نویسنده: پیتر نولَن
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
 

Labour Market
بازارکار مفهومی ‌انتزاعی است که برای توصیف نظم و ترتیبات نهادی گوناگونی به کار‌ می‌رود که نحوه‌ی توزیع و قیمت خدمات کاری را در اقتصادهای ‌سرمایه‌داری‌ هدایت‌ می‌کنند. اقتصاددانان غالباً از تمثیل بازار میوه استفاده‌ می‌کنند تا ساختار و طرز کار بازار کار را تشریح کنند. کار درست مانند سیب و گلابی با وجود شرایط رقابتی خرید و فروش‌ می‌شود و دستمزد آن نیز با تعامل میان عرضه و تقاضا تعیین می‌شود. این مثال با وجود سهولت درک و کاربرد فراوانش به عنوان معیار مفهومی، چندین ویژگی متمایز قرارداد کار را عیان ‌نمی‌سازد.
مهم‌تر از همه ‌این‌که دستمزد به‌ ازای توانایی‌های جسمی ‌و ذهنی کارگران به آن‌ها داده‌ می‌شود و نه در مقابل کمیت یا کیفیت معین محصول نهایی. نیروی مولد کار از طریق فرایند کار جمعی و پس از تدارک نیروی انسانی لازم، به صورت اجتماعی تعیین می‌شود. به بیان دیگر، رابطه‌ی میان دستمزدها وکار نه در بازار کار بلکه در محلّ کار و در چارچوب مجموعه‌ی خاصی از روابط اجتماعی تعیین می‌شود که فراتر از نیروهای عرضه و تقاضا هستند. عموماً، سازماندهی محلّ کار بر اساس ساختاری سلسله مراتبی است که در آن کارفرمایان بر کارگران نظارت و اقتدار اعمال‌ می‌کنند.
مقایسه‌ی بازار کار با بازار میوه ‌این واقعیت را نیز‌ می‌پوشاند که نهادهای بازار کار خصوصیت تاریخی دارند. در جوامع پیشاسرمایه‌داری تجارت محصولات کار کاملاً پا گرفته بود، ولی بازاری برای خدمات کاری به وجود نیامد تا وقتی که نظم فئودالی و قید و بندهای آن برای تحرک نیروی کار از میان برداشته شد. کار مزدی از سده‌ی شانزدهم به بعد در مراکز صنعتی شهری و روستایی به سرعت رشد کرد. رشد این نوع کار با نهضت حصارکشی که توده‌ی جمعیت را از دسترسی مستقیم به زمین و وسایل امرار معاش باز می‌داشت، شتاب گرفت و مردم را برای معاش خود به مشاغل مزددار در نظام نوظهور کارخانه‌ها وابسته کرد.
این رشد و توسعه‌ی تاریخی بازارهای کار تحت تأثیر تعامل میان دولت و نهادهای کارگران و کارفرمایان قرار داشته است. مثلاً در اواسط سده‌ی نوزدهم دولت با تصویب قوانین کارخانه‌ها مقرراتی برای استخدام و استفاده از کارگران تعیین کرد که به‌ کارگیری کارگران زن و کودک و هم‌چنین طول ساعات کار در روز را محدود‌ می‌کرد. ازجمله مثال‌های دیگر و اخیرتر درباره‌ی مداخله‌ی دولت در بازار کار تلاش برای شکل دادن به فرایند تعیین مزد از طریق سیاست‌گذاری در مورد درآمدها، و مداخله در روابط قدرت میان کارگران و کارفرمایان از طریق اجرای قوانین اشتغال و اتحادیه‌های کارگری است.
یکی از ویژگی‌های نهادی اصلی در رابطه‌ی مزد- کار در قرن بیستم پیدایش بازار کار داخلی بوده است. بازار داخلی که به معنای توصیف مشروح وظایف کاری، پرداخت‌ها و نظام ترفیع شغلی است عموماً در سازمان‌های بزرگ یافت‌ می‌شود؛ بازار داخلی ابتدا در شرکت‌های امریکایی شکل گرفت تا از رشد اتحادیه‌های کارگری جلوگیری کند. همه‌ی کارکنان در سازمان‌های خود‌ می‌توانستند از پیشرفت شغلی برخوردار باشند و حقوق و مقام آن‌ها رفته‌رفته بالاتر برود، و در عوض تعهد و وفاداری زیاد به شرکت از آن‌ها انتظار‌ می‌رفت. به عبارت دیگر، کارکردهای اصلی بازارکار به صورت فزاینده‌ای به داخل سازمان‌ها انتقال‌ می‌یافت و به تغییر مرزهای میان بازار و سازمان‌ها منجر‌ می‌شد. اهمیت روبه رشد بازار کار داخلی برای نظام‌های اشتغال به صورت گسترده‌ای در آثار پژوهشی مربوط به ‌این موضوع ثبت شده است، و اکنون نقطه‌ی شروعی برای تحلیل بیکاری، نابرابری و تبعیض در بازار کار و مدیریت و توسعه‌ی نیروی انسانی فراهم آورده است.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول