مسلمانان وتاثيرات تلويزيون

نويسنده:يوسف خباز
تلويزيون اکنون به شايع‌ترين شيوه تفريح و کسب اطلاعات براى ميليون‌ها نفر در سراسر جهان تبديل شده است. اين سوال که آيا تلويزيون در جوامع اسلامى نيز راه خوبى براى تفريح و کسب اطلاعات است يا خير، امرى است که بايد مورد توجه قرار گيرد. تلويزيون يک اختراع مدرن است. مانند بسيارى از اختراعات از قبيل اتومبيل، تلفن، يخچال و کامپيوتر همه اينها جوامع را به نحو غير قابل پيش‌بينى تحت تاثير قرار داده‌اند. شايد بتوان ادعا کرد تلويزيون علاوه بر اينکه به‌عنوان يک اختراع مدرن، آثار کلى بر جوامع بشرى دارد داراى آثارى خاص نيز بر روابط و توسعه انسانى است. يک مقايسه نظام‌مند نشان مى‌دهد که افراد بسيار بيشترى به تاثير تلويزيون بر جوامع توجه دارند تا به تاثير ماشين و تلفن‌ها و ... شايد اين امر نشانگر تاثير دوگانه تلويزيون بر زندگى انسان‌ها باشد. چرا که برخلاف پذيرش غير سوال برانگيز و غير اختيارى ديگر اختراعاتپذيرش تلويزيون به نوعى اختيارى به نظر مى‌رسد. انسان‌ها نسبت به وجود ماشين يا تلفن احساس نياز و ضرورت مى‌کنند. لذا اين امر باعث مى‌شود به آثارى که اين وسايل بر جامعه مى‌گذارند توجه نشود. اما در مورد تلويزيون چون احساس اختيارى بودن وجود دارد به اين مسئله بيشتر توجه مى‌شود. بنابراين در مورد تلويزيون نه تنها بايد اثر آن را بر جامعه به‌عنوان يک اختراع مدرن مورد توجه و ارزيابى قرار دهيم، بلکه به رويکردى وسيع‌تر نياز است تا تلويزيون را به‌عنوان يکى از اشکال رسانه و در چنين جايگاهى مورد ارزيابى قرار دهيم. جنبه‌هايى از تلويزيون با ديگر اختراعات مدرن مشترک نيست. به نظر مى‌رسد تلويزيون موانع موجود بر سر راه جهان فعال و چند رسانه‌اى اينترنت را برداشته است. تصويرپردازي، نکته‌اى اساسى در فهم تلويزيون است. ما مى‌توانيم به آثار فيزيکى تلويزيون و با عواقب فرهنگى و اجتماعى آن و يا حتى اثرات سياسى و اقتصادى آن توجه کنيم. همچنين به لحاظ روانى مى‌تواند مورد تحليل قرار گيرد که چرا انسان براى مدت چند ساعت به يک نقطه زل مى‌زند. علاوه بر اينها تلويزيون يک تصوير دو بعدى متحرک و مسطح دارد که امرى بى‌سابقه در تاريخ بشرى است.
آنچه فرد از تلويزيون تماشا مى‌کند، به نوعى روش‌هايى پيشنهادى براى زندگى است که احتمالا ديگران به آن جلب خواهند شد. حال اين جلب شدن مى‌تواند آگاهانه يا ناآگاهانه باشد. کافى است که به انواع صحبت کردن و لباس پوشيدن که از طريق برنامه‌هاى کمدى تلويزيون آمريکا ترويج مى‌شود نگاه کرد و فهميد که اين برنامه‌ها منبعى براى نوع لباس پوشيدن و صحبت کردن و به‌طور کلى رفتار هستند. تصاوير تلويزيونى براى برخى از افراد، نوعى زندگى را رقم مى‌زند حال آنکه اين روش‌هاى زندگى در اکثر موارد، غير واقعى و غير قابل دستيابى براى همگان هستند. اين تصاوير مربوط به دنياى خيالى و سرزمين آرزوها هستند. البته مى‌توان موضوع ديگرى را تحت عنوان اثر تلويزيون به‌عنوان يک رسانه در بيان داستان‌ها مورد برررسى قرار داد. انسان‌ها داستان را دوست دارند و اين امرى طبيعى و عادى است . اما اختراع تلويزيون موجب شده است که صرفا عده‌اى خاص داستان‌ها را مى‌گويند. فقط آنهايى که به تکنولوژى و رسانه تلويزيون و توليد و پخش آن دسترسى دارند، مى‌توانند داستان بگويند. به نظر مى‌رسد که واگذار کردن اين عرصه مهم از زندگى جمعى به يک گروه کوچک منفعت محور از شرکت‌ها، اثرى قابل توجه بر روابط انسانى ما و تغيير آن داشته باشد.
برخى شايد اين سوال را داشته باشند که آيا اثر تلويزيون بر همه جوامع يکسان است يا بر هر جامعه‌اى آثار خاصى دارد؟ البته به نظر مى‌رسد که برخى از آثار تلويزيون جهانى است. مثلا مصرف فيزيولوژيک تصاوير، حال آ‌نکه برخى ديگر از آثار آن احتمالا بيشتر به فرهنگ‌هاى خاص جوامع برمى‌گردد. مثلا نوع برداشت افراد از تصاوير. مردم ناگهان به تلويزيون روى آوردند چرا که يک نوآورى بود. اما هنگامى که تازگى اين پديده جديد از ميان رفت تبليغاتگران و برنامه‌سازان متبحرتر شدندوابزارهاى خود را متوجه مخاطبان مشخص و تعريف شده کردند.
بياييد نگاه دقيق‌ترى به اين آثار وابسته به فرهنگ‌هاى خاص داشته باشيم. همان گونه که مى‌دانيم در جوامع مختلف اصول رفتارى گوناگونى وجود دارد و در گذشته اين اصول رفتارى از سوى افرادى که در يک جامعه خاص مى‌زيسته‌اند و تحولات و روندهاى جوامع ديگر را که در جامعه آنها اثر مى‌گذاشته بررسى مى‌کرده‌اند مورد مذاکره واقع شده‌اند. در عصر رسانه يک عامل کاملا مجزا ظهور کرده است و آن فشردگى زمان و مکان است. امروزه دسترسى به تصوراتى از فرهنگ‌هاى کاملا مختلف به سادگى و سرعت و روزآمدى هر چه تمام‌تر امکان‌پذير است وفرد مى‌تواند اين دسترسى ومصرف فرهنگى را به سادگى جايگزين کند و يا تغيير دهد. از سوى ديگر رسانه‌هايى از قبيل‌ تلويزيون، ويدئو و DVD ابزارى اساسى براى کنترل مغزها شده‌اند. براى درک بهتر اين نکته وسعت وفراگيرى بسيار زياد « اخبار» و تلاش رقابتى آژانس‌هاى خبرى و تامين کنندگان مالى شرکتى و دولتى آنها را در نظر بگيريد که چه سختکوشانه براى تحت تاثير قرار دادن مغز و قلب مخاطبان خود تلاش مى‌کنند. جداى از نگرانى درمورد مصرف کنندگى در اخبار وتفريحات افراد غالبا مى‌پرسند که چگونه براى مسلمانان استفاده بهترى از فناورى‌هاى جديد ارتباطات واطلاعات ممکن خواهد بود.
بخشى از جواب به اين سوال اين است که ما بايد به نحو واقع بينانه‌اى بررسى کنيم که اين فناورى‌ها چه کارهايى مى‌توانند انجام دهند و چه کارهايى نمى‌توانند. اين فناورى‌ها همانند همه ابزارهاى ديگر از لحاظ محتوا و عرصه‌اى که مى‌توانند کار کنند محدوديت‌هايى دارند . به‌عنوان مثال هر آ‌نچه را که نتوان به صورت ديجيتالى درآورد و به صورت بسته‌هايى از داده در شبکه قرار داد در شبکه‌هاى ماهواره‌اى و اينترنت بلا استفاده خواهد بود. عشق وهمدلى را نمى‌توان ديجيتال کرد. در ارزش گذارى اين فناورى‌ها مهم آن است که بدانيم فرهنگ همواره به بهترين شکل آن از طريق تعامل رو در روى انسان‌هاى واقعى در زندگى واقعى پيش رفته است. اين امر را نمى‌توان ديجيتال کرد و بنابراين در اين فناورى‌ها مسلمانان به سخن گفتن از فرهنگ خود و يا ارسال تصاوير ديجيتال از جلوه‌هاى هنرى آن محدود هستند اما کلام و آ‌نچه از طريق رسانه‌هاى ديجيتال منتقل مى‌شود فرهنگ نيست . مهمترين نکته اين است که فناورى‌هاى اطلاعات و ارتباطات در آنچه مى‌توانند انجام دهند محدوديت دارند و جداى از توانايى نمايش تصاوير دو بعدى سطحي، مسلمانان نبايد خود را تحميق کنند وبينديشند که از اين طريق مى‌توان همانند روش‌هاى سنتى فرهنگ را انتقال داد.
يکى ديگر از معضلات در اين زمينه تبانى دولت‌ها و شرکت‌هاى ارائه کننده خدمات اينترنتى است که به‌عنوان مثال در برخى کشورهاى عربى دولت نه تنها همه پايگاه‌هاى منتقدين خود را در اين عرصه مى‌بندد و ممنوع مى‌کند بلکه پايگاه‌هاى عليه رئيس جمهور آمريکا را نيز فيلتر مى‌کند.
از سوى ديگر اگر کسى بپرسد که چرا اغلب، مسلمين را درCNN نمى‌بينيم چنين سوالى نيازمند نگاهى به سياست رسانه‌هاست . عدم وجود صداى مسلمين در چنين رسانه‌هايى فقط محصول نژادپرستى آنها برضد اعراب و مسلمين و يا اسلام‌ ترسى آنها نيست . هرچند اين عوامل در اين امر دخيل‌اند اما عامل مهمتر اين است که اگر کسى رسانه‌هاى غربى بخصوص رسانه‌هاى آ‌مريکايى را مورد مطالعه قرار دهد در خواهد يافت که در اين رسانه‌ها حقيقتا همگان (ونه فقط مسلمانان) حضورى و صدايى ندارند وفقط يک گروه بسيار کوچک از نخبگان که از سوى جامعه سرمايه ‌گذاران مالى انتخاب مى‌شوند فرصت حضور دارند. حتى در رسانه‌هاى به ظاهر آ‌زاد غربى پيدا‌کردن صدايى که متعلق به طبقه بسيار اندک شرکت‌هايى که سياست اقتصادى دولت‌هاى غربى را کنترل مى‌کنند نباشد بسيار سخت است. رسانه‌هاى شرکت آمريکايى‌ على‌رغم ظاهرى که از آ‌زادى نشان مى‌دهندتبديل به نوکران بى‌چون وچراى قدرت شده‌اند که کشف علت آن نيز چندان مشکل نيست. چرا که اکثر تهيه‌کنندگان آن از همان طبقه ثروتمند هستند. آنها که در اين باشگاه هستند با دقت و حساسيت فراوان از عضويت خود دفاع مى‌کنند و از اين‌رو از هر آنچه که تامين کنندگان مالى وحاميان سياسى ‌آنها را بيازارد خوددارى مى‌کنند و بنابراين خود را به انحاى مختلف دچار خودسانسورى مى‌نمايند . بنابراين وارد شدن به اين باشگاه و بازى کردن نقش، کارى غير ممکن است چرا که هزينه‌ها و از خودگذشتگى‌هايى که صرفا براى ورود به اين باشگاه‌ لازم است بسيار کلان‌اند، از اين‌رو شايد براى مسلمانان بهتر باشد که رسانه‌هاى متعلق به خودشان را ايجادکنندکه با مفاهيم خودآنها همخوانى داشته باشد و البته اين کار نيازمند سرمايه‌گذارى و تعهدات تکنيکى بسيار بالاست. در حال حاضر اين منابع مالى در کشورهاى اسلامي- به جز در چند مورد استثنا مانند شبکه المنار متعلق به حزب‌الله لبنان - تا حد زيادى وابسته به خواست و خيالات طبقه حاکمه بسيارى از کشورهاى اسلامى است که از سوى آمريکا حمايت مى‌شوند و يا به انگيزه‌هاى حريصانه و سودمحور سرمايه ‌گذاران شرکت‌هاى جهانى بستگى دارد.اين بدان معنا نيست که اهميت ايجاد رسانه‌هاى مربوط به مسلمانان ومطابق با اهداف آ‌نها را انکار کنيم. تا هنگامى که مردم در دنياى فعلى که مملو از رسانه است زندگى مى‌کنند اهميت بهبود بخشى به اين زندگى به جاى خود باقى است. البته اکثرا اين کار از سوى قدرت‌هاى رسانه‌اى غربى صورت مى‌گيرد که مى‌کوشند انواع محلى‌ترى از رسانه‌ را ايجاد کنند.