هوش هيجاني و روابط زناشويي
هوش هيجاني و روابط زناشويي
هوش هيجاني و روابط زناشويي
اعتقاد مشاوران خانواده، راه دستيابي به ازدواجي موفق و يک زندگي خانوادگي سرشار از خوشبختي، بسيار ساده و سرراست است: «بايد بداني چه موقع معذرتخواهي کني و هنگامي که همسرت کار مورد علاقهات را انجام نداد به روي خودت نياوري.» مانند بسياري از سخنان موجز و نغز ديگر، سادگي ظاهري اين دستورالعمل، فريبنده است. در حقيقت دانستن اين که چه موقع، چرا و چگونه از همسرتان معذرتخواهي کنيد و نيز برخورداري از تواناييهايي چون شکيبايي، بردباري و مدارا کردن در هنگام عصبانيت، احتياج به مهارتهاي هيجاني پيشرفته و سطح بالايي چون همدلي، کنترل خود و درک عميق نيازها و احساسات ديگران دارد. نکته جالب توجه در مورد اين مهارتها اين است که بدانيم اينها شباهت زيادي به اجزا يا ابعاد تشکيل دهنده سازه هوش هيجاني دارند. هوش هيجاني ( EI ) توسط ماير و سالووي اين گونه تعريف شده است: «توانايي درک و فهم عواطف به منظور ارزيابي افکار و خلق و خو و تنظيم آنها به گونهاي که موجب تعالي و رشد عقلاني-هيجاني گردد». در واقع اين همخواني و تجانس آشکار بين انواع تواناييهايي که هوش هيجاني را ميسازد و تواناييهايي که لازمه گفتگو و تعاملات موفقيتآميز زناشويي ميباشند، ما را به اين موضوع رهنمون ميسازد که هوش هيجاني در زمينه ازدواج موفق و زندگي زناشويي، نقشي مهم و غير قابل انکار دارد. حال سؤال اين است که هوش هيجاني به چه طريقي ميتواند زندگي زناشويي را تحت تأثير خود قرار دهد؟ و زوجين به چه نوع مهارتهاي هيجاني نياز دارند تا به کمک آنها بتوانند بر مشکلات روز افزون زندگي زناشويي خود و فراز و نشيبهاي آن فايق آيند؟
1- توانايي دريافت و تشخيص دقيق عواطف خود و ديگران
2- توانايي استدلال کردن راجع به عواطف
3- توانايي اداره و تنظيم مؤثر عواطف
اين تواناييهاي سه گانه، ظاهراً عوامل اساسي تشکيل دهنده يک زمينه غني عاطفي براي داشتن يک زندگي زناشويي سعادتمندانه محسوب ميشوند.
2- در ازدواجهايي که زوجين با يکديگر در تعارض و تضاد باشند، برانگيختگيهاي هيجاني زيادتري ديده ميشود. به عبارت ديگر، بيشتر تعارضها و اختلافات بين زوجين به دليل برانگيختگيهاي هيجاني صورت ميگيرد.
3- افراد در توانايي دريافت و تشخيص دقيق عواطف خود و ديگران با يکديگر تفاوت دارند. مثلاً بعضي از زوجها آشکارا نسبت به علائم هيجاني همسرشان بيتوجه هستند و آنان را ناديده ميگيرند يا آمادگي سوء تعبير و عدم تشخيص صحيح اين عواطف را دارند. مثلاً حالت غمناکي يا اندوه همسر خود را به عنوان عصبانيت و خشم تفسير مينمايند.
4- انسانها داراي تفاوتهاي قابل توجهي در توانايي ابراز صريح عواطف خود مي باشند. مثلاً برخي از زوجها عادت دارند پيامهاي هيجاني مبهم و گيج کنندهاي به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان، هم ميخندند و هم اخم ميکنند). پژوهشگران دريافتهاند که ارتباط با ثبات و معناداري بين تفاوتهاي فردي در توانايي ابراز دقيق و صحيح عواطف و تشخيص آنها با شاديهاي زندگي و روابط زناشويي مطلوب وجود دارد.
5- زوجهاي خرسند در مقايسه با زوجهايي که رابطه زناشويي و هيجاني خوبي با هم ندارند، احساس همدلي بيشتري به هم نشان ميدهند و نسبت به احساسات يکديگر حساسيت بيشتري به خرج ميدهند.
6- زوجهاي ناراضي از زندگي زناشويي در عکسالعمل به رفتار نامناسب همسرشان مقابله به مثل ميکنند.
7- زنان بهتراز مردان در ابراز دقيق عواطف و تشخيص آنها عمل مينمايند. براي مثال وقتي که يک زن پيام هيجاني مثبتي به شوهرش ميدهد، احتمالاً از علائم غير کلامي - بدني (مثل لبخند زدن) و از يک لحن صميمانه در هنگام سخن گفتن استفاده مينمايد. از طرف ديگر، مردان تمايل به استفاده از پيامهاي مبهم و مختلط (ترکيبي) دارند. براي مثال هنگامي که مردي ميخواهد پيام هيجاني مثبتي به همسرش بدهد، اين پيام هم همراه با خنده است و هم همراه با علائم بالقوه تهديدکنندهاي چون حرکات ابرو يا چشم.
8- ناتواني مردان در تشخيص و ابراز دقيق عواطف، علت مهم و اساسي ازدواجهاي ناموفق است. براي مثال در برانگيختگيهاي هيجاني بالا در طول کشمکشهاي زناشويي (که از طريق اندازهگيري علائم فيزيولوژيکي مثل ضربان قلب يا فشار خون مشخص ميشود) مرداني که از زندگي زناشويي خود راضي نميباشند و با همسران خود اختلاف دارند، علائمي از گوشهگيري يا انزواي هيجاني و بي عاطفگي از خود نشان ميدهند، روانشناسان آن را «حصار سنگي» ناميدند.
9- زوجهاي شاد و خوشبخت نسبت به زوجهاي ناسازگار، هم در اظهار و ابراز عواطف و هم در استنباط، تشخيص و دريافت عواطف، عملکرد بهتري از خود نشان ميدهند.
10- برخي از مردان احساس ميکنند که هم زمان از دو طرف مورد تهديد واقع مي شوند: يکي از طرف موقعيتهايي که قادر به کنترل آنها نميباشند و يکي هم از طرف عواطف ناخوشايند و منفي، چون اضطراب و اندوه که بهوسيله اين موقعيتها ايجاد ميشوند. اين مردان هنگامي که احساس آسيبپذيري و ناتواني مينمايند، عصباني ميشوند و مايل به تجربه حالتهاي هيجاني هستند تا از آن طريق احساس کنند قادر به کنترل موقعيتها ميباشند.
11- در زمينه زندگي زناشويي، وضعيت فوق بدين معني است که احتمالاً يک شوهر به تقاضاي همسرش جهت استقلال بيشتر، با واکنشهاي خشمآلود به اين نوع گستاخي پاسخ دهد تا واکنشهاي مضطربانه، و علت بروز چنين واکنشي احتمالاً ترس از دست دادن همسر است. اين خشم و عصبانيت ممکن است منجر به رفتارهاي تخريبي شود که با جنگ و دعواهاي خانوادگي و ضرب و شتمهاي جسمي و خشونتآميز همراه است.
12- در تعاملهاي پر از تنش و تعارض زندگي زناشويي، حتي شوهراني که بسيار مقاوم و شکيبا ميباشند، احساس درهم شکسته شدن مينمايند و در مقابل علائم جسماني و منفي شديدي (چون انقباضات و دردهاي معده، افزايش ضربان قلب، تعريق کف دست، سردرد و ... ) که آنان را تهديد ميکند، احساس ناتواني، اضطراب و دستپاچگي مينمايند. در چنين شرايطي، مردان ممکن است به صورت خودکار و غير ارادي دچار خشم شوند. روي هم رفته و بر اساس يافتههاي مطالعات انجام شده بر روي تعاملهاي زندگي زناشويي، فرض ميشود که اگر زوجين از عواطف همسرانشان آگاه شوند و بتوانند عواطفشان را به صورتي واضح و آشکار به يکديگر اطلاع دهند و ابراز نمايند، زندگي بهتري خواهند داشت. براي اين کار لازم است تا نسبت به علل، جوانب و پيامدهاي عواطفشان بر زندگي زناشوييشان آگاه گردند.
http://www.khanevadeh.ir
هوش هيجاني چيست؟
1- توانايي دريافت و تشخيص دقيق عواطف خود و ديگران
2- توانايي استدلال کردن راجع به عواطف
3- توانايي اداره و تنظيم مؤثر عواطف
اين تواناييهاي سه گانه، ظاهراً عوامل اساسي تشکيل دهنده يک زمينه غني عاطفي براي داشتن يک زندگي زناشويي سعادتمندانه محسوب ميشوند.
ادراک هيجاني و روابط زوجين
2- در ازدواجهايي که زوجين با يکديگر در تعارض و تضاد باشند، برانگيختگيهاي هيجاني زيادتري ديده ميشود. به عبارت ديگر، بيشتر تعارضها و اختلافات بين زوجين به دليل برانگيختگيهاي هيجاني صورت ميگيرد.
3- افراد در توانايي دريافت و تشخيص دقيق عواطف خود و ديگران با يکديگر تفاوت دارند. مثلاً بعضي از زوجها آشکارا نسبت به علائم هيجاني همسرشان بيتوجه هستند و آنان را ناديده ميگيرند يا آمادگي سوء تعبير و عدم تشخيص صحيح اين عواطف را دارند. مثلاً حالت غمناکي يا اندوه همسر خود را به عنوان عصبانيت و خشم تفسير مينمايند.
4- انسانها داراي تفاوتهاي قابل توجهي در توانايي ابراز صريح عواطف خود مي باشند. مثلاً برخي از زوجها عادت دارند پيامهاي هيجاني مبهم و گيج کنندهاي به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان، هم ميخندند و هم اخم ميکنند). پژوهشگران دريافتهاند که ارتباط با ثبات و معناداري بين تفاوتهاي فردي در توانايي ابراز دقيق و صحيح عواطف و تشخيص آنها با شاديهاي زندگي و روابط زناشويي مطلوب وجود دارد.
5- زوجهاي خرسند در مقايسه با زوجهايي که رابطه زناشويي و هيجاني خوبي با هم ندارند، احساس همدلي بيشتري به هم نشان ميدهند و نسبت به احساسات يکديگر حساسيت بيشتري به خرج ميدهند.
6- زوجهاي ناراضي از زندگي زناشويي در عکسالعمل به رفتار نامناسب همسرشان مقابله به مثل ميکنند.
7- زنان بهتراز مردان در ابراز دقيق عواطف و تشخيص آنها عمل مينمايند. براي مثال وقتي که يک زن پيام هيجاني مثبتي به شوهرش ميدهد، احتمالاً از علائم غير کلامي - بدني (مثل لبخند زدن) و از يک لحن صميمانه در هنگام سخن گفتن استفاده مينمايد. از طرف ديگر، مردان تمايل به استفاده از پيامهاي مبهم و مختلط (ترکيبي) دارند. براي مثال هنگامي که مردي ميخواهد پيام هيجاني مثبتي به همسرش بدهد، اين پيام هم همراه با خنده است و هم همراه با علائم بالقوه تهديدکنندهاي چون حرکات ابرو يا چشم.
8- ناتواني مردان در تشخيص و ابراز دقيق عواطف، علت مهم و اساسي ازدواجهاي ناموفق است. براي مثال در برانگيختگيهاي هيجاني بالا در طول کشمکشهاي زناشويي (که از طريق اندازهگيري علائم فيزيولوژيکي مثل ضربان قلب يا فشار خون مشخص ميشود) مرداني که از زندگي زناشويي خود راضي نميباشند و با همسران خود اختلاف دارند، علائمي از گوشهگيري يا انزواي هيجاني و بي عاطفگي از خود نشان ميدهند، روانشناسان آن را «حصار سنگي» ناميدند.
9- زوجهاي شاد و خوشبخت نسبت به زوجهاي ناسازگار، هم در اظهار و ابراز عواطف و هم در استنباط، تشخيص و دريافت عواطف، عملکرد بهتري از خود نشان ميدهند.
10- برخي از مردان احساس ميکنند که هم زمان از دو طرف مورد تهديد واقع مي شوند: يکي از طرف موقعيتهايي که قادر به کنترل آنها نميباشند و يکي هم از طرف عواطف ناخوشايند و منفي، چون اضطراب و اندوه که بهوسيله اين موقعيتها ايجاد ميشوند. اين مردان هنگامي که احساس آسيبپذيري و ناتواني مينمايند، عصباني ميشوند و مايل به تجربه حالتهاي هيجاني هستند تا از آن طريق احساس کنند قادر به کنترل موقعيتها ميباشند.
11- در زمينه زندگي زناشويي، وضعيت فوق بدين معني است که احتمالاً يک شوهر به تقاضاي همسرش جهت استقلال بيشتر، با واکنشهاي خشمآلود به اين نوع گستاخي پاسخ دهد تا واکنشهاي مضطربانه، و علت بروز چنين واکنشي احتمالاً ترس از دست دادن همسر است. اين خشم و عصبانيت ممکن است منجر به رفتارهاي تخريبي شود که با جنگ و دعواهاي خانوادگي و ضرب و شتمهاي جسمي و خشونتآميز همراه است.
12- در تعاملهاي پر از تنش و تعارض زندگي زناشويي، حتي شوهراني که بسيار مقاوم و شکيبا ميباشند، احساس درهم شکسته شدن مينمايند و در مقابل علائم جسماني و منفي شديدي (چون انقباضات و دردهاي معده، افزايش ضربان قلب، تعريق کف دست، سردرد و ... ) که آنان را تهديد ميکند، احساس ناتواني، اضطراب و دستپاچگي مينمايند. در چنين شرايطي، مردان ممکن است به صورت خودکار و غير ارادي دچار خشم شوند. روي هم رفته و بر اساس يافتههاي مطالعات انجام شده بر روي تعاملهاي زندگي زناشويي، فرض ميشود که اگر زوجين از عواطف همسرانشان آگاه شوند و بتوانند عواطفشان را به صورتي واضح و آشکار به يکديگر اطلاع دهند و ابراز نمايند، زندگي بهتري خواهند داشت. براي اين کار لازم است تا نسبت به علل، جوانب و پيامدهاي عواطفشان بر زندگي زناشوييشان آگاه گردند.
http://www.khanevadeh.ir
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}