بازتاب شرایط سیاسی- اجتماعی در ادعیه رضویه
مقدمه
متخصصان در روش تحقیق علم تاریخ معتقدند تمام منابعی که اطلاعات تاریخی از آنها به دست میآید، بر دو گونهاند: «گزارشها» و «یادمانها». در گزارشها، مطالب تاریخی به صورت هدفمند و با قصد انتقال اطلاعات به نسل بعدی مضبوط میشود اما در یادمانها چنین قصد و توجهی وجود ندارد. (3) کتابهای تاریخی از نوع گزارش و نوشتههای بر روی سکهها، سنگ نوشتههای مقابر و ... نمونهای از یادمانها هستند. (4) مهمترین مزیت گزارشها، توجه و جامعیت آنهاست اما ممکن است جعل و وضع نیز در آن نفوذ کرده باشد. در مقابل ضعف یادمانها، عدم توجه و کاستیهای احتمالی و حسن آنها اطمینان به درستی آنها میباشد. اگر بخواهیم به ادعیه معصومان به عنوان یک منبع تاریخی نظر بیافکنیم، باید گفت اغلب ادعیه، از جنس یادمانها هستند چرا که دعا اصولاً کارکرد دیگری غیر از انتقال مطالب تاریخی دارد. بنابراین بهره برداری از دعا به عنوان یک منبع تاریخی، یک ضعف و یک نقطه قوت دارد. ابتدا آنکه از حیث جامعیت در پژوهشهای تاریخی محل تأمل است و نباید انتظار داشت تاریخ یک مذهب یا برههای از آن، بر اساس دعا گردآوری شود. این تردید وقتی جدیتر میشود که بدانیم بسیاری از ادعیه از گذرگاه تاریخ به بوته فراموشی سپرده شده و یا بر اثر حوادث طبیعی یا انسانی نابود شدهاند. (5) با این وجود ادعیه به جهت ویژگی یادمانی و قلت انگیزههای جعل و وضع، اهمیت خاصی در مطالعات تاریخی دارند.یکی از مجموعههای دعایی شیعه که کمتر شناخته شده است، «صحیفه رضویه» نام دارد که مشتمل بر ادعیه امام رضا (علیه السلام) و فرزندان ایشان- امام جواد (علیه السلام)، امام هادی (علیه السلام)، امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)- میباشد. (6) نوشته حاضر شرایط اجتماعی- سیاسی ائمه (علیهم السلام) و شیعیان را در این کتاب مورد بررسی و تدقیق قرار داده است. در آغاز شرایط اجتماعی آن برهه زمانی به بحث گذاشته شده است و در خلال آن به انواع فرقهها و پراکندگی گرایشهای فکری شیعی و غیر شیعی، وضعیت اقتصادی شیعیان و اوضاع نابسامان اجتماعی که در ادعیه بازتاب یافته است اشاره رفته است. سپس شرایط سیاسی حاکم بر شیعیان مورد مداقه قرار گرفته، شرایط زندگانی ائمه هدی نیز از لابه لای ادعیه و زیارات استخراج شده است. تا جایی که نگارندگان مقاله اطلاع دارند، تا این زمان تحقیقی جامع درباره شرایط اجتماعی- سیاسی شیعیان عصر حضور و استخراج رویکردهای سیاسی ائمه (علیهم السلام) در ادعیه انجام نشده است. روش تحقیق این پژوهش از نوع توصیفی، و تجزیه و تحلیل موضوعی است.
1. شرایط اجتماعی
برای تبیین شرایط اجتماعی زمان امام رضا (علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان، به سه موضوع تمرکز شده است. ابتدا به پراکندگی و تفرق بسیار زیاد ادیان و گرایشهای فکری توجه شده است که به دو بخش فرقههای شیعی و غیرشیعی تقسیم بندی شده است. سپس شرایط اقتصادی و آنگاه، ظلم و آشفتگی اجتماعی آن زمان که به نوعی در ادعیه بازتاب یافته منعکس شده است.1-1. ادیان، فرقهها و گرایشهای فکری
از اواخر حکومت هارون الرشید که مصادف با امامت امام رضا (علیه السلام) است، سه جریان در جهان اسلام، تغییرات شگرف تمدنی و فرهنگی بوجود آوردند. ابتدا آنکه با روی کار آمدن ایرانیان در دستگاه عباسیان، رویکردها و رفتارهای حکومت عباسی از عرب گرایی- که ادامه عرب گرایی افراطی زمان بنی امیه بود- به ایرانگرایی تغییر کرد. ایرانگرایی حکومت عباسی، باعث رواداری مذهبی و تحمل مذاهب مختلف و همچنین زمینهای برای آزادی عمل در تبلیغ و ترویج افکار مختلف شد. عامل مهم دیگر، ترجمه کتابهای یونانی، فارسی، هندی و ... به زبان عربی است. هر چند ترجمه کتاب به زبان عربی از عصر امویان آغاز شده بود، اما این آثار تماماً منحصر در علوم طبیعی همچون شیمی و طب بود، (7) (جمیلی، 1385، ص8) آثاری که نمیتوانست باعث تحول فکری یا اجتماعی شود. اما در دوره عباسیان با اوج گرفتن ترجمه که میتوان از آن به «نهضت ترجمه» یاد کرد، آثار مختلف فلسفی، منطقی و ... به زبان عربی ترجمه شد که از لحاظ فرهنگی و تمدنی قابل توجهاند. (8) در کنار نهضت ترجمه، باید به فراهم آمدن آسانتر وسایل و ابزار مورد نیاز کتابت اشاره کرد که نقش بسزایی در فرهنگ داشت. (9) از دیگر اموری که تحولات گستردهای را در گفتمانها و شرایط اجتماعی آن دوره ایجاد کرد، تأسیس «بیت الحکمه» بود. بیت الحکمه را میتوان نخستین مرکز علمی مهم و معتبری دانست که در جامعه اسلامی بنا نهاده شد که پیدایش آن را به هارون یا مأمون نسبت میدهند. (10)این عوامل پیامدهای متعددی داشت، از جمله آنکه باعث گردید گرایشهای فکری متفاوت و فرقههای مختلفی در جهان اسلام پدید آیند و یا مذاهبی که در شرایط «ستر» قرار داشتند، به تعمیق مبانی فکری خود مبادرت ورزیده و با آزادی بیشتری به نشر افکار خود همت گمارند. رواج مناظرات نمودی از این مطلب است که اوج آن را در دوران مأمون میتوان مشاهده نمود. (11) بنابراین با فراهم آمدن شرایط سیاسی- اجتماعی گفتگوهای بین الادیانی و درون دینی، (12) مشاهده میشود که مواجهه و موضعگیری امامان این عصر در برابر مقالات مختلف بیش از ائمه عصر پیشین بوده است. (13) علاوه بر مناظرات، میتوان بازتاب مواجهه با ادیان و فرقه هیا مختلف را در ادعیه نیز مشاهده نمود؛ گاه در لابه لای ادعیه اعتقاد طرف مقابل به نقد گرفته میشود و در برخی موارد برای هدایت آنها دست به دعا برداشته شده است. همچنین در مواقعی انعکاس تقابل، به صورت لعن بیزاری از باورهای خصم است به چشم میخورد.
1-1-1. پراکندگی ادیان و فرق غیر شیعی
در زمان امامت حضرت رضا (علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان به غیر از دین اسلام، «اهل کتاب» پرشمارترین اقلیت دینی بودند. فرازی ستایشگونه از حضرت رضا (علیه السلام) که توصیه شده پس از دیدن اهل کتاب بر زبان جاری شود. (14) نشان دهنده حضور آنها در میان مسلمانان بوده است. تقاضای انوش نصرانی از امام حسن عسکری (علیه السلام) برای دعا جهت شفای دو فرزندش (ابن حمدان، 1419ق، صص 334-335) و استسقای جاثلیق (15) و بارش بارانی که مردم را به دین مسیحیت متمایل کرده بود و دفع آن از سوی امام حسن عسکری (علیه السلام) (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج1، صص 441-442) نشان از حضور مسیحیان داشته است. از دیگر گروههایی که بازخورد حضور آنها را میتوان در ادعیه نشان داد، «ثنویه (16)» است. (17) امام حسن عسکری (علیه السلام) در جواب نامه فردی برای استرحام والدینش، مرقوم داشتند: «رَحِِمَ الله والدِتَکَ وَالتاهُ مَنقُوطَةُ» خداوند مادرت را بیامرزد و تاء دو نقطه است- تا والدیک خوانده نشود- چون پدرش ثنوی بود و امام نمیخواستند برای پدر او دعا کنند. (اربلی، 1381ق، ج2، ص 426؛ حرعاملی، 1422ق، ج5، ص40) موضعگیری کلی اهل بیت (علیهم السلام) در برابر ادیان غیر اسلامی را میتوان در دعای معروف امام رضا (علیه السلام) مبنی بر وفات بر دین و آیین حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)- «... تَوَفَنِی عَلَی مِلِّتِهِ» (طوسی، 1365، ج3، ص 86؛ ابن طاوس، 1367، ص 174)- مشاهده نمود که نشان دهنده آن است که پس از ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) پیروان دیگر ادیان جهت سعادت مندی در دنیا و عقبی باید اسلام بیاورند.در دین اسلام نیز گرایشهای فکری و مذاهب فقهی و کلامی مختلفی وجود داشت که برخی از آنها در ادعیه رضویه آمده است. در مقابل شیعه به معنای خاص آن یعنی کسانی که حضرت علی (علیه السلام) را جانشین بلافصل پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میدانند، «عامه» قرار دارند که معتقد به خلافت شیخین بودند. (18) ائمه (علیهم السلام) به دلیل شرایط خفقان آمیز نمیتوانستند به صورت آشکارا و در ملأ عام، باور این گروه را نقد نمایند، (19) لذا به سلاح دعا (20) به عنوان پوششی مناسب برای بیان و اثبات حق خود در جانشینی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور دنیوی و معنوی تمسک جستند. در گام نخست، در ادعیه و زیارات با بسامد بالایی از ولایت اهل بیت (علیهم السلام) سخن به میان آورده، (21) سپس با بیان خصائص اهل بیت (علیهم السلام) مانند آنچه در زیارت جامعه آمده است، خود را شایسته مقام امامت دانسته و در نهایت به صورت مصداقی از دوازده امام سخن به میان آوردهاند. (22)
مواجهه و مقابله با گرایش تجسیم و تشبیه نیز در ادعیه مشاهده میشود. (23) به عنوان نمونه ثامن الحجج (علیه السلام) در نیایش با خدا بیان میکنند که عدهای تو را نشناختند و تو را به آفریدههایت تشبیه کرده و در نتیجه مقام تو را بالا نبرده و نپرستیدند. سپس حضرت از قائلان به تشبیه و کسانی که در توصیف پروردگار، او را محدود میسازند، اظهار برائت کردند. (ابن بابویه، 1357، صص 124-125؛ طبری، 1383ق، ص 207) از توضیحات ابتدای روایت میتوان برداشت کرد که قول به تشبیه حتی دامان برخی از خاندان اهل بیت (علیهم السلام) را نیز آلوده کرده بود، چرا که آمده است اما در حال گذر از مدفن یکی از آنها بوده که از مرکب پایین آمده و با قرار دادن گونه خود بر آن قبر و گریستن این جملات را بیان کردند. (ابن بابویه، 1357ش، صص 124-125) در نیایشی دیگر از امام رضا (علیه السلام) چنین آمده است: «یا من لا شبیه له و لا مثال له» (ابن طاووس، 1411ق ب، ص 35؛ ابطحی، 1378، ص40) که کاملاً تقابل با باور مشبهه در آن مشهود است. همچنین حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در یکی از ادعیه شریف خود، تجسیم و تشبیه را با این الفاظی نفی نمودهاند: «لَا تُوصَفُ بِالأوهَامِ وَ لَا تُدرَکُ بِالحَوَاسٌ وَ لَا تُقَاسُ بِالمِقیاسِ وَ لَا تُشبِهُ بِالنَاس (24)» (کفعمی، بی تا، ص 393)
از دیگر مسائل اجتماعی- دینی که به صورت پررنگی در زمان پنج پیشوای پایانی امامیه وجود داشت، بحث درباره حدوث یا قدم قرآن بود، اینکه آیا قرآن ازلی است و یا در فرایند خلقت، بوجود آمده است. معتزله که به عقل گرایان مسلمان معروفاند، (25) به حدوث قرآن و اهل حدیث (26) به قدم آن معتقد بودند. در سال 218 هجری، مأمون بر مخلوق بودن قرآن اصرار ورزید (یعقوبی، بی تا، ج2، ص 468؛ ذهبی، 1413ق، ج15، ص 239) و علما در این باره مورد امتحان قرار گرفته و حتی به زندان افکنده میشدند. (27) خلفای بعد از مأمون از جمله معتصم (ح 218 تا 227) و واثق (ح 227 تا 232) نیز معتزلی بودند و از نظریه خلق قرآن حمایت میکردند. (سبحانی، 1412ق، ج1، ص 220) آنها گروه مخالف را در زیر بدترین فشارها و شکنجهها وادار به پیروی از عقیده خود میکردند. از جمله کسانی که در سال 220 بر سر همین عقیده شکنجه دید و مدتی را در زندان به سر برد، «احمد بن جنبل» (د. 241 ق) بود که از او درخواست شد دست از عقیده خود برداشته و با خلیفه عباسی هم نظر گردد. (ابن المرتضی، بی تا، ص 125) در مقابل از زمان متوکل، سخن گفتن و اظهار نظر درباره این مسئله ممنوع شد و پیگرد حکومتی دربرداشت. (مقدسی، بی تا، ج6، ص 121؛ ابن جوزی، 1412ق، ج11، ص 207) در این میان، ابوالحسن الثالث (علیه السلام) یعنی امام هادی (علیه السلام)، نامهای به شیعیان خود در شهر بغداد نوشتند که در ابتدا و انتهای آن دعا وجود دارد. در ابتدای نامه بعد از بسمله آمده است: «عَصَمَنَا اللهُ وَ إِیاکَ مِنَ الفِتنَة» (ابن شهر آشوب، 1328، ج1، ص61) و در ادامه امام، شیعیان را از ورود به فتنه جدال در قرآن برحذر داشتند، جدالی که حضرت سائل و مجیب را گرفتار بدعت دانستند. سپس در ادامه نیز با عبارت دعایی «جَعلنَا اللهُ و إیاکَ مِنَ الَّذینَ یَخشَونَ رَبَّهُم بالغَیبِ و هُم مِنَ السَّاعةُ مُشفِقُون» (شیعیان خود را برای برون رفت از این مشکل دعا نمودند. (ابن بابویه، 1357، ص 224)
1-1-2. پراکندگی عقیدتی و مذهبی شیعیان
از سال 183 هجری که حضرت رضا (علیه السلام) زعامت مذهب امامیه را بر عهده گرفتند تا پس از 260 هجری که این مسئولیت به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) منتقل شد، مذهب شیعه یکپارچه نبوده و فرقههای مختلفی داشته است. عواملی چون خفقان سیاسی، فشارهای اجتماعی، نفوذ افراد سودجو و منحرف به درون مذهب، دور بودن و گاه عدم دسترسی به امامان انشعابات داخلی زیادی در شیعه پدید آورده بود. در این دوران به جز آنچه بعدها به امامیه اثناعشریه مشهور میشود، فرقههای مختلفی چون زیدیه، اسماعیلیله، فطحیه، واقفه و ... به حیات خود ادامه میدادند که هر یک اعتقادات خاص خود را دنبال میکردند، اما در گردن ننهادن به امامت امام رضا (علیه السلام) و ابناء الرضا (علیه السلام) وحدت رویه داشتند. غلو و تفویض نیز پیروان زیادی داشت. لذا طبیعی است که بخش مهمی از گفتمان (28) این امامان به بحث و احیاناً مقابله با این فرقهها اختصاص داشته باشد که یکی از نمودهای این گفتمان را میتوان در ادعیه مشاهده نمود.از پرشمارترین فرقههای شیعی این دوره، میتوان به «واقفیه» اشاره کرد. برخی دوران امامت امام رضا (علیه السلام) تا امام حسن عسکری (علیه السلام) را دوران نزاع میان دو جریان واقفه و امامیه دانستهاند (رحمتی، 1385، ص 38) و در این زمینه به گزارش «جعفر بن حرب معتزلی» (د. 236ق) تمسک میجویند که به حضور این فرقه اشاره دارد. (منسوب به ناشی اکبر، 1971م، صص 47-48) علت انحراف آنها در منابع کهن منفعت طلبی و سودجویی آمده است (ابن بابویه، 1378ق، ج1، صص 113-114؛ طبرسی، بی تا، ص 314) اما یکی از شیعه پژوهان معاصر، مجموعهای از عوامل همچون غلبه شرایط تقیه و معرفی نشدن امام بعدی، رگههایی از غلو و مفهوم رازآلود مهدویت را مؤثردانستهاند. (جعفریان، 1368، صص 24-25) خطر این فرقه برای مذهب امامیه را عوامل زیر برشمردهاند: پیوستن شخصیتهای بزرگ شیعی به این گروه و امکان گمراهی طیف وسیعی از شیعیان؛ در اختیار داشتن بخش عظیمی از میراث روایی شیعه و امکان تحریف آنها؛ نگارش کتابهایی در اثبات اندیشه خود که عمدتاً نام «الغیبه» داشت؛ (نجاشی، 1407ق، ص37؛ طوسی، بی تا، ص 52) در اختیار داشتن سازمان وکالت و مراجعه مردم به آنها. (29) ائمه (علیهم السلام) در کنار مناظره و استدلال با آنان (30) از سلاح دعا نیز برای هدایت واقفیان استفاده میکردند. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) برای هدایت شخصی واقفی مذهب دست به دعا برداشتند. در رجال کشی آمده است که «یزید بن اسحاق» از طرفداران امامت حضرت رضا (علیه السلام)، برادری داشت که بر حیات امام کاظم (علیه السلام) پافشاری کرده و دائم با یزید، بر سر مسائل مذهبی به مناظره بر میخواست. هنگامی که بحثها بالا گرفته و نتیجهای حاصل نمیشود، فرد واقفی به برادرش چنین میگوید: «اگر امام تو از منزلت و رفعتی که ادعا میکنی، برخوردار است، از او بخواه تا برای من دعا کرده به مذهب حق رهنمون شوم.» ابن اسحاق خدمت امام رضا (علیه السلام) شرفیاب شده و جریان را بازگو میکند. سپس امام در حالی که رو به سوی قبله کرده و دست راست خود را به سوی آسمان گشودند، فرمودند: «اللَهُمَ خُذ بِسَمعِهِ وَ بَصَرِهِ وَ مَجَامِعِ قَلبِهِ حَتَی تَرُدَّهُ إلَی الحَقِ» (31) دعای امام چنان اثرگذار بود که پس از اندک زمانی، فرد واقفی به حقانیت امام هشتم (علیه السلام) ایمان میآورد. (کشی، 1348، صص 605-606) استفاده از لعن و بیزاری از سوی امام رضا (علیه السلام) (قمی، 1404ق، ج2، ص 215؛ کلینی، 1365، ج6، ص 195) و عدم استرحام برای یک واقفی از سوی امام حسن عسکری (علیه السلام) (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص 452) اهمیت دعا را در مقابلهها نشان میدهد، ابزاری که در کنار عوامل دیگر باعث شد به سرعت، بسیاری از واقفه را به مذهب امامیه بازگرداند.
گروه دیگر در میان شیعیان، غلات و مفوضه بودهاند. منظور از غالیان کسانی هستند که به ائمه (علیهم السلام) نسبت الوهیت و نبوت داده و در مدح آنان از مرز اعتدال فراتر رفتهاند. (مفید، 1413ق، ص 131) مفوضه نیز معتقد بودند خداوند در ابتدای آفرینش با خلق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همه چیز را به او واگذار کرده، سپس این پیامبر است که دنیا و هر آنچه که در آن است را آفریده است. (بغدادی، 1408ق، ص 238) نیز برخی از آنان معتقد بودند خداوند این اختیار را به علی بن ابی طالب (علیه السلام) اعطا کرده است. (اشعری قمی، 1360، ص16) «سبری بن سلامه» در ضمن نامهای به امام هادی (علیه السلام) از ضعف هم کیشانش در مذهب و احتمال پیوستن آنها به غلات خبر میدهد و از امام تقاضای دعا میکند که نشان دهنده گستره نفوذ این جریان است. (ابن حاتم عاملی، بی تا، ص 732؛ ابطحی، 1378، ص 199) همچنین امام هادی (علیه السلام) در نامهای از «محمد بن نصیر فهری» و «حسن بن محمد بن بابا قمی» برائت جسته و آنها را با این جملات نفرین کردند: «آذاهُمَا اللهُ وَ ارکَسَهُمَا فِی الفِتنَةِ رَکساً... یزعُمُ ابنُ بَابَا أنِّی بَعثتُهُ نَبِیا... فَإنَّهُ قَد آذَانِی آذَاهُ اللهُ فِی الدُنیا وَ الآخِرة» (32) (کشی، 1348، ص520) دعا برای پدر مؤمن و عدم دعا برای مادر یکی از شیعیان به دلیل اعتقادش به غلو از شیوههای مبارزاتی امام عسکری (علیه السلام) با این گروه بوده است. (اربلی، 1381ق، ج2، ص 426) قدرت نفوذ غلات به میزانی بود که صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در نامهای به «محمد بن علی بن هلال» در کنار لعن برخی از آنان میفرمایند: «یا محمد بن علی، قد آذانا جهلاء الشیعة و حمقاؤهم و من دینه جناح البعوضة أرجح منه» ای محمد بن علی، نادانها و حمقای شیعه به ما آزار میرسانند و بال پشه از دین آنها برتر است. (طبرسی، 1403ق، ج2، ص 474) درباره نفی تفویض نیز امام رضا (علیه السلام) در راز و نیازی با پروردگار خویش میفرمایند: «اللَّهُمَّ إنِّی بَرِیءُ مِنَ الحَولِ و القُوَةِ وَ لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلا بَکَ... اللَّهُمَّ لَکَ الخَلقُ وَ مِنکَ الرِّزقُ وَ إیاکَ نَعبُدُ وَ إیاکَ نَستعِینُ اللَّهُمَ أنتَ خالِقَنا وَ خَالِقُ أبَائِنَا الأوَّلینَ وَ آبائِنَا الآخِرِینَ اللَّهُمَّ لا تَلیِقُ الرُبُوبیةُ إلا بِکَ وَ لا تَصلُحُ الإلَهِیةُ إلا لَک» (مجلسی، 1404ق، ج25، ص 343) به عبارتی امام با راز و نیاز با معبود خود، به شیعیان خود گوشزد مینمایند که آفرینش، رزق و روزی، قدرت و ربوبیت از آن خداست. همچنین حضرت در ادامه غلات و مفوضه را به مانند نصارای گمراه تشبیه نموده و برائت خود را از غلات به مانند بیزاری عیسی (علیه السلام) از نصاری تشبیه کردند. (مجلسی، 1404ق، ج25، ص 343)
1-2. شرایط نامساعد اقتصادی
یکی از راهکارهای حکومت عباسی در سرکوب مخالفان از جمله شیعیان، قرار دادن آنها در حصر اقتصادی بوده است تا از این طریق آنها را از اهداف خود باز دارد. به عنوان نمونه متوکل، «عمر بن فرج زخجی» را بر مکه و مدینه حاکم ساخت تا وی مردم را از تماس با فرزندان ابوطالب منع کند و از کمکهای مالی مردم به آنها جلوگیری کند. او اگر میشنید کسی به آنها کمک کرده- هر چند مقدار آن کم باشد- فرد خاطی را شکنجه و جریمه میکرد. (ابوالفرج اصفهانی، 1385ق، ص 396) همین سخت گیریهای اقتصادی در زمان متوکل بود که چند زن علویه در مدینه یک پیراهن برای نماز بیشتر نداشتند و مجبور بودند به نوبت نماز خوانده و بقیه ساعات را در اتاقهای خود برهنه به سر ببرند. (ابوالفرج اصفهانی، 1385ق، ص 396) این در حالی بود که به گواهی مورخان، در زمان هیچ خلیفهای به مانند متوکل پول و ثروت خرج نمیشد. (مسعودی، 1409ق، ج4، ص40) همچنین خلفا و اطرافیان آنها اسراف و تبذیر را به بالاترین درجه خود رسانده، به مال اندوزی مشغول بودند. به عنوان نمونه دارایی خیزران- مادر هارون الرشید- به هنگام وفات، یکصد و شصت میلیون درهم تخمین زده شده بود! (مسعودی، 1409ق، ج3، ص 337) به واسطه همین شرایط نامساعد اقتصادی است که شأن صدور برخی از ادعیه منقول از امام رضا (علیه السلام) و ابناء الرضا (علیه السلام) به امور مالی و اقتصادی باز میگردد. به عنوان نمونه فردی نزد امام رضا (علیه السلام) آمده و از جمعیت بسیار خانواده، مدیون بودن و اینکه شرایط مساعدی ندارد، لب به شکایت باز میکند که امام به او دستورالعملی مشتمل بر دو رکعت نماز و دعا آموزش میدهند تا از این گرفتاری رهایی یابد. (33)همچنین ثامن الحجج (علیه السلام) علت نافرمانی تعدادی از برادران خود در عدم تبعیت از وصیت موسی بن جعفر (علیه السلام) را تنگدستی و مقروض بودن آنان دانستند که ابتدا به غلام خود دستور دادند تا میزان دین آنها را محاسبه کرده و بپردازد. (کلینی، 1365، ج1، ص 318) علاوه بر آن، امام سوگند یاد نمودند که مواسات و نیکی در حق آنان را فراموش نخواهند کرد. (کلینی، 1365، ج1، صص 318-319) اما هنگامی که سخنان معقولانه امام در آنها اثر نمیکند، حضرت از آخرین ترکش خود یعنی دعا استفاده نموده، فرمودند: «امَّا إنی یا إخوتَی فَحَریصُ عَلَی مَسَرَّتِکُم اللهُ یعلَمُ اللَّهُمَ إن کُنتَ تَعلمُ أَنِّی اُحِبُّ صَلاحَهُم وَ أنِّی بَارٌ بِهِم واصِلٌ لَهُم رَفِیقٌ عَلَیهم أعنَی بأُمُورِهم لیلاً و نَهاراً فَاجزِنی بهِ خَیراً و إن کُنتُ عَلَی غَیرِ ذَلِکَ فَانتَ عَلَّامُ الغُیوب، فَاجزِنی بهِ مَا أنا أهلُهُ إن کانَ شَراً فَشَراً و إن کانَ خَیراً فَخَیراً اللَّهُمَ اصلِحهُم و اصلِح لَهُم و اخسَأ عَنَّا و عَنهُم الشَّیطانَ وَ اعِنُهم عَلَی طاعَتِکَ و وَفَّقهُم لِرُشدِکَ امَّا أنا یا أخِی فَحَرِیصٌ عَلَی مَسَرِتَّکُم جَاهِدٌ عَلَی صَلاحِکُم وَ اللهُ عَلَی ما نَقُولُ وَکیِلٌ (34)» (کلینی، 1365، ج1، ص 319)
تنگنای اقتصادی شیعیان این دوران را میتوان در بسامد بالای طلب رزق و روزی و برچیده شدن فقر در ادعیه نیز مشاهده نمود. به عنوان نمونه دعای مفصلی از امام جواد (علیه السلام) برای از بین رفتن تنگدستی و گشایش روزی با عبارات مختلف نقل شده است. (ابن طاوس، 1411ق ب، ص261؛ کفعمی، 1405ق، صص 171-172) نیز وقتی شیعهای از امام حسن عسکری (علیه السلام) تقاضای دعا میکند، امام اولین دعا را به گشایش روزی اختصاص میدهند. (اربلی، 1381ق، ج2، ص 421) طلب وسعت روزی در دعای میان دو نافله ماه رمضان نیز تکرار شده است. (ابن طاوس، 1367، ص 25) وجود ادعیه با همین مضمون از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) (مجلسی، 1404ق، ج92، ص 272) نشان میدهد وضعیت اقتصادی در آن زمان نیز به سامان نبوده است.
در بسیاری از روایات، اثربخشی دعای امام در رفع گرفتاری اقتصادی شیعیان آمده است. به عنوان نمونه یکی از شیعیان نزد امام هادی (علیه السلام) آمده و از متوکل شکوه میکند که وی را آزرده، و رزق و روزیاش را قطع کرده است؛ دلیل متوکل، ملازمت و همراهی آن فرد با امام هادی (علیه السلام) بوده است. آن فرد از امام میخواهد تا با متوکل صحبت کند تا مواجبش از بیت المال را به حالت سابق بازگرداند. همان شب فرستاده متوکل یعنی فتح بن خاقان به منزل آن شیعه رفته و او را به دربار میبرد. متوکل نیز با خوشرویی، سهمیه وی را بیش از گذشته برقرار میکند. فرد شیعی که تصور میکرد امام با وساطت میان وی و متوکل، مشکل او را حل کرده است، از ابن خاقان سؤال میکند که آیا علی بن محمد به دربار آمده یا نامهای فرستاده است؟ اما از ندیم متوکل جواب منفی میشنود فرد شیعی به منزل امام رفته و از اینکه امام در حق او دعا کردهاند باخبر شده و از امام میشنوند که اهل بیت جز به خداوند رجوع نمیکنند و اگر چیزی بخواهند، خداوند مستجاب میسازد. سپس امام آن دعا را به آن فرد آموزش دادند. (طوسی، 1414ق، صص 285-286)
در اینجا ذکر این نکته ضروری است که هر چند به فرموده امام جواد (علیه السلام) گنجهای زمین در اختیار امام قرار دارد (ابن جریر طبری، بی تا، ص 210؛ (35)) اما اهل بیت (علیهم السلام) قصد نداشتند از طریق غیر معمول و خارق عادت، اسباب معیشت شیعیان را برآورده نمایند لذا پیروان خود را علاوه بر کار و تلاش، به دعا و طلب کردن از پروردگار خویش فرا میخواندند. علاوه بر راهکار دعا، ائمه (علیهم السلام) شیعیان گرفتار در فشار اقتصادی را به امر والاتری- که همانا نعمت ولایت است- رهنمون میکردند. به عنوان نمونه امام عسکری (علیه السلام) در پاسخ به یکی از اصحاب که از فقر شکوه میکرد، فرمودند: «الفقر معنا خیر منی الغنی مع عدونا... تحمل فقر و تنگدستی و با ما بودن بهتر است از ثروتمندی و قرار گرفتن در صف دشمنان ما» (کشی، 1348، ص 533؛ ابن خاتم عاملی، بی تا، ص 634) از امام رضا (علیه السلام) نیز آمده است: «الفَقرُ فِی اللهِ أحبُّ إلیهِ مَنَ الغِنَی و الذُلُّ فِی اللهِ أحَبُّ إلیهِ مِنَ العِزِّ فِی عَدُوِّهِ وَ الخُمُولُ اشهَی إلَیهِ مِنَ الشُّهرَة (36)) (ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص 443) این اقدام ائمه را میتوان در راستای وسعت بخشیدن به افق اندیشه اعتقادی فرد تحلیل نمود.
1-3. آشفتگی، بی نظمی و عدم امنیت
از ویژگیهای شاخص دوره دوم حکومت عباسی، آشفتگی سیاسی، بی نظمی، جابهجاییهای شتابان قدرت و در یک سخن ظلم و فساد فراوان است. شوقی ضیف در این باره مینویسد: «دزدان و غارتگران کسانی نبودند جز وزرا، منشیان و امرا. آنها در نهایت خوشی و خوشگذرانی بودند و توده مردم در نهایت سیه روزی و ناامیدی دست و پا میزدند؛ گویا هیچ حکومتی در کار نیست، بلکه حکومت در نهایت فساد به سر میبرد. (شوقی، 1975ق، ص21) در این شرایط نامساعد اجتماعی، ائمه (علیهم السلام) با استفاده از دعا ضمن تشریح شرایط نامناسب، از خداوند متعال هلاکت حاکمیت جور را خواستار بودند. به عبارتی در کنار اقدامات سازنده دیگر، به ادعیه به عنوان راهبرد مقاومتی رو آورده بودند. دعای قنوت امام حسن عسکری (علیه السلام) به خوبی نشان دهنده اوضاع اجتماعی آن برهه زمانی است. گستردگی فتنهها، حکمرانی نااهلان در دین، فساد در زمین، از میان بردن بندگان خدا، استفاده از مال ایتام و بیوه زنان برای خرید آلات لهو و لعب، گماشته شدن افراد فاسق و نبود نگاه ملاطفت آمیز و مهربان نسبت به مردم از جمله توصیفاتی است که امام برای تشریح اوضاع زمانه خود در دعا به کار گرفتند. (طوسی، 1411ق ب، ص 157) امام سپس دست به دعا برداشته و با جملات متعددی نابودی آنها و خلاصی دین و دین داران از شر آنان را خواستار شدند. (طوسی، 1411ق ب، صص 158-159) ابن طاووس معتقد است این دعا را امام به هنگامی که اهل قم از حکمرانشان «موسی بن یغی» شکایت داشتند بیان کردند. (ابن طاووس، 1411ق ب، ص 63) در دعای دیگری که به «المناجاة بکشف الظلم» معروف است، این چنین آمده است: «أمات العدل و قطع السبل و محق الحق و أبطل الصدق و أخفی البر و أظهر الشر و أخمد التقوی و أزال الهدی و أزاح الخیر و أثبت الضیر و أنمی الفساد و قوی العناد و بسط الجور» (37) (ابن طاووس، 1411ق ب، ص 264؛ ابطحی، 1378، ص 127)آشفتگی آن زمان را میتوان در عدم امنیت کافی راهها نیز مشاهده کرد. به همین دلیل است که در دعای سفر که از امام جواد (علیه السلام) نقل شده است، از بین رفتن راهزنان از خداوند درخواست شده است. (کفعمی، 1495ق، ص 190؛ ابطحی، 1378، ص 123) ظلم خلفا در این دوره به حدی بود که مردم هم کم و بیش با ستم عباسیان کنار آمده بودند و یا به عبارتی با آن وضعیت عادت کرده بودند اما ائمه (علیهم السلام) با لعن و نفرین، از رشد روحیه خودباختگی ممانعت به عمل میآوردند. به عنوان نمونه امام هادی (علیه السلام) از امام موسی بن جعفر (علیه السلام) روایت کردند که فرد ستم دیدهای نزد امام صادق (علیه السلام) آمده و از ظلم فردی لب به شکایت گشود. حضرت نیز به ایشان دعایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) تعلیم دادند را عرضه کردند: «اللهم طمه بالبلاء طماً، و عمه بالبلاء عماً، و قمه بالأذی قماً... » (38) (طوسی، 1414ق، 274)
2. اوضاع سیاسی شیعیان
خلفا و حکمرانان معاصر امام رضا (علیه السلام) و فرزندان ایشان، سیاست واحدی را در مقابل شیعیان اتخاذ نمیکردند. برخی همچون مأمون و منتصر، رویکرد غالب خود را با شیعیان بر سیاست غیر قهری قرار داده بودند (39) و برخی همچون متوکل سیاست تعقیب و آزار را دنبال کرده و بر سختگیری و اختناق پافشاری میکردند. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد در این برهه زمانی عقاید شیعیان، مورد تفتیش قرار میگرفته است. به عنوان نمونه «عبدالله بن طاهر»- از امرای حکومت طاهریان- فضل بن شاذان نیشابوری (د 260ق) را از نیشابور اخراج کرد و ورود او را به نگاشتن عقایدش مشروط کرد. فضل که از اصحاب امام هادی (علیه السلام) و امام حسن عسکری (علیه السلام) بود، عقاید خود را در باب توحید و نبوت مکتوب و به نظر عبدالله رسانید. اما ابن طاهر این مقدار را ناکافی دانست و خواست اعتقاداتش را درباره خلفای سلف بازگو کند. فضل که چارهای نداشت، با زیرکی گفت: «ابابکر را دوست دارم و از عمر بیزارم! عبدالله گفت: چرا از عمر بیزاری؟ گفت: زیرا عباس را از شورا بیرون کرد» و به سبب القای این جواب لطیف- که متضمن خوشامد عباسیان بود- از دست آن فرد نجات یافت. (کشی، 1348، ص 539؛ میرداماد، 1422ق، ص 122)شرایط خفقان آمیز شیعیان را میتوان در ادعیه نیز مشاهده نمود. به عنوان نمونه در روایتی که در کتب معتبر نقل شده است، «داود بن کثیر رقی» به زندان افتاده بود. او از آنجا خدمت حضرت رضا (علیه السلام) نامه مینویسد و از حضرت تقاضای دعا میکند. ثامن الحجج (علیه السلام) به جان خویش سوگند یاد میکنند که برای وی دعا کرده و در جواب مینویسند: «عَافَانَا اللهُ و إیاکَ بأحسَنِ عافیةٍ فِی الدُنیا وَ الآخِرَةِ بِرحمَتهِ»، به خدا قسم چنان در انجام درخواستت کوشیدم که اگر خودت بودی این قدر تلاش نمیکردی! (40) (حمیری، بی تا، ص 175) فشار و به طور کلی شرایط نامساعد در دوران متوکل که همزمان با زعامت امام هادی (علیه السلام) بر شیعیان بود به اوج خود رسید. متوکل که شدیداً تحت تأثیر آرای وزیرش «عبیدالله بن خاقان»- عامل مؤثر در تخریب چهره شیعیان نزد خلیفه- بود، نسبت به آل ابی طالب و شیعیان کینه شدیدی به دل داشت، حقد و کینه متوکل تا جایی بالا گرفت که خلفه، دستور به تخریب مقبره سیدالشهداء (علیه السلام) و شخم زدن آن داد و محلهایی را بر سر راه کربلا تعبیه کرد تا هر کس به عنوان زائر امام حسین (علیه السلام) یافتند، دستگیر کرده، مالش را غارت کنند و او را به قتل یا اسارت درآورند. (ابوالفرج اصفهانی، 1385 ق، ص 395) این اقدام در شمار وقایع سال 236 هجری ثبت شده است. (مسعودی، 1409ق، ج4، ص 51) به همین دلایل است که بدترین روزگار علویان در دوران حکومت عباسیان، دوران خلافت متوکل ارزیابی شده است. (ابوالفرج اصفهانی، 1385ق، ص 395) بازخورد این شرایط سیاسی در ادعیه امامهادی (علیه السلام) دیده میشود. به عنوان نمونه ایشان در دعایی پس از لعن معاندان، با به کار بردن عبارت «و أن تجعل شیعتی...» شیعیان خود را در امور متعددی دعا نمودند که از اولین آنها درخواست امنیت و سلامت بدنی آنهاست. (ابن طاوس، 1411ق ب، صص 61-62) همچنین در ادامه برای آنها تقیه و کتمان را تا زمانی که در خوف و ترس باشند مسألت مینمایند. (ابن طاووس، 1411ق ب، ص 62) این دو دعا نشان میدهد شیعیان در وضعیت اسف باری میزیستهاند.
در روایتی دیگر آمده است یکی از پیروان امامهادی (علیه السلام) در زندان متوکل گرفتار میشود. متوکل به صراحت اعلام کرده بود که آن فرد را به سختی مجازات خواهد کرد، مجازاتی که تعدادی ثروتمند با آوردن هدایایی خواهان آن شده بودند. فرد گرفتار نامهای به امام مینویسد و حضرت را از احوال خود باخبر میسازد. اما در نامهای به او، دعایی آموزش میدهند و توصیه مینمایند که آن را شب هنگام، سه بار بنویسد و در سه مکان مخفی نماید. او نیز چنین میکند و فردای آن روز از آن مجازات رهایی مییابد. (41) (مجلسی، 1404ق، ج99، ص 253) شبیه این ماجرا در زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) نیز تکرار شده است. «عبد الله بن جعفر حمیری» نقل میکند که نزد امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم که نامهای از زندان و از سوی یکی از شیعیان ایشان به دست حضرت رسید. در آن نامه از سنگینی آهن- کنایه از غل و زنجیر فراوان-، احوال نامساعد و زورگویی سلطان سخن به میان آمده بود (مجلسی، 1404ق، ج99 ، ص 238) که نشان از شدت فشار بر شیعیان در آن زمان دارد. امام در جواب، شیعه خود را به صبر و ثوابی که ناشی از این کار میبرد متوجه میسازند و در کنار آنها، به او دعایی تعلیم میدهند تا آن را بر رقعهای نوشته و به مشهدالحسین برساند تا رهایی او نزدیک گردد. (مجلسی، 1404ق، ج99، صص 238-240) در این دعا به برخی از مسائل سیاسی- اجتماعی اشاره شده است از جمله: حکومت کردن جباران بر زمین و به بردگی گرفتن دین داران؛ دستاندازی به اموال مسلمانان و مصرف آن در امور بی ارزش؛ تکذیب اولیای الهی و ... (مجلسی، 1404ق، ج99، ص 238)
شأن صدور دعایی از امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معروف به «دعای علوی مصری» جالب توجه است. در این دعا آمده است فردی به نام «محمد بن علی علوی حسینی مصری» از سوی یکی از امرای منطقه مصر مورد ظلم و آزار قرار گرفته بود. آن فرد برای خلاصی از گرفتاریش 15 شبانه روز به مشهد ائمه (علیهم السلام) پناه برده بود که سرانجام امام زمان به او دعایی را آموزش میدهند. (ابن طاووس، 1411ق ب، ص 280) این مطلب نشان میدهد ظلم بر شیعیان محدود به مرکز حکومت نبوده و در دیگر نقاط جهان اسلام نیز وجود داشته است. اصحاب ائمه (علیهم السلام) برخی از ستمهای وارده بر شیعه را خدمت امامان گزارش میدادند مانند آنچه «محمد بن عبدالله حمیری» درباره آزار کارگزاران حکومت و دستگیر کردن غلات شیعه نقل کرده است. (طبرسی، 1403ق، ج2، ص 487)
در برخی از موارد نیز ائمه (علیهم السلام) از احوال شیعیان خود جویا میشوند که اصحاب از ظلم به آنها خبر میدادند. به عنوان نمونه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) از ابن مهزیار درباره شیعیان عراق میپرسد. وی در پاسخ، از زندگی آنها در تنگدستی و گرفتاری میگوید و اینکه شمشیرهای بن شَیصبُان (42) بر آنها فرود میآید. حضرت نیز آنها را نفرین کرده و نشانههایی از ظهور را بیان میکنند. (ابن بابویه، 1395ق، ج2، ص 469) همچنین آن حضرت برای خارج شدن شیعیان خود از گرفتاریها و فشارهای مختلف دعا نمودند: «وَ اجعَل لِی و لِشیِعَتی مِن کُلِّ ضِیقٍ فَرَجاً و مِن کُلِّ هَمِّ مَخرَجاً وَ أوسِع لَنا المَنهَجَ وَ اطِلق لَنا مِن عِندِک و افعَل بِنَا مَا أنتَ أهلُهُ یَا کَریِمُ» (43) (کفعمی، 1405ق، ص 305؛ ابطحی، 1378، ص 292)
3. بازتاب شرایط زندگانی ائمه (علیهم السلام)
همانگونه که هر کدام از خلفای عباسی، سیاست متفاوتی را در مقابل شیعیان در پیش گرفته بودند، برخورد آنها با ائمه (علیهم السلام) نیز متفاوت بوده است. به عنوان نمونه فدک که در زمان مأمون به فرزندان فاطمه برگردانده شده بود، (یعقوبی، بی تا، ج2، ص 469) اندکی بعد متوکل به زور باز پس گرفت. (یاقوت حموی، 1995م، ج4، ص 240) اما همه خلفا- چه در زمان بنی امیه و چه بنی عباس- به امامان شیعه به دید رهبرانی مینگریستند که هر لحظه این ظرفیت را دارند که با فراخوان پیروان خود، دست به قیام زده و تاج و تخت آنان را در هم بپیچند. بنابراین همیشه تحت نظر بودند، گاه به سیاست شکنجه و زندان رو میآوردند مانند آنچه بر امام کاظم (علیه السلام) روا داشتند و گاه به اعطای ولایت عهدی رو آوردند و میدانیم یکی از اهداف مأمون کنترل امام رضا (علیه السلام) بوده است. مأمون به هواخواهان حکومت عباسی و متعرضان به ولایتعهدی امام رضا (علیه السلام) گفت: این مرد [علی بن موسی] کارهای خود را از ما پنهان کرده، مردم را به امامت خود میخواند. او را بدین جهت ولیعهد قرار دادم که مردم را به خلافت ما خوانده، به سلطنت و خلافت ما اعتراف کند. در ضمن، فریفتگانش بدانند او چنان که ادعا میکند نیست و این امر [خلافت] شایسته ماست نه او؛ همچنین میترسیدم اگر او را به حال خود واگذارم، در کار ما شکافی به وجود آورد که نتوانم آن را پر کنم و علیه ما اقدامی کند که تاب مقاومتش را نداشته باشم. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 170) (44) در زمان عسکریین (علیها السلام) نیز با انتقال دو امام به شهر «سر من رأی» و اعمال محدودیتها، سیاست کنترل ائمه به شیوه دیگری دنبال شد. (45) اکنون به برخی از بازتابهای شرایط زندگانی ائمه که در ادعیه رضویه آمده است، اشاره میکنیم.یکی از ادعیه مهم سیاسی امام رضا (علیه السلام) دعاهایی است که به هنگام ولایت عهدی و یا قبل از آن صادر شده است. در یکی از این ادعیه اکراه و اجبار امام در قبول ولایت عهدی هویداست. امام در آن هنگام میفرمایند: «اللَّهُم إنکَ قَد نَهیَتَنِی عَن الإلقَاءِ بیِدی إلَی التَّهلُکَةِ... بار خدایا، تو مرا از اینکه خود را با دست خویش به هلاکت اندازم، نهی فرمودهای، او مرا مجبور کرده است به گونهای که اگر ولایت عهدیش را نپذیرم، در خطر کشته شدن قرار گیرم، من نیز همانگونه که یوسف (علیه السلام) و دانیال (علیه السلام) مجبور شدند تا ولایت و حکومت را از ظالم زمان خود قبول نمایند، [به این کار] مجبور شدهام، خداونداً حکومتی نیست جز حکومت تو، و من ولایتی ندارم جز آنچه از طرف تو به من اعطا شود. مرا در اقامه دین و احیاء سنت پیامبرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) موفق فرما، زیرا تو مولی و یاور من هستی، و چه خوب مولی و یاوری هستی». در انتهای این روایت دعاگونه به سبب شهادت حضرت هم اشاره شده است که به دلیل نمایان شدن فضل، علم و حسن تدبیر حضرت، آتش حسادت مأمون شعلهور گشته و امام را مسموم ساخت. (ابن بابویه، 1378ق، ج1، صص 19-20؛ طبری، 1383ق، ص 218) در روایتی دیگر آمده است هنگامی که امام رضا (علیه السلام) ولایت عهدی را پذیرفتند، این دعا را زمزمه نمودند: «اللهُمَّ إنَّکَ تَعلَمُ أنِّی مَکَرِهٌ مَضطرٌ فَلَا تُؤاخِذنِی کَمَا لَم تُؤاخِذ عَبدَک وَ نَبیِکَ یُوسُفَ حِینَ وَقعَ إلَی وَلایةِّ مِصرَ» (46) (ابن بابویه، 1362، ص 659؛ فتال نیشابوری، بی تا، ج1، ص 229) که نشان میدهد سیاست پیشنهاد ولایت عهدی از سوی مأمون تزویری برای بهره برداری سیاسی بوده است.
همچنین از ادعیه چنین برداشت میشود که امام رضا (علیه السلام) در شهرت هرات تحت فشارهای مختلفی میزیستهاند. به عنوان نمونه ابن بابویه در کتاب عیون اخبار الرضا (علیه السلام) روایتی نقل میکند که امام پس از بازگشت از مسجد جامع در روز جمعه با چهرهای که بر آن غبار نشسته بود، تعجیل در وفات خود را طلب کردند: «اللَّهُمَّ إن کانَ فَرَجی مِمَّا أنا فِیهِ بالمَوتِ فَعَجِّلهُ لِی السَّاعَةَ و لَم یزَل مَغمُوماً مَکرُوباً» (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 15)
از دیگر راهکارهای خلفای عباسی در کنترل امامان شیعه، ایجاد محدودیت در ارتباط ائمه (علیهم السلام) با پیروانشان بوده است. (47) ائمه نیز به دلیل آنکه از اهمیت و اثربخشی ارتباط مستقیم پیروان با آنان مطلع بودند، هرگونه ممانعت در دیدارها را تحمل نمیکردند و برای رفع آن تلاش مینمودند. یکی از این تلاشها استفاده از سلاح دعا بوده است. به عنوان نمونه هنگامی که امام رضا (علیه السلام) در مناظرات علمی پیروز گشته و مردم نسبت به شخصیت ایشان بصیرت بیشتری پیدا نمودند، مأمون احساس خطر کرد و پردهبردار خود، «محمد بن عمرو طوسی» را فرمان داد تا مردم را از شرکت در مناظرات ایشان منع کند. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 172؛ بحرانی، بی تا، ج7، ص 146) علاوه بر آن سخنان درشتی به امام رضا (علیه السلام) گفت تا بدین وسیله و بنا به گمان خودش، امام را خوار سازد. امام به حالت غضبناکی از نزد مأمون بیرون آمده و به حق مصطفی و مرتضی و سیدة النساء قسم یاد کردند که وی را نفرین کنند. حضرت به منزل آمده و پس از وضو ساختن، نماز گزارده و در قنوت آن این چنین فرمودند: «اللهم یا ذا القدرة الجامعة و الرحمة الواسعة... و انتقم لی ممن ظلمنی و استخف بی و طرد الشیعة عن بابی و أذقه مرارة الذل و الهوان کما أذاقنیها و اجعله طرید الأرجاس و شرید الأنجاس» (48) (ابن بابویه، 1378ق، ج2، صص 172-173)
اباصلت هروی گوید هنوز نماز امام تمام نشده بود که واقعهای در شهر پدید میآید و مأمون عقوبت توهین به امام را چشید. (49) از دیگر نشانههای در تنگنا بودن ائمه از سوی دشمنان، وجود دعاهایی تحت عنوان «حرز» و «حجاب» است. منظور از حرز و حجاب، ادعیهای است که به منظور در امان ماندن از شر دشمنان بر زبان جاری شده و یا بر صفحهای نوشته میشود. وجه مشترک حرزها به کار بستن آنها برای محفوظ ماندن شخص و یا همراهان یا اموال او از گزند دشمنان و یا پیش آمدهای ناگوار و حوادث پیش بینی نشده روزگار است. (حائری، 1376، ج6، ص 209) از امام جواد (علیه السلام) برای شش روز هفته یک احتراز و احتجاب نقل شده که در بسیاری از آنها دوری جستن از شر دشمن و طغیانگر تکرار شده است. (50) در حجاب علی بن محمد (علیه السلام) نیز حضرت از خداوند میخواهد ایشان را از چشم دشمنانشان پنهان نماید: «ربّ... و اخبَأنی مِن عَدُوِّکَ وَ احفَظنِی فِی لَیلِی و نَهارِی بِعَیِنک...» (51) علاوه بر حرز و حجاب امام عسکری (علیه السلام) (ابن طاوس، 1411ق ب، صص 44-45)، از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز چنین گونه دعایی نقل شده که در آن حضرت برای شیعیان و قیام خود دعا نمودند. (ابن طاوس، 1411ق ب، ص302؛ کفعمی، 1405ق، ص 219)
همین فشارهای اجتماعی- سیاسی بوده است که امام حسن عسکری (علیه السلام) ناگزیر میشوند جهت مستور بودن خود و یکی از شیعیان به نام «اسحاق بن اسماعیل» دست به دعا بردارند: ستَرَنَا اللهُ و إیاکَ بِستَرهِ»: (کشی، 1348، ص 575؛ ابن شعبه حرانی، 1404ق، ص 484) شاید دلیل صدور این دعا، با نیشابوری بودن اسحاق و زندگی وی در این شهر (اردبیلی، بی جا، ج1، ص 80؛ خویی، 1413ق، ج3، ص 197) و فشارهایی که در آن سامان بوده ارتباط داشته باشد.
4. رویکردها و نحوه به کارگیری دعا در امور سیاسی (52)
در روایاتی که در منابع معتبر شیعه آمده است، یکی از مشخصات امام «آگاهی به سیاست/ عالم بالسیاسه» ذکر شده است. (کلینی، 1365ق، ج1، ص 202؛ نعمانی، 1397ق، ص 222) همنشینی این شاخصه در کنار علم، حلم، زهد، عبادت و هدایتگری نشان از اهمیت آن دارد. این ویژگی در ادعیه و زیارات نیز بازتاب یافته است. به عنوان نمونه در زیارتی منقول از امامهادی (علیه السلام) معروف به زیارات جامعه آمده است: «السَّلامُ عَلیکُم یا... َساسَةَ العِباد» (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 610؛ طوسی، 1365، ج6، ص96) که امامان معصوم به عنوان سیاستگذار و تدبیرکنندگان شئون بندگان معرفی شدهاند. امامان شیعه (علیه السلام) برای به ظهور رساندن رویکردهای سیاسی خود از ابزارهای مختلفی استفاده میکردند که یکی از آنها دعاست. با دقت در ادعیه و زیارات ائمه رضویه (علیهم السلام) مشاهده میشود که دعا به چند صورت برای بهره برداری سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است.4-1. استفاده از اثر متافیزیکی دعا
به دلیل آنکه ائمه (علیهم السلام) مستجاب الدعوه بودهاند، گاه از آن برای نابودی سیاست بازان ظالم استفاده نمودهاند که نمونه برجسته آن را در مورد اهانت متوکل نسبت به امامهادی (علیه السلام) و نفرین امام مشاهده میشود که وی را از پا درآورد. این ماجرا از زبان «زرافه» پرده دار و حاجب شیعی متوکل نقل شده است. او چنین ماجرا را بازگو میکند که متوکل به «فتح بن خاقان» علاقه بسیاری داشت و برای اینکه مردم را از علاقه خود به فتح، مطلع گرداند، دستور داد تمام مردم- از وزرا و سرلشکران و متشخصان- جلو او پیاده حرکت کنند و تنها خود و فتح سوار بر مرکب باشند. امامهادی (علیه السلام) نیز در آن روز گرم مجبور به شرکت در این مراسم بودند. زرافه نزد امام رفته و از ستمی که بر ایشان رفته میگوید. در این هنگام امامهادی (علیه السلام) فرمودند: «یا زَرافةُ َما نَاقةُ صَالِحٍ عِندَ اللهُ باَکرَمَ مِنِّی او قَالَ بِأعظَمَ قَدراً مِنِّی... نَاقه صالح گرامیتر از من نبود یا مقامش بالاتر از من نبود» (ابن طالوس، 1411ق ب، ص 266؛ مجلسی، 1404ق، ج50، ص 193) امام با این سخن قصد داشتند به راوی بفمانند که متوکل نیز به مانند قوم ثمود که بر ناقه ستم روا داشتند، کمتر از سه روز عقوبت کار خویش را خواهد دید (53) که اتفاقاً سه روز نگذشته بود که منتصر به همراه ترکان بر متوکل شوریدند و او را تکه تکه کردند. زرافه پس از این ماجرا نزد امام رفت و از جزئیات آن پرسید که امام فرمودند: «هنگامی که از دست آنها ناراحت شدم، به دعای مظلوم بر ظالم که گنجی برتر از سلاح و سپر بوده و آن را از پدران خود به ارث بردم مراجعه کردم و آنها را نفرین کردم» (ابن طاوس، 1411ق ب، 267؛ مجلسی، 1404ق، ج50، ص 193) امام در ادامه آن دعا را به راوی آموزش دادند که در کتب دعایی ذکر شده است.امام رضا (علیه السلام) نیز آل برمک را از این طریق از سیاست حذف گردانیدند. محمد بن فضل گوید: ابوالحسن رضا (علیه السلام) را دیدم، در عرفات ایستاده و دعا میکرد. سپس سرش را پایین انداختند. علت این کار را پرسیدند؟ فرمود: به برامکه نفرین میکردم که سبب قتل پدرم شدند. خداوند امروز دعای مرا درباره آنها مستجاب کرد، چیزی نگذشت که در همان سال، هارون بر آنها خشم گرفت و تار و مارشان کرد. (ابن جریر طبری، بی تا، ص 193)
4-2. استفاده از قالب دعا برای اثبات حق امامت
به دلیل شرایط نامساعد سیاسی- اجتماعی و عدم آزادی بیان در زمان ائمه (علیهم السلام)، دعا میتوانست بهترین تاکتیک مبارزاتی و پوششی برای بیان مقاصد و عقاید باشد، چرا که نگاه عرف به دعا، به عنوان امری شخصی و یا حداکثر مذهبی بوده است. لذا سخنان سیاسی ائمه (علیهم السلام) در قالب دعا، موضعگیری سیاسی به شمار نمیآمد. حکومت نیز به ماهیت سیاسی برخی از ادعیه پی نمیبرد و گمان میکرد پیشوایان شیعه به خاطر گرفتاریهای فراوانی که دارند، از دنیا روی برتافته و به اصلاح امر آخرت خویش مشغولاند. مزیت دیگر کاربست ساختار دعا، ماندگاری و حفظ آنها بوده است. به دلیل آنکه شیعیان به دعا اهمیت بیشتری میدادند، باعث حفظ مضامین مهم سیاسی آن میشد. تکرار و مداومت بر قرائت ادعیه نیز موجب میشد آن مطالب در ذهن شیعیان متمرکز شود.مهمترین آموزه سیاسی در ادعیه، بحث امامت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. (54) امام در فرهنگ شیعه، علاوه بر رهبری دینی، هدایت فکری و تهذیب روحی، رهبری سیاسی نیز به عهده دارد. ائمه (علیهم السلام) در گام نخست، با بسامد بالایی از ولایت اهل بیت (علیهم السلام) سخن به میان آوردهاند. به عنوان نمونه امام جواد (علیه السلام) به هنگام دعا برای مؤمنان مخلص، جبران ضعف و سستی آنان را به واسطه ولایت اهل بیت (علیهم السلام) و تبعیت از ملزومات آن از خداوند مسألت نمودند. (ابن طاوس، 1411ق ب، ص60) نیز راهکار خلاصی از مکروهات در دعایی از امامهادی (علیه السلام) تمسک به ولایت اهل بیت آمده است: «أصبَحتُ اللَّهُمَّ مُعتَصِماً بذِمامِکَ المنَیعِ الذِی لا یطَاوَلُ و لا یحاوَلُ مِن کُلِّ طارق و غَاشمٍ مِن سَائرِ ما خَلَقتَ وَ مَن خَلقتَ مِن خَلقِکَ الصَّامتِ و النَّاطق ِفی جُنَّة مِن کُلِّ مَخُوفٍ بِلِباس سَابغةٍ وَلَاء اهلِ بیَتِ نَبیکَ صلی الله علیه و آله و سلم... بجدَار حَصینٍ الإخلاص فِی الإعترافِ بحقَهِم و التَّمَسُکِ بحَبلهِم جَمیِعاً مُوقِناً أنَّ الحَقَّ لَهُم وَ مَعَهُم وَ فیِهم وَ بهِم أوالِی مَن وَالَوا و اجَانبُ مَن جَانَبُوا فَاعِذنی اللهُمَ بهِم مِن شَرِّ کُلِّ مَا اتَّقیِهِ» (55) (طوسی، 1414ق، ص 227؛ طبری، 1383ق، ص 130)
در مرحله بعد، امام رضا و فرزندان ایشان (علیه السلام) با بیان اوصاف متعدد، خود را شایسته مقام امامت دانستهاند. به عنوان نمونه در زیارت جامعه اوصافی همچون حاملان قرآن، حجت خدا بر اهل دنیا و آخرت، محل فرود و عروج فرشتگان، معادن رحمت، پناگاه مردم و راهنمایان به سوی خدا برای ائمه اهل بیت (علیهم السلام) ذکر شده است. (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 609؛ طوسی، 1365، ج6، ص 96) در گام سوم به صورت مصداقی وارد بحث شده و پرده از امامان واقعی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برداشته و نام یکایک امامان را از ابتدا تا انتها بیان نمودهاند. به عنوان نمونه امام جواد (علیه السلام) در تعلیم نیایشی برای قرائت بعد از نمازهای واجب، نام دوازده امام را ذکر نمودهاند. (ابن بابویه، 1413ق، ج1، ص327) به عبارتی ائمه (علیهم السلام)، سلسله امامت را به طور متصل مطرح و در نهایت به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پیوند میزدند. هدف از تبلیغ امامت علاوه بر رهبری دینی، اثبات حق حکومت برای امامان معصوم و دعوت به مبارزه برای بازگرفتن این حق و بیرون آوردن قدرت سیاسی از دست نااهلان بوده است. (56)
استفاده از دعا و زیارت در اثبات حق امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را میتوان در زیارت ایشان به نقل از امام هادی (علیه السلام) مشاهده نمود. در این زیارت از امام علی (علیه السلام) با عنوان اول مظلوم و نخستین کسی که حقش- حق خلافت- غصب شده یاد شده است. (57) (کلینی، 1365، ج4، ص 569؛ ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 587) (58)
4-3. ارتباط استجابت دعا با زمامداری دین و دنیا
ائمه (علیهم السلام) امامت را امری موهبتی و غیر اکتسابی معرفی نمودهاند، که گاه به صورت مستقیم و گاه غیرمستقیم به این اصل اشاره نمودهاند. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «الإمام... مَخصُوصٌ بِالفَضلِ کُلِه مِن غَیرِ طَلَبِ مِنهُ لَه وَ لَا اکتِسابَ بَلِ اختِصاصٌ مِنَ المُفضِلِ الوَهَابِ» (کلینی، 1365، ج1، ص 201؛ نعمانی، 1397ق، 220) هرچند انتخاب فرد به عنوان امام باید از سوی خداوند تعیین شود، ولی به هر حال باید برای مردم عادی، راهی جهت شناخت امام وجود داشته باشد. لذا امام رضا (علیه السلام) در مجلس مأمون، مورد سؤال جمعی از فقها و متکلمان فرقههای مختلف قرار گرفتند که چگونه امامت بر مدعیان آن مقام اثبات میشود؟ امام ابتدا دو روش «نص» و «دلیل» را مطرح کردند. باز سؤال شد چیزی که بر امامت شخص دلالت دارد چیست که حضرت رضا (علیه السلام)، «علم» و «مستجاب الدعوه بودن» را ملاک قرار دادند. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 200) همچنین آن حضرت استجابت دعا را به صورت «یکُونُ دُعَاؤُهُ مُستَجَاباً حَتَی أَنَهُ دَعَا عَلَی صَخرَةٍ لَانشَقَت بِنِصفَین» در شماره 36 خصلت و ویژگی امام برشمردند. (ابن بابویه، 1403ق، ج2، ص 528) در این روایات به روشنی دیده میشود که حضرت رضا (علیه السلام)، امامت را امر صرفاً دنیوی ندانستند تا در نتیجه آن رأی و نظر مردم جایگاهی داشته باشد. از سوی دیگر و به دلیل آنکه لازمه امامت، ریاست و سرپرستی جامعه است، استجابت دعا میتواند به عنوان نشانهای جهت شناخت مستحقان ریاست و خلافت و زمامدار امور سیاسی باشد. (59)امام رضا (علیه السلام) در زندگانی خود از دعا به منظور اثبات شایستگی رهبری خویش استفاده نمودهاند. هنگامی که آن حضرت منصب ولایت عهدی را پذیرفتند، خشک سالی شدیدی رخ داد. در این هنگام برخی از اطرافیان مأمون و بدخواهان امام رضا (علیه السلام) لب به سخنان ناروا گشوده و علت خشک سالی را بدشگونی آن حضرت دانستند. مأمون این جریان را در روز جمعه به حضرت منتقل کرد. امام فرمود که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) به خواب او آمده و فرمودند: دوشنبه با مردم با صحرا خارج شده و دعای باران بخوان که خداوند متعال باران نازل میکند. سپس امام به مأمون گفتند آنها را به آنچه خداوند به تو نمایانده و از چشم مردم مخفی است مطلع کن تا بدین وسیله علم مردم به فضل و قدرت من افزایش یابد. امام دوشنبه خارج شده و با این جملات دعای باران نمودند: «اللهُمَّ یا رَبِّ أنت َعَظَّمتَ حَقنَّا اهلَ البَیتِ فتَوَسلَّوا بنِا کَما امَرتَ و امَّلُوا فَضلکَ وَ رَحمتَکَ وَ توَقَّعُوا إحسَانکَ و نِعمَتکَ فَاسقِهِم سَقیاً نافعِاً عَاماً غَیرَ رَائثٍ و لا ضائِر» (60) که بعد از مدت اندکی و پیش از بازگشت مردم به شهر باران زیادی باریدن گرفت. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، صص 168-169)
4-4. استفاده از سیاست تولی و تبری در ادعیه
ائمه با استفاده از سیاست «تولی و تبری» و با اثرگذاری بر ضمیر ناخودآگاه و عواطف مؤمنان، میکوشیدند ضمن فراهم آوردن موجبات هدایت آنان، بر رویکردهای سیاسی پیروان خود نیز اثر بگذارند. صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) که در صحیفه رضویه با بسامد زیادی تکرار شده است نمونه اعلای تولی است. ذکر مداوم صلوات که ترجیع بند بسیاری از جملات و فرازهای صحیفه رضویه است، صرف نظر از کارکرد دینی و اثربخشی آن در نفس دعا، (61) کارکرد سیاسی نیز دارد. توصیه به صلوات بر محمد و آل محمد را میتوان در زمانهای بسیار مهمی چون طواف حج گزار و پیش از درخواستهای دیگر (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 532) و حتی در مواقع عادی همچون پوشیدن نعلین و عطسه کردن مشاهده نمود. (مجلسی، 1404ق، ج73، ص55؛ ابطحی، 1378، ص 111) که نشان میدهد از نظر ائمه (علیهم السلام) تا چه حد تکرار این مسئله حیاتی است. از دیگر آموزههای معمول در میان اهل بیت (علیهم السلام) آغاز نمودن و ختم کردن یک دعا با صلوات بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است که نمونه برجسته آن را در صحیفه سجادیه میتوان مشاهده نمود. سیره امام زین العابدین (علیه السلام) توسط امام هشتم (علیه السلام) و فرزندانشان نیز پی گرفته شد. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) یکی از ادعیه مشهور خود که در کتب متعددی نقل شده است را با این عبارات آغاز نمودند: «اللَّهُمَ صَلِّ عَلی مُحمدٍ و آله فی الاوَّلینَ وَ صلِّ عَلی مُحمدٍ و آله فی الآخرین و صل علی محمدِ و آله فی المَلإ الاعلَی و صلِّ عَلی مُحمدٍ و آلهِ فِی النَّبییِنَ و المُرسَلِینَ اللَّهُمَ اعطِ مُحمَّداً صلی الله علیه و آله و سلم الوسیلةَ و الشرَفَ و الفَضیلَةَ و الدَّرجةَ الکَبیِرةَ» (ابن بابویه، 1364، ص 156؛ طوسی، 1365ش، ج3، ص 86) تکرار بسیار ذکر صلوات و درود بر محمد و آل محمد قادر بود حقانیت خاندان نبوت را که در مهجوریت به سر برده و به فراموشی سپرده شده بودند به یاد آورد، از آنان تجلیل و قدردانی کرده و غیرمستقیم، حکومت غیر آنان را نفی کند. (برزگر، 1383، صص 37-38)گریستن بر سید الشهداء (علیه السلام) و زنده نگه داشتن یاد ایشان نمونه دیگر تولاست. به عنوان نمونه ابوهاشم جعفری نقل میکند که نزد امامهادی (علیه السلام) رفتم در حالی که حضرت تب داشته و از بیماری ضعیف گشته بودند. ایشان فرمودند شخصی از محبان ما را به حائر حسینی بفرست تا برایم دعا کند (ابن قولویه، 1356ق، ص 274) که امام با این کار، مقام بزرگ امام حسین (علیه السلام) و مدفن ایشان را به شیعیان خود گوشزد نمودند.
نقطه مقابل تولی، لعن و تبری است که ائمه شیعه جهت اعلام موضع گیریها و روشنگریهای سیاسی استفاده نمودهاند. به عنوان نمونه «محمد بن سنان» نزد امام علی النقی (علیه السلام) آمده و از درک واصل شدن «عمر بن فرج»- والی مدینه- خبر میدهد. امام چنان خوشحال شدند که بیست و چهار مرتبه «الحمدلله» بر زبان جاری کردند. راوی علت خوشحالی امام را میپرسند که حضرت به بی حرمتی عمر نسبت به پدرشان امام جواد (علیه السلام) و نسبت سکر و مست دادن به ایشان اشاره کردند. امام جواد با نفرین وی، او را به اسارت و غارت اموال مبتلا نمودند. (کلینی، 1365، ج1، صص 496-497) علاوه بر لعن و تبری از اشخاص، از برخی گروهها نیز برائت جسته شده است. به عنوان نمونه در میان عامه گروهی افراطی به نام «ناصبه» (62) وجود داشتند که در کنار دشمن اعتقادی اهل بیت (علیهم السلام) و شیعیان، دشمنان سیاسی آنان نیز به شمار میآمدند. ائمه (علیهم السلام) در کنار مبارزه فکری با آنان، در مرحله پسینی از دعا و لعن برای مقابله با آنان استفاده نمودهاند. در دعایی از امام رضا (علیه السلام)، هلاکت دشمنان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و اهل بیت (علیهم السلام)، و حتی دشمنان شیعیان که با حق گلاویز شده و ادعای باطل مطرح میکنند از خداوند درخواست شده است. (کفعمی، بی تا، ص 334) نیز لعن بر ناصبه را میتوان در روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام) مشاهده نمود. (طوسی، 1411ق ب، ص 400) همچنین آن حضرت فرد ناتوان در یاری اهل بیت (علیهم السلام) را به لعن و بی زاری از دشمنانشان در خلوت دستور دادهاند. (مجلسی، 1404ق، ج50، صص 316-317) امام با این دستور، «نیت مداری» در رفتار سیاسی را مصداقی و یا جایگزینی برای مبارزه عملی سیاسی منظور داشتند. (63)
4-5. استفاده از دعا به عنوان ساختاری برای بیان اعتراض
امام رضا (علیه السلام) و خصوصاً امامان پس از ایشان، در لابه لای ادعیه اعتراضهای خود به سیاستهای عباسیان و خلفا را بیان کردهاند. به عنوان نمونه در روایتی از امامهادی (علیه السلام) که به وسیله آن متوکل را نفرین نمودند، وضعیت سیاسی- اجتماعی آن زمان این چنین آمده است: «با هلاکت وی، حدود تعطیل شده، احکام بر زمین مانده، سنتهای جابه جا شده، آیات تحریف شده، مدارس مهجور و مساجد مخروبه را احیا کن و شکمهای فرو رفته از گرسنگی را سیر نما. (ابن طاوس، 1411ق ب، 270) همچنین امام جواد (علیه السلام) دشمنان خود را به دلایل زیر مستوجب نفرین دانستند: ظلم، گمراهی بندگان، تحریف قرآن، تغییر دادن احکام، ظلم به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). (ابن طاوس، 1411ق ب، ص 60) نیز طلب پیروزی بر دشمنان و آرزوی تیره بخت شدن آنان از ادعیه امام جواد (علیه السلام) است. (ابن طاووس، 1411ق ب، ص 59؛ ابطحی، 1378، ص 152) با این کار، ائمه خشم و نفرت عمومی مردم را بیش از پیش متوجه دستگاه خلافت اموی میکردند.4-6. مهدویت و فرجام سیاسی دنیا
بحث از ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و حکومت آن حضرت مصداقی واقعی و عینی پیوند سیاست و دیانت است؛ چرا که حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با ظهور خود، حکومتی را برپا خواهد کرد که از همه جهات مورد تأیید باری تعالی خواهد بود. بخش وسیعی از آموزههای مهدویت و موعودگرایی، در ادعیه و در قالب ابراز عواطف و احساسات با آن حضرت و دعا برای تعجیل در فرج ایشان انعکاس یافته است. فرازهای مرتبط با مهدویت در صحیفه رضویه را میتوان به چند دسته تقسیم نمود. نخست آنکه در ادعیه و زیارات از ایشان سخن به میان آمده و معرفی شدهاند. به عنوان نمونه امام حسن عسکری (علیه السلام) در زندان و در دعا برای اعطای فرزند به «عیسی بن صبیح»، به وجود فرزندی برای خود در آینده اشاره کردند که زمین را از عدل و داد پر خواهد نمود. (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص 477) نام بردن از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خصوصاً در دوران حکومت بنی عباس ضرورت بیشتری داشت چرا که حکومت عباسی و دشمنان اهل بیت میدانستند موعود امت از امام یازدهم شیعیان به دنیا خواهد آمد و ممکن است از جانب ایشان خطری متوجه قدرت و حکومت آنها باشد، لذا به دنبال دستیابی به آن حضرت و نابود کردن ایشان بودند. در مقابل امام عسکری (علیه السلام) تولد و وجود ایشان را مخفی نگه داشتند و تنها عده معدودی را از این امر باخبر ساختند. پنهان داشتن تولد و وجود مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) که چارهای جز آن نبود، موجب میشد تا عدهای از شیعیان پس از وفات امام عسکری (علیه السلام) دچار حیرت و سرگردانی شوند. (64) به دلیل استتار حضرت از چشم دشمنان بود که ائمه رضویه (علیه السلام) سعی داشتند با نام بردن از ایشان- خصوصاً در ادعیه- وجود ایشان در آینده را امری مسلم و قطعی معرفی نمایند. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) در دعائی برای امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) میفرمایند: «اللهُمَّ ادفَع عَن وَلیکَ و خَلیفَتِکَ و حُجَّتِکَ عَلی خَلقِک...» (طوسی، 1411ق ب، ص409؛ ابطحی، 1378، ص 72) و امام جواد (علیه السلام) بعد از ذکر نام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهم السلام) میفرمایند: «اللَّهُمَ وَلیکَ الحُجةَ فَاحفظهُ مِن بَینِ یَدیهِ و مِن خَلفهِ و عَن یَمینهِ و عَن شِمالهِ وَ مِن فَوقهِ وَ مِن تَحتهِ وَ امدُد لَهُ فِی عُمُرهِ» (ابن بابویه، 1413ق، ج1، ص 327؛ ابطحی، 1378، ص 156) اهمیت شناخت حجت الهی به این مسئله باز میگردد که معرفت به حجت الهی در طول شناخت خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ذکر شده و مرگ بدون شناخت حجت، مساوی با مرگ در دوران جاهلیت دانسته شده است. این مطلب در دعایی که خواندن آن در زمان غیبت وارد شده است. (65) آمده که کاملاً نشان دهنده اهمیت شناخت حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. (ابن بابویه، 1359ق، ج2، ص 512؛ طوسی، 1411ق ب، ص 412)در گام دوم به ابعاد و پیامدهای قیام موعود پرداخته و اثرات آن را بیان شده است. امام جواد (علیه السلام) ضمن دعا برای محفوظ ماندن و نصرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) شفای قلوب اهل بیت و مؤمنان را در گروه قیام ایشان دانستند. (ابن بابویه، 1413ق، ج1، ص 327؛ ابطحی، 1378، صص 156-157) نیز امام حسن عسکری (علیه السلام) در دعا برای فرزندشان حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ایشان را پناهگاه مظلومان، ناصر بی یاوران و احیاگر احکام تعطیل شده معرفی کرده و از خداوند محافظت ایشان از شر دشمنان و نابودی مخالفان ایشان را خواستار شدند. (طوسی، 1411ق ب، صص 159-160) حتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در دعایی طولانی خود را محیی و زنده کننده سنتهای الهی معرفی نمودند و از خداوند در مسیر زنده کردن آثار محو شده دین و قرآن یاری خواستند. (طوسی، 1411ق ب، ص 408؛ ابن جریر طبری، بی تا، ص 304) در دعای افتتاح، علت درخواست ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) این موارد دانسته شده است: برقرار شدن دینی که مرضی خداوند باشد، عزیز شدن اسلام و مسلمانان، خوار شدن نفاق و منافقان، فزونی یافتن تعداد مؤمنان و تبدیل ذلت و فقر آنها به عزت و بی نیازی. (طوسی، 1365، ج3، ص 111) در دعایی دیگر از خداوند تعجیل فرج امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواسته میشود تا در پی آن نیاز به تقیه نباشد: «و اجعلنا یا رب من أعوانه... و المسلمین لأحکام و ممن لا حاجة بی إلی التقیة من خلقک» (طوسی، 1411ق ب، ص 415)
در گام سوم برای آن حضرت دعا شده است. به عنوان نمونه امام رضا (علیه السلام) از «مقاتل بن مقاتل» سؤال کردند که در قنوت نماز جمعه چه میخوانی؟ او در پاسخ گفت، همان چیزی که عموم مردم میخوانند. امام او را از این کار نهی کرده و فرمودند این دعا را بخوان: «اللَّهُمَ اصلِح عَبدکَ وَ خَلیفَتَک بما أصلَحتَ بهِ انبیاءَکَ و رُسُلکَ و حُفَّهُ بِملائِکتَک َو ایدهُ بِروحِ القُدُس من عِندکَ و اسلُکُه مِن بَین یَدیهِ وَ مِن خَلفهِ رَصداً یحفَظُونَهُ مِن کُلِّ سُوءٍ وَ ابَدلهُ مِن بَعدِ خَوفهِ امناً یعبُدکَ لا یشرِکُ بکَ شَیئاً و لا تَجعَل لاحدٍ مِن خَلقکَ علَی ولیکَ سُلطاناً و أذَن لَهُ فِی جِهادِ عَدُوِّکَ و عَدوِّهِ و اجعَلنی مِن انصَارهِ إنَّکَ عَلی کُل شَیءٍ قَدیرٌ» (66) (طوسی، 1411 ق ب، ص 367؛ ابن طاووس، بی تا، الف، ص 413)
در گام بعدی برای تعجیل فرج دست به دعا برداشته شده، انتظار سازنده و طلب یاری حضرت از خداوند درخواست شده است. در ادعیه به کرات بر انتظار تأکید شده مانند آنچه در زیارت جامعه به صورت «مُنتَظِرٌ لِامرِکُم مُرتَقِبٌ لِدَولَتِکُم» آمده است. (ابن بابویه، 1413ق، ج2، ص 614) دعا برای تعجیل فرج چنان اهمیت داشته که حتی خود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در گفتگو با یکی از شیعیان به نام «ابوالحسن بن ابی البَغل»، به او دعای فرج را آموزش داده و وی را به خواندن آن فرمان دادند. (ابن جریر طبری، بی تا، ص 305؛ ابن طاوس، 1411ق ب، ص 246) نیز آن حضرت در روایتی از شیعیان خود، کثرت دعا در فرج خویش را طلب میکنند: «و أکثروا الدعاء بتعجیل الفرج» (67) (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج3، ص 1115) علاوه بر تسریع در امر فرج، ادعیهای نیز به منظور تقویت ثبات قدم منتظرات صادر شده است. به عنوان نمونه در دعایی از خداوند خواسته میشود طولانی گشتن غیبت، موجب ناامیدی نشده و باور به ظهور و قیام ایشان در جان دعا کننده به مثابه یقین به قیام رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. (ابن بابویه، 1395ق، ج2، ص 512؛ طوسی، 1411 ق ب، ص 411) علاوه بر ثبات قدم در دوران غیبت، اهل بیت از شیعیان خود آرزوی جهاد در رکاب ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را نیز درخواست میکردند. به عنوان نمونه همچنین ائمه به دعا کردن در حق صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و آرزوی یاری ایشان که باعث زنده نگه داشتن این اعتقاد میشود، توصیه نمودهاند. به عنوان نمونه امام حسن عسکری (علیه السلام) دعایی برای وارد شدن به مسجد آموزش دادند که در آن طلب نصرت و یاری آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) گنجانده شده است. (طوسی، 1411ق ب، ص 131؛ ابن طاوس، بی تا، ب، ص 92)
نتیجهگیری
کارکرد دعا در برخی از ادعیه و زیاراتی که از امام رضا (علیه السلام) و فرزندان معصوم ایشان به یادگار مانده توسعه یافته، و از کارکرد عمومی آنکه همانا عبادت فردی و عامل ارتباط دعاکننده با آفریدگار است به بازتاب دهنده مسائل سیاسی- اجتماعی ارتقا پیدا کرده است. آنچه ادعیه امام رضا (علیه السلام) و ابناء الرضا (علیه السلام) از شرایط اجتماعی آن برهه زمانی به دست میدهد، عبارتاند از: پراکندگی فکری و تفرق ادیان و مذاهب مختلف شیعی و غیر شیعی؛ شرایط نامساعد اقتصادی به خصوص در میان شیعیان و در نهایت آشفتگی و فساد اجتماعی. علاوه بر مسائل اجتماعی، برخی از ادعیه، شرایط سیاسی شیعیان و پیشوایان آنها را تصویر سازی نموده و گاه پرده از برخی از مسائل پیچیده سیاسی برداشتهاند. اکراه و اجبار در پذیرش ولایت عهدی و وجود فشارهای سیاسی در شهر هرات بر امام رضا (علیه السلام)، دو اطلاعات تاریخی- سیاسی است که از ادعیه استخراج میشود. همچنین وجود مؤلفههای پرتکراری چون «تقیه و کتمان عقاید»، «ستر»، «ظلم و بی عدالتی»، و وجود دعاهایی تحت عنوان «حرز و حجاب»، ایجاد محدودیت در ارتباط شیعیان با ائمه (علیهم السلام) و نامههایی که شیعیان از زندان برای امامان نوشته و تقاضای دعا مینمودند، همگی نشانگر شرایط نامساعد و خفقان بار سیاسی برای ائمه (علیهم السلام) و شیعیان بوده است. علاوه بر آن در برخی از ادعیه، رویکردهای سیاسی ائمه (علیهم السلام) رخ نموده است. استفاده از قالب دعا به منظور اثبات حق زعامت خویش بر جامعه با تأکید بر غصب خلافت و اثبات مقام امامت، بهره جویی از سیاست تولی و تبری، استفاده از دعا به عنوان ساختار بیان اعتراض به حکومت و بهره جویی از اثر ماورایی دعا به منظور حذف مخالفان عنود، بخشی از رویکردهای سیاسی ائمه است که در ادعیه منعکس شده است. در نهایت پنج امام پایانی شیعه با پیش کشیدن بحث موعودگرایی و مهدویت در ادعیه، فرجام سیاسی جهان اسلام و دنیا را بسیار روشن و درخشان توصیف نمودهاند. بنابراین ادعیه رضویه نشان میدهد، نه تنها امام رضا (علیه السلام) و امامان از تبار ایشان از مسائل سیاسی و حیاتی جامعه اسلامی دور نبودهاند بلکه در دعا- که یکی از عبادتیترین اعمال و مناسک است- به مسائل سیاسی و اجتماعی توجه داشتهاند.پینوشتها:
1- دانشیار دانشکده علوم سیاسی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) Tabatabai @ isu. ac. ir
2- دانشجوی دوره دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه امام صادق (علیه السلام) Mirhoseini @ isu. ac. ir.
3- Record.
4- Monument.
5- به عنوان نمونه آقابزرگ تهرانی معتقد است در سال 477 هجری و به هنگام ورود طغرل بیگ- پادشاه سلجوقی- به کرخ بغداد، برخی از اصول دعایی منقول از اهل بیت (علیهم السلام) طعمه حریق شدند. (آقابزرگ تهرانی، بی تا، ج8، ص 174)
6- احتمالاً اطلاق واژه «رضویه» بر این کتاب، به سبب شهرت فرزندان امام رضا (علیه السلام) به «أبناه الرضا» میباشد. (ر.ک: طوسی، 1411ق الف، ص97)
7- مانند کتابی در طب از اَهرُن (Ahrun)- کشیش اسکندرانی- که برای عمر بن عبدالعزیز (ح 99-101) به عربی برگردان شد. (ابن ابی اصبیعه، بی تا، ص 232)
8- درباره اثربخشی نهضت ترجمه بر شرایط اجتماعی، ر.ک: محقق، بی تا، صص 247-280.
9- قلقشندی معتقد است که هارون الرشید به خلافت رسید، کاغذ فراوان شد و کاربرد آن در میان مردم رواج یافت (قلقشندی، بی تا، ج2، ص515) و یا جرجی زیدان معتقد است در عصر مأمون بازار کاغذسازان و کتاب فروشان در بغداد رونق گرفته، مجالس ادب و مناظره علمی رواج یافته و توجه مردم به تحقیق و مطالعه فزونی گرفت. (زیدان، 1958م، ص 161)
10- برای اطلاعات بیشتر درباره بیت الحکمه، ر.ک: جبوری، 1427ق، سراسر کتاب.
11- البته یکی از مستشرقان سیاست مأمون در ترویج مباحثه و جدل را در راستای خارج کردن معیار اقتدار دینی از دست علمای دین و تمرکز آن در شخص خلیفه دانسته است. (گوتاس، 1380، صص 100-101).
12- برخی معتقدند گفتمان بین الادیانی چنان ضرورتی پیدا کرده بود که مهدی عباسی دستور داد طوبیقا (Topics) ارسطو که در دیالکتیک یا هنر استدلال و جدل است را ترجمه کنند. (گوتاس، 1380، صص 75 و 84) البته دیمیتری گوتاس یکی از علل گسترش یافتن مناظرات را اسلام آوردن جمع کثیری از غیر مسلمانان و موضعگیری علمای آن ادیان برای جلوگیری از کاهش قدرتشان و ناحق قلمداد شدن دینشان دانسته است. (همو، صص 78-79).
13- اهمیت فراهم بودن شرایط گفتگوهای دینی را میتوان در مناظرات امام رضا (علیه السلام) مشاهده کرد، چرا که اکثر آنها بعد از خروج امام از مدینه و آمدن به خراسان صورت گرفته است. به همین دلیل است که عموی ایشان «محمد بن جعفر بن محمد» پس از مشاهده مناظرهای از امام، به مأمون گفت تاکنون او را با هیچ عالمی در مناظره ندیده بودم. (ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص 204؛ طبرسی، 1403ق، ج2، ص 431)
14- «و إذا رأیت ذمیاً فقل الحمد لله الذی فضلنی علیک بالإسلام دیناً و بالقرآن کتاباً و بمحمدٍ رسولاً و نبیاً و بالمؤمنین إخواناً و بالکعبة قبلة»: (منسوب به امام رضا، 1406ق، صص 398-399؛ ابطحی، 1378، ص81).
15- به معنای پاتریارک (Catholicos)، منصبی برای رهبران مسیحیان مشرق (مشکور، 1357، 124/1).
16- ثنویه گروهی هستند که نور و ظلمت را ازلی و قدیم دانسته (شهرستانی، 1364، ج1، ص 290)، نور را فاعل کار خیر و در مقابل ظلمت را فاعل کار شر میدانند. (سید مرتضی، 1381، ص 285).
17- گرایش برخی شیعیان به این تفکر (نک: کلینی، 1365، ج1، ص511) و نگارش کتابی از سوی «فضل بن شاذان نیشابوری» در رد عقاید ثنویه (نجاشی، 1407ق، ص 307) نشان دهنده گسترش نفوذ این دین در آن زمان دارد.
18- سابقه به کارگیری این اصطلاح به زمان ائمه معصومین (علیهم السلام) باز میگردد. به عنوان نمونه امام صادق (علیه السلام) در عبارت «خُذ بِمَا فِیهِ خِلَافُ العَامَّة» (طبرسی، 1403ق، ج2، ص 358)، شیعیان را در احادیث متناقض، به عمل کردن بر اساس روایت مخالف شیعه فرا خواندند.
19- به عنوان نمونه امام حسن عسکری (علیه السلام) درباره اظهار اعتقادات امامیه خطاب به یکی از اصحابشان، دو راه کشته شدن یا کتمان را ممکن دانستند. (مسعودی، 1426ق، ص 251) علاوه بر عدم آزادی مطلق در بیان عقاید، گزارشهایی مبنی بر تفتیش عقاید شیعیان نیز مانند آنچه در مورد «فضل بن شاذان» (د 260ق) نقل شده نیز وجود داشته است. (کشی، 1348، ص 539؛ میرداماد، 1422ق، ص 122).
20- تعبیر نمودن از دعا به مثابه سلاح از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)- «الدُعَاءُ سِلَاحُ المُؤمن» (امام رضا، 1406ق، ص 65؛ ابن اشعث کوفی، بی تا، ص 222)- و امام رضاست: «عَلَیکُم بِسَلَاحِ الأنبِیاءِ فَقِیلَ وَ مَا سِلَاحُ الأنبِیاءِ قَالَ الدُعَاء» (قطب الدین راوندی، 1407ق، ص 18؛ برای توضیح بیشتر، ر.ک: باب «أن الدعاء سلاح المؤمن» (کلینی، 1365، ج2، صص 468-469).
21- به عنوان نمونه، ر.ک: ابن طاوس، 1411ق ب، ص 60.
22- به عنوان نمونه، ر.ک: ابن بابویه، 1413ق، ج1، ص 327.
23- کسانی که به این گرایش فکری وابستگی داشتند را «مشبهه» و «مجسمه» مینامیدند. کسانی که بر این باور بودند، خداوند دارای جسم است (بغدادی، 2003م، ص 265) بر عرش جای داشته، و پاها بر کرسی نهاده است. (مشکور، 1372، ص390).
24- بوسیله اندیشهها در وصف نگنجد و با حس درک نمیگردد؛ با مقیاسی در اندازه نیامده و به مردمان شباهتی ندارد.
25- وجه جامع باورهای معتزلیان، اصول پنجگانه توحید، عدل، وعد و وعید، منزله بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر است. (مسعودی، 1409ق، ج3، ص 221؛ مقدسی، بی تا، ج5، ص 142).
26- برای اطلاع بیشتر درباره اصحاب حدیث، ر.ک: پاکتچی، 1379، ج9، صص 113-126.
27- ر.ک: ابن کثیر، 1407ق، ج10، ص 349.
28- Discourse
29- برای اطلاع بیشتر درباره این عوامل، ر.ک: صفری فروشانی، 1388، صص 10-11.
30- به عنوان نمونه ر.ک: کشی، 1348، ج1، ص 464؛ ابن بابویه، 1378ق، ج1، ص 106.
31- خداوندا؛ گوش، چشم و ورودیهای قلبش [تمام احساساتش] را در اختیار خود گیر تا به سوی حق بازگردد.
32- خدا آن دو را لعنت نموده و در فتنه عظیمی درافکند... این بابا دعا میکند وی را به عنوان پیامبر مبعوث کردهام... او مرا آزار داد پس خدا وی را در دنیا و آخرت مورد عقوبت خویش قرار دهد.
33- ر.ک: طوسی، 1365، ج3، ص 312.
34- امام برادرانم! من مشتاق آسایش شمایم. خدا شاهد است، بار خدایا و میدانی که من دوست دار صلاح آنها و خیرخواه ایشانم و مهربانم با آنها و شب و روز به کار ایشان توجه دارم. خداوندا به من پاداش نیکو بده؛ اگر برخلاف این هستم، تو عالم بر اسراری آن طور که شایسته هستم جزا بده خوب یا بد. خدایا ایشان را راهنمایی فرما و کارشان را اصلاح کن و شیطان را از آنها دور گردان و آنها را بر اطاعت و بندگی خود یاری کن و به راه راست استوار دارد. برادر جان؛ من که جز خوبی شما را نمیخواهم و کوشش در راه خیر شما میکنم و خدا را بر این وضع شاهد میگیرم.
35- نیز نک: «باب فی الائمه أنهم أعطوا خزائن الأرض» صفار، 1404ق، صص 374-376.
36- [باید در نظر یک شیعه] فقر از بی نیازی و ذلت، از عزت در پناه دشمن گرامیتر بوده، گمنامی را بر شهرت ترجیح دهد.
37- عدالت از بین رفته و راهها ناامن گشته است. حق و حقیقت محو شده، صداقت به تباهی کشیده شده، نیکی پنهان و شرارت ظاهر شده است. تقوی خوار و زبون گشته، و هدایت و خوبی زایل گشته است. زیان ظاهر شده و فساد رشد یافته است. لجاجت تقویت گشته و ظلم بساط خود را پهن کرده است.
38- بار خدایا؛ او را کاملاً به بلا مبتلا گردان و بر او جامه سختی بپوشان و با آزار و اذیت وی را از میان بردار.
39- به عنوان نمونه منتصر که در سیاست، اخلاق و مذهب مخالف پدر خود متوکل بود، با فرزندان رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) به نیکویی رفتار نموده و کمکهای مالی ارسال میکرد. (ابوالفرج اصفهانی، 1385، ص 396)
40- طبیعی است هنگامی که امام رضا (علیه السلام) برای کوه سناباد دعا کرده و برکت طلب نمودند (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 137؛ حرعاملی، 1409ق، ج3، ص 515) برای شیعیان خود تمام تلاش خود را در قالب دعا به منصه ظهور رسانده باشند.
41- احتمالاً این فرد «علی بن جعفر» از وکلای امام بوده باشدا که در منابع رجالی به زندانی شدن او توسط متوکل و سپس رهایی او اشاره کردهاند. (حلی، 1411ق، ص99؛ ابن داود، 1383ق، ص 238).
42- «بنی شیصان» گروهی از جنیاناند که بخشی از سپاه شیطان را تشکیل میدهند. (ابوالفتوح رازی، 1408ق، ج19، ص 442) بنی شیصان در روایات کنایه از والیان ظالم و ستمگر، خصوصاً بنی عباس است. (ر.ک: مجلسی، 1404ق، ج36، ص 356)
43- من و شیعیانم را از هر تنگنایی برهان و از هر اندوهی خارج نما. راه را بر ما وسعت بخش و از جانب خویش ما را [از اسارت دشمنان] آزاد ساز. ای بخشنده با ما چنان کنم که تو شایسته آن هستی.
44- برای مشاهده 8 هدف مأمون از پیشنهاد ولایت عهدی، ر.ک: سید جعفر مرتضی، 1398ق، صص 192-193.
45- امامهادی (علیه السلام) خود به اجباری بودن انتقال به سامرا خبر دادهاند. (طوسی، 1414ق، ص 231؛ نوری، 1408ق، ج17، ص 25)
46- پروردگارا! تو خود میدانی که من مجبور و درماندهام. خدایا! مرا بر این کار مگیر، همچنان که بنده و پیامبر خود یوسف (علیه السلام) را چون ولی عهدی مصر شد، مؤاخده نفرمودی.
47- این در حالی که شیعیان به دلایل مختلفی از جمله گرفتن پاسخهای خود، همواره در مراجعه به پیشوایان خود ناگزیر بودهاند. به عنوان نمونه گروهی از شیعیان نزد امام جواد (علیه السلام) آمده و 30 هزار مسئله را سؤال کردند. (کلینی، 1365، ج1، ص 496)
48- بار خدایا، ای صاحب تمام قدرتها و رحمت فراگیر... انتقام مرا از کسانی که در حقم ستم روا داشته و قصد خوار کردنم داشتند و شیعیانم را از درگاهم طرد کردند بگیرد، تلخی خفت و خواری را به آنها بچشان، چنانکه آنها بر من روا داشتند. آنها را پلیدهایی مطرود و نجسهایی به دور افتاده از مردم قرار ده.
49- توضیح آن به صورت مفصل در جوامع روایی آمده است. نک: ابن بابویه، 1378ق، ج2، صص 173-174؛ ابن شهر آشوب، 1379ق، ج4، صص 345-346. شاید علت طرد شیعیان همان چیزی باشد که در کتاب کنوز النجاه به نقل از ابن بابویه آمده است. در آن کتاب آمده است در شهر مرو حدود 360 تن از شیعیان از شهرهای مختلف حضور داشتند. جاسوسان به مأمون خبر میدهند که علی بن موسی الرضا (علیه السلام) آماده قیام شده و مردم را به این امر فرا میخواند. لذا مأمون دستور طرد یاران امام از آن دیار داده و امام از این بابت غمگین شده و در قنوت نماز خویش مأمون را از این بابت نفرین کردند. (ابن طاوس، 1411ق الف، ص 23)
50- ر.ک: ابطحی، 1378، صص 138-147.
51- نک: ابن طاوس، 1411ق ب، ص 301؛ کفعمی، 1405ق، ص 218.
52- برخی در بررسی مسائل سیاسی ادعیه، معنای عامی برای سیاست در نظر گرفتهاند و آن را به دو بخش «سیاست معطوف به غایت و سعادت» و «سیاست معطوف به قدرت و رفاه دنیوی صرف» تقسیم بندی نمودهاند (برزگر، 1383ش، ص 26) اما مقصود از سیاست در این مقاله، معنای خاص آن یعنی قدرت اعمال نفوذ در جامعه و رهبری جامعه است.
53- عذاب قوم ثمود در اثر پی کردن ناقه را میتوان در آیات 65 سوره هود و 14 سوره شمس مشاهده نمود.
54- اهمیت این آموزه وقتی خود را بیشتر نشان میدهد که به دوران تاریک و خفقان بار بنی امیه و بنی عباس توجه داشته باشیم، دورانی که ممانعت از گسترش فرهنگ اصیل تشیع از سیاستهای اصلی خلفا بوده است لذا امام رضا (علیه السلام) و فرزندان ایشان با دعا به این مهم پرداختند.
55- بار خدایا؛ وارد صبحگاهان شدم در حالی که چنگ در پناه بی کران تو زدم- جایی که بر آن دست نرسد و قصد یورش بر آن نشود- از شر هر شب گرد و ستمکار از آفریدههایت و از شر هر مخلوق خاموش و گویایت، [بار خدایا] از شر هر هراس آوری به جوشن و لباس کامل ولایت خاندان پیغمبرت [پناه میبرم]... با اعتراف به حق آنان و تمسک به رشته همه آنها، با یقین به اینکه حق از آنها و با آنها و در آنهاست، با هر کس که آنها دوستند، محبت میورزم و از هر که دورند، دوری میگزینم؛ پس مرا به حق آنها از شر هر آنچه پرهیز دارم پناه ده.
56- این در حالی بود که خلفای عباسی همچون مأمون نیز ادعای امامت کرده و خود را «امام الهدی» میخواندند. (Cooperson, 2000, p 67؛ برای مشاهده بازتاب این لقب مأمون در اشعار، ر.ک: عسکری، 1419ق، ص 119؛ ابن عبد ربه، 1404ق، ج6، ص 214).
57- عَن الصَّادقِ أبی الحَسَنِ الثالث (علیه السلام) قال: «السَّلامُ عَلیکَ یا وَلیِ اللهِ انتَ أوَّلُ مَظلُومٍ وَ أوَّلُ مَن غُصِبَ حَقُّهُ...»
58- اگر بخواهیم از ادعیه پا فراتر بگذاریم، بنا به باور برخی تکمله امام رضا (علیه السلام) بر روایت سلسله الذهب به صورت «بشروطها و أنا مِن شُرُوطِهَا» (ابن بابویه، 1364، ص7؛ طبری، 1383ق، ص 269) در بردارنده این مطلب است که امامت و رهبری جامعه حق ایشان است. (ابن بابویه، 1378ق، ج2، ص 135).
59- برخی یکی از تفاوتهای نبی با امام را همین امر شمردهاند یعنی لازمه نبوت، ابلاغ وحی و معارف غیبی است و مستلزم ولایت و سرپرستی جامعه نمیباشد در حالی که امام سرپرستی جامعه را بر عهده دارد (یثربی، 1383ش، ص 18).
60- بار الها! ای پروردگار! حق ما اهل بیت را بزرگ گردانیدی و همچنان که فرموده بودی، مردم به ما متوسل شدهاند و به فضل و رحمت تو امیدوار گشتهاند و انتظار احسان و نعمت تو را دارند، پس آنان را بارانی عطا کن که نافع و عام باشد، بارانی بدون زیان و ضرر.
61- به عنوان نمونه از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که« لَا یَزالُ الدُعَاءُ مَحجُوباً حَتَی یصَلَی عَلیَ مُحَمَدٍ وَ آلِ مُحَمَدٍ ... تا زمانی که بر محمد و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) درود فرستاده نشود، دعا در حجاب قرار دارد. (کلینی، 1365ش، ج2، ص491؛ برای مشاهده این مضمون از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ر.ک: ابن خزاز قمی، 1401ق، ص 39).
62- ناصبی میتواند با توجه به روایت «صنفان من أمتی لا نصیب لهم فی الإسلام الناصب لاهل بیتی حرباً و غالٍ فی الدین مارق منه» (ابن بابویه، 1413ق، ج3، ص 408) به معنای دشمن اهل بیت (فیض کاشانی، 1406ق، ج2، ص 229) و با توجه به روایتی از امام صادق (علیه السلام) به معنای دشمن شیعیان- و نه اهل بیت- باشد. (ابن بابویه، 1361، ص 365؛ همو، بی تا، ص9).
63- البته به نظر میرسد دستور به لعن آخرین مرحله از مقابله بوده باشد چرا که از سوی اهل بیت، آموزش مبانی کلامی برای مناظره با ناصبه (طبرسی، 1403ق، ج1، ص 19) و دستور به ترک مجالست با آنان (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج1، ص 448) نیز نقل شده است که از لحاظ رتبه بر لعن مقدم است.
64- به عنوان نمونه سید مرتضی فرقههای ایجاد شده پس از شهادت امام حسن عسکری (علیه السلام) را چهارده عدد میداند. (سید مرتضی، 1414ق، ص 318).
65- «اللهم عرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ظللتُ عن دینی اللهم لا تُمتنی میتة جاهلیة و لا تُزِغ قَلبی بعدَ إذ هَدَیتنی.»
66- بار الها! چنانکه در حق پیامبران و فرستادگانت نیکی نمودهای، در حق بنده و خلیفهات احسان نما؛ او را با فرشتگانت احاطه گردانیده، با روح القدس تأیید بفرما و از تمام جهات او را زیر نظر داشته باش تا او را از هر شری محافظت نماید. امر او را پس از خوف و ترس به امنیت مبدل گردان تا آنجا که تنها تو را بپرستند و شریکی برایت قائل نشوند. هیچ مخلوقی را بر ولیات مسلط مگردان و به او اذن جهاد با دشمنانش و دشمنان خودت عطا نما و مرا از یاوران وی قرار ده، ای که بر هر کاری توانایی.
67- پس از این فرمان، امام زمان به تفاوت خویش با پدران خود اشاره میکنند مبنی بر اینکه تمام آنها گردن در بیعت طاغوتهای زمان خویش گذاشته بودند- به دلیل شرایط زمانه- اما خروج من آن را ندارد. (قطب الدین راوندی، 1409ق، ج3، ص 1115؛ طبرسی، 1403ق، ج2، ص 471) امام حسن مجتبی (علیه السلام) سالها قبل به این مسئله اشاره کرده بودند. (ابن خزر قمی، 1401ق، ص 225؛ ابن بابویه، 1395ق، ج1، ص 316).
قرآن کریم
1. آقا بزرگ تهرانی (بی تا)، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت: دارالاضواء، چاپ سوم.
2. ابطحی اصفهانی، سید محمدباقر (1378ش)، الصحیفه الجامعه لادعیه علی بن موسی الرضا و ابنائه الاربعه، قم: مؤسسه الامام المهدی.
3. ابن ابی اصبیعه (بی تا)، عیون الانباء فی طبقات الاطباء، به کوشش نزار رضا، بیروت: دار مکتبه الحیاة.
4. ابن اشعث کوفی، محمد بن محمد (بی تا)، الجعفریات، تهران: مکتبه نینوی الحدیثیه.
5. ابن المرتضی (بی تا)، احمد بن یحیی، طبقات المعتزلة، بیروت: دار المکتبه الحیاه.
6. ابن بابویه، محمد بن علی (1357ش)، التوحید، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
7. ابن بابویه، محمد بن علی (1362ش)، الامالی، تهران: انتشارات کتابخانه اسلامیه.
8. ابن بابویه، محمد بن علی (1361ش)، معانی الاخبار، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
9. ابن بابویه، محمد بن علی (1364ش)، ثواب الأعمال، قم: انتشارات شریف رضی.
10. ابن بابویه، محمد بن علی (1378ش)، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، بی جا: انتشارات جهان.
11. ابن بابویه، محمد بن علی (1395ق)، کمال الدین، قم: دار الکتب الإسلامیه.
12. ابن بابویه، محمد بن علی (1413ق)، من لا یحضره الفقیه، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
13. ابن جریر طبری، محمد (بی تا)، دلائل الامامه، قم: دار الذخائر للمطبوعات.
14. ابن جوزی، عبدالرحمن (1412ق)، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، بیروت: دار الکتب العلمیه.
15. ابن حاتم عاملی (بی تا)، الدر النظیم، قم: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجامعه المدرسین.
16. ابن خزاز قمی، علی بن محمد (1401ق)، کفایة الاثر، قم: انتشارات بیدار.
17. ابن داود حلی (1383ق)، رجال، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
18. ابن شعبه حرانی، حسن (1404ق)، تحف العقول، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
19. ابن شهر آشوب مازندرانی (1328ش)، متشابه القرآن، بی جا: انتشارات بیدار.
20. ابن شهر آشوب مازندرانی (1379ق)، مناقب آل أبی طالب (علیه السلام)، قم: مؤسسه انتشارات علامه.
21. ابن طاوس، سید علی بن موسی (1411ق الف)، المجتنی، قم: دار الذخائر.
22. ابن طاوس، سید علی بن موسی (1411ق ب)، مهج الدعوات، قم: دار الذخائر.
23. ابن طاوس، سید علی بن موسی (بی تا الف)، جمال الأسبوع، قم: انتشارات رضی.
24. ابن طاوس، سید علی بن موسی (1411بی تا ب)، فلاح السائل، قم: انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
25. ابن طاوس، سید علی بن موسی (1367ش)، إقبال الأعمال، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
26. ابن عبد ربه آندلسی (1404ق)، العقد الفرید، بیروت: دار الکتب العلمیه.
27. ابن قولویه قمی (1356ق)، کامل الزیارات، نجف: انتشارات مرتضویه.
28. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر (1407ق)، البدایه و النهایه، بیروت: دار الفکر.
29. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی (1408ق)، روض الجنان و روح الجنان، مشهد: بنیاد پژوهشهاس اسلامی.
30. ابوالفرج اصفهانی (1385ق)، مقاتل الطالبیین، به کوشش کاظم المظفر، نجف: منشورات المکتبه الحیدریه.
31. اربلی، علی بن عیسی (1381ق)، کشف الغمه، تبریز: مکتبه بنیهاشمی.
32. اردبیلی، محمد بن علی (بی تا)، جامع الرواه، بی جا: مکتبه الحیدریه.
33. اشعری قمی، سعد بن عبدالله (1360ش)، المقالات و الفرق، تهران: مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، چ دوم.
34. امام رضا (علیه السلام) (1406ق)، صحیفه الرضا، مشهد: انتشارات کنگره جهانی امام رضا (علیه السلام).
35. بحرانی، سیدهاشم (بی تا)، مدینه معاجز الائمه الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، قم: مؤسسه المعارف.
36. برزگر، ابراهیم (1383ش)، رابطه عرفان و سیاست در صحیفه سجادیه، مجله اندیشه دینی، ش12، پاییز.
37. بغدادی، عبدالقاهر (1408ق)، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم، بیروت: دار الجیل/ دار الافاق.
38. بغدادی، عبدالقاهر (2003م)، اصول الایمان، بیروت: دار و مکتبه الهلال.
39. پاکتچی، احمد (1379ش)، اصحاب حدیث، دایره المعارف بزرگ اسلامی، انتشارات مرکز دایره المعارف.
40. جبوری، یحیی وهیب (1427ق)، بیت الحکمه و دور العلم فی الحضار الاسلامیه، دارالغرب الاسلامی.
41. جعفریان، رسول (1368ش)، اسوههای بشریت (8) امام رضا (علیه السلام)، نور علم، ش 34، اسفند.
42. جمیلی، رشید (1385ش)، نهضت ترجمه در شرق جهان اسلام در قرن سوم و چهارم هجری، ترجمه صادق آیینه وند، تهران: سمت.
43. حائری، سید مهدی (1376ش)، حرز، دایرةالمعارف تشیع، تهران: نشر شهید سعید مجبی.
44. حرعاملی، محمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام).
45. حلی، حسن بن یوسف (1411ق)، رجال، قم: دار الذخائر.
46. حمیری قمی، عبدالله بن جعفر (بی تا)، قرب الإسناد، تهران: انتشارات کتابخانه نینوی.
47. خوئی، ابوالقاسم (1413ق)، معجم رجال الحدیث، بی جا: بی نا، چاپ پنجم.
48. ذهبی، شمس الدین (1413ق)، تاریخ الاسلام، بیروت: دارالکتاب العربی، چاپ دوم.
49. رحمتی، محمد کاظم (1385ق)، غیبت صغری و نخستین بحرانهای امامیه، تاریخ اسلام، ش 25، بهار.
50. زیدان، جرجی (1958م)، تاریخ التمدن الاسلامی، قاهره: بی نا.
51. سبحانی، جعفر (1412)، الالهیات، قم: المرکز العالمی للدراسات الاسلامیه، چاپ سوم.
52. سید مرتضی (1381ش)، المخلص فی اصول الدین، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
53. سید مرتضی (1414ق)، الفصول المختاره، بیروت: دار المفید للطباعه و النشر.
54. سید جعفر مرتضی (1398ق)، حیاة الامام الرضا (علیه السلام)، بی جا: دار التبلیغ الاسلامی.
55. شوقی ضیف (1975م)، العصر العباسی الثانی، مصر: دارالمعارف.
56. شهرستانی (1364ش)، الملل و النحل، قم: الشریف الرضی، چاپ سوم.
57. صفار، محمد بن حسن بن فروخ (1404ق)، بصائر الدرجات، قم: انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی.
58. صفری فروشانی، نعمت الله (1388ش)، فرقههای درون شیعی دوران امامت امام رضا (علیه السلام)، طلوع، ش 28.
59. طبرسی، ابو منصور احمد بن علی (1403ق)، الإحتجاج، مشهد: نشر مرتضی.
60. طبرسی، فضل بن حسن (بی تا)، إعلام الوری، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
61. طبری، عماد الدین (1383ق)، بشاره المصطفی، نجف: کتابخانه حیدری.
62. طوسی، محمد بن حسن (1365ش)، التهذیب، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
63. طوسی، محمد بن حسن (1411 ق الف)، الغیبه، قم: مؤسسه معارف اسلامی.
64. طوسی، محمد بن حسن ( 1411 ق ب)، مصباح المتهجد، بیروت: مؤسسه فقه الشیعه.
65. طوسی، محمد بن حسن ( 1414 ق)، الامالی، قم: دارالثقافه.
66. طوسی، محمد بن حسن (بی تا)، الفهرست، نجف: المکتبه المرتضویه.
67. عسکری، ابوهلال (1419ق)، الصناعتین، بیروت: مکتبه عنصریه.
68. فتال نیشابوری، محمد بن حسن (بی تا)، روضه الواعظین، قم: انتشارات رضی.
69. فیض کاشانی، ملامحسن (1406ق)، الوافی، اصفهان: کتابخانه امیرالمؤمنین.
70. قطب الدین راوندی (1407ق)، الدعوات، قم: انتشارات مدرسه امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
71. قطب الدین راوندی 01409ق)، الخرائج و الجرائح، قم: مؤسسه امام مهدی.
72. قلقشندی، احمد بن عبدالله (بی تا)، صبح الأعشی فی صناعة الأنشاء، بیروت: دار الکتب العلمیة.
73. قمی، علی بن ابراهیم (1404ق)، تفسیر، قم: دار الکتاب.
74. کشی، محمد بن عمر (1348ش) رجال، مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
75. کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی (1405ق)، المصباح، یک جلد، انتشارات رضی قم.
76. کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی ( بی تا)، البلد الأمین، بی جا: چاپ سنگی.
77. کلینی، محمد بن یعقوب (1365ش)، الکافی، تهران: دار الکتب الإسلامیه.
78. گوتاس، دیمیتری (1380ش)، فکر یونانی، فرهنگ عربی: زمینههای اجتماعی سیاسی نهضت ترجمه در خلافت عباسی، ترجمه فرهاد مشتاق صفت، تهران: کتاب روز.
79. مجلسی، محمد باقر (1404ق)، بحار الانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.
80. محقق، مهدی (بی تا)، نهضت ترجمه و نشر علوم بیگانگان در زمان حضرت رضا و پیامدهای آن، مجموعه مقالات دومین همایش امام رضا (علیه السلام).
81.. مسعودی، علی بن حسین (1409ق)، مروج الذهب، به کوشش اسعد داغر، قم: دار الهجره.
82. مسعودی، علی بن حسین (1426ق)، اثبات الوصیه، قم: انصاریان.
83. مشکور، محمد جواد (1357ش)، فرهنگ تطبیقی عربی با زبانهای سامی و ایرانی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
84. مشکور، محمد جواد (1372ش)، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد: آستان قدس رضوی، چاپ دوم.
85. مفید، محمد بن محمد بن نعمان (1413ق)، تصحیح اعتقادات الامامیه، قم: انتشارات کنگره شیخ مفید.
86. مقدسی، مطهر بن طاهر (بی تا)، البدء و التاریخ، بی جا: مکتبه الثقافه الدینیه.
87. منسوب به امام رضا (علیه السلام) (1406ق)، فقه الرضا، قم: انتشارات کنگره جهانی امام رضا (علیه السلام).
88. منسوب به ناشی الاکبر (1971م)، مسائل الامامه، به کوشش یوزف فان اس. بیروت: المعهد الالمانی.
89. میرداماد، محمد باقر (1422ق)، الرواشح السماویه، به کوشش قیصریهها و جلیلی، قم: دار الحدیث.
90. نجاشی، احمد بن علی (1407ق)، رجال، قم: انتشارات جامعه مدرسین.
91. نعمانی، محمد بن ابراهیم (1397ق)، الغیبه، تهران: مکتبه الصدوق.
92. نوری، حسین (1408ق)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام).
93. یاقوت حموی (1995م)، معجم البلدان، بیروت: دار صادر، چاپ دوم.
94. یثربی، سید یحیی (1383ش)، فلسفه امامت، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
95. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (بی تا)، تاریخ، بیروت: دار صادر.
96. Cooperson, Michael (2000), Classical Arabic Biography: The Heirs of Prophets in the Age of al- Mamun, Los Angeles Cambridge University Press.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ به اهتمام مرتضی سلمان نژاد؛ (1392)، جستاری در ادعیه رضویه با تأکید بر «الصحیفة الرضویة الجامعة»، تهران: دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}