و سوره ناس تعویذ را به مسلمانان آموزش می‌دهد و احراز در واقع نوعی تعویذ و پناه بردن به خداوند نیز هستند و مضمون این نوع از دعاها سرشار از مضامین توحیدی است. (موحد ابطحی، 1420ق، ص 155)
برای درک جایگاه حرز در اندیشه‌ی اسلامی طرح برخی مقدمات لازم است. حکما بر این باورند که هر چیزی دارای چهار وجود است؛ وجود لفظی؛ وجود کتبی؛ وجود ذهنی و وجود خارجی.
که هر کدام از این وجودها بر وجود دیگری دلات می‌کند. وجود لفظی حاکی از یک وجود کتبی است، وجود کتبی حاکی از یک وجود ذهنی است و وجود ذهنی حاکی از یک وجود خارجی است. (خمینی، 1418ق، ج1، ص 124) وجود کتبی هم دلالت بر وجود معنی و هم بر لفظ می‌کند. (مظفر، بی تا، ص 34)
وجود صوتی واژه‌های قیومی، حاکی از وجود لفظی واژه‌ی قیوم و وجود لفظی حاکی از وجود ذهنی و وجود ذهنی حاکی از وجود خارجی صفت قیوم بودن خداوند است و این که همه چیز در عالم به او تکیه دارد و اینها در همه عوالم در طول یکدیگر وجود دارد تا آن جا که علی (علیه السلام) می‌فرماید: «أنا نقطة تحت الباء» و این اشاره به آن دارد که نسبت عابد به معبود مانند نسبت نقطه به حرف باء است که بدون آن امکان وجود ندارد. (سبزواری، بی تا، ج1، ص 50)
برخی دلالت لفظ بر معنی را دلالتی اعتباری می‌دانند ولی برخی اصولیون (میرزای قمی، 1378ق، ج1، ص 10) زبان شناسان معاصر (دوسوسور، 1382، ص 96) و یا عرفاء (ابن عربی، 1405ق، ج11، ص 419) دلالت لفظ بر معنی را ذاتی می‌دانند. اگرچه این دیدگاه در دانش اصول فقه شیعه از جانب بسیاری به شدت طرد و رد شده است. (صدر، 1405ق، ج1، ص66؛ خوئی، 1417ق، ج1، ص 34 ؛ ...) ذاتی بودن و یا اعتباری بودن دلالت لفظ بر معنی تأثیر چندانی در حداقل کارکرد حرز ندارد، زیرا حرز، چه دلالت لفظ بر معنا اعتباری و چه ذاتی باشد، کارکرد قطعی آن اتصال عمیق‌تر به نیروی الهی است، زیرا مضامین احراز؛ آیات قرآن یا اسمای حسنی الهی است و چیزی خارج از ایدئولوژی اسلامی نیست.
آیات قرآن کریم: «... شِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَ هُدًى وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ» (یونس،57) » (یونس، 57) و یا؛ «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ » (اسراء، 82) و یا؛ «... قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ» (فصلت، 44) نشان گر آن است که عمل به مضامین و دستورات قرآن کریم سبب رستگاری و سلامت انسان از انواع آسیب‌ها و زیان‌هاست. اسلام از ریشه‌ی «سلم» برخلاف تصور عمومی که به معنای تسلیم بودن و اطاعت و عبودیت آن را پنداشته‌اند، آیینی است که انسان را به سلامت حقیقی و عافیت از همه‌ی آسیب‌ها می‌رساند و مفهوم آن سالم کننده است. (ابن فارس، 1410، ج3، ص 90؛ فراهیدی، ج7، ص 265؛ حمیری، 1420، ج5، ص 3151؛ زبیدی، بی تا، ج16، ص 344؛ ...) آیینی که تمامی احکام و دستورات آن از طهارت، صلاة، دیات، قصاص، حدود، جهاد، حرکت در راستای سلامت فردی و امت اجتماعی انسان است. بنابراین هر کس این آیات را بخواند و با آن مأنوس گردد، طوری که این معارف سر لوحه‌ی عمل او گردد، به سلامت می‌رسد و این مفهوم مسلم است که؛ «قَالَ ابُو جَعفَر (علیه السلام): یَا سُلَیمَانُ، أ تَدرِی مَنِ المُسلِمُ؟ قُلتَ: جَعَلتَ فِداکَ، أنتَ أعلَمُ، قَالَ (علیه السلام): المُسلِمُ مَن سَلِمَ المُسلِمُونَ مِن لِسَانِهِ وَ یَدِه» (کلینی، 1429ق، ج3، ص593)
ولی اگر دلاالت لفظ بر معنی ذاتی باشد؛ یعنی ارتباط حروف واژه با مفهوم قراردادی و اعتباری نباشد، بلکه آن طور که دوسوسور می‌گوید؛ آوای حروف با مفهوم و ایجاد تصویر ذهنی یا حقیقی و خارجی از یک واژه ارتباطی داشته باشد، (دوسوسور، 1382، ص96) کارکرد احراز از این نیز قوی‌تر خواهد بود. البته قرائن زیادی می‌تواند تأیید کننده این دیدگاه باشد مانند:
1. وجود بطن و یا حقیقتی باطنی برای قرآن کریم، همان طور که خود قرآن «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ، فِی كِتَابٍ مَكْنُونٍ، لَا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (واقعه، 77-79) و روایات مانند: «إِنِّی سَمِعتُ مِن رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولَ لَیسَ مِنَ القُرآنِ آیَهٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهرٌ وَ بَطَنٌ وَ مَا مِنهُ حَرفٌ إِلَّا وَ إِنَّ لَهُ تَأوِیل» (هلالی، 1405ق، ج2، ص 771) بر آن تأکید کرده‌اند. چون دعاها و احراز نیز مشتمل بر آیات قرآن است، می‌تواند این حقیقت باطنی را به همراه داشته باشد.
2. وجود دانشی به نام «حروف المعانی» که در مباحث عرفانی به آن پرداخته می‌شود. (ابن عربی، 1405ق، ج1، ص 168) و حقیقت‌های ورای الفاظ و حروف واژگان را بر اساس شهود عارفان بیان می‌کند و البته روایاتی نیز وجود دارد که همین موضوع را طرح می‌کند، به ویژه درباره حروف مقطعه و نام‌ها و صفات الهی. (محمد بن علی بن بابویه، 1403ق، ص22)
3. در قرآن کریم و در روایاتی که به فضائل و یا خصائص سور مشهور هستند، نتایج گوناگون مادی و معنوی برای قرائت کنندگان آیات و سوره‌های مختلف بیان شده است و کتاب‌های مستقلی نیز در این باره نگارش یافته است. مانند فضائل القرآن عسقلانی، هروی، ابن ضریس بجلی و ... .
4. همچنین در دانش علم الاصوات و یا همان آواشناسی نیز به مناسبات میان حروف واژه و معنای موجود در حروف پرداخته می‌شود، در کتاب‌هایی نظیر المغرب فی ترتیب المعرب، مطرازی، عجائب اللغة، فروق اللغة ابو هلال عسگری و ... وجود معانی مستقل و شایع در حروف می‌تواند، در الفاظ دعا نیز وجود داشته باشد و علاوه بر مفهوم الفاظ معانی دیگری را نیز با خود به همراه داشته باشد.
5. توجه به اعجاز بیانی قرآن کریم و کاربرد دقیق واژگان در جایگاه ویژه‌ی خود و اعجاز موسیقیایی قرآن و هم سویی صوت حروف با معانی واژگان که طرح آن خود، مجال دیگری می‌طلبد؛ احتمال داشتن خواصی افزون بر مفاهیم بلند آیات قرآن و فضیلت عمل به آن، دور از ذهن نیست و چون احراز مشتمل بر آیات قرآن است، این ویژگی در احراز و دعاها نیز وجود دارد، همچنین خود الفاظ احراز و دعاها به خاطر دعا بودن نیز دارای ویژگی خاص است زیرا نقل به معنا در روایات ادعیه جایز نیست، در حالی که در سایر روایات جایز است، این می‌تواند نشان‌گر خصوصیات معنوی الفاظ دعا باشد. (غفاری، 1369ق، ص 193)
در بین یهودیان ینز چنین دیدگاهی وجود دارد، دعا در نزد ایشان به دو صورت کلی؛ برکت (براخا) و نفرین (کیلالا) است. از نظر ایشان کلمات دعا دارای قدرتی خارق العاده انگاشته می‌شوند که واقعیتی از آن صادر می‌شود و یهودی پس از به کار بردن کلمات برخان یا کیلالا دیگر تسلطی بر آنها ندارد و آنها مستقل از اراده او عمل می‌کند. (مسیری، 1383، ج5، ص 246)
همچنین روایات متنوعی که درباره مفاهیم حروف مقطعه وارد شده است که هر حرفی به مفهومی اشاره می‌کند و یا عمر جامعه اسلامی را می‌تواند نشان دهد، (ابن بابویه، 1403ق، ص23) بنابراین احتمال دلالت حروف بر معانی جداگانه از مفاهیم واژگان نیز وجود دارد، ولی زیاده‌روی که ابن عربی در این باره روا می‌دارد، به نظر صحیح نمی‌رسد (ابن عربی، 1405ق، ج3، ص 201) و می‌توان در حد روایات وارد شده آن را پذیرفت و یا اگر علمی در این باره وجود دارد، در دست عالمان به اسرار هستی است. البته ابن عربی نیز این نکته را می‌گوید که این دانش اولیاء خداست، ولی خود را نیز در زمره‌ی اولیاء خدا و عالمان به علم حروف المعانی معرفی می‌کند. (ابن عربی، 1405ق، ج3، ص 201)
مشتمل بودن این ادعیه و احراز به اسماء حسنی الهی خود بحث دیگری است. (موحد ابطحی، 1420ق، ص 163) نام‌های نیکوی خداوند مانند مرید، قادر، حی و عالم که منشأ بسیاری صفات و نام‌های دیگر است و در احراز و ادعیه وارد شده است اگرچه نمی‌تواند وجود کتبی و ذهنی آن بیان‌گر حقیقت این نام‌ها باشد و حقیقت خارجی چیزی برتر از آن است که عقل بشری بر آن احاظه نمی‌یابد، ولی آینه‌ای است برای انسان که رشد یابد، و در این نام‌ها و صفات اندیشه کند و خود را آراسته به این صفات نماید. (خمینی، 1418ق، ج1، ص 124) و خداوند به خاطر تعلیم اسماء به او به فرشتگان مباهات نماید. (مصطفوی، ج5، ص 226) با توجه به اینکه امام آگاه به اثر و خواص حروف نام‌ها است، و بارها آن را آزموده و نامی را در یک دعا یا حرز به کار می‌برد، استفاده از آن برای انسان می‌توان راه گشا باشد. (فرغانی، 1379ش، ص 580)
قرآن کریم به مقدس بودن برخی نگاشته‌ها اذعان دارد، و در بیشتر موارد از تشریع حکم الهی، «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَیكُمُ الصِّیامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» (البقرة،183) یا فعل الهی تعبیر به نوشتن می‌شود، «وَكَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ كُلِّ شَیءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلًا لِكُلِّ شَیءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ یأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِیكُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ» (أعراف، 145) بنابراین برخی نوشته‌ها با رعایت مراتب در مراحل مختلفی از تقدس و پاکی قرار دارند، « لَا یمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (واقعة،79) به ویژه نوشته‌ای که مشتمل بر آیات قرآن کریم نیز باشد، مشمول وعده حفظ الهی نیز می‌گردد. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ» (حجر،9).
خداوند به قلم و آنچه می‌نگارد سوگند یاد می‌کند زیرا آن قدر برخی قلم‌ها می‌نگارند، می‌تواند منشأ بسیاری نیکی‌ها در جامعه انسانی باشند. «ن وَالْقَلَمِ وَمَا یسْطُرُونَ» (قلم، 1).
شرایط کارکرد مفید احراز دقیقاً همان شرایط دعا کردن است، به همین جهت است که فرد بهتر است خود حرز را تهیه نماید و به مفاهیم آن آگاه باشد و از عمق جان آنها را بپذیرد، پذیرفتن خداوند به عنوان تنها پروردگار، دوستی با اهل بیت (علیهم السلام) و توسل ایشان و پناه بردن به خداوند از شر تمامی شیاطین و خطرات احتمالی. و انجام برخی مناسک مانند نماز پیش از استفاده از حرز بهتر است (موحد ابطحی، 1420ق، ص 134). بنابراین ثمره این نوع کتابت بیش از خواندن است، مسلمان این آیات و مفاهیم بلند را می‌خواند و می‌پذیرد و می‌نویسد و چونان عزیزی، با وجود خود به همراه می‌برد که چون انسان وجودی مادی دارد و به طبع آن ممکن است دچار غفلت گردد، با دیدن مکتوب خود تذکر یابد و آرامش یابد و در حرز الهی قرار گیرد اگر نه آن کاغذ و آن خطوط اگر با عمل مسلمان همسو نباشد، از حمل این احراز سودی نخواهد برد.
در این جا نمونه‌ای از احراز مشهور امام رضا (علیه السلام) مشهور به رقعه جیبیه ذکر می‌شود و میزان انطباق آن با آیات قرآن بررسی می‌گردد.

بررسی یک حرز

یوضع فی الجیب بسم الله الرحمن الرحیم أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِیا اخسؤا فیها و لا تُکلمُونَ أخذت سمعک و بصرک بسمع الله و بصره و أخذت قوتک و سلطانک بقوة الله و سلطان الله الحاجز بینی و بینک بما حجز به أنبیاء ه و رسله و سترهم من الفراعنة و سطواتهم جبریل عن یمینی و میکائیل عن یساری و محمد أمامی و الله محیط بی یحجزک عنی و یحول بینک و بینی بحوله و قوته حسبی الله و نعم الوکیل ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن و یکتب آیة الکرسی علی التنزیل و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم و یحملها
یوضع فی الجیب؛ احرازی که در متون اسلامی وارد شده است معمولاً به سه شکل استفاده می‌شود؛ رقعه‌ی آویخته، رقعه‌ی در جیب و رقعه‌ای که به بازو بسته می‌شود.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ بسملة یکی از مهم‌ترین دستور العمل‌های دینی است، 113 سوره قرآن کریم با این عبارت آغاز می‌گردد؛ و به باور بسیاری این آیه جزء سوره است. در این عبارت مسلمان با یاری خواستن از اسم خداوند که به باور برخی مفسران همان حقیقت محمدیه یا عقل اول است (موحد ابطحی، 1420ق، ص 182؛ ابن عربی، 1422ق، ج1، ص7؛ خمینی، سید مصطفی، 1418ق، ص 213) از اسم خداوند یاری می‌خواهند برای آنچه پس از این عبارت می‌آید. به عبارتی دیگر متعلَّق بسمله، جمله پس از آن است. بنابراین با استعانت اسم الهی به خداوند بخشنده و مهربان پناه می‌بریم اگر که تقوا پیشه کنی. استعانت از خداوند در واقع یاری جستن از تنها مؤثر حقیقی در عالم و تأکید بر اصل اعتقادی توحید است. این اصل اعتقادی گونه‌های دیگر در عبارت‌های بعدی این حرز تبیین می‌شود. بر این اصل در سایر احراز نیز هم در همین عبارت و هم در سایر عبارت وجو دارد. مانند؛ اللهم بک استفتح و بک استنجح (موحد ابطحی، 1420ق، ص 50) و یا بسم الله، بسم الله (موحد ابطحی، 1420ق، ص54) و یا رب الارباب و یا سید السادات یا ملک الملوک (موحد ابطحی، 1420ق، ص55) و لا معک شرکاء یقضون معک (موحد ابطحی، 1420ق، ص56)
أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِیا؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص180) این عبارت بخشی از سوره مریم است؛ هنگامی که برای تطهیر در خارج از شهر جایی حجاب گرفته بود، و جبرئیل به فرمان الهی بر او ظاهر شد، وی ترسید و او را دعوت به تقوا و ترس از خداوند کرد. «قَالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمَنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِیا» (مریم،18) حضرت مریم (علیها السلام)، از فرط تقوا به خداوند مهربان پناه می‌برد و در ادامه می‌گوید اگر تو با تقوا هستی گفته‌اند که پناه بردن از انسان با تقوا معنایی ندارد، و بنابراین نوعی تهدید و تخویف در این آیه هست. (طوسی، بی تا، ج7، ص 114) بنابراین کارکرد این استعاذه نخست تقویت یگانه پرستی و برتر دانستن قدرت وی در همه مراتب و در همه حالات است و دوم، تقویت تقوا و خدا ترسی.
اخسُؤُوا فِیها وَ لا تُکَلِمُونِ؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص181) این عبارت بخشی از آیه 108 سوره مؤمنون است که خداوند در پاسخ به دوزخیان که درخواست خروج از جهنم را دارند، می‌فرماید: «قالَ اخسَؤُوا فیها وَ لا تُکَلِمُون» «اخسأ» واژه‌ای است که برای دور کردن سگ از روی تحقیر و توهین گفته می‌شود. (ابن فارس، 1404ق، ج2، ص 182) و به این معناست که همچون انسانی پست شده سکوت کنید که اکنون دیگر موضع درخواست نیست. (قمی مشهدی، محمد بن محمد رضا، 1368ش، ج9، ص 231) این عبارت چون فرمان خداوند به دوزخیان است، بی تردید به حقیقت می‌پیوندد، (رازی، 1408ق، ج14، ص 57) بنباراین در این استعاذه ابتدا به خداوند پناه برده می‌شود، سپس از قدرت الهی در سرکوب دشمنان خداوند بهره برده می‌شود. باید توجه داشت این سرکوبی برای دشمنان خداست، نه دوستان وی و یا کسانی که گناهی مرتکب نشده‌اند برخلاف سحر و جادو که هدف آسیب رساندن به دشمنان فردی است که از سحر کمک می‌خواهد.
این عبارت می‌تواند نفرینی برای دشمنان خداوند نیز به شمار آید، باید توجه داشت؛ دعاها به لحاظ نوع درخواست مشتمل بر دو بخش می‌تواند باشد، درخواست برکت برای مسلمانان و نفرین و لعن برای ظالمان و دشمنان خداوند. در این بخش از حرز انسان به واسطه اتصال به نیروهای الهی می‌تواند، در پیشبرد اهداف الهی و آسمانی از این قدرت‌ها در تسلط بر عالم هستی بهره مند گردد و این حقیقتی است که در سایر احراز نیز به آن اشاره شده است، مانند؛ «آمنّی من کل شر عقرب و حیة» (موحد ابطحی، 1420ق، ص51)
أخذت سمعک و بصرک بسمع الله و بصره و أخذت قوتک و سلطانک بقوه الله و سلطان الله (موحد ابطحی، 1420ق، ص181) امام رضا (علیه السلام) در این عبارت قدرت شنوایی و بینایی دشمنان خدا را با استعانت از قدرت نامحدود الهی تحت سلطه خود می‌گیرد و این برای امامی که دارای مقام شفاعت در نزد خداوند است، کاری میسر است. خداوند در این آیه می‌فرماید: «یعْلَمُ مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلَا یشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى وَهُمْ مِنْ خَشْیتِهِ مُشْفِقُونَ» (أنبیاء،28) و خداوند خود نیز بر قلب و چشم و گوش دشمتانش مهر می‌زند و گناه کاران را به این نکته تهدید می‌کند. «قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّهُ سَمْعَكُمْ وَأَبْصَارَكُمْ وَخَتَمَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَنْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ یأْتِیكُمْ بِهِ انْظُرْ كَیفَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ ثُمَّ هُمْ یصْدِفُونَ» (أنعام،46) آنها را کور و کر و لال محشور می‌کند. «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْی فَهُمْ لَا یرْجِعُونَ» (بقرة،18) و قدرت دشمن خداوند را با استعانت از قدرت الهی تحت اختیار در می‌آورد و آن را ناتوان می‌کند. زیرا همه‌ی قدرت‌ها از آن خداوند است «فَمَا لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَلَا نَاصِرٍ» (طارق،10) و تمامی توانمندان از اقوام پیشین به قدرت الهی عذاب شدند و نتوانستند با قدرت الهی مبارزه کنند. « أَوَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینْظُرُوا كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ كَانُوا مِنْ قَبْلِهِمْ كَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا كَانَ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَاقٍ» (غافر،21) و این نیز اصول مسلم است که خداوند با نیرو و قدرت خود از مؤمنان در برابر دشمنان خدا حمایت و پشتیبانی می‌کند. «وَرَدَّ اللَّهُ الَّذِینَ كَفَرُوا بِغَیظِهِمْ لَمْ ینَالُوا خَیرًا وَكَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَكَانَ اللَّهُ قَوِیا عَزِیزًا» (أحزاب،25).
الحاجز بینی و بینک بما حجز به أنبیاءه و رسله؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 181) امام رضا (علیه السلام) در ادامه می‌فرماید: همان قدرتی که بین مؤمنان و کافران حجاب و فاصله قرار می‌دهد. خداوند می‌فرماید: «وَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنَا بَینَكَ وَبَینَ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجَابًا مَسْتُورًا» (إسراء،45) طبق نظر مشهور این آیه درباره آزار و اذیت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توسط مشرکان در حین قرآن خواندن بود. (مغنیه، 1424ق، ج5، ص 50) همان طور که در روز قیامت نیز بین مؤمنان و گناه کاران فاصله و حجاب است؛ «وَبَینَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ یعْرِفُونَ كُلًّا بِسِیمَاهُمْ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَیكُمْ لَمْ یدْخُلُوهَا وَهُمْ یطْمَعُونَ» (أعراف،46) خداوند به درخواست دوستان خود پاسخ می‌دهد و وعده می‌دهد که دشمنان خدا نمی‌توانند به دوستانش آسیبی برسانند. « إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ وَإِنْ تُصِبْكُمْ سَیئَةٌ یفْرَحُوا بِهَا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا لَا یضُرُّكُمْ كَیدُهُمْ شَیئًا إِنَّ اللَّهَ بِمَا یعْمَلُونَ مُحِیطٌ» (آل عمران،120) کارکرد منطقی این آیات و این عبارت تقویت روحیه ایمان و تقوا درمسلمان است که بی تردید از اهداف این حرز نیز هست.
سترهم من الفراعنة، آن قدرتی که توانست موسی (علیه السلام) و یارانش را از دسترس فرعون و سربازانش دور کند، و دریا را بین آنها فاصله کرد. «وَإِذْ فَرَقْنَا بِكُمُ الْبَحْرَ فَأَنْجَینَاكُمْ وَأَغْرَقْنَا آلَ فِرْعَوْنَ وَأَنْتُمْ تَنْظُرُونَ» (بقرة،50).
سطواتهم جبریل من یمینی و میکائیل عن یساری؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 181) خداوند فرشتان را حافظ انسان قرار می‌دهد تا بسیاری از خطرهای احتمالی را از انسان به ویژه کودکان دور نمایند. «َهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَیرْسِلُ عَلَیكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا یفَرِّطُونَ» (أنعام،61) و خداوند فرشتگان خود را پشتیبانی دوستان خود قرار می‌دهد؛ « إِنْ تَتُوبَا إِلَى اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَیهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِیرٌ» (تحریم،4).
و محمد أمامی و الله محیط بی یحجزک عنی و یحول بینک و بینی بحوله و قوته؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 181) امام رضا (علیه السلام) با استفاده از این عبارات مؤمنان را در حصنی ساخته از قدرت الهی و قدرت دوستان خداوند قرار می‌دهد؛ در روایات معتبر از دو چیز به عنوان حصن و محافظ از عذاب الهی نام برده شده است. 1) توحید 2) ولایت اهل بیت (علیه السلام) و در این بخش از حرز به هر دو اشاره شده است. «سَمِعتُ أبِی امِیرَالمُؤمِنینَ عَلِیَّ بنَ أبِی طَالِبٍ (علیه السلام) یَقُولُ سَمِعتُ رَسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ سَمِعتُ جَبرَئِیلَ یَقُولُ سَمِعتُ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ لَا إِلَهَ إِلَا اللهُ حِصنِی فَمَن دَخَلَ حِصنِی أمِنَ مِن عَذَابِی». (ابن بابویه، 1400ق، ص 225) «عَن عَلِیِّ بنِ أبِی طَالِب (علیه السلام) عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَن جَبرَئِیلَ عَن مِیکَائِیلَ عَن إِسرَافِیلَ عَن اللَّوحِ عَن القَلَمِ قَالَ یَقُولُ اللهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وِلَایَهُ عَلِیِّ بنِ ابِی طَالِبٍ حَصنِی فَمَن دَخَلَ حَصنِی أَمِنَ نَارِی» (ابن بابویه، 1400ق، ص 225) خداوند بین کافران و خواسته‌های ناروایشان فاصل و حائل می‌گردد؛ «وَحِیلَ بَینَهُمْ وَبَینَ مَا یشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْیاعِهِمْ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِی شَكٍّ مُرِیبٍ» (سبأ،54).
یکی از مهم‌ترین ابزار استجابت دعا استعانت از نام‌های نیکوی الهی است که برخی روایات این اسماء را اهل بیت (علیهم السلام) معرفی می‌کند. و سئل الامان عن هذه الآیه (ولله الحُسنی فَادعُوهُ بِها» قَالَ (علیه السلام): «نَحنُ وَ اللهِ الاسمَاءُ الحُسنَی الَّتِی لَا یَقبَلُ اللهُ مِنَ العِبَادِ عَمَلًا إِلَّا بِمَعرِفَتِنَا» (کلینی، 1407، ج1، ص 144).
حسبی الله و نعم الوکیل؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 181) وقتی انسان چنین پشتوانه‌های محکم و استواری داشته باشد بی تردید برای او کافی است و این مفهوم به شکل‌های مختلف در قرآن کریم تکرار شده است. «أَلَیسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ» (زمر، 36)؛ «وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِیلًا» (نساء،132).
ما شاء الله کان و ما لم یشأ لم یکن؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 181) هر آنچه خداوند بخواهد تحقق می‌یابد و هر آنچه نخواهد صورت نمی‌پذیرد. (بقره، 117) «بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یقُولُ لَهُ كُنْ فَیكُونُ» کارکرد این عبارت رضایت به خواست و مشیت الهی است و این که چه بسا اتفاقی که در نهایت بیفتد برخلاف میل مؤمن باشد ولی ان، خواست خداوند است و در نهایت به سود مؤمن است. «كُتِبَ عَلَیكُمُ الْقِتَالُ وَ هُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَ عَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَیئًا وَ هُوَ خَیرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَیئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ یعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» (بقرة، 216).
آیة الکرسی علی التنزیل؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 182) آیه 255 سوره بقره مشهور به آیة الکرسی مشحون از معارف بلند درباره توحید و قدرت الهی و توکل به خداوند است. (کاشانی، 1415ق، ج1، ص 282) و در روایات درباره‌ی بسیاری از کارها مانند: زیارت (علی بن موسی الرضا، 1406ق، صص 185-400) سفر، (برقی، 1371ق، ج2، ص 348) ترس، (تعدادی از دانشمندان، 1423ق، ص 251) نماز، (حمیری، 1413ق، ص118) خواب، (برقی، 1371ق، ج2، ص 368) حجامت، (ابن بابویه، 1362ش، ج2، ص 390) ....؛ توصیه شده است و مهم‌ترین کارکرد آن حفظ و صیانت و در واقع همان اسلام است.
لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم؛ (موحد ابطحی، 1420ق، ص 182) این عبارت که اذعان و اقرار مسلمان به قدرت و سیطره نیروی الهی بر عالم هستی و وجود است و عبارتی است که بارها از زبان امامان شیعه (علیه السلام) صادر شده است (علی بن الحسین، 1376، ص 208؛ کلینی، 1407ق، ج2، ص 523؛ ...) و به ویژه در روایات امام رضا (علیه السلام) بارها تکرار شده است. (حمیری، 1413ق، ص 67؛ برقی، 1371ق، ج2، ص 370؛ ...)

نتیجه‎گیری

از بررسی لغوی و اصطلاحی حرز این نکته روشن شد که حرز به عنوان بخشی از سرمایه روایی شیعه دارای قابلیت و توانمندی بالایی در رسیدن انسان کامل به اهداف مادی و معنوی‌اش است و اسلام به عنوان یک دین کامل نیاز انسان به راهکارهای سلامت فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، ... را پاسخ گفته است و معارف و احکام قرآن همه در راه تأمین این نیاز انسان به خدمت گرفته شده است. حرز نیز به عنوان یک مذکر و یادآور که انسان مسلمان می‌تواند آن را به همراه داشته باشد، می‌تواند در این مسیر به انسان کمک نماید، افزون بر آن که خود نام‌های مقدس و اسماء حسنای الهی موجود در این روایات، خود دارای ثمرات و نتایج معنوی منحصر به فردی است. دعا به عنوان ابزاری که خداوند در اختیار بشر قرار داده است، در نیل کامل انسان به اهداف والایش مؤثر است. بررسی محتوای دعای حرز رقعه جیبیه امام رضا (علیه السلام) نشان داد که تا چه اندازه مفهوم این دعا منطبق با آیات قرآن کریم و در راستای تقویت خداباوری و تقویت توکل به نیروها و قدرت الهی است. گاه آن قدر احراز قرآنی است که جز آیات قرآن چیزی در آن وجود ندارد. (موحد ابطحی، 1420ق، صص 52-53)
این قرآن کریم است که با روح امام رضا (علیه السلام) اتحاد یافته و روح امام با آن عجین است تا آن اندازه که دعای او در تک تک واژگان دارای اصل و ریشه‌ی قرآنی است و می‌تواند شکل تعامل با قرآن را به مسلمان نشان دهد، که از چه عباراتی در قرآن کریم می‌توان به عنوان دعا استفاده کرد، بررسی این نوع از ادعیه می‌تواند در تدوین کتاب‌های دعاهای قرآنی نیز بسیار راهگشا باشد.

پی‌نوشت‌:

1- استادیار گروه الهیات دانشگاه یاسوج، Tel: 09151220028/ Ze- ho38 @ mail. yu. ac. ir

منابع تحقیق:
قرآن کریم
1.موحد ابطحی، محمد باقر (1420ق)، الصحیفة الرضویة الجامعة، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
2. ابن اشعث، محمد بن محمد (بی تا)، الجعفریات (الأشعثیات)، تهران: مکتبة النینوی الحدیثة.
3. ابن عربی، محیی الدین (1405ق)، الفتوحات المکیة، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
4. ابن عربی، محیی الدین (1422ق)، تفسیر ابن عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
5. ابن بابویه، محمد بن علی (1378ق)، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، مصحح مهدی لاجوردی، تهران: نشر جهان.
6. ابن بابویه، محمد بن علی (1413ق)، من لا یحضره الفقیه، مصحح علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه.
7. ابن بابویه، محمد بن علی (1398ق)، توحید، مصحح‌ هاشم حسینی، قم: جامعه مدرسین قم.
8. ابن بابویه، محمد بن علی (1362ش)، خصال مصحح علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین.
9. ابن بابویه، محمد بن علی (1415ق)، مقنع، مؤسسة امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، قم.
10. ابن بابویه، محمد بن علی (1403ق)، معانی الأخبار، مصحح علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
11. ابن بسطام، عبدالله (1411ق)، طب الأئمة (علیه السلام)، مصحح محمد مهدی خرسان، قم: دارالشریف الرضی.
12. ابن حیون، نعمان بن محمد مغربی (1385ق)، دعائم الإسلام، محقق آصف فیضی، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام).
13. ابن سینا (1331ش)، کنوز المعزمین، تصحیح جلال الدین همایی، تهران: انجمن آثار ملی.
14. ابن طاووس، علی بن موسی (1348ق)، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران: جهان.
15. ابن طاووس، علی بن موسی (1411ق)، مهج الدعوات و منهج العبادات، مصحح ابوطالب کرمانی، قم: دار الذخائر.
16. ابن فارس، احمد بن فارس بن زکریا (1404ق)، معجم المقاییس اللغه، تحقیق عبدالسلام محمد‌هارون، بیروت: مطبعة الاعلام الاسلامی.
17. ابن فهد حلی، احمد بن محمد (1407ق)، عدة الداعی و نجاح الساعی، مصحح احمد موحدی قمی، بی جا، دار الکتب الإسلامی.
18. ابن منظور، محمد بن مکرم (1414ق)، لسان العرب، بیروت: دار الفکر.
19. أزدی، عبدالله بن محمد (1387ش)، کتاب الماء، مصحح محمد مهدی اصفهانی، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخی پزشکی، طب اسلامی.
20. استرآبادی، احمد بن تاج الدین (1374ش)، آثار احمدی تاریخ زندگانی پیامبر اسلام و ائمه اطهار (علیهم السلام)، تهران: میراث مکتوب.
21. اکبری، محمود (1378ش)، خرافه‌ها و واقعیت‌ها، تهران: زلال کوثر.
22. الیاده، میر چاد (1382ش)، از جادو درمان گران تا اسلام، ترجمه مانی صالحی، تهران: نشر جاودانه.
23. برقی، احمد بن محمد بن خالد (1371ق)، المحاسن، مصحح جلال الدین محدث، قم: دار الکتب الإسلامیة.
24. بروجردی، سید حسین (1416ق)، تفسیر صراط المستقیم، تحقیق غلامرضا مولانا بروجردی، قم: موسسه انصاریان.
25. پاینده، ابوالقاسم (1363ش)، ترجمه تاریخ طبری، تهران: اساطیر.
26. ترمذی (1403ق)، سنن ترمذی، تحقیق و تصحیح عبدالوهاب عبد اللطیف، بیروت: دارالفکر.
27. جان بایر ناس (1382ش)، تاریخ جامع ادیان جهان، ترجمه علی اصغر حکمت، تهران: انتشارات علمی‌ و فرهنگی.
28. جزری، ابن اثیر، مبارک بن محمد (بی تا)، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، قم: موسسة مطبوعاتی اسماعیلیان.
29. جهان گیری، اکرم (1378ش)، تأویل آیه 82 سوره اسراء در ارتباط با دعا و درمان، فصلنامه تخصصی پژوهش‌های میان رشته‌ای قرآنی، ش1، صص 39-42.
30. حمیری، عبدالله بن جعفر (1413ق)، قرب الإسناد، مصحح مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام).
31. حمیری، نشوان بن سعید (1420ق)، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، مصحح حسین بن عبدالله العمری، بیروت: دارالفکر المعاصر.
32. خمینی سید مصطفی (1418ق)، تفسیر القرآن الکریم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رحمه الله).
33. خوئی، ابوالقاسم (1417ق)، محاضرات فی علم الاصول، تهران: انتشارات انصاریان.
34. دوسوسور، فردینان (1382ش)، دوره زبان شناسی عمومی، تهران: انتشارات هرمس.
35. رازی، ابوالفتوح حسین بن علی (1408ق)، روض الجنان و روح الجنان تحقیق دکتر جعفر یاحقی، مشهد: آستان قدس رضوی.
36. زبیدی، محمد مرتضی حسینی (بی تا)، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت: دارالهدایة، تحقیق مجموعة من المحققین.
37. زمخشری، محمود بن عمر (1979م)، أساس البلاغة، بیروت: دار صادر.
38. زمخشری، محمود بن عمر (1417ق)، الفائق فی غریب الحدیث، محصص ابراهیم شمس الدین، بیروت: دار الکتب العلمیه.
39. سبزواری، ملا‌هادی (بی تا)، شرح الأسماء الحسنی، قم: منشورات مکتبة بصیرتی.
40. صاحب بن عباد (1414ق)، المحیط فی اللغة، بیروت: عالم الکتاب.
41. صدر، محمد باقر (1405ق)، دروس فی علم الاصول، بی جا، دار المنتظر.
42. طبرسی، حسن بن فضل (1412ق)، مکارم الأخلاق، قم: انتشارات شریف رضی.
43. طریحی، فخرالدین (1416ق)، مجمع البحرین، مصحح سید احمد حسینی، تهران: کتابفروشی مرتضوی.
44. طوسی، محمد بن حسن (بی تا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
45. طوسی، محمد بن حسن (1411ق)، مصباح المتهجد، بیروت: موسسه فقه الشیعة.
46. طوسی، خواجه نصیر (1375ش)، شرح الاشارات و التنبیهات مع المحاکمات، قم: نشر البلاغة.
47. عابدی، رضیه (1388)، تبیین فلسفی دعا در تفکر ابوعلی سینا، نامه الهیات، ش8، صص 67-76.
48. عده‌ای از علماء (1423ق)، الأصول الستة عشر، مصحح ضیاء الدین محمودی، قم: مؤسسه دار الحدیث الثقافیة.
49. علی بن الحسین (علیه السلام) (1376ق)، الصحیفة السجادیه، مصحح عبدالرحیم افشاری زنجانی، تهران: انتشارات فقیه.
50. عیاشی، محمد بن مسعود (1380ق)، تفسیر العیاشی، مصحح‌ هاشم رسولی محلاتی، تهران: المطبعة العلمیة.
51. غفاری، علی اکبر (1369ق)، دراسات فی علم الدرایه، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (علیه السلام).
مسیری، عبدالوهاب (1383ش)، دایرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیزم، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های تاریخی خاورمیانه.
52. فراهیدی، خلیل بن احمد (1410ق)، العین، تحقیق مهدی مخزومی ‌و ابراهیم سامرائی، قم: مؤسسة دارالهجرة.
53. فرغانی، سعید الدین سعید (1379ش)، مشارق الدراری، استاد سید جلال الدین آشتیانی، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
54. فیض کاشانی، ملا محسن (1415ق)، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران: انتشارات صدر.
55. فیومی، احمد بن محمد مقری (بی تا)، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر للرافعی، قم: منشورات دار الرضی.
56. قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله (1409ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
57. کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (1429ق)، الکافی، قم: دار الحدیث.
58. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی (1403ق)، بحارالانوار، مصحح جمعی از محققان، بیروت: دار إحیاء التراث العربی.
59. مظفر، محمدرضا (بی تا)، المنطق، قم: جامعه مدرسین قم.
مغنیه، محمد جواد (1424ق)، تفسیر الکاشف، تهران: دار الکتب الإسلامیة.
60. منسوب به علی بن موسی الرضا (علیه السلام)، (1406ق)، فقه الرضا (علیه السلام)، مصحح مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، مشهد: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام).
61. نوری، حسین بن محمد (1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام).
62. نویری، شهاب الدین (1423ق)، نهایه الأرب فی فنون الأدب، قاهره: دار الکتب و الوثائق القومیة.
63. هلالی، سلیم بن قیس (1405ق)، کتاب سلیم بن قیس هلالی، قم: نشر الهادی.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ به اهتمام مرتضی سلمان نژاد؛ (1392)، جستاری در ادعیه رضویه با تأکید بر «الصحیفة الرضویة الجامعة»، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول