نویسنده: آن-ماری گیلمار
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان

 

Old Age
همان‌طور که با پژوهش‌های انسان‌شناختی نشان داده‌اند، هر جامعه‌ای دوره‌ی زندگی را به چند مرحله‌ی معین، که در فرهنگ ریشه دارند، تقسیم می‌کند و به هر مرحله معناهایی نسبت می‌دهد و شرایط عبور از هر مرحله به مرحله‌ی بعدی را برای افراد تعریف می‌کند و به این ترتیب دوره‌ی زندگی را به صورت اجتماعی سازماندهی می‌کند. پیری آخرین مرحله‌ی دوره‌ی زندگی را مشخص می‌کند و از همین‌رو، آن را باید به مثابه برساخته‌ای اجتماعی درک کرد که معنای آن پیوسته در معرض چانه‌زنی، مذاکره و توافق‌های نوبه‌نو قرار می‌گیرد. پیری را نمی‌توان به واقعیت زیست‌شناختی سالمندی و ضعف و فتور ناشی از سالخوردگی فروکاست. هر جامعه، در هر دوره از تاریخ خویش، تفاوت‌های تقویمی و زیست‌شناختی بین افراد را مجدداً تفسیر می‌کند تا دوره‌ی زندگی را سازماندهی و منزلت‌ها و نقش‌های اجتماعی خاصی را برای هر گروه سنی تعیین کند (Balandier, 1974). مورخان نشان داده‌اند که نقش و منزلت سالخوردگان چه نوسان‌هایی داشته است (Laslett, 1976; Monois, 1987). در جوامع پیشاصنعتی، سالخوردگان به صورت نظام‌مند از منزلت احترام‌آوری برخوردار نمی‌شدند، و به عقل و تجربه‌ی آن‌ها نیز همیشه ارزش و اهمیت داده نمی‌شد. هر چند که صنعتی شدن معمولاً به کاهش منزلت اجتماعی سالخوردگان می‌انجامد، این سخن در همه‌ی طبقات اجتماعی به یکسان صدق نمی‌کند. برای نمونه، در جامعه‌ی ما پیر شدن فرایندی است که با ورود به جمعیت غیرفعال اقتصادی و نیز از کف دادن نقش والدی و پیوندهای اجتماعی همراه است، ولی این فرایند در طبقات اجتماعی مختلف در سنین تقویمی متفاوتی رخ می‌دهد. ضعیف شدن پیوندها و ادغام اجتماعی، کاهش نقش‌ها و حتی «مرگ اجتماعی» در طبقه‌ی کارگر زودتر از طبقات بالاتر آغاز می‌شود، چون افراد طبقات بالاتر با تکیه بر منابع اجتماعی خود (تماس‌ها، تحصیل و غیره) به نقش‌ها و کارکردهایی که در دوره‌ی بلوغ و بزرگسالی پذیرفته بودند، همچنان استمرار می‌دهند (Guillemard, 1982).
همراه با رشد جامعه‌ی صنعتی نظام‌های تأمین اجتماعی ایجاد شده و گسترش یافته و در پی آن سن بازنشستگی به آستانه‌ی ورود به پیری تبدیل شده است. از این رو، بازنشستگی به این مرحله‌ی آخر زندگی شکل می‌دهد، مرحله‌ای که کم‌کم خود به دو دوره‌ی پیری و پیری مفرط تقسیم می‌شود - این مقوله‌ها هم نشان دهنده‌ی طولانی‌تر شدن دوره‌ی زندگی به میزان قابل توجه (در فرانسه، امید به زندگی برای 60 ساله‌ها حدود 20 سال است) و هم نشان دهنده‌ی این واقعیت است که پیری مسئله‌ای اجتماعی تلقی می‌شود و نه صرفاً امری خصوصی و خانوادگی. دولت رفاه و مداخله‌های فزاینده‌ی جامعه برای کمک به سالخوردگان به تمایز میان دو دوره‌ی پیری منجر شده است؛ یکی دوره‌ای که به نهادهای اجتماعی و پزشکی وابستگی دارد، و دیگری دوره‌ای که خودمختار است و مورد حمایت خط‌مشی‌های خدمات اجتماعی با هدف ادغام اجتماعی (Guillmard, 1983). خط‌مشی‌های اجتماعی نقش فعال و مؤثری در تعریف دوباره‌ی دوره‌ی زندگی و پیری دارند. با اقداماتی که برای خروج زودتر از نیروی کار صورت می‌گیرد، و در طول دهه‌ی 1980 در اکثر کشورهای صنعتی در پیش گرفته شد، در حال شکل دادن مجدد به پیری هستند و با برساختن مقوله‌هایی مثل «از کارافتادگی» که پیش از سن بازنشستگی آغاز می‌شود (که غالباً 55 سالگی است) آستانه‌ی پیری را پایین می‌آورند (Kohli, et al., 1991). در نتیجه، هنگامی که سالخوردگان به جمعیت وابسته و سربار و مطرودان اجتماعی تبدیل شوند، پیری نیز به مثابه ایام بی‌فایدگی یا بی‌مصرفی اجتماعی تعریف می‌شود.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول