پول
این پدیدهی روزمره مهمترین واقعیت اجتماعی جامعهی مدرن است، با این حال، دانشمندان علوم اجتماعی نظریهی اجتماعی پول را تا حد زیادی نادیده گرفتهاند. این غفلت به این دلیل پیش آمده است که پول به ابزاری عقلانی فروکاسته شده که یا
نویسنده: سایمون کلارک
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان
Money
این پدیدهی روزمره مهمترین واقعیت اجتماعی جامعهی مدرن است، با این حال، دانشمندان علوم اجتماعی نظریهی اجتماعی پول را تا حد زیادی نادیده گرفتهاند. این غفلت به این دلیل پیش آمده است که پول به ابزاری عقلانی فروکاسته شده که یا وسیلهی مبادله و یا وسیلهی ارتباطی دانسته شده است. تکوین تاریخی، شکلهای وجودی و شیوههای عملکرد پول همگی به کارکردهای اقتصادی و اجتماعی آن فروکاسته شده، و کارکرد اصلی آن بنا به رسم متعارف، مبادله تلقی شده است. با اینکه نظریههای گوناگون دربارهی پول از حیث تعریف این کارکردها با هم فرق دارند و روابط سلسله مراتبی این کارکردها را نیز به صورتهای متفاوتی ترسیم میکنند، وجه مشترک همهی آنها این است که خصوصیت پول به منزلهی پدیدهای اجتماعی را کمرنگ ساخته و آن را به ابزار بازنمایی پدیدههای غیرپولی فروکاستهاند. با این حال، در نظریههای مذکور با تأکید بر تقارن روابط مبادله به منزلهی شالودهی عقلانیت ابزاری پول، عدم تقارن اساسی روابط سلطهای را نادیده میگیرند که در آنها پول نه صرفاً به عنوان نماد بلکه به عنوان قدرت اجتماعی خودمختار سربرمیآورد.
برداشت غالب دربارهی پول دستکم به ارسطو میرسد که پیدایش پول را برحسب دشواری معاملهی پایاپای توضیح میداد و کارکرد اصلی آن را وسیلهی مبادله بودن تعریف میکرد، اما کارکردهای فرعی و اشتقاقی آن را نیز تصدیق میکرد؛ کارکردهایی مثل معیار ارزش و دستکم به صورت تلویحی مخزن ارزش بودن. رشد بعدی نظریهی پول چیز زیادی به تحلیل ارسطو نیفزوده است و بحث و جدل اصلی بین کسانی است که اصرار دارند پول باید خود دارای ارزش باشد و کسانی که معتقدند صور اولیهی پول کالایی میتوانست جای خود را به صور صرفاً نمادین پول کالایی میتوانست جای خود را به صور صرفاً نمادین پول بدهد که ارزش آن طبق عرف و قرارداد تعیین و یا به پشتوانهی دولت برقرار میشود. این بحث و جدل با مناقشهی میان پیروان ارسطو که به کارکرد پول در مقام ابزار مبادله اولویت میدهند و بدعتگذارانی که اولویت را به کارکردهای دیگر پول دادهاند، همپوشانیهایی داشته است. اهمیت و دلالت سیاسی این بحثها در «نظریهی حجم نقدینگی» جمع میشود: اگر کارکرد اصلی پول این است که ابزار مبادله باشد، افزایش عرضهی پول موجب افزایش قیمتها خواهد شد. و اگر کارکرد اصلی آن این است که مخزن ارزش باشد، افزایش عرضهی پول موجب افت نرخ سود خواهد شد.
آدام اسمیت (Smith. 1776) با پیروی از دیوید هیوم (Hume, 1752) بنیادهای اقتصاد مدرن را پیریزی کرد و در مقابل بدعتگذاران«مرکانتیلیست (1)» که کارکرد اصلی پول را در نقش آن به مثابه مخزن ارزش میدیدند، دوباره بر رسم کهن ارسطویی تأکید کرد. در «نظریهی دولتی پول» نپ (Knapp, 1905) بر اولویت کارکرد پول به مثابه وسیلهی پرداخت تأکید میشود که دولت پشتوانهی اعتبار آن است. کینز (Keynes, 1930) با تبعیت از نپ بر اولویت «پول اعتباری» نسبت به کارکرد مبادلهای پول تأکید کرد. با این حال، نه مرکانتیلیستها و نه نپ نظریهی نظاممندی دربارهی پول نپروراندند که کهن کیشی کلاسیک را به چالش بکشد و کینز نیز نتایج و دلالتهای بصیرتهای تردیدناپذیر خود را بسط نداد و خود را به تحلیل انگیزههای اندوختن پول محدود کرد که شالودهی نظریهی سود و اشتغال او بود (Keynes, 1936). بنابراین، نظریهی کینز خیلی زود در کهن کیشی کلاسیک هضم شد و به شکل «برآیند نوکلاسیک» درآمد و اولویتی که در نظریهی کینز برای کارکرد پول به عنوان مخزن ارزش قایل بودند و در قالب «ارجحیت شناور» بیان شده بود، به انحرافی غیرعقلانی از عملکرد طبیعی نظام پولی تقلیل یافت که بر پایهی اولویت نقش مبادلهای پول استوار بود.
اقتصاددانان آنقدر هم ناشی و خامدست نبودهاند که تصور کنند نظریهی آنها برای واقعیت روزمرهی جامعهای که در آن پول به وضوح فقط یک ابزار عقلانی نیست بلکه هممایه و همنماد ثروت، منزلت و قدرت است، کفایت خواهد کرد. با این حال، غیرعقلانی بودن منسوب به نظام توسعه یافتهی پولی به عنوان پدیدهای مرضی بررسی میشود که اصولاً جدا از گردش طبیعی و بهنجار نظام آرمانی نظریههای اقتصاددانان است و باید جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی یا حتی علمای الهیات و فیلسوفان اخلاق آن را تبیین کنند. این غیرعقلانی بودن براساس غیر عقلانی بودن عینی جامعهی سرمایه داری تبیین نمیشود بلکه براساس غیر عقلانی بودن ذهنی کنشگران اجتماعی تبیین میشود که همهی شرهای جامعهی مدرن به گردن آن انداخته میشود: «چرخهی تجارت»، بیکاری انبوه، فقر پایدار، نابرابری فزاینده، سوءاستفاده از قدرت، تضاد و ستیز صنعتی، تباهی و فساد شهری، همه و همه ناشی از ناتوانی انسان در دستیابی به آرمانهای عقلانیت به شمار میآید که در نظریههای اقتصاددانان مندرج است.
جامعهشناسی، با همهی توجهی که به ابعاد غیر عقلانی کنش اجتماعی دارد، چالش مؤثری با رسم کهن اقتصاددانان ارائه نکرده است. وبر (Weber, 1921-2) بیهیچ چون و چرایی با برداشت اقتصاددانان از پول همرأی بود و آن را وسیله و روش ابراز عقلانیت اقتصادی میدانست. پارسونز (Parsons, 1967) اندکی پیشتر رفت و برداشت اقتصاددانان از پول را مدلی برای تحلیل سایر خردهنظامهای اجتماعی که آنها را نظامهای مبادلهی نمادین تلقی میکرد، در نظر گرفت؛ رهیافتی که در تلقی پستمدرنیستی از جامعه به مثابه شبکهی ارتباطی بسط بیشتری پیدا کرد (ــ مدرنیسم و پست مدرنیسم) (Habemas, 1981; Luhmann, 1983, 1984; Ganssmann, 1988) شبکهای که در آن پول شبیه نشانهی زبانی است (برداشتی که نظریهی پول را به شکل نهایی و کامل خود درآورد، چون نظریهی سوسور دربارهی نشان (Saussure, 1916) از برداشت اقتصاددانها دربارهی پول الهام گرفته بود).
جامعهشناسان جنبههای غیر عقلانی پول را نادیده نگرفتهاند؛ آنها از تلقی روانشناسانهی اقتصاددانان دربارهی این غیر عقلانی بودن خرسند نبودند. با این حال، جامعه شناسان نیز با مرضی پنداشتن این غیر عقلانی بودن از اقتصاددانان تبعیت کرده و آن را نهادی اجتماعی دیدهاند که کارکرد اصلی آن یعنی ایفای نقش به منزلهی ابزاری عقلانی، معناهای ثانویهای پیدا میکند که ممکن است مقاصد اصلی و اولیهی آن را واژگون سازد. فلسفهی پول زیمل (Simmel, 1907) تنها دستاورد جدی جامعهشناسی در نظریه پول، شرح درخشانی دربارهی تأثیر فراگیر پول بر زندگی اجتماعی است، اما غیرعقلانی بودن جامعهای که تحت سیطرهی پول درمیآید به نوعی متافیزیک عام و فرایند روانشناختی نسبت داده میشود که طی آن اهداف و وسایل جابهجا و معکوس میشوند. از اینرو ویژگی ذاتی پول در جامعهی سرمایهداری، یعنی اینکه پول میتواند فقط به این دلیل به عنوان وسیله عمل کند که خود هدفی متعال است، به فرایند روانی اسرارآمیزی نسبت داده میشود که به دلیل این اشتباه اولیه که پول را ابزار عقل دانسته بودند، به ناچار به وجود میآید.
تنها نظریهپرداز اجتماعی که به صورتی نظاممند تلقی مرسوم از پول را به چالش کشید، کارل مارکس بوده است. تا همین اواخر تفسیرهایی که از نظریهی پول مارکس میشد در چارچوب کارکردگرایی باقی میماند و عموماً اصرار داشتند که کارکرد اصلی پول در نقش آن به مثابه شکل مستقل ارزش و به عنوان سرمایه نهفته است. این تلقی از پول با تلقی مارکسیستی از سرمایهداری همچون جامعهای که نه بر پایهی مبادله و ارتباطات، بلکه بر پایهی استثمار / بهرهکشی و سلطه استوار است و رشد و توسعهی آن نه با نیازها و آرزوهای انسان بلکه با انباشت سرمایه رقم میخورد، انطباق داشت. این نظریه مارکسیستها را به این بحث و استدلال سوق میدهد که «غیر عقلانی بودن محتوایی» جامعهی سرمایهداری از «عقلانیت صوری» آن جداییناپذیر و از آن بنیادیتر است. اما این تفسیر، نظریهی مارکسیستی متمایزی دربارهی پول ارائه نمیکند و به دیدگاه ارتدکس به مارکس در مقام بدعتگذار کوچکی که نظریههایش دربارهی پول فرعی و خطا بوده، اعتبار میبخشد.
در تفسیر کارکردگرایانه از مارکس پول همچنان ابزار است، اما نه ابزار عقل بلکه ابزار سرمایه. غیر عقلانی بودن پول در ذات خود پول نیست بلکه بیرون از آن است، یعنی در روابط اجتماعیای که پول نمادی از آنهاست. در نتیجه، پول به لحاظ اجتماعی خنثی است و میتواند ابزاری در دست برنامهریزیهای سوسیالیستی باشد همانطور که میتواند ابزار استثمار سرمایهداری نیز باشد.
انتشار آثار اولیهی مارکس و همچنین گروندریسه راه را برای تفسیر متفاوت و رادیکالتری از نظریهی مارکس گشود که در آن به نقد او از پول جایگاهی محوری داده میشود. این رهیافت بازنمود همسویی تحلیل «شکل ارزش» است که در آلمان آغاز شد یا تحلیل پول به عنوان روش سلطه که در ایتالیا آغاز شده است (Backhaus, 1969; Negri, 1972). این تفسیر، رابطهی مرسوم میان شکل و کارکرد را معکوس ساخت و کارکردهای پول را ناشی از خواص پول به عنوان شکل اجتماعی خاصی به شمار آورد. این رهیافت، جدایی تحلیلی «امر واقعی» از نظام پولی را قبول نمیکند، این جدایی هم ویژگی اقتصاد مرسوم و هم ویژگی مارکسیسم مرسوم است و در نظریههای پستمدرنیستی ظاهراً به صورت معکوس درآمده است. پول نمادی از یک رابطهی واقعی نیست که در پشت آن نهفته باشد. همچنین پول «اقتصاد» را به حوزهی صرفاً نمادین تبدیل نمیکند. فقط با رشد و توسعهی سرمایهداری است که پول همهی «پیوندهای پیشین» را از بین میبرد، به نحوی که روابط میان افراد فقط میتواند به عنوان روابط اجتماعی شکل بگیرد و به این ترتیب منش اجتماعی معینی کسب کند که از طریق شکل پول میسر میشود. بنابراین، در جامعهی توسعه یافتهی سرمایهداری پول فقط نماد نیست، بلکه واسطهی اصلی فرد و جامعه است. این نکتهی ظاهراً ساده پیامدهای کاملاً بنیادی به دنبال دارد، چون بیانگر این است که نظریهی پول که با یک نظریهی فنی اقتصادی فاصلهی زیادی ندارد، باید در بطن نظریهی جامعهی سرمایهداری جای گیرد (Merrington and Marazzi, 1977; Negri, 1979, Lesson 2; Clarke, 1982, chs 3 and 4; Clarke 1988, chs 4 and 5; Ganssmann. 1988؛ و همچنین مقایسه کنید با Aglietta and Orlean, 1982، که یک نظریهی انسانشناختی مشابه اما غیر مارکسیستی را دربارهی پول پروراندهاند).
پینوشت:
1. این آموزهی اقتصادی بعد از فروپاشی فئودالیسم در اروپا پدید آمد و براساس آن منافع اقتصادی ملت توسط حکومت و با حمایت از صنایع داخلی و اولویت دادن به صادرات در مقابل واردات تأمین میشود. - م.
منبع مقاله :آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}