نویسنده: حیدرعلی خان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان

 

Econometrics
‏اقتصادسنجی که معمولاً به معنای کاربرد فنون آماری در مورد داده‌های اقتصادی به منظور کندوکاو در مسائل اقتصادی است، اگر به صورت جامع‌تری تعریف شود می‌تواند کلّ پهنه‌ی مسائل سنجش و اندازه‌گیری را در اقتصاد در برگیرد. چنین تعریفی می‌تواند شامل مسائل عملیاتی‌سازی مفاهیم، آزمودن نظریه‌ها، گردآوری داده‌ها، و ساختن مدل‌های خاص باشد (مدل). هرچند این اصطلاح نخست در قرن بیستم نزد کسانی چون راگنر فریش به کار رفت، سنت رهیافت آماری- ریاضیِ مطالعه‌ی پدیده‌های اجتماعی به حساب سیاسی در قرن هفدهم می‌رسد. خاستگاه اقتصادسنجی در قرن حاضر تلاش‌هایی بود که برای حل وفصل مناقشه‌های نظری میان مارژینالیست‌ها و منتقدان آن‌ها با توسل به آزمون‌های تجربی نظریه‌ی بازده نهایی (مارژینال) درباره‌ی توزیع صورت می‌گرفت، خصوصاً از سوی اقتصاددانانی همچون اچ. ال. مور. مور سعی داشت اعتبار نظریه‌ی کلارک درباره‌ی مزدها را با استفاده از روش‌های همبستگی اثبات کند.
‏از همین گام‌های اولیه و خام بود که اقتصادسنجی با تلاش پیشگامانی نظیر فریش و تینبرگن در اروپا و پژوهشگران بنیاد کولس در ایالت متحده امریکا به رشته‌ی کامل و دقیقی تبدیل شد. پس از جنگ جهانی دوم و با اختراع رایانه‌های پرسرعت این رشته به سرعت گسترش پیدا کرد. امروزه بهتر است درباره‌ی اقتصادسنجی نه به منزله‌ی یک رشته، بلکه به منزله‌ی چند رشته‌ی مختلف سخن بگوییم.
‏در اقتصادسنجی نظری به طور سنتی به ساختن مدل‌های آماری لازم برای آزمون نظریه‌های اقتصادی می‌پردازند. مدل کلاسیک رگرسیون خطی با کندوکاو درباره‌ی نقض مفروضات گوناگون مربوط به عامل خطا بسط و گسترش یافته است. سهم و دستاورد خاص اقتصادسنج‌ها این بوده است که مدل‌های معادلات همزمان را پرورانیده‌اند. کارهای جدیدتر درباره‌ی متغیرهای مستقل کیفی، توزیع گسست‌ها، مدل‌های پویا و چند عنوان دیگر، گستره‌ی اقتصادسنجی نظری را وسیع‌تر ساخته است.
‏با استفاده از این ابزارهای رو به تکامل، بسیاری از قضیه‌های نظری علم اقتصاد، در همه‌ی حوزه‌های این علم، مورد آزمون‌های تجربی قرار گرفته است؛ از نظریه‌ی تقاضای مصرف‌کنندگان و فرضیه‌ی بازار بهره‌ور در اقتصاد خرد گرفته تا آزمون نظریه‌های تعیین نرخ مبادله در اقتصاد بین الملل.
‏از دیگر حوزه‌های مهم رشد اقتصادسنجی، صورت‌بندی و اعتباریابی مدل‌های اقتصاد کلان است. این حوزه با کارهای المر ورکینگ در زمینه‌ی شناسایی منحنی‌های عرضه و تقاضا از روی داده‌های اقتصادی آغاز شد و سپس مرزهای اقتصادسنجی با کارهای فریش و تینبرگن در اروپا به میزان درخور توجهی گسترش یافت. کارهای بعدی در بنیاد کولس که به رهبری مارشاک و کوپمنز انجام گرفت، شالوده‌ی تحلیلی استواری برای برآورد مدل‌های معادلات همزمان فراهم ساخت. برآورد عملی چنین مدل‌هایی در یک اقتصاد واقعی نخستین‌بار به دست کلاین و گلدبرگر انجام گرفت (Klein and Goldberger, 1955) و درکشورهای بسیاری با پیچیدگی و تفصیل بیش‌تر و تعداد معادله‌های زیادتر دنبال شد. در ‏سطح بین‌المللی، این رهیافت به شکل‌گیری پروژه‌ی لینک منتهی شد، گروه مطالعاتی همکاری بین المللی‌ای که در 1968 ‏به منظور ایجاد نظامی از این مدل‌ها آغاز به کار کرد. مدل‌های لینک شامل مدل‌های تجارت ملّی، منطقه‌ای و جهانی است.
‏آر. ئی. لوکاس اخیراً خاطرنشان ساخته است که پارامترهای چنین مدل‌هایی در نتیجه‌ی اعلام سیاست‌ها تغییر خواهد کرد. این مطلب به لحاظ نظری کاملاً درست و معتبر است اما ربط و مناسبت آن برای مدل‌های اقتصاد کلان، در عمل، مسئله‌ای تجربی است. بسیاری از مدل‌های جدید و فعلی تجسم فرض چشمداشت‌های عقلانی است که ماث و لوکاس مطرح کرده‌اند. سیمس طرفدار رهیافت دیگری است که در آن از فنون تجربه‌گرایانه‌ای نظیر روش‌های اتورگرسیون بُرداری استفاده می‌شود.
‏اقتصادسنج‌های انگلیسی نظیر هندری به شیوه‌ی متفاوتی مسائل مربوط به مفروض گرفتن برون‌زایی را در حلّ مسائل شناسایی مدل‌های اقتصاد کلان تصدیق می‌کنند. با این حال، هندری ارزش اقتصادسنجی را برای آزمون نظریه‌های اقتصادی نیز قبول دارد. کارهایی را که او در این زمینه انجام داده می‌توان تحت عنوان روش‌های گزینش مدل دسته‌بندی کرد.
‏در حیطه‌ی گزینش مدل و به طورکلّی در رهیافت اقتصادسنجی، رهیافت بیزی رقیبی برای رهیافت‌های کلاسیک فوق‌الذکر بوده است. رهیافت بیزی برخلاف رهیافت کلاسیک با این مسئله سروکار دارد که اطلاعات جدید چگونه عقاید پژوهشگر را درباره‌ی مقدار پارامترها تصحیح می‌کند. این رهیافت لزوم توجیه روش برآورد را نیز منتفی می‌کند چون به مفهوم کلاسیک عمل امر برآوردکننده در نمونه‌های مکرر فرضی متوسل می‌شود. درهرحال، پذیرش رهیافت بیزی به لحاظ فلسفی ما را به دیدگاه ذهن‌گرایانه‌ی احتمالات ملتزم می‌کند که با دیدگاه عین‌گرایانه‌ی احتمالات که حاصل ویژگی‌های جهان و مستقل از مشاهده‌گر است، تقابل دارد. بنابراین، رهیافت کلاسیک با رهیافت بیزی ملزومات هستی شناختی مغایر و متضادی دارند.
با توجه به تنوّع دستاوردها و دیدگاه‌های اقتصادسنجی مدرن، هرگونه خلاصه و ساده‌سازی احتمالاً گمراه‌کننده خواهد بود. در زمان حاضر چندین جریان جدید شروع به درک و تصدیق نیاز به تولید داده‌های بیش‌تر، آزمون‌های تشخیصی، در نظرگرفتن درجات باور و استفاده از مدل‌های تشخیص محدودیت داده‌ها کرده‌اند. درعین‌حال، بر مدل‌سازی‌های غیرخطی و پویا نیز تأکید بیش‌تری می‌شود.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول