بچه هاي ما بايد تربيت قرآني بشوند

نويسنده:رضا نباتي
امروزه از آموزش و يادگيري به عنوان يك رويداد فرهنگي- آن هم از نوع پيچيده- ياد مي شود. آموزش و يادگيري در بستري از باورهاي فرهنگي اتفاق مي افتد و نتيجه اي هم كه ارائه مي كند خود يك رخداد فرهنگي است. اين مسئله فقط به حوزه علوم انساني مربوط نمي شود. بلكه ساير حوزه هاي معرفتي از جمله علوم تجربي، علوم رياضي و... نيز در تقابل با چنين فرهنگي اتفاق مي افتد. اين وضعيت درمشرق زمين، بسيار تعيين كننده تر از كشورهاي غربي است. زيرا توجه به عرفان و ادبيات و باورهاي مذهبي بيش از توجه به مباحث فلسفه، ريشه در مسائل مختلف از جمله نظام هاي خانواده و آموزش و پرورش دارد. البته امروز ديگر كمتر متخصص تعليم و تربيتي پيدا مي شود كه قائل به وجود علم محض است. چرا كه هر علمي مسلما يك ماهيت و رويه فرهنگي دارد. هرچند كه آشكار نباشد. بي سبب نيست كه در كشورما بسياري از فعاليت هاي آموزشي، آنچنان كه بايد، كارآمد و اثربخش واقع نمي شود. زيرا هنوز قبول اين باور كه امر آموزش يك رخداد فرهنگي است و نه به يك باره بلكه در طول زمان شكل گرفته و شبكه محكمي از باورها و پيش فرض ها را تشكيل مي دهد، چندان مورد قبول و توجه متوليان تعليم و تربيت واقع نشده است.
يكي از دلايل كندي «توليد علم» در كشورهاي درحال توسعه، عقب ماندگي آموزش و پرورش آشكار، نسبت به آموزش و پرورش پنهان است. اين مسئله «شكاف آموزشي» را در پي دارد. درحال حاضر اين شكاف آموزشي در گسترش فعاليتهاي مختلف آموزشي و پرورشي كشور به وضوح ديده مي شود. هنوز بسياري از معلمان، وظيفه نظام آموزش و پرورش را صرفا انتقال يك سري اطلاعات و قواعد نظري و بعضي از فنون و مهارت هاي عملي به فراگيران تلقي مي كنند و در برابر ارائه هرگونه نظريه جديدي از خود عكس العمل منفي نشان مي دهند.
از اصول اساسي سند چشم انداز بيست ساله كشور، توجه جدي به «توليد علم» است. با كمال تاسف بايد گفت: «هنوز هم به جاي مفاهيم تربيتي اين موضوعات و محتواهاي كتاب هاي درسي هستند كه درعرصه هاي مختلف آموزشي و پرورشي تعيين كننده هستند و پذيرش اين مسئله كه از برنامه هاي آموزشي و درسي ديگري كه از راه هاي ساده تر و در زمان كمتر اتفاق مي افتد و از نتيجه با كيفيت تري هم برخوردار است نيز مي توان بهره گرفت؛ و يا آن كه بين اهداف و اصول آموزشي و انتظارات جامعه اسلامي بايد نسبت مناسبي اتخاذ كرد؛ و اينكه دربسياري از موارد تغييرات نسبي و تغييرات كلي اجتناب ناپذير است براي عده اي قابل قبول و حتي خوشايند نيست. بديهي است در بستر چنين شكاف آموزشي، توليد علم، رشد چنداني نخواهد داشت و عواقب اين روند نيز چيزي جز تحجرگرايي علمي از يك سو و كناركشيدن افراد خوش فكر و علاقمند و دلسوز از مشاركت درعرصه آموزش و پرورش ازسوي ديگر، نخواهدبود.
به نظر مي رسد متوليان تعليم و تربيت كشور به جاي تثبيت وضعيت فعلي بايد به استقبال تغييرات مثبت و ارزش مدار بروند. زمان آن فرا رسيده است تا با تأمل جدي در شيوه هاي كهن از شيوه هاي آموزش سنتي، پلي به شيوه هاي نوين زده و با توجه به «فرهنگ آموزش» شكاف آموزشي را پر كرد. تجربه ثابت كرده است هرگاه تغييرات به صورت نسبي و به مرور انجام نشود، در درازمدت اصل مسئله و حتي بخشي از جامعه را دچار بحران مي كند. دستور امام راحل در دهه اول انقلاب اسلامي مبني بر تغيير بنيادين نظام آموزشي و رهنمودهاي مقام معظم رهبري درسال هاي اخير درباره تحول در آموزش و پرورش به تنهايي خود گوياي اين مدعا است و زمينه مناسب را براي اين گونه تغييرات فراهم كرده است.
دراين ميان توجه به فرهنگ آموزش قرآن مي تواند راه كاري فراتر از اصلاح باشد و طبق فرمايش مقام معظم رهبري نقطه آغاز تحول قرارگيرد. قرآن كريم هم خود، شاهد اين مدعااست و هم امركننده به چنين رويكردي است. صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون (رنگ خدايي بپذيريد. چه رنگي از رنگ خدايي بهتر است؟ و ما تنها او را عبادت مي كنيم...) (بقره138.)
آموزش و يادگيري عبارت است از مجموعه اي از اطلاعات، مهارت ها و نگرش ها كه ازطريق فرآيند برنامه هاي آموزشي و درسي به ذهن دانش آموزان وارد مي شود. اما تربيت نتيجه و خروجي آموزش و پرورش است. آنچه كه در آموزش و پرورش كشور ما مهجور است تربيت اسلامي است. تا زماني كه درس قرآن به عنوان شهروند شماره دو و سه به حساب مي آيد، توجه به تربيت اسلامي بي مفهوم است و همانطور كه قرآن كريم وظيفه پيامبر را اينچنين مشخص كرده است: «هوالذي بعث في الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب والحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين» (خداوند كسي است كه درميان جمعيت درس نخوانده، رسولي از خودشان برانگيخت كه آياتش را براي آنها مي خواند و آنها را تزكيه مي كند و به آنان كتاب (قرآن) مي آموزد و مسلماً قبل از آن در گمراهي آشكاري بودند. سوره جمعه.2)، وظيفه اصلي نظام آموزش و پرورش نيز بايد دراين زمينه، برنامه ريزي، سازماندهي، اجرا و ارزش يابي براساس محوريت اهداف، اصول و روش هاي ارائه شده در قرآم كريم براي هدايت همه انسانها باشد.
مؤسس و معمار بزرگ مدرسه انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) دراين باره فرموده اند: «بچه هاي ما بايد تربيت قرآني بشوند.» و نيز مقام معظم رهبري در روزمعلم سال1385 بيان كردند كه: «قرآن حقيقتا درآموزش و پرورش مهجور است... انتظار اين بود كه كار كارستاني در آموزش و پرورش درباره قرآن بشود... قرآن بايد در آموزش و پرورش نهادينه شود... جاي قرآن در آموزش و پرورش خالي است... ما نيازمند تحول در آموزش و پرورش هستيم.»
توانايي صحيح خواني قرآن كريم و درك و فهم آيات و عبارات ساده و پركاربرد آن توسط برنامه درسي قرآن محقق مي شود اما به دليل عدم كاربست همين معلومات و مهارتها در ساير دروس وفعاليتهاي آموزشي و پرورشي باعث كاهش آن نيز مي شود. به همين دليل توجه به فرهنگ آموزش قرآن بسيار جدي است. جلوه هاي فرهنگ آموزش در آيات شريفه قرآن كريم و روايات معصومين عليهم السلام فراوان است اما متخصصاني كه هم مباني و مبادي تعليم و تربيت اسلامي و هم مسائل آموزش و پرورش از قبيل مفاهيمي همچون روانشناسي رشد و روش هاي يادگيري و... را به طور كامل بشناسند، انگشت شمارند و نيز فضاي مناسب براي فعاليت آنان در نظام آموزش و پرورش به چشم نمي خورد.
به عنوان مثال در باب توجه قرآن به فرهنگ آموزش مي توان به آيات 84 تا 05 سوره روم اشاره كرد . وقتي مراحل تشكيل ابر و حركت آن و بارش باران و زنده شدن زمين را بيان مي كند، بلافاصله زنده شدن انسان در قيامت را متذكر مي شود. اين يك نوع از توجه به فرهنگ آموزش است.
هم چنين همه ما مثل معروف «رطب خورده منع رطب كي كند؟» را شنيده ايم. پيامبر اعظم(ص) زماني كه خودشان خرما خورده اند، از نصيحت كودكي كه مادرش از ايشان درخواست نصيحت كودكش را دارد، خودداري كرده و اين كار را به روز بعد موكول مي كند. اين هم نوعي توجه به فرهنگ آموزش است.
مثال ديگر اين كه همه ما نماز مي خوانيم، زيرا از همان كودكي وقتي چشم باز كرديم پدر و مادرمان را در حال نماز خواندن ديديم؛ همه ما روزه مي گيريم، زيرا از همان كودكي وقتي چشممان را بازكرديم پدر و مادرمان را بر سر سفره سحري ديديم، در حالي كه راديو دعاي سحر را زمزمه مي كرد. اما به راستي چند بار چشممان را باز كرديم و پدر و مادرمان را مشغول خواندن قرآن ديديم؟ بي سبب نيست كه امروز فرهنگ تلاوت روزانه قرآن كريم در زندگي ما جايي ندارد. اگر فرزندان ما، والدين خود را در حال تلاوت روزانه قرآن نبينند، آيا مي توان از آنها توقع داشت كه با قرآن انس مستمر داشته باشند و قرآن جزئي از فرهنگ زندگي آنها بشود؟ به نظر مي رسد ناكارآمدي نظام آموزشي كشور منبعث از همين مسئله باشد.
متأسفانه بايد گفت كه نظام فعلي آموزش و پرورش كشور، ناخواسته به ترسيم كاريكاتوري از تعليم و تربيت پرداخته است تا ارائه شكل واقعي آن. به عنوان مثال در آموزش معارف ديني توجه به صيرورت (شدن) تعليم و تربيت به عنوان انتظار تربيت ديني از نظام آموزش و پرورش كشور توجه لازم صورت نگرفته است. از اين رو معلم در كلاس درس ديني به كودكان نماز ياد مي دهد، اما آنان را نمازخوان بار نمي آورد. از نشانه هاي چنين آموزشي اين است كه كمتر مدرسه اي را مي توان پيدا كرد كه به جز مربي پرورشي، حداقل سه نفر معلم در صف نماز جماعت آن حاضر باشند. و يا كشوري كه داعيه دار تعليم و تربيت اسلامي است اما اين كار خطير را تنها به معلم ديني و قرآن و مربي پرورشي بسپارد و بقيه معلمان و كتاب هاي درسي اندك توجهي به اين مسئله خطير نداشته باشند. تنها يكي از شاهدان اين مدعا جدايي حوزه معاونت پرورشي از ديگر معاونت ها و دفاتر آموزشي عمومي و پژوهشي است.
يكي از مقدمات توجه به فرهنگ آموزش قرآن، پرداختن به «تربيت خود» است. در تربيت نيروي انساني كارآمد، قبل از آن كه به ارتقاء صلاحيت هاي حرفه اي او توجه شود بايد ابتدا اين مسئله برنامه ريزي شود كه چگونه مي توان ايمان و اعتقاد آنان را نسبت به فرايند و نتايج مسئله مذكور افزايش داد تا انگيزه لازم در ايشان مضاعف شود. اين فرهنگ آموزش بايد مورد عنايت ويژه برنامه ريزان نظام تعليم و تربيت كشور قرار گيرد و سپس در حوزه هاي مختلف تربيتي و مؤلفه ها و اجزاء و عناصر برنامه هاي آموزشي و درسي آموزش و پرورش متجلي شود. در حال حاضر بخش هاي مختلف حوزه ستادي آموزش و پرورش از جمله سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي، دفتر برنامه ريزي و تاليف كتب درسي، معاونت آموزش و پرورش عمومي، دفتر آموزش و پرورش ابتدايي، دفتر آموزش و ارتقاء صلاحيت هاي حرفه اي معلمان و... به دليل نداشتن چنين رويكردي توفيق چنداني ندارد و مصداق اين ابيات است كه: از كوزه همان برون تراود كه در اوست.
نتايج كنوني هم حاصل برنامه ريزي ها و اقدامات متوليان و مجريان قبلي حتي حوزه معاونت پرورشي است. هرچند كه تغييراتي را نيز در سال هاي اخير در اين حوزه شاهد بوده ايم، اما اصل اين نوع تفكر به خوبي در مديريت هاي اجرايي نمايان است.
اسلام تنها ديني است كه بزرگ ترين معجزه اش قرآن؛ نام كتابش، خواندني (قرآن)؛ اولين دستورش، بخوان؛ و والاترين رسالت پيامبرش(ص) تعليم و تربيت بر اساس قرآن و حكمت است. بازگشت به فرهنگ آموزش قرآن و استخراج مباني و مبادي حكمت تعليم و تربيت اسلامي از آيات قرآن كريم و معارف ائمه معصومين عليهم السلام به عنوان قطب نما و سند آموزش و پرورش، چراغ راه و كشتي نجات نسل امروز و فرداي انقلاب اسلامي مي توانند باشد؛ و در اين سند نه فقط به شناخت فلسفي بسنده نمي شود، بلكه به كشف و يقين و سپس رسيدن به لقاء الهي در تمام مراحل تعليم و تربيت توجه مي شود. در پرتو چنين رويكردي مي توان به آسيب شناسي و نقد و بررسي نظام آموزش و پرورش كشور پرداخت و به شيوه هاي اصلاح ساختارهاي آموزشي، پرورشي، اداري و... هم چنين تدوين سند ملي و راهنماي برنامه هاي درسي و تأليف كتب درسي و آموزشي اقدام كرد و از اين طريق به ارائه تصويري مناسب از الگوي متعالي تعليم و تربيت اسلامي نائل آمد.
براي تحقق چنين هدف والايي، مهم ترين ويژگي وزير آموزش و پرورش، بايد اين باشد كه قاطبه معلمان، او را به عنوان صاحب نظري برجسته در تعليم و تربيت اسلامي قبول داشته باشند. چرا كه طبق فرمايش مقام معظم رهبري: «آينده انقلاب اسلامي در دست معلمان آموزش و پرورش است.» و «آموزش و پرورش قاعده و محور انقلاب اسلامي است.» و قطعاً آموزش و پرورش نيز «كلاس درس» است. حرم مقدسي كه نور پرفروغ فرهنگ تعليم و تربيت اسلامي در آن متبلور و از آن جا در اجتماع منتشر مي شود. گذشته نشانگر اين واقعيت تلخ است كه همواره اغلب برنامه ريزي ها، تا پشت در كلاس پيش مي رود و كمتر فرصت ورود به داخل كلاس درس را پيدا مي كند. و افسوس كه دانش آموز و معلم و كلاس درس، هر سه فراموش شدگان هميشگي آموزش و پرورش اند.
با توجه به آنچه گفته شد، اميد است نقطه آغازين تحول در آموزش و پرورش كشور، توجه به احياء «فرهنگ آموزش قرآن» با استعانت از اين جمله حكيمانه امام خميني(ره) به عنوان شعار اصلي نظام تعليم و تربيت اسلامي باشد، كه فرمودند: «بچه هاي ما بايد تربيت قرآني بشوند.»