نگاهي به جايگاه و تاريخچه تعزيه سوگواري نمايشي

نويسنده:هامون قابچي
پديده اي كه مردم نه در آن سرما و گرما مي شناسند و نه مصايب و سختي. پديده اي كه از دل جامعه بيرون مي آيد و بي هيچ برنامه ريزي حكومتي سالهاست كه باشكوه اجرا مي شود به گونه اي كه ديگر عاشورا بخشي از فرهنگ ديرينه ماست.
ذهن خلاق ايراني هر دم بازآفريني خلاقانه اي دارد. تعزيه دليلي بر اين مدعاست، سوگواري نمايشي كه در نوع خود بي بديل و داراي ويژگي هاي درخشاني است. كمااينكه فاصله گذاري كه از تكنيك هاي نوين نمايشي بوده، از بسياري گذشته در تعزيه رواج داشته است. بيان اغراق آميز و يكسره نمايشي كه از ذهن بكر و بدوي و بدون الهام گرفتن از منبعي خاص بوده از ويژگي هاي اين نوع خاص نمايشي است. تلفيق موسيقي و حركات موزون لحظات احساسي تعويض پرده ها همه و همه دنيايي است بيكران كه درك آن در هر دوره خود زمان مي طلبد.
شبيه گرداني يا شبيه خواني يا تعزيه نمايشي بوده است در اصل برپايه قصه ها و روايات مربوط به زندگي و مصائب خاندان پيامبر اسلام و خصوصا وقايع و فجايعي كه در محرم سال 61 هجري در كربلا براي حسين(ع) و خاندانش پيش آمد.ولي بزودي گسترش يافت و همه جنبه هاي داستاني و تفنني فرهنگ مردم را شامل شد.
در تاريخ ابن كثيرشامي آورده است كه معزالدوله احمدبن بويه در بغداد در دهه اول محرم امر كرد. تمامي بازارهاي بغداد را بسته، سياه عزا پوشيدند و به تعزيه سيدالشهدا پرداختند. بعد از آن هر ساله تا انقراض دولت ديالمه شيعيان در ده روز اول محرم در جميع بلاد رسم تعزيه به جاي مي آوردند و در بغداد تا اوايل دولت سلجوقي برقرار بود. (جلد سوم كمبريچ صفحات 31 و 30 از Brown اين 2 يادداشت يكي به فارسي و ديگري به آلماني از رابينيو گرفته شده است).
اما نمي توان به ضرس قاطع اعلام كرد كه از همين زمان نمايشي شدن آن آغاز شده است بلكه در طي هفت قرن پس از دسته هاي عزاداري و سينه زدن و كوبيدن سنج و نشانه ها و نوحه سرايي ها وشايد در آخرين نيم قرن دوره صفويه، تعزيه تحول نهايي خود را طي كرد و به آن شكلي كه مي شناسيم درآمد.
تاورنيه يك سياح اروپايي در سفرنامه خود با ترجمه ابوتراب نوري يكي از مراحل تحول را در يادداشت هايش نشان داده است. او در محرم 1046 خورشيدي در حضور شاه صفي دوم در اصفهان شاهد مراسمي بود كه پنج ساعت پيش از ظهر شروع و تا ظهر طول كشيد. «در بعضي از آن عماري ها طفل هايي شبيه نعش خوابيده بودند و آنهايي كه دور عماري را احاطه كرده بودند گريه و نوحه و زاري مي كردند. اين اطفال شبيه دو طفل امام حسين هستند كه بعد از شهادت امام، خليفه بغداد، يزيد آنها را گرفت و به شهادت رسانيد.به دليل حرمت ها اين دسته ها را فقط مردان مي گردانيدند و زنان به هيچ روي در آنها جايي نداشتند، نقش هاي زنان را جوانان تازه سال و نازك صدا بازي مي كردند.
اما در نوشته ويليام فرانكلين اين نمايش را در يكي از مراحل نهايي اش مي بينيم. وي در كتاب مشاهدات سفر از بنگال به ايران در فصل« از بنگال به شيراز »كه در محرم 1166 يعني در عهد زنديه ديده است مي آورد: يكي از جالب ترين نمايش هاي اين سوگواري عروسي قاسم جوان پسر امام حسن(ع) است با دختر عمويش كه دختر امام حسين(ع) باشد. اين عروسي هيچ گاه تحقق نيافت چون قاسم در يكي از نبردهاي كنار فرات در هفتم محرم شهيد شد. پسر جواني نقش عروس را با همه تزئينات يك عروس بازي مي كند. اين عروس همراه زن هاي خانواده اش است و با لحني اندوهبار شعري راجع به پايان غم انگيز شوهرش كه توسط كفار نابود شده مي خواند. نمي توان دقايق جداشدن آنها را فراموش كرد، وقتي كه شوهر نامزد جوانش را ترك مي كند تا به جنگ برود با او لطيف ترين وداع ها را مي كند و جامه سوگواري به او مي دهد و دختر هم جامه را به روي شانه هاي خود مي اندازد.
درنتيجه در اواخر سلطنت زنديه تعزيه شكل خود را پيداكرده و كمي بعد در ابتداي دوره قاجاريه تعزيه به دليل حمايت شاهان و نيز طبقه جديد مرفه بازرگان و سياسي دامنه دارتر شد. اين پشتيباني تنها يك حمايت خالص از نمايش نبود، بلكه وسيله اي براي به دست آوردن وجاهت ملي بود. زيرا بسياري هم در اثر تفسيرهاي مخالف علما، از حمايت تعزيه روي گرداندند و به ساختمان مسجد و محراب پرداختند.
بي گمان استناد به سفرنامه هاي سياحان خارجي كه فارغ از تفكرات قومي هستند سند بسيار خوبي است براي پي بردن به روند تعزيه، در سفرنامه دروويل ترجمه جواد محبي در 1200 شمسي وي مي گويد: در تهران شاهد تعزيه اي بودم كه مهمترين مرحله نمايش آن روز دهم محرم بر صحنه مي آيد. در اين روز يكي از درباريان كه ايفاي نقش حسين بن علي به وي محول شده است. با سواراني به تعداد همراهان حسين به هنگام عزيمت به كوفه، به ميدان مي آيد. ناگهان عبيد زياد در راس چندين سرباز سر مي رسد، اما امام حسين(ع) از تسليم و بيعت سر باز مي زند و با وجود همراهان معدود خويش با شجاعت و شهامت به جنگ ادامه مي دهد. من از ديدن اين صحنه جاندار كه چيزي از واقعيت كم نداشت به حيرت افتادم. حيرتم وقتي بيشتر شد كه ديدم پس از پايان نمايش از آن 4 هزار تن كه بدون رعايت نظم و احتياط به جان هم افتاده بودند حتي يك تن نيز زخمي نشده است.
تعزيه در حين جستجوي شكل نهايي خود فراوان از مايه و سبك نقالي كمك گرفت. جالب است كه هنوز هم مي توان دو روش مشخص نقالي را در تعزيه تشخيص داد. بيان غمناك آوازي در دستگاههاي معين موسيقي ايراني كه مظلوم خوانها به كار مي برند بازمانده نقالي حماسي است.
اما اين تعزيه ها در تكايا به ادامه كار خود پرداخت. مانند تكيه دولت، تكيه ولي خان سرچشمه، عزت الدوله، نوروزخان، رضا قليخان، سرتخت، اسمعيل بزاز، چهل تن، سيد ناصرالدين، حياط شاهي و غيره كه در حدود سه هزار نفر جا داشت. تعزيه تنها نشان دهنده يك قصه مذهبي ساده نيست، محور اصلي اين نمايش ها ماجراي تسليم و زندگي در برابر پايداري و نابودي است. جنگ خير و شر يا حق و ناحق و ايستادگي به خاطر اعتقاد به عدالت آسماني مطرح است، و قهرمانان نمايش نابودي را بر زندگي در زير سلطه غاصبان و جابران ترجيح مي دهند.
مهمترين ويژگي تعزيه همان طور كه گفته شد فاصله گذاري و آگاهي شخصيت هاي قصه از سرنوشتشان است. آگاه بودن اشقيا نسبت به شقي بودن خود و معصوم بودن خاندان پيامبر.
واقعه را تماشاچي از قبل مي داند و نويسنده نحوه وقوع را توصيف مي كند. اديبانه نبودن شعر و استفاده از كلمات كوچه و بازار و نزديكي به بيان محاوره همه و همه تعزيه را نمايشي با خصيصه هاي خاص خود مي كند.