نويسنده: محمدرئوف مرادي

اکنون مفاهيم وابسته به فرهنگ را بيشتر از نگاه گوناگوني فرهنگ مي نگرند، مقوله اي که بتازگي جايگزين اصطلاح خصوصيات يا استثنائات فرهنگي شده است.
توجه به مقوله فرهنگ و ارتباط آن با اقتصاد زماني فزوني يافت که موج جهاني شدن، گام هاي نخستين خود را در عرصه بين المللي برمي داشت، يعني سال هاي واپسين دهه 80 و 90 قرن بيستم که در آن سال ها، شاهد اتفاقات مهمي چون اتمام دوران جنگ سرد و فروپاشي اتحاد جماهير شوروي بوديم. مفهومي که متکي بر کمرنگ شدن مرزهاي اقتصادي و تجارت و بازگشت مجدد به اقتصاد بازار و اعتماد مجدد به سرمايه و منابع خصوصي، با اتکا به سازمان هاي بزرگ مالي و اقتصادي همچون بانک جهاني و صندوق جهاني پول بوده است. دستيابي به بازارهاي کشورهاي کمتر توسعه يافته به بهانه کاهش هزينه هاي توليد و افزايش سطح استاندارد زندگي، چالش هايي چون گسترش بي عدالتي در درون و خارج از مرزهاي جغرافيايي کشورها، عدم ثبات در بازارهاي مالي (نمونه مناسب، سقوط ناگهاني سهام در کشورهاي آسياي جنوب شرقي در دهه 90 ميلادي بود) و بالاخره خطرات زيست محيطي را خلق کرده است (جلوه اين نگراني، جلسه فوق العاده کشورهاي اعضاي سازمان ملل متحد با هدف ارائه نقشه راه به منظور کاهش آلودگي هاي ناشي از توليدات انبوه صنعتي در دسامبر 2007 در «بالي» اندونزي است).
فرآيند جهاني سازي نه تنها گشودن تجارت جهاني، توسعه ابزارهاي رسانه اي، بين المللي کردن بازارهاي مالي، افزايش اهميت نقش شرکت هاي چندمليتي (M.N.C.S)، قابليت تحرک و جابه جايي انسان ها، کالاها، سرمايه ها، اطلاعات و ايده هاست، بلکه گسترش بيماري ها و انبوهي جمعيت ها را نيز در برمي گيرد. با در نظر گرفتن واقعيتي به نام جهاني سازي و تاثيرات گسترده و عميق آن، اهميت پرداختن به مقوله اقتصاد و فرهنگ، ارتباط و تعامل اين دو مفهوم با يکديگر را بيشتر نشان مي دهد، چگونه سيستم هاي اقتصادي منابع مستقل براي معاني فرهنگي مي شوند؟ چگونه ابزارهاي جديد رسانه اي همچون اينترنت، موبايل و غيره مي تواند در شکل گيري، تقويت يا تضعيف هويت فرهنگي جامعه نقش ايفا کند؟ چگونه بنگاه هاي اقتصادي با به کارگيري هويت فرهنگي سعي در ايجاد انگيزه در کارکنان خود دارند؟ از سوي ديگر، تاثيرات فرهنگ بر اقتصاد چيست؟ چگونه فاکتورهاي فرهنگي بر تصميمات خريد مصرف کنندگان تاثيرگذار است؟ رابطه اخلاق کار و فرهنگ جامعه به چه صورت است؟ چگونه مي توان با استفاده از چارچوب هاي فرهنگي در جهت بهينه سازي الگوهاي مصرف و توليد در اقتصاد گام برداشت؟ چگونه رستوران هاي زنجيره اي مک دونالد مي توانند در دور دست ترين نقاط دنيا، انتخاب هاي غذايي و ذائقه مشتريان خود را به سوي محصولات خود تغيير دهند؟ اين تاثير و تاثر اقتصاد و فرهنگ در دو قسمت بررسي مي شود.
الف: تاثيرگذاري فرهنگ بر اقتصاد‏
مديريت ژاپني به گونه اي بارز، جلوه اي از فنون و اصول مديريتي را به جهان عرضه کرده است که در بسياري از موارد تحولات شگرفي در صنعت و خدمات ايجاد کرده است؛ مفاهيمي چون مديريت جامع کيفيت (T.Q.M) يکي از نمونه هاي اين نگرش هاست. به نظر مي رسد اين مفاهيم اقتصادي و مديريت برخاسته از نگرشي است که نشات گرفته از مولفه هاي فرهنگي ژاپن و فلسفه شينتوئيسم است؛ مسوول شمردن افراد در مقابل وظايف محوله اقتصادي، اقتصادي رفتار کردن و نهادينه کردن کيفيت به عنوان فرهنگ کار ژاپني، امروزه در قالب تئوري هاي جديد مديريت مطرح مي شود. تحقيقات نشان مي دهد ارزش هاي اساسي اخلاقي در سيستم هاي کسب و کار ژاپني، تحت تاثير سنت هاي مذهبي و فلسفي اخلاق شينتو، اخلاق کنفوسيوسي و اخلاق بودايي است؛ البته، همه اين مفاهيم را مي توان در مفهوم «اخلاق ترقي روزافزون» شينتوئيسم خلاصه نمود. از ديگر نمونه هاي مناسب تاثيرگذاري فرهنگ بر اقتصاد را مي توان تغيير نگرش به اخلاق کار در زمان ظهور پروتستانيسم در اروپا دانست ؛ با پايان قرون وسطي و خاتمه تسلط کليساي کاتوليک که همراه با نخوت و افول اقتصادي براي اروپا به مدت صد سال بود، فرهنگ کار پروتستاني مفهومي جديد از کار را در اروپا به نمايش گذاشت؛ تغيير در فرهنگ (برخاسته از تغيير در آموزه هاي ديني)، نيروي کار مادي گرا، تعالي گرا و متمرکز بر کار را خلق کرد که زمينه ساز ايجاد انقلاب صنعتي و تحولات اقتصادي پس از آن شد.نهضت پروتستانيسم که از آن به عنوان «رفرماسيون» نام مي برند داراي دو شاخه بود، «لوتريسم» و «کالوينيسم»؛ مباحث اقتصادي مرتبط با مفهوم کار بيشتر متاثر از شاخه دوم يعني کالوينيسم است؛ برخلاف قرون وسطي، کالوين، منافع حاصله از داد و ستد مانند دستمزد، اجاره و بهره منصفانه را مجاز شمرده و ثروت و مال را ناشي از بذل و احسان الهي دانسته است. به اين ترتيب زيرساخت هاي فکري اجتماع و به طور خاص تغيير در فرهنگ، زمينه گسترش و توسعه نظام سرمايه داري را فراهم کرد.ديويد مک دلاند، دانشمند امريکايي در دهه 30 تا 50 ميلادي (1930-1950)مطالعات جالبي در زمينه فرهنگ بر اوضاع اقتصادي جوامع مختلف انجام داد.
ب: تاثيرگذاري اقتصاد بر فرهنگ
شايد بتوان مهمترين جلوه تاثيرگذاري اقتصاد بر فرهنگ را تاثيرات مثبت و منفي جهاني شدن اقتصاد بر فرهنگ هاي بومي برشمرد. ورود غول هاي چندمليتي به سرزمين هاي با فرهنگ غني و بومي، تاثيرات غيرقابل انکاري را بر عناصر شکل دهنده فرهنگ جوامع مي گذارد تاثير رستوران هاي زنجيره اي مک دونالد بر فرهنگ هاي مصرفي و الگوي غذاي خانواده ها، تاثير حضور شرکت هاي چندمليتي پوشاک و تغيير الگوي پوشش و کمرنگ شدن علاقه به پوشش هاي بومي تحت تاثير تبليغات جذاب و رسانه هاي قدرتمند، اثرگذاري محصولات رسانه اي در قالب شبکه هاي مخصوص جوانان (بهترين مثال شبکه M.T.Vامريکاست) بر الگوهاي رفتار و هنجارهاي جوانان و حتي ديگر اقشار و گروه هاي سنتي، همگي از نمونه هاي بارز تاثيرات تحولات اقتصادي بر فرهنگ هاي بومي است. رسانه به عنوان ابزار اين تاثيرگذاري، نقش مهمي را ايفا مي کند. تبليغات پرهزينه و مسحورکننده، روش هاي خلاقانه جذب مخاطب، هدف قرار دادن جوانان، تحقير فرهنگ هاي بومي در قالب برتري شهروندان جوامع پيشرفته بر شهروندان جوامع کمتر توسعه يافته (زيبايي ظاهري و هوش و ثروت بيشتر) با توليد محصولات سينمايي و غيره را مي توان نمودهاي تسلط اقتصادي فرهنگي جوامع توسعه يافته دانست. تا زماني که الگوي غذايي مردم شهري در فيليپين تغيير نکند، شعبه مک دونالد در آن شهر از نظر اقتصادي سودده نيست. غول هاي پوشاک زماني مي توانند فعاليت هاي خود را بيش از پيش تغيير دهند که خود تعيين کننده نحوه پوشش جامعه هدف باشند. ارائه مدهاي جديد و تاکيد بر مقبول افتادن اين مدها را به عنوان هنجار در قالب تبليغات رسانه اي، پوشش برحسب مد را جايگزين پوشش مبتني بر الگوهاي فرهنگي کرده اند. در اين ميان جادوي سازمان يافته تبليغات مدرن که انتخاب ها را تحت الشعاع قرار مي دهد، از اهميت اساسي برخوردار است.
اقتصاد و فرهنگ اسلامي -ايراني
ضرورت شتاب گرفتن رشد و توسعه اقتصادي کشور مبتني بر اجراي عدالت اجتماعي و فقرزدايي در چارچوب چشم انداز 20 ساله و سياست هاي کلي اصل 44 و همچنين اجراي برنامه چهارم توسعه و تاکيد مسوولان نظام بويژه رهبر معظم انقلاب بر ايجاد نظام مهندسي فرهنگي در جامعه اهميت رابطه اقتصاد و فرهنگ و تاثير متقابل اين دو مقوله را در زمينه اصلاح مديريت ها و ازدياد بهره وري در اقتصاد بر مبناي فرهنگ ناب اسلامي محرز مي کند. در تفکرات منتج از انقلاب اسلامي، فرهنگ به عنوان مقوله اي صرفا ذهني و جدا از ديگر شقوق زندگي بشر تلقي نمي شود. بلکه فرهنگ ظرفي است که مظروف آن تمام زواياي زندگي انسان اعم از اقتصاد و سياست را در برمي گيرد و از اين روست که رهبر کبير انقلاب، امام راحل ره فرآيند اصلاح يک مملکت را اصلاح فرهنگ آن دانسته اند و همواره تلاش وافري در جهتگيري، سياستگذاري و اجراي اين امور داشتند و بر اين اعتقاد بودند که تا فرهنگ يک مملکت اصلاح نشود و ملت ها از نظر فرهنگي به باور قلبي براي رشد و توسعه نرسند، گام بيهوده برمي دارند. بنابراين دستورات امام ره ابتدا امر به تشکيل ستاد انقلاب فرهنگي و پس از آن شوراي عالي فرهنگي دادند.
ماکسيم رودتسون، جامعه شناس فرانسوي معتقد است: اسلام تمام خصوصياتي را که مذهب پروتستان دارد، داراست. اسلام دين عمل است و پيروان خود را به کار و کوشش دعوت مي کند. اصالت فرد در اسلام به عنوان عضوي از جامعه اسلامي و بنده خداوند داراي اهميت است و مالکيت فردي در اين دين شريف داراي حرمت است. کسب سود و سرمايه در قالب متعارف محترم شمرده مي شود و فعاليت هاي اقتصادي در چارچوب مفهومي، با عنوان عدالت، ساختار مي يابد. برخلاف پروتستانيسم، حقوق و قوانين فردي و اجتماعي در اسلام در بدو ظهور آن به گونه اي مدون ارائه شد. فرهنگ اسلامي تمام خصوصياتي را که دربرگيرنده اقتصادي پيشرفته و توسعه يافته است، داراست. اگر 3 بعد جامعه را سياست، فرهنگ و اقتصاد بدانيم، سياست عبارت است از نظام تمايلات و گرايش ها، فرهنگ، نظام مفاهيم و علوم است و بالاخره اقتصاد و نظام عملکردها و ابزارسازي هاي عيني خواهد بود. با وقوع انقلاب اسلامي و پس از پالايش ساختارهاي سياسي گام بعدي انقلاب در جهت نيل به تمدن و فرهنگ اسلامي و مدينه فاضله اسلامي (مدينه النبي) بود که در آن انسان و شان او محفوظ باشد و در اين خصوص با ايجاد نهادها و هنجارهايي ضمن توجه به تامين رفاه و آسايش مادي افراد جامعه، ارزش هاي معنوي و ديني همچون ايثار، انفاق، گذشت و فداکاري و ديگر ارزش هاي موصوف را هرچه بيشتر تامين و ترويج کنند. چنان که مي دانيم، انسان از منظر نظام غرب و غربيون، موجودي است همواره اقتصادي که دائما در نسبت منابع و فرصت ها، سعي در بهينه کردن منافع خويش دارد. اين قضيه در ديگر ساختارها نيز مصداق دارد. از جمله ساختار آموزش و پرورش ، منابع و مناسبت هاي اجتماعي و... توليد و ارائه ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي متناسب با انقلاب جز با تحول بنيادين در عرضه مفاهيم اطلاعات و علوم محقق نخواهد شد. آثار اين تحول در جبهه فرهنگي مي تواند قدرت و پرورش ديني را در مواجهه با فرهنگ مدرن غرب به اثبات برساند و به جلوگيري از استحاله فرهنگي بينجامد.
نتيجه و پيشنهاد
فشردگي جهان، وابسته تر شدن بخش هاي مختلف جهان، افزايش وابستگي و در هم تنيدگي اقتصاد و فرهنگ جهاني، فرآيند غربي کردن، امحاي فرهنگ هاي بومي و سنتي و يکسان و همگون کردن جهان، فرآيندي است که بشدت ادامه دارد. نظام سرمايه داري به لحاظ اقتصادي و در فرآيند هزينه هاي تجارت و توزيع به توسعه دانش، فناوري و منابع نيازمند است تا بهره وري را بالا ببرد و لذا سرمايه داري به منظور نيل به اهداف سود بيشتر با هزينه کمتر به اقصي نقاط جهان دست يافته و با استفاده از مزيت هاي برخي کشورها(کار ارزان، منابع خام و اوليه...) به هرگوشه جهان دست يازيده و درصدد يکپارچه کردن جهان در راستاي منافع خود است. متاسفانه در اين فرآيند شاهد از ميان رفتن فرهنگ هاي بومي و اعتقادات و باورها هستيم. امروز واکنش در برابر اين روند بر حفظ فرهنگ، ادبيات، شعر، مراسم و مناسبات و... در هر حوزه تمدني استوار شده است و ايجاد نسبتي بين فرهنگ، اقتصاد و سياست امري لازم به نظر مي رسد. يکپارچه شدن جهان اگر به صورتي باشد که جايگاه هر فرهنگ و تمدني محفوظ بماند و مولفه هاي مشترک انساني رشد پيدا کند، مولفه هايي از قبيل احترام به حقوق متقابل تمدن ها، حرمت نهادن به فرهنگ هاي بومي و محلي و... به عنوان بن مايه و شالوده اصلي فرهنگ جهاني، احترام به مذهب و زبان ملل که از اصلي ترين شاخص هاي فرهنگي محسوب مي شوند با حفظ جايگاه ارزشي آنها، قابل قبول است. در غير اين صورت، مدينه فاضله جهاني شدن نسخه و سرابي بيش نيست که از طرف مناديان و مروجان اين فرآيند پيچيده و تجويز مي شود و در نهايت بايد در نظر داشت جهاني شدن هر چند مفهومي زيباست، اما بايد اهداف آن و بهايي را که بايد در اين راه پرداخت از نظر دور نداشت.