نویسنده: پیتر هافپنی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان

 

Explanation
تبیین به معنای ربط دادن چیزی که باید تبیین شود (explanandum) به چیز دیگری است که تبیین کننده (explanas) است - ولی حتی این تعریف بسیار کلی نیز نمی‌تواند گستره‌ی تبیین‌هایی را دربرگیرد که در فعالیت‌های روزمره و در پژوهش‌های علمی قابل‌قبول است. این تنوع وسیع، تاحدی ناشی از دیدگاه‌های متفاوت درباره‌ی ماهیت عوامل تبیین کننده و ماهیت رابطه‌ای است که عامل تبیین کننده را به موضوع تبیین پیوند می‌دهد.
به طور کلی دو نوع دیدگاه درباره‌ی عوامل تبیین کننده وجود دارد. دیدگاه‌های نوع نخستین بیانگر الزامات روان‌شناختی عوامل تبیین کننده است، مثلاً این‌که عوامل تبیین کننده برای دریافت کنندگان یا مخاطبان تبیین، آشنا و مأنوس باشد یا قبلاً مورد تأیید و تصویب آن‌ها قرار گرفته باشد. وجه مشترک این دیدگاه‌ها این است که در آن‌ها عوامل تبیین کننده به نحوی انتخاب می‌شود که سردرگمی مخاطبان تبیین را برطرف کند: موفقیت تبیین در گرو دریافت کنندگان آن است که ابتدا باید آن را درک کنند تا تبیینی وجود داشته باشد. در دیدگاه‌های نوع دوم درباره‌ی تبیین کننده‌ها بر الزامات منطقی تأکید می‌کنند، مثلاً این‌که عوامل تبیین کننده باید اصل موضوعه یا حقیقت بدیهی باشند یا توصیف تجربی درستی از توالی ثابت و تغییرناپذیر رویدادها. در این‌جا بر شرایط صوری موفقیت تبیین تأکید می‌شود، بر این مبنا می‌توان گفت تبیینی وجود دارد حتی اگر مخاطبان نتوانند آن را درک کنند.
دیدگاه‌های ناظر به رابطه‌ی تبیین کننده با موضوع تبیین نیز شامل گروهی می‌شود که بر الزامات منطقی تأکید می‌کنند، و برای مثال این رابطه را رابطه‌ی متلازم می‌دانند، یعنی پذیرش صدق تبیین کننده و رد صدق موضوع تبیین موجب تناقص می‌شود. دیگران این رابطه را رابطه‌ای علّت و معلولی می‌دانند؛ این دیدگاه تنوع بیش‌تری برای مفهوم تبیین قائل است چون تعریف‌های گوناگونی از پیوندهای علّی امکان پذیر است.
تلاش‌هایی که در قرن بیستم برای تحلیل تبیین صورت گرفته عمدتاً بر شرایط صوری تبیین کننده‌ها و رابطه‌ی پیوند متمرکز بوده است، خصوصاً در بررسی تبیین‌های علوم طبیعی، که چون ظاهراً صدق و قدرت بیش‌تری دارند، بیش‌تر مورد توجه بوده‌اند. خصوصاً مدل قیاسی - تعمیمی یا مدل قانون فراگیر همپل و اوپنهایم (Hempel and Oppenheim, 1948) تأثیر و نفوذ شایانی داشته است. طبق این مدل، هر پدیده هنگامی تبیین می‌شود که توصیف آن از عامل تبیین کننده‌ای استنتاج شود که حاوی گزاره‌ای درباره‌ی مجموعه شرایط اولیه و یک یا چند قانون باشد (nomos لفظ یونانیِ قانون است). طبق یکی از مثال‌های همپل (Hempel, 1965) این‌که چرا وقتی میله‌ی صافی را تا نیمه در آب فرو می‌کنیم به نظر می‌رسد نیمه‌ی فرورفته در آب رو به بالا خمیده است، با ارجاع به قوانین انکسار و این شرایط اولیه که آب فشرده‌تر از هواست، تبیین می‌شود.
مدل قیاسی - تعمیمی با سه دسته انتقاد مهم رویاروست. نخست معضلات درونی خود این مدل مورد انتقاد قرار می‌گیرد؛ برای مثال، قوانین حاکم بر تبیین کننده‌ها باید جهان‌شمول باشد تا درستی تبیین تضمین شود، ولی برای اثبات حقایق تجربی عام هم دشواری‌های عملی و هم دشواری‌های منطقی وجود دارد. دوم، این بحث مطرح می‌شود که مدل قیاسی - تعمیمی نمی‌تواند همه‌ی انواع تبیین‌های موجود در علوم طبیعی را توضیح دهد؛ برای مقال در تبیین‌های آماری قطعیتی در کار نیست و فقط احتمال می‌رود که رویدادهای مورد تبیین رخ خواهد داد، مثلاً این احتمال که مصرف زیاد دخانیات موجب سرطان ریه می‌شود، یا تبیین‌های واقع‌گرا که در آن‌ها رخدادها را با شناسایی سازوکارهای بنیادیی که به لحاظ علّی سبب این رخدادها به شمار می‌آید تبیین می‌کنند، مثل حرکت عقربه‌های ساعت که با حرکت چرخ‌دنده‌ها و فنرها تبیین می‌شود. سومین دسته‌ی انتقادها بیانگر این هستند که مدل قیاسی - تعمیمی را نمی‌توان به علوم اجتماعی و فراتر از آن بسط داد چون در این علوم کنش‌ها با ارجاع به نیت‌ها، دلایل و انگیزه‌های کنشگران تبیین می‌شود و این تبیین‌های ناظر به قصد و نیت معمولاً در این علوم مناسبت و صدق بیش‌تری دارد، و همچنین تبیین‌های کارکردی که در آن‌ها کنش‌ها و نهادها با شناسایی نقش آن‌ها در حفظ کلیت جامعه تبیین می‌شود نیز خالی از اهمیت نیست. این مسئله که آیا تبیین‌های واقع‌گرایانه را می‌توان از علوم طبیعی به علوم اجتماعی تسری داد، و آیا تبیین‌های قصدی و کارکردی با تبیین علّی تفاوت دارند یا نه، همچنان موضوع مناقشه‌ی فلسفه‌ی علوم اجتماعی است. همچنین این مسئله که آیا مدل قیاسی - تعمیمی می‌تواند دربرگیرنده‌ی تبیین‌های علّی و از جمله تبیین‌های واقع‌گرا باشد، همچنان موضوع بحث و مجادله در فلسفه‌ی علم است.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول