طب تسکيني اميدبخش بيماران سرطاني

سازمان بهداشت جهانى بر اين نکته تاکيد ورزيده است که بهبود آلام بيماران سرطاني، هم براى خود مبتلايان و هم براى اطرافيان امرى است ضروري. اين ضرورت به اقتضاى حفظ کرامت آدمى در تمام مراحل حيات ايجاد مى‌شود و ايجاب مى‌يابد. آرامش، شادى و حتى اميد معقول موجب رضايت باطن بيماران مبتلا به بيمارى‌هاى صعب‌العلاج مى‌شود. نيل به اين مهم ميسر نمى‌شود مگر آنکه مرگ آنچنان اهميت درخورى يابد که به اندازه زندگى مستلزم توجه علم پزشکى قرار گيرد. طب تسکينى بر آن است تا تجربه ناخوشايند درد، رنج و مرگ را چنان کند که بيماران و بستگان و وابستگان آنها راحت‌تر، معقول‌تر و آرام‌تر با آن مواجه شوند.
استفاده از مخدرها يکى از شايع‌ترين و شناخته‌شده‌ترين روش‌ها براى کنترل درد در مراقبت‌هاى تسکينى است و مى‌توان مصرف مرفين را به‌عنوان شاخص در دسترس بودن منابع کنترل درد و يا به عبارتى در دسترس بودن مراقبت‌هاى تسکينى به حساب آورد. مدارک موجود در ارتباط با مصرف مرفين در کشورهاى مختلف بررسى و نشان داده شده است که مصرف مرفين در کشورهاى در حال توسعه در مجموع حدود 6درصد مصرف مرفين جهان را شامل مى‌شود. اين در حالى است که اين کشورها 80 درصد جمعيت دنيا را در خود دارند. در سال 2002 تنها 10 کشور جهان 87 درصد کل مصرف مرفين را به خود اختصاص دادند. اين ارقام به خوبى نشان ‌دهنده تفاوت کشورهاى مختلف در ارائه مراقبت‌هاى تسکينى است. اميد است با آشنايى هرچه بيشتر پزشکان با اين رشته تخصصى بتوانيم کمک بيشترى به تسکين آلام بيماران مبتلا به سرطان کنيم.

مراقبت‌هاى معناگرايانه در مبتلايان به سرطان

رويکرد به مبتلايان بيمارى‌هاى سخت از ديرباز در فرهنگ بشر با لحاظ زوايا و جوانب مختلف آدمى صورت گرفته است. معروف است که «رازي» در مواجهه با بيمارى که از درد به خود مى‌پيچيد به او اشاره کرد که: دراين ميان سه کس نشسته است؛ من، تو و درد. يا من و تو با هم کنار مى‌آييم و يا تو و درد. اين نگاه رازى که درد را از تلقى انفسى )subjective( آن به تلقى آفاقى )objective( بدل مى‌کند بيانگر آن است که سنت طبيبانه ما ايرانيان بيش از آنکه بر علم تجربى صرف تاکيد کند بر حکمت و خردورزى استوار است.
امروزه مراقبت‌هاى معناگرايانه )spirititual care( و رويکردى چند رشته‌اى به مفهوم درد و بيمارى اهميت فراوان پيدا کرده است. پرسش‌هاى بيمار که گاه نشانگر بحران معناى زندگى است به طرزى غريب بر درد او مى‌افزايد و تقريبا هر پزشکى خاطره‌اى از تاثيرات جسمى بحران‌هاى معنوى از اين بيماران در خاطر دارد. مسائل مهم فلسفى همچون مسئله شر )problem of evil( يا همان پرسش معروف چرا اين بلا سر من آمده است؟ سامان ذهنى و روحى بيماران را برهم مى‌زند. مسائلى از اين دست فراوانند و بى‌توجهى کادر درمانى‌ به اين بحران‌ها درد و رنجى مضاعف را به بيمار تحميل مى‌کند.
نگاه عالمانه و محققانه به چگونگى اعلام خبر بد، چگونگى تبيين درد و رنج، چگونگى آماده‌سازى روحى بيمار براى پذيرش مرگ و لحاظ ساختارمند و علمى بنيادهاى فرهنگى و دينى بيمار در سير درمانى گويى ديرى‌است از روش پزشکان برداشته شده است. اما طب تسکينى بر اين باور است بدون لحاظ جنبه‌هاى فرهنگي، انسان‌شناختي، معناشناختى و حتى زبان‌شناختي، درد و رنج بيماران کاهش نمى‌يابد و تلاش براى تسکين آن به جايى نمى‌رسد . طب تسکينى به نظر مى‌رسد يکى از موافقان جدى مطالعات بين رشته‌اى در طب تجربه‌گراى امروز باشد. اکثر مبتلايان به سرطان حداقل از يک علامت فيزيکى مهم رنج مى‌برند که به درمان و تسکين نياز دارد. حتى زمانى که بيمارى به‌طور موثر درمان مى‌شود و زندگى طولانى حاصل مى‌گردد هنوز نگرانى‌هايى در مورد مشکلات فيزيکي، رواني، عاطفى و معنوى بيماران وجود خواهد داشت. پرداختن به اين جهات موجب کارايى بيشتر و ارتقاى کيفيت زندگى مى‌گردد.
در مورد بيمارانى که بيمارى بدخيم در آنها به‌طور موثر قابل درمان نيست مراقبت‌هاى حمايتى و تسکين‌دهنده بايد بخش غالب برنامه درمانى ايشان را تشکيل دهد. تاکيد اين مراقبت به‌طور عمده بايد متوجه علائم ناخوشايند و آزاردهنده بيماران باشد. برنامه‌ريزان دوران انتهايى زندگى متناسب با آرمان‌ها و ارزش‌هاى بيمار و خانواده مستلزم حداقل رنج و درد براى بيمار از ارکان بسيار مهم مراقبت‌هاى حمايتى و تسکينى بيماران سرطانى به شمار مى‌رود. براى درمان تسکينى و بالا بردن کيفيت زندگى در بيماران سرطانى مشارکت و تلاش‌هاى يک تيم را مى‌طلبد که اين تيم شامل خود بيمار سرطاني، خانواده وى و ارائه‌کنندگان خدمات موردنياز و مسئولين سيستم سلامتى مى‌باشند. هماهنگى بين اجزاى مختلف تيم ضرورى است. طبق تعريف سازمان بهداشت جهانى يک رکن از4 رکن کنترل سرطان، درمان‌هاى حمايتى و تسکينى است.
فراهم نمودن خدمات عالى وباکيفيت حمايتى و تسکينى همچنان يک هدف مقدس و بزرگ براى همه جوامع بشرى و عموم نظام‌هاى سلامتى باقى خواهد ماند.
پزشکان مى‌خواهند بهترين کيفيت زندگى را براى بيماران فراهم کنند. در عين حال بايد به اين نکته توجه کنند درد و رنجى را که ناشى از درمان‌هاى وسيع و يا درمان ناقص براى بيماران به وجود مى‌آيد به حداقل برسانند .به همين دليل آموزش کافى در اين موارد وجود داشته باشد.
مشکل اساسى ديگر اين است که چگونه بايد بدون اينکه بيمار و خانواده‌اش را نااميد کنيم درمان تسکينى را براى او در نظر بگيريم‌؟ مثلا حفظ اميد بيماران و خانواده‌هايشان بايد موردتوجه قرارگيرد. بنابراين بزرگترين مانع بر سر راه درمان تسکيني، چگونگى بيان اطلاعات صحيح و حقيقى توسط جراحان براى بيماران، بدون نابود کردن اميد آنها بوده است.

اصولا تعريف درمان تسکينى از سوى سازمان بهداشت جهانى )WHO( چيست؟

-1 روشى است که کيفيت زندگى بيماران و خانواده‌هايشان را با مشکلات تهديدکننده حيات بيمار سروکار دارند از راه تشخيص زودهنگام نياز به اين نوع درمان و ارزيابى بى‌نقص مداواى درد و حل ساير مشکلات فيزيکى و روحى وى اعمال مى‌کنند.
-2 تعريف ديگردرمان تسکينى راهى است براى جلوگيرى تسکين، تخفيف يا آرام کردن علايم بيمارى بدون درمان موثر و قطعي.
کنترل درد و علائم بيمارى باعث مى‌شود که بيماران فرصت پيدا کنند که معنى زندگى را دريابند و پيش از مرگ به اهداف شخصى خود دست پيدا کنند.
طورى بايد با بيماران و خانواده‌هايشان برخورد کنيم که بتوانند زندگى خود را با لذت و در کمال متانت به پايان رسانند. به گونه‌اى که در نظر آنها با معناست فوت کنند. مراقبت‌هاى تسکينى بايد در ابتداى تشخيص سرطان شروع شود، نه در ماهها و هفته‌هاى پايانى عمر. بنابراين آنچه که در درمان‌هاى تسکينى بيشتر مورد توجه قرار مى‌گيرد ارتقاى کيفيت زندگى بيماران است.
مفهوم کيفيت زندگى شامل ابعاد فيزيکي، روانشناختي، اجتماعى و روحى مى‌باشد.
وقتى سرطان پيشرفته باشد تمام ابعاد کيفيت زندگى را تحت تاثير قرار مى‌دهد و اين تاثير از فردى به فرد ديگر متفاوت است. کيفيت زندگى به بهترين نحو توسط بيمار و براساس اهداف و تجارب زندگى خود بيمار تعريف مى‌شود. ابعاد کيفيت زندگى به‌طور وسيعى با هم آميخته‌اند.
مهمترين مسئله، بهبودى کيفيت زندگى است که ارزيابى آن بايستى از طرف بيمار بيان شود و آن چندبعدى است که شامل عوامل جسماني، عملکردي، روانشناختى و اجتماعى مى‌باشد.
ذات کيفيت حيات هر شخص، مختص خود اوست و کاملا ذهنى است و به ما نشان مى‌دهد که درک هر بيمار از شرايط نامطلوب مشترک در يک بيمار با بيمار ديگر متفاوت است. اين تفاوت مربوط به درک افراد از درد، شرايط فرهنگي، تحصيلات و پشتيبانى اجتماعى از آنان مى‌باشد.
بهبود کيفيت حيات از نظر ديدگاه جراح که روتين است مورد قبول مجامع علمى نيست.
جراحان عوارض را گزارش مى‌کنند ولى تاثير آن را دستکم مى‌گيرند. مثلا شدت عارضه، مدت دوام آن و هرگونه ناتوانى را که به‌طور مستقيم به مداخله جراحى مربوط مى‌شود بايد در نظر گرفت.
بيمارستان امام خميني(ره) (مرکز تحقيقات سرطان)