نویسنده: دیود ال. پرایچِتکو
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم: حسن چاوشیان

 

LAISSEZ-FAIRE
معنای لفظی این عبارت فرانسه «بگذار هر آن‌چه می‌خواهند بکنند» است. در اکثر روایت‌های شعار سیاسی "laissez-faire, laissez-passer" که معنای آن چنین است: «بگذار مردم هرچه می‌خواهند بکنند، بگذار کالاها ردوبدل شود»، به ونسان دو گرنی نسبت داده می‌شود. این شعار به علامتی برای طرفداران تجارت آزاد نظیر ژاک تورگو و فیزیوکرات‌های دیگر تبدیل شد، و چیزی نگذشت که در تحقیق در ماهیت و علل ثروت ملل آدام اسمیت به مثابه بخشی از «نظام ساده و آشکار آزادی طبیعی» (Smith, 1776, book 4, ch. 9) شکل نظام‌مند به خود گرفت. اسمیت و سایر اقتصاددانان کلاسیک مفهوم بازار آزاد را از حد یک خط‌مشی برای تجارت آزاد بین‌المللی تا حد یک فلسفه‌ی اجتماعی تمام عیار بسط دادند. به بیان اسمیت:
انسان، مادام که قوانین عدالت را زیر پا نگذارد، کاملاً آزاد است تا علایق و منافع خود را به روش دلخواهش دنبال نماید و صنعت و سرمایه‌ی خویش را وارد رقابت با هر فرد یا هر گروه دیگری کند. پادشاه باید کاملاً فارغ از وظیفه‌ای باشد که در تلاش برای انجام آن همیشه باید دچار توهمات بی‌شمار شود، و برای انجام شایسته‌ی آن عقل و درایت هیچ انسانی کفایت نمی‌کند؛ وظیفه‌ی نظارت و سرپرستی پیشه‌ی اشخاص حقیقی یا خصوصی و هدایت آن به سمت اشتغال فقط در خور جامعه و مصلحت جامعه است. (ibid)
وظایف دولت باید به دفاع ملی، اجرای عدالت و عرضه‌ی بعضی کالاهای عمومی محدود شود.
ولی این اصرار لیبرال‌های کلاسیک برای نظام بازار فارغ از محدودیت و حکومت محدود و مشروط هرگز در عمل به تحقق نپیوست. دولت سرمایه‌داری نتوانست نقش خود را کم‌رنگ‌تر کند. در سال‌های آغاز قرن بیستم، حامیان تجارت آزاد مانند هربرت اسپنسر (Spencer, 1879-92) مدافعان پیر و قدیمی فردگرایی و داروینیسم اجتماعی تلقی می‌شدند و این ادعای او که بازارهای بی‌قیدوبند و رقابتی موجب رشد و ثبات اقتصادی می‌شود، با رکود بزرگ دهه‌ی 1930 تقریباً نقش بر آب شد.
تفسیرهای جدید درباره‌ی چرخه‌های اقتصادی و رکودها از همان زمان آغاز شد. با توجه به ایدئولوژی دوران ترقی آن روزگار، این رکود نتیجه‌ی سکون ذاتی بازار قلمداد شد. با این حال، اقتصاددانان از همان هنگام این استدلال را نیز مطرح کرده‌اند که رکود بزرگ شاید از خط‌مشی پولی غیر مسئولانه‌ی بانک مرکزی فدرال امریکا ریشه گرفته باشد (Friedman and Schwartz 1963: Rothbard, 1972). این ادعا که نابسامانی‌های ژرف اقتصادی اجتماعی همچون رکود بزرگ نتیجه‌ی مداخله‌های حکومت در اقتصاد است، به نیرو گرفتن دوباره‌ی نظریه‌ی تجارت آزاد در میان بعضی محافل روشنفکری، و راست نو کمک کرده است.
بیان مجدد فلسفه‌ی اجتماعی تجارت آزاد در عصر حاضر مجموعه‌ای است متنوع از نومحافظه‌کاری میلتون فریدمن (Friedman, 1962) و جیمز بیوکنن، (Buchanan, 1975) تا اختیارگرایی رابرت نازیک (Nozich, 1974) و فردریش اگوست هایک (Hayek, 1973, 1976, 1979)، تا سرمایه‌داری آنارشیستی ماری روتبارد (Rothbard, 1973). با این‌که اندیشه‌های مبتنی بر تجارت آزاد به روشنی در لحن و سخنان سیاستمداران راست نو در غرب و نیز دست‌اندرکاران اصلاح بازار در جهت دگرگون‌ساختن دولت‌های سوسیالیستی در اروپای شرقی دیده می‌شود، ولی هنوز باید دید آیا حکومت حداقلی و بازارهای بی‌قیدوبند، بدیل سیاسی واقعی‌ای برای دولت‌مداری قرن بیستم خواهد بود یا نه. تحلیل‌های مارکسیستی اخیر درباره‌ی مداخله‌ی دولت (مانند Claus Offe, 1984) بیانگر این مطلب است که حتی اگر دولت رفاه مداخله‌گر نظم بازار را برهم بزند، حذف مداخله‌ی دولت موجب بی‌نظمی‌های اقتصادی و اجتماعی بزرگ‌تری می‌شود، و بنابراین مداخله‌ی دولت، با همه‌ی مسائل و معضلاتی که ایجاد می‌کند، اجتناب‌ناپذیر است.
بحث درباره‌ی حد و مرزهای عملی اقدامات دولت یقیناً در طول قرن آینده نیز ادامه خواهد یافت.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم‌اجتماعی قرن بیستم، ترجمه‌ی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول