انتظار فرجِ منتظَر
انتظار فرج کامل
هر چه درجهی ایمان در فرد بالاتر باشد، از وقوع ظلم و معصیت در عالَم، رنج بیشتری میبرد و گرفتاری شدیدتری پیدا میکند. و چون بزرگترین عبادتِ «مؤمن» انتظار فرج الهی در گرفتاریهایش میباشد، پس قطعاً آن که ایمانش کاملتر است، انتظار فرجش هم کاملتر و شدیدتر است.بنابراین کسی که در روی زمین شدیدترین و کاملترین درجهی انتظار فرج را دارد، همان کسی است که کاملترین درجهی ایمان را داراست و او در زمان حاضر کسی جز وجود مقدّس حضرت بقیّةالله الاعظم ارواحنا فداه، که همهی مؤمنان در انتظار اویند، نمیباشد.
ایشان در حال حاضر بیشترین رنج و مصیبت را به خاطر وقوع معاصی و ظلمها در عالم، متحمّل میشوند. و اگر به این حقیقت توجّه کنیم که ایشان - برخلافِ بقیهی مؤمنان که صرفاً اخباری از اطراف عالَم آنهم به طور ناقص میشنوند - به سبب داشتن مقام «شهادت بر خلق خدا» همهی آنچه را روی زمین رخ میدهد شاهد هستند، آنگاه تصدیق میکنیم که گرفتاری و مصیبت حضرت از وقوع ظلم و جنایت در عالم، اصلاً قابل مقایسه با دیگران نیست.
ما گاهی یک خبر را میشنویم و سپس وقتی تصویر آن را میبینیم، تفاوت بسیاری در خود احساس میکنیم. یا اگر خبر مربوط به وقوع یک جنایت باشد، خواندن آن در روزنامه از لحاظ تأثیر روی خواننده و بیننده، با دیدن تصاویر آن بسیار بسیار تفاوت دارد، چه برسد به اینکه خودمان شاهد عینی ماجرا باشیم.
از این همه معصیت و جنایت که روی زمین اتفاق میافتد، شاید کمتر از نصف آن گزارش شود. و بسیاری از آنچه گزارش میشود هم به ما نمیرسد. و چه بسا آنچه ما مطّلع میشویم، ده درصد از کلّ این موارد هم نباشد. علاوه بر اینکه در این مقدار نیز معلوم نیست تا چه میزان ابعاد واقعی قضایا منعکس شود. نهایتاً ما از اکثر وقایع تلخ و جانکاه و حوادث ناراحت کننده حتی در میان شیعیان اطلاع صحیحی پیدا نمیکنیم.
اینجاست که میفهمیم اگر درصد کمی از علم نافِذ امام زمان (علیه السلام) را دارا بودیم و همهی وقایع ظالمانه و جنایات را بعینه میدیدیم، چه بسا با همین اتفاق ناقص و غیرتِ مختصر دینی، تاب تحمّل این تباهیها را از کف میدادیم. پس قدری بیندیشیم؛ که امام ما که در پس پردهی غیبت همهی این ماجراهای نگران کننده را - خصوصاً در میان دوستان و شیعیان خود - شاهد هستند، چه رنجی را از این بابت تحمّل میکنند و روزگار غیبت به ایشان چه سخت میگذرد!
سپرده شدن هدایت خلق به امام (علیه السلام)
همهی این مطالب تنها به یک بُعد از وجود امام عصر (علیه السلام) مربوط میشود که همان ایمان و غیرت دینی کامل آن حضرت میباشد. حال اگر بُعد دیگری از وجود ایشان را هم به این بُعد اضافه کنیم، مسأله بسیار بسیار عمیقتر میشود. بُعد دوم، مسؤولیت خطیر هدایت بشر است که خداوند متعال به آن وجود مقدّس واگذار فرموده است و امام (علیه السلام) از طرف خدای متعال مسؤول هدایت خلق هستند. در زیارت جامعهی کبیره از امام هادی (علیه السلام) چنین نقل شده است:بِحَقِّ مَنِ ائتَمَنَکُم عَلی سِرِّهِ واستَرعاکُم أَمرَ خَلقِهِ... . (1)
به حق آنکه شما را نسبت به سرّ خود امین قرار داده و شما را مسؤول کار خلق خود کرده است... .
«رعایت» به معنای حفظ و نگهداری است. و «راعی» یعنی کسی که مسؤول رسیدگی و مراقبت از یک یا چند چیز یا شخص میباشد. خداوند اهل بیت (علیهم السلام) را مسؤول حفظ امّت در مسیر بندگی خدا و مراقبت و رسیدگی به آنها قرار داده است. و امام (علیه السلام) این وظیفهی سنگین را با کمال دلسوزی و شفقت نسبت به خلق - خصوصاً مؤمنان - به انجام میرساند.
ایشان، به فرمودهی اجدادِ طاهرینشان در حق شیعیان از پدر مهربانتر و از مادر نسبت به فرزند کوچک خویش دلسوزتر هستند، بلکه از خودشان هم به خودشان مهربانترند. این مطلب را امام صادق (علیه السلام) به یکی از شیعیان خود فرمودند:
وَاللهِ لَأَنَا اَرحَمُ بِکُم مِنکُم بِأَنفُسِکُم. (2)
قسم به خدا همانا من نسبت به شما از خودتان به خودتان مهربانتر هستم.
این تعبیر که با قسم به خدای متعال بیان شده است، نشانگر بالاترین درجهی وابستگیِ روحی و قلبی بین امام (علیه السلام) و شیعیانشان میباشد. ما هر چقدر نگران حال خود و نزدیکان خود هستیم، باید یقین داشته باشیم که حضرت ولیّ عصر (عجّل الله تعالی فرجه الشّریف) بیش از خود ما نگرانِ حال ما هستند. بنابراین اگر یک گرفتاری و ناراحتی برای شیعهای پیدا شود، قطعاً امام (علیه السلام) بیش از خود او گرفتار میشوند.
گرفتاری امام عصر (علیه السلام) به سبب گرفتاریهای شیعیان
با این اوصاف بُعد وسیعی از ناراحتیها و رنجهای امام (علیه السلام) مربوط به گرفتاریها شیعیان ایشان میشود. درست مانند یک پدر دلسوز و مادر مهربان که در گرفتاری فرزند خویش، گرفتار میشوند. هیچ پدر و مادر علاقمند به فرزندشان، وقتی ناراحتیها و مشکلات او را میبینند، نمیتوانند نسبت به آنها بیتفاوت باشند؛ بلکه هر قدر فهم و درایت آنها بیشتر از فرزندشان باشد، مسائل و مشکلات او را بهتر و عمیقتر درک میکنند و لذا بیش از خود او نگران وضعیّت او میشوند. چنین پدر و مادری هرگز خود را نسبت به ناراحتیهای فرزندشان، بیگانه نمیدانند، بلکه نوعاً بیش از خود او برای رفع آنها تلاش میکنند.امام (علیه السلام) نیز که لطف و رحمت بیشتری از پدر و مادر نَسَبی نسبت به فرزندان معنوی خود (مؤمنان) دارند، هرگز خود را با مصیبتهای ایشان بیگانه نمیدانند، بلکه بیش از خودشان، غصّهی مشکلات آنها را میخورند. در این میان مشکلاتِ روحی و معنوی بیش از مشکلات مادّی و دنیوی حضرتش را نگران میکند؛ چون آنها مهمترند و در تباهی شخص نقش مؤثّری دارند.
ممکن است از نظر برخی شیعیان مشکلات مادّی نظیر فقر نگران کنندهتر باشد. البته این امور نیز جای نگرانی دارد و قطعاً امام زمان (علیه السلام) هم که خود را جدای از شیعیانشان نمیدانند، نگران این نوع گرفتاریهای آنها هستند؛ ولی مشکلات معنوی مانند گناه یا سستی در اعتقادات مهمتر هستند.
در بسیاری مواقع، خود شخص آنقدر که برای مسائل مادّیاش غصّه میخورد، به مشکلات روحیاش اعتنا نمیکند و آنها را جدّی و خطیر نمیداند. این امر به غفلت و بیتوجّهی او بر میگردد، و لذا یک مربّی آگاه و دلسوز به مراتب بیش از خود او نگران حال و روزش میباشد.
امام (علیه السلام) چون بیش از هر کس و بهتر از هر پدر و مادر فهمیدهای و عمیقتر از هر مربّی با تجربهای به این خطرها و مشکلات آگاه هستند، لذا بیش از همه از مشکلات دینی و روحی مؤمنان، اذیت میشوند و از آنها رنج میبرند.
نمونههایی از این رنجها را در فرمایشهای خود حضرت میتوانیم ببینیم. در زمان غیبت صغری وقتی گروهی از شیعیان در بعضی مسائل اساسیِ اعتقادی به اختلاف با یکدیگر افتادند، نامهای خدمت امام عصر (علیه السلام) نوشتند و آن را توسط نایب اول حضرت جناب عثمان بن سعید عمروی به خدمت ایشان ارسال کردند. ایشان در پاسخ، نامهای برای آنها مرقوم فرمودند که در ابتدایش چنین آمده است:
إنّه اُنهِیَ اِلیَّ اِرتیابُ جَماعَةٍ مِنکُم فِی الدّینِ و ما دَخَلَهُم مِنَ الشَّکِّ و الحَیرَةِ فی وُلاةِ أمرِهِم. فَغَمَّنا ذلک لکم لا لَنا و ساءَنا فیکم لا فینا. لِأَنَّ اللهَ مَعَنا فَلا فاقَةَ بِنا اِلی غَیرِه. (3)
از تردید گروهی از شما در امر دین و شکّ و سرگردانی آنها در امر امامت آگاه شدم. این خبر ما را غمناک کرد، به خاطر شما نه به خاطر خودمان، و ما را در مورد خودتان ناراحت کرد و نه نسبت به خودمان، چون خداوند با ماست و نیازی به غیر او نداریم.
حضرت از اینکه گروهی از شیعیان در مورد اعتقادات اساسی خود به تردید افتادهاند، نگران و ناراحت شده و فرمودهاند که این ناراحتی ما به خاطر خود آنهاست، وگرنه امام (علیه السلام) هیچ نیازی به ایشان ندارند و اگر دلسوزی میکنند و در گرفتاری آنها غمگین میشوند، به خاطر خودشان است. در ادامهی همین نامه فرمودهاند:
وَ لولا ما عِنَدَنا مِن ... رَحمَتِکُم والِاشفاقِ علیکم، لَکُنّا عَن مُخاطَبَتِکُم فی شُغلٍ. (4)
و اگر ما دلسوزی و نگرانی نسبت به شما نداشتهایم، از اینکه با شما سخن بگوییم، منصرف بودیم.
اگر نیاز مردم به امام (علیه السلام) و دلسوزی و شفقت ایشان نسبت به آنها نبود، ائمه (علیهم السلام) باب سخن گفتن را هم با مردم نمیگشودند. انگیزهی ایشان برای معاشرت با خلق، چیزی جز نگرانی از وضعیّت آنها و رسیدگی به حالشان نیست و شکّ در اعتقادات و سستی در ایمان یکی از مهمترین اسباب نگرانی و ناراحتی امام زمان (علیه السلام) در این روزگار است. در نامهی دیگری که خود ایشان برای «محمدبن هلال کرخی» مرقوم فرمودند، چنین آوردهاند:
یا محمد بن علی، قد آذانا جُهَلاءُ الشیعةِ و حُمَقاؤُهم و مَن دینُه جَناحُ البَعُوضَةِ أرجَحُ منه. (5)
ای محمد بن علی، نادانها و کم خردان شیعه و کسانی که یک بال مگس بر دین آنها ترجیح دارد، باعث رنجش خاطر ما شدهاند.
بال مگس کنایه از کوچکی و بیارزش بودن یک چیز است. کسانی که بال مگس بر دینشان ترجیح دارد، کسانی هستند که به خاطر چیزهای پست و بیارزش حاضر میشوند از اعتقادات صحیح خود دست بردارند و ایمان خویش را به منفعتهای جزئی و پست بفروشند. اینها افراد سست اعتقادی هستند که به دلیل عدم تفقّه در دین و سطحی بودن ایمانشان، به راحتی از اصول اعتقادی خویش دست برداشته، به انواع انحرافات کشیده میشوند. اینگونه افراد نوعاً چوب نادانی و حماقت خود را میخورند و معمولاً سوء نیّت ندارند، ولی به خاطر کم خردی فریب افراد مغرض و منحرف را میخورند و از گوهر دینداری اصیل محروم میشوند. اینها باعث رنجش خاطر و اذیّت و آزار قلب مقدّس و پاک امام زمان (علیه السلام) میشوند و دل ایشان برای تک تک این افراد به درد میآید.
حال باید پرسید آیا در طول این مدّت طولانی غیبت، کم بودهاند کسانی که اینگونه اسباب اذیّت و آزار امام رؤوف خود را فراهم آوردهاند؟! آیا فکر کردهایم که این قلب پاک تاکنون چه مقدار برای این مصیبتها به درد آمده است و تحمّل این آلام چقدر برایش سنگین و سخت بوده است؟!
اینک به نمونهی دیگری از ارتباط عمیق میان امام (علیه السلام) و امّتش توجه کنید. امام هشتم (علیه السلام) میفرمایند:
ما مِن اَحَدٍ مِن شیعَتِنا یَمرَضُ إلّا مَرِضنا لِمَرَضِه. و لا یَغتَمُّ إلّا اغتَمَمنا لِغَمِّه. و لا یَفرَحُ اِلّا فَرِحنا لِفَرَحِهِ. ولا یَغیبُ عنّا اَحَدٌ مِن شیعَتِنا أینَ کانَ فی شَرقِ الاَرضِ و غَرِبها. و مَن تَرَکَ مِن شیعَتِنا دَیناً، فَهُوَ عَلَینا. (6)
هیچیک از شیعیان ما یبمار نمیشود مگر آنکه ما هم به سبب بیماری او، بیمار میشویم، و غمگین نمیشود مگر آنکه به خاطر غم او ما هم غمگین میشویم. و شاد نمیگردد مگر آن که به شادی او ما هم شادمان میگردیم. و هیچیک از شیعیان ما هر جا که باشد - در شرق و غرب زمین - از ما پنهان نیست. و اگر یکی از آنها پس از مرگش بدهکار باشد، دین او بر عهدهی ماست!
غم و غصّههای امّت، امام (علیه السلام) را غمناک میسازد. و آنقدر این ارتباط روحی از جانب امام (علیه السلام) نسبت به شیعیان قوی است که ایشان در بیماری آنها بیمار میشوند. و آنچنان احساس مسؤولیت حضرت نسبت به دوستانشان شدید است که بدهی آنها را بر عهدهی خودشان میدانند. آیا همدردی و وابستگی بین انسانها از این عمیقتر فرض میشود؟!
از حدیث شریف به صراحت استفاده میشود که حال و روز شیعه در هر کجا که باشد، از چشمان امامش پنهان نیست. بنابراین هر چند شخصِ امام (علیه السلام) در هنگام غیبت از دیدگان شیعه پنهان است، ولی این پنهانی مانع آگاهی و اطّلاع امام (علیه السلام) از وضعیت شیعیان نمیشود. و لذا حضرت در هر جای زمین که تشریف داشته باشند، بر جریان زندگی همهی مردم نظارت دارند و نسبت به مؤمنان احساس مسؤولیت خاصّی میکنند که باعث میشود غمهای آنها حضرتش را غمگین سازد.
به هر حال، غرض از ذکر این موارد، توجه کردن عمیقتر به این حقیقت است که یکی از مهمترین ابعاد گرفتاریهای شخص امام عصر (علیه السلام) در این زمان به مشکلات و رنجها و گرفتاریهای شیعیان ایشان مربوط میشود.
البته چون امام (علیه السلام) مظهر قدرت الهی هستند، «میتوانند» یک یک دوستان خود را از گرفتاریهایشان خارج کنند و با عنایت خاصّ خود، آنها را از رنجها و مشکلاتشان رهایی بخشند؛ امّا باید توجه داشت که ایشان از این قدرت خدایی فقط در مواردی که مرضیّ پروردگار است، استفاده میبرند.
امّا بنای خداوند متعال بر این بوده و هست که شیعیان را با بلاها و مصیبتها در همهی اعصار و خصوصاً در زمان غیبت امام (علیه السلام) بیازماید.
لذا ائمّه (علیهم السلام) از اظهار قدرت خویش جز در مواردی خاص و معدود - براساس حکمتهای خاص - خودداری میکردند و حتی در مواردی که خودشان به شدّت گرفتار میشدند - مانند زندانهای سخت و همراه با شکنجهی حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) یا مصائب و شداید روز عاشورای امام حسین (علیه السلام) - برای حفظ سنّت « امتحان» الهی و حکمتهای دیگری که ما نمیدانیم، نوعاً قدرت خود را ابراز نمیکردند و جز در موارد استثنایی، روال عادی زندگی را برای مردم تغییر نمیدادند.
تنها زمانی که خداوند اجازهی چنین اظهار قدرتی را به طور کامل به امام (علیه السلام) میدهد، وقتی است که دیگر فرصت امتحانات به سر میآید و وقت پاداش مؤمنان و کیفر کافران «در دنیا» فرا میرسد. و این زمان همان عصر ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که خداوند به ایشان إذن میدهد تا مؤمنان را از همهی گرفتاریهایشان خلاصی بخشند و کافران معاند را به سزای ظلمها و جنایات خود برسانند.
بنابراین احقاق حقوق خودِ امامان (علیه السلام) پس از ظهور امام دوازدهم (علیه السلام) - یا قبل از رجعت و یا بعد از آن - صورت میپذیرد. انتقام الهی از قاتلان سیدالشهدا (علیه السلام) نیز پس از ظهور فرزند ایشان انجام میشود. بنابراین ظهور حضرت هم فرج خود ایشان است و هم فرج همهی دوستان و شیعیانشان.
به همین جهت است که امام زمان (علیه السلام) در انتظار اذن الهی برای فرج خودشان - که در واقع همهی مؤمنان است - دورهی غیبت خویش را میگذرانند. و چون شدّت گرفتاری ایشان در این زمان بیش از همهی مؤمنان است و از طرف دیگر در بالاترین سطح ایمان قرار دارند، لذا به بالاترین عبادت مؤمن که همانا انتظار فرج الهی است، در برترین درجهی آن عمل میکنند.
در احادیث اهل بیت (علیهم السلام)، حضرت مهدی موعود (علیه السلام) علاوه بر اینکه «منتظَر» نامیده شدهاند، عنوان «منتظِر» هم برای ایشان به کار رفته است. یکی از این موارد دعایی است که در روز عید فطر، هنگام خروج از منزل برای ادای نماز عید، خوانده میشود:
اللّهُمَّ صَلِّ عَلی وَلیِّکَ المنتظِر اَمرَک، المنتظِر لِفَرَجِ اَولِیائک. (7)
خدایا، درود بفرست بر ولیّ خودت که در انتظار امر تو در انتظار فرج دوستان تو است.
در این دعای شریف، امام زمان (علیه السلام) منتظر دو چیز معرفّی شدهاند؛ یکی امر خداوند که همان اذن ظهور ایشان است، و دوم فرج و گشایش دوستان خدا که همان مؤمنان هستند. و این دو امر با هم تحقق پیدا میکنند. چون فرج دوستان خداوند - به طور فراگیر و عمومی، نه به صورت خاص و موردی - فقط با اذن خداوند به قیام امام زمان (علیه السلام) - که فرج کلّی است - تحقّق پیدا میکند. و امام (علیه السلام) خود در انتظار این زمان هستند تا هم رفع گرفتاری از شیعیان بشود - که بخش عمدهای از گرفتاریهای خود ایشان است - و هم رفع گرفتاری از خودشان.
در دعایی که امم صادق (علیه السلام) در صبح روز بیست و یکم ماه رمضان، پس از ادای فریضهی صبح در سجده خواندهاند، چنین آمده است:
اَسألک ... أن تُصَلِّیَ علی مُحَمَدٍ (صلی الله علیه وآله و سلم) وَ اَهلِ بَیتِه و أن تأذَنَ لِفَرَجِ مَن بِفَرَجِهِ فَرَجُ أَولیائک و اَصفیائک مِن خلقک. (8)
(خدایا) از تو میخواهم... تا بر حضرت محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) و اهل بیت ایشان درود بفرستی و اجازه فرمایی برای فرج آن که فرج همهی اولیا و برگزیدگانِ تو از آفریدگانت، به فرجِ اوست.
از این حدیث هم میتوان استفاده کرد که فرج همهی مؤمنان - در طول تاریخ، نه فقط در عصر غیبت امام زمان (علیه السلام) - به فرجِ خود امام (علیه السلام) که با اذن پروردگار به ظهور ایشان، انجام میشود، محقّق میگردد.
مورد دیگری در احادیث که اطلاق «منتظِر» به امام (علیه السلام) شده، دعایی است که از ناحیهی مقدس خود حضرت توسط نایب خاص ایشان در زمان غیبت کبری صادر شده است. یکی از عبارات دعا این است:
اللهُمَّ ... ثَبِّتنی علی طاعَةِ ولیِّ امرِک الّذی سَتَرتَه عَن خلقِک فَبِاِذنِک غابَ عَن بَرِیِّتِک و اَمرَکَ یَنتَظِرُ. (9)
خدایا... مرا در اطاعت از ولیّ امر خود که او را از خلق خویش پنهان ساختهای، ثابت قدم بدار. او با اجازهی تو از مخلوقات غایب شده و در انتظارِ امرِ تو است.
نتیجهی نهایی این که امام غایب (علیه السلام) خود از منتظران فرج خویش هستند و با توضیحاتی که ارائه شد، میتوان گفت بالاترین و شدیدترین درجهی انتظار فرج، از آنِ امام «منتظَر» میباشد.
دعای عَبَرات
برای روشن شدن شدّت و نوع گرفتاریهای امام عصر (علیه السلام) خوب است به یکی از دعاهای ایشان به درگاه خداوند، اشاره کنیم که در آن از سوز انتظارِ وصف ناپذیر خود در رفع گرفتاری از مظلومان و مستضعفان و میزان تأثّرات قلبی خویش در زمان غیبت پرده برداشتهاند. این دعا که به دعای «عبرات» - یعنی اشکها - معروف است، (10) با این عبارت آغاز میشود:اللهُمَّ إنّی اَسأَلُکَ یا راحِمَ العَبَراتِ و یا کاشِفَ الزَفَراتِ (الکُرُباتِ).
خدایا، از تو درخواست میکنم؛ ای رحم کنندهی اشکها و ای رفع کنندهی آههای بلند (گرفتاریها).
از آنجا که ابتدای دعا سخن از اشک و آه و گرفتاری است، میتوان فهمید که ایشان دعا را با گریه و ناله شروع کردهاند. در اینجا عباراتی از این دعای سوزناک را به صورت پراکنده نقل میکنیم و دوستداران حضرت را به مطالعهی متن کامل آن سفارش مینماییم. (11)
اِلهی إنّ الأمرَ قد هالَ فَهَوِّنهُ، وَ خَشُنَ فَأَلِنهُ. و إنَّ القلوبَ کاعَت فَطَمِّنها، و النفوسَ ارتاعَت فَسَکِّنها.
إلهی إلهی، تَدارَک اَقداماً زَلَّت و اَفکاراً فی مَهامِهِ الحَیرَةِ ضَلَّت. (12)
خدای من! کار وحشتناک و سخت شده، پس آن را آسان و سهل بگردان. و دلها به اضطراب افتاده است، پس به آنها آرامش بخش. و جانها به ترس و وحشت گرفتار شده، پس آنها را تسکین بخش.
خدای من خدای من، قدمهای لغزیده و افکارِ گم گشته در بیابانهایِ خشکِ سرگردانی را دریاب.
در این عبارات نوع نگرانیهای امام (علیه السلام) و نیز شدّت و سختی آنها کاملاً منعکس شده است.
اَنتَ الّذی لایُخَیِّبُ آمِلُک و لا یُرَدُّ سائِلُکَ.
إلهی إلهی أینَ أینَ رَحمُتُکَ الّتی هی نُصرَةُ المُستَضعفینَ مِنَ الأَنامِ-؟ و أینَ أینَ کِفایَتُک التی هی جُنَّةُ المُستَهدَفینَ لِجَورِ الأَیّامِ؟ اِلیَّ اِلیَّ بها یا ربِّ. نَجِّنی مِنَ القَومِ الظالِمینَ. إنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أنتَ أرحَمُ الراحِمینَ. (13)
(خدایا) تو آن کسی هستی که امیدوارِ به تو ناامید نمیشود و درخواست کنندهی از تو دست خالی بر نمیگردد. خدای من! خدای من! کجاست؟، کجاست رحمت تو که همان یاری مردم ضعیف نگه داشته شده است؟ و کجاست؟، کجاست دستگیری و بینیاز کردنِ تو که همان سپر کسانی است که هدف جور روزگاران قرار گرفتهاند؟ ای پروردگار من! (رحمت و کفایتِ خود را) به من ارزانی دار! مرا از ستمکاران نجات ده. من بدحال و پریشان خاطر شدهام و تو مهربانترین مهربانان هستی.
در این عبارات، حضرت، یاری همهی مستضعفان و نجات همهی مظلومان را - که خود در رأس همهی آنها هستند - از خدا درخواست کردهاند و روشن است که ایشان به سبب استضعافها و ظلمها، چنان رنجور و گرفتار شدهاند که تعبیر «مَسَّنی الضُرّ» را به کار بردهاند (یعنی «من» بَدحال و پریشان خاطر شدهام) و از خداوند نجات «خود» را طلب کردهاند (نَجِّنی). معلوم میشود که هم سختی و گرفتاری انسانهای مظلوم و رنج دیده حقیقتاً گرفتاری امام (علیه السلام) است و هم نجات و خلاصی آنها فرج و نجات امام (علیه السلام) میباشد.
مَولایَ تَری تَحیُّری فی اَمری و تَقَلُّبی فی ضُرّی و انطِوایَ علی حُرقَةِ قَلبی و حَرارَةِ صَدری. فَصَلِّ یا ربِّ عَلی محمدٍ و آل محمدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم) و جُد لی یا ربِّ بما أنتِ أهلُه فَرَجاً و مَخرَجاً. و یَسِّرلی یا رَبِّ نحوَ البُشری مَنهَجاً. (14)
ای مولای من! سرگردانی مرا در کارم و بالا و پایین شدنم را در گرفتاریام و در آمیخته بودنم را با سوز دل و آتش سینهام میبینی. پس ای پروردگار من، بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) درود فرست و به من ای پروردگارم، به شایستگی خود فرج و گشایشی ببخشای. و برایم ای پروردگارم، راهی به سوی بشارت و شادی بگشای.
ملاحظه میشود که امام (علیه السلام) با سوزناکترین عبارات، ناراحتیها و غمهای قلبی خود را اظهار کردهاند. «تقلّب» مطاوعهی «قَلب» است و «قلب» یعنی زیرورو کردن. پس تقلّب به معنای زیرورو شدن و بالا و پایین رفتن است. گرفتاریهای امام ما در حدّی است که به تعبیر خودشان ایشان را در بَدحالی زیرورو میکند و رنجهای ایشان - که همان رنجها و مصائب مظلومان و ستمدیدگان بلکه عمیقتر از آنهاست - به اندازهای عمیق است که قلب مقدّسشان را به آتش کشیده و دل مبارکشان را سوزانده است.
از همه بالاتر تعبیر «تحیّر» است که به معنای سرگردانی میباشد؛ سرگردانی در کار خودشان (فی أمری). کار ایشان چیست؟ کار ایشان رسیدگی و مراقبت و نجات مظلومان و مستضعفان و مؤمنان است. اما این منظور به طور کامل و فراگیر فقط با اذن ظهور از جانب خداوند محقّق میشود. امام (علیه السلام) در حال غیبت، شاهد و ناظر رنجها و مظلومیتهای مردم - خصوصاً شیعیان خود - هستند و از طرفی دارای مقام «قدرة الله» و «یدالله» بودن میباشند. امّا چون هنوز اجازهی الهی برای دستگیری کامل حضرت از گرفتاران داده نشده است و زمان صدور این اجازه هم معلوم نیست، و امام (علیه السلام) هم کاری جز با رضای پروردگار انجام نمیدهند، این است که آن عزیز پردهنشین و کیمیای هستی به تحیّر و سرگشتگی میافتند و تب و تاب ایشان در انتظار اذن خداوند برای ظهور، روز به روز شدیدتر میشود.
البته امام (علیه السلام) در همین زمان هم به قدرت الهی خویش از بسیاری مؤمنانِ در رنج و گرفتاری دستگیری میفرمایند، ولی این مقدار در مقایسه با آنچه در سطح کلّ دنیا میتوانند و قرار است که ان شاءالله انجام دهند، آنقدر نیست که مرهمی بر غمهای بزرگ ایشان باشد.
اگر منظور از «تحیّر» را در عبارات امام (علیه السلام) درست فهمیده باشیم، باید بگوییم که این معنا لازمهی انتظار عمیق و چشم به راهی شدید امام (علیه السلام) نسبت به ظهور و فرج خودشان - که فرج همهی عالم است - میباشد. و اگر به لطف خدا ذرّهای از این سوز و بیتابی شدید مولایمان را حسّ کنیم، آنوقت در مسیر انتظار فرج ایشان آنچنان که شایسته است، قرار میگیریم.
در انتهای این دعا، حضرت چنین عرضه داشتهاند:
یا من یُجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاه، یا کاشفَ ضُرِّ ایُّوبَ، یا راحِمَ عَبرَةِ یَعقوبَ... اِفتَح لی و اَنتَ خیرُ الفاتِحینَ. و الطُف بی یا ربِّ و بِجمیعِ المؤمنینَ و المؤمِناتِ... . (15)
ای کسی که وقتی مضطر تو را بخواند، او را اجابت میکنی، ای برطرف کنندهی گرفتاریِ ایّوب، ای رحم کننده به اشکهای یعقوب... پیروزی نصیب من بگردان، و تو بهترین پیروز کنندگان هستی. و ای پروردگارم، لطف خویش را به من و به همهی مردان و زنان با ایمان ارزدانی دار... .
نتیجهی سخن این است که گرفتاریهای امام زمان (علیه السلام) در زمان غیبت بیش از هر مؤمن دیگری است، و چون بالاترین درجهی ایمان از آنِ خودِ ایشان است، پس در رأس منتظران فرجشان، خود آن وجود مقدّس قرار دارند.
پینوشتها:
1. بحارالانوار ج 102 ص 128.
2. بصائر الدرجات جزء 6 باب 1 ح 15.
3. احتجاج طبرسی ج 2 ص 278.
4. احتجاج طبرسی ج 2 ص 279.
5. احتجاج طبرسی ج 2 ص 289.
6. فضائل الاشهر الثلاثه، کتاب فضائل شهر رمضان ص 105 ح 95.
7. اقبال الاعمال باب 37 ص 284.
8. بحارالانوار ج 98 ص 158.
9. جمال الاسبوع فصل 47 ص 316.
10. این دعای شریف را مرحوم شیخ کفعمی در کتاب «البلد الامین» (ص 333) از حضرت مهدی (علیه السلام) روایت کرده است. همچنین مرحوم سیدبنطاووس در کتاب «مهج الدعوات» این دعا را از دو طریق (ص 605 و 611) نقل کرده که اختلاف زیادی بین دو نسخه به چشم میخورد.
مرحوم میرزا حسین نوری در کتاب «جنةُ المأوی» (ص 221) از قول بعضی از بزرگان نقل کرده که این دعا از حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده است. امّا این ادّعا با متن دعا (مطابق نقل شیخ کفعمی و نسخهی دومِ مرحوم سیّدبن طاووس) سازگار نیست؛ زیرا در آن از امام صادق (علیه السلام) با تعبیر «مولای جعفربن محمد الصّادق» یاد شده است که نمیتواند به خود آن حضرت منسوب باشد. ما بدون این که بخواهیم دربارهی گویندهی دعا اظهارنظر قطعی کنیم، با اعتماد به سخن مرحوم کفعمی که این دعا را از امام زمان (علیه السلام) دانسته، بعضی از عبارات آن را از «البلد الامین» و نسخهی دوم «مهج الدعوات» که در بعضی قسمتها اختلافات جزئی با یکدیگر دارند، نقل میکنیم.
11. البلد الامین ص 333 و مُهَجُ الدعوات ص 611.
12. مهج الدعوات ص 612.
13. مهج الدعوات ص 614.
14. البلد الامین ص 335.
15. البلد الامین ص 336.
بنیهاشمی، سیّدمحمّد؛ (1390)، سلوک منتظران، تهران: مرکز فرهنگی انتشاراتی منیر، چاپ ششم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}