نویسنده: سهیلا پیروزفر




 
از طریق اسباب نزول می‌توان بر معنا و مقصود آیه‌ها و سوره‌ها دست یافت. قبلاً سخن ابن‌تیمیه و ابن‌دقیق‌العید را در این‌باره گزارش کرده‌‎ایم.
شاطبی می‌نویسد: «شناخت اسباب نزول برای کسی که درصدد شناخت قرآن است، لازم است». (1)
احمد صقر محقق کتاب اسباب‌النزول واحدی نوشته است: « و أیّ عون علی‌التدبّر اقوی من معرفه اسباب‌النزول». (2)
عمادالدین رشید نوشته است: «علم اسباب نزول دریچه‌ای است که از رهگذر آن فقیه و مفسر به فهم آیات الهی دست می‌یابد». (3)
آیات الهی که به قصد هدایت انسانها نازل شده است در بسیاری موارد به جای گزارش کامل جریان یا حادثه به صورتی مجمل آمده و گاه بدون اشاره به واقعه و یا حادثه، به بیان حکمی پرداخته است. و اصولاً ویژگی برجسته‌ی نظم قرآنی چنین است که بدون اطناب و زیاده‌گویی به اصل مطلب بپردازد. دانستن سبب نزول چنین آیاتی در بسیاری موارد آیه را از اجمال درمی‌آورد، بنابراین شناخت اسباب نزول فقط علاقه به آگاهی از حقایق تاریخی مربوط به شکل‌گیری متن نیست بلکه هدف، فهم نص و استخراج دلالت آموزه‌های وحیانی است.
در مواردی گزارش اسباب نزول معنای عام آیه را محدود کرده و در مواردی هم مانع فهم صحیح آیه شده است. برخی از مفسران هوشمندانه به ارزیابی تمام جوانب آیات از جمله سیاق و سایر جزئیات، پرداخته و توسعه‌ی مفهومی و بسط قلمرو اسباب نزول را در تبیین فضای شکل‌گیری آیات، محدود کرده و با استفاده از اصل خاتمیّت و جاودانگی بر تدبر پیوسته در قرآن و ارائه‌ی فهمی روشمند از آن، متناسب با نیازهای هر عصر پافشاری نموده‌اند.
این فصل را در سه محور پی می‌گیریم:
1- آیه‌هایی که برخی از محققان آنها را بدون توجه به شأن نزول، فاقد معنا و مفهومی مشخص شمرده و فهم مدلولهای آنها را در گرو اشنایی با سبب نزول آیات دانسته‌اند.
2- آیه‌هایی که در مقام تفسیر، دچار ابهام و پیچیدگی‌های مفهومی هستند و اسباب نزول راهگشای مفسر در تبیین صحیح آیات و برداشت‌های واقعی از آن است. اسباب نزول در این دسته از آیات به مفسر امکان بازگشودن گره‌های تفسیری و ابهام‌های مفهومی را می‌بخشد و راه برداشت صحیح را هموار می‌سازد.
3- آیه‌هایی که بدون توجه به سبب نزول، معنا و مفهوم مستقل دارد و در دلالت بخشی نیاز به مراجعه به سبب نزول ندارند بلکه به باور برخی از مفسران روایات اسباب نزول مانع درک و فهم صحیح آیات شده است.
مفسر باید پس از درک آیات به وسیله‌ی پیوندهای متنی- به مانند الفاظ و سیاق- و فرامتنی- مانند اسباب نزول به عنوان قرائن حالیه و منفصله- صرف‌نظر از خصوصیات مربوط به این پیوندها و تجرید و انتزاع آنها به لحاظ فرامکانی و فرازمانی‌بودن پیام آیات، زمینه‌های تطبیق آیات بر موارد مشابه را فراهم آورد.
گفتنی است هرچند در نمونه‌های ارائه‌شده بتوانیم از جهت تطبیق آیه بر فایده‌ی مورد ادعا مناقشه کنیم ولی به هر حال اصل چنین فایده‌هایی را می‌توان از طرق و امارات کاشف از اسباب نزول انتظار داشت.

نمونه:

«وَأَنفِقُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (بقره/ 195)
این آیه درباره‌ی انفاق در راه خداست اما عبارت «خود را به دست خود به هلاکت نیفکنید». نیاز به توضیح دارد چه ارتباطی میان صدر و ذیل آیه با عبارت وسط آن است؟
در سبب نزول این آیه آمده است که: «یزیدبن ابی‌حبیب از حکم‌بن عمران نقل کرده است: «در قسطنطنیه بودیم حاکم مصر عقبه‌بن عامر جهنی حاکم شام فضاله‌بن عبید- صحابی رسول اکرم (ص)- بودند. از شهر مدینه لشکر عظیمی به قصد روم حرکت کرد. ما نیز خود را مهیا نمودیم تا به مسلمانان بپیوندیم. یکی از مسلمانان به صف رومیان حمله برد و به میان آنان رفت، مردم فریاد زدند: سبحان‌الله، خود را به هلاک انداخت. ابوایوب انصاری گفت: ای مردم شما این آیه را این‌گونه تأویل می‌کنید در حالی که این آیه درباره‌ی ما جماعت انصار نازل شده است. آنگاه که خداوند متعال اسلام را قدرت و عزت بخشیده بود، گروهی از ما به یکدیگر می‌گفتند مال و اموال ما تباه شد و اسلام هم عزت یافته و طرفداران آن زیاد شده‌اند، ای کاش آن را نگه می‌داشتیم و آن اموالی را که تباه شد برگردانیم، و به اصلاح زندگی ودارایی تباه‌شده‌ی خود بپردازیم. خداوند متعال آیه مزبور را نازل فرمود و ما را به جنگ فرمان داد. و مراد آن بود که ترک جهاد و ماندن برای اصلاح امور زندگی مایه‌ی تباهی و هلاکت است. می‌گویند ابوایوب همواره در راه خدا جهاد می‌کرد تا زمانی که کشته شد. » (4)
صاحبان تفسیر نمونه نوشته‌اند:
این آیه در ذیل آیات جهاد آمده است، جهاد به همان اندازه که به مردان بااخلاص و قوی و شجاع نیازمند است به مال و ثروت نیز احتیاج دارد آیه با بیان این مطلب می‌فرماید، انفاق‌نکردن در این راه باعث به هلاکت‌افتادن شخص و مسلمانان می‌شود چنان‌که قرآن کریم نقل می‌کند که مسلمانان نزد پیامبر (ص) می‌آمدند و می‌خواستند وسیله و ابزار جنگ برای آنان فراهم شود و آنان را به میدان بفرستد و چون وسیله فراهم نبود غمگین و افسرده با چشمان اشکبار برمی‌گشتند: «تَوَلَّواْ وَّأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا أَلاَّ یَجِدُواْ مَا یُنفِقُونَ» (5). (6)
پس نزول آیه درباره انفاق برای جهاد، دانسته شده است.
در کافی از امام صادق (ع) روایت شده که در ذیل این آیه فرمودند اگر مردی همه‌ی دارایی خود را در راه خدا انفاق کند کار خوبی انجام نداده و نمی‌توان گفت مردی موفق است مگر نشنیده که خدای متعال فرمود: «... لاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ...» آن‌گاه فرمود «وَأَحْسِنُوَاْ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» یعنی خداوند اهل اقتصاد و میانه‌روی را دوست دارد. (7)
قرطبی از بخاری نقل می‌کند: آیه درباره‌ی نفقه نازل شده است این روایت را بخاری از حذیفه نقل می‌کند و مانند آن از حسن و قتاده و مجاهد و ضحاک نیز نقل شده است (قرطبی، ج2، ص 361) از ابی‌داود و او از شعبی نقل شده که آیه درباره‌ی انصار نازل شده است که چون از انفاق در راه خدا دریغ می‌کردند، این آیه نازل شد. عکرمه نیز گفته است: درباره‌ی انفاق در راه خدا نازل شده است. (8)
وهبه زحیلی از طبرانی با سند صحیح از ابی‌جبیربن ضحاک نقل کرده که چون انصار صدقه می‌دادند و بسیار اطعام می‌کردند سالی قحطی پیش آمد پس از آن دیگر انفاق نمی‌کردند لذا این آیه نازل شد. همچنین از شعبی نقل می‌کند که آیه درباره‌ی انصار نازل شد که دست از انفاق در راه خدا برداشته بودند. (9) در این صورت نزول آیه برای انفاق به شکل مطلق است.
شیخ صدوق از ثابت‌بن انس روایت کرده که گفت: رسول‌خدا (ص) فرمود: اطاعت از حاکم واجب است و هر کس اطاعت حاکم را ترک کند اطاعت از خدا را ترک کرده و در نهی او وارد شده که فرمود: «لاَ تُلْقُواْ بِأَیْدِیكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ...» (10)
با نگاه به تفاسیر متکی به روایات و شواهد نزول و سیاق، دو رویکرد تفسیری درباره‌ی معنای این آیه به دست می‌آید:
رویکرد اول: منظور از آیه را نهی از به هلاکت‌انداختن از راه تفریط و قصور در هزینه‌کردن اموال برای جهاد در راه خدا دانسته است. (11)
پشتوانه‌ی این رأی روایات سبب نزول آیه است که آن را خطاب به کسانی می‌داند که درصدد شانه خالی‌کردن از انفاق در راه خدا و کمک به جهاد و مبارزه بودند، بر این اساس خداوند می‌فرماید: «در راه خدا انفاق کنید و با ترک آن خود را به هلاکت نیندازید. » (12) در این صورت معنای آیه محدود به انفاق در جهاد است.
رویکرد دوم: که آن هم متکی به برخی روایات تفسیری است معنای فراز مزبور را توسعه داده و آن را ناظر به افراط و زیاده‌روی در انفاق و غیر آن می‌داند. (13)
علامه‌ی طباطبایی می‌نویسد: «آیه‌ی شریفه مطلق است هر دو طرف افراط و تفریط را در انفاق شامل می‌شود، بلکه تنها مختص به انفاق نیست افراط و تفریط در غیرانفاق را هم دربرمی‌گیرد. » (14)
بر این اساس مراد آن است که مسلمانان نباید به گونه‌ای رفتار کنند که زندگی خود را به آستانه‌ی سقوط بکشانند و در واقع خداوند پس از امر به انفاق از باب استدراک، نشان می‌دهد که نباید انفاق شما به هلاکت نفس منجر شود بلکه باید همراه با میانه‌روی باشد.
همان‌گونه که معلوم شد استناد صرف به اسباب نزول فقط باعث تضییق معنای آیه شده است.

نمونه دوم

مثالی که بعضی از دانشمندان ذیل این فایده ذکر کرده‌‎اند سوره‌ی بقره آیه‌ی 220 است: «وَیَسْأَلُونَكَ عَنِ الْیَتَامَى قُلْ إِصْلاَحٌ لَّهُمْ خَیْرٌ وَإِنْ تُخَالِطُوهُمْ ... .»
از سعیدبن جبیر روایت شده که وقتی آیه‌ی «وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْیَتِیمِ إِلاَّ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ» (15) «إِنَّ الَّذِینَ یَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْیَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یَأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا» (16) نازل شد کسانی که یتیمانی در خانه داشتند غذا و خوراک خود را از یتیم جدا کردند و دست به اموال او نمی‌طزدند حتی گاه غذای او دست‌نخورده می‌ماند تا فاسد شود و در این کار زیاده‌روی کردند. خبر به رسول‌خدا (ص) رسید و از آن حضرت سؤال شد، خداوند متعال این آیه را نازل کرد، پس از آن، غذا و آشامیدنی‌هایشان را باهم درآمیختند (17). مطالعه‌ی سبب نزول این آیات انسان را به حکمت و علت تشریع حکم آشنا می‌کند، ولی آشنانبودن با داستان باعث نمی‌شود آیه در دلالت خود ناقص باشد و یا مفسر را دچار کج‌فهمی کند.

پی‌نوشت‌ها:

1. شاطبی، الموافقات، پیشین، ج3، ص 347.
2. احمد صقر، اسباب نزول‌القرآن واحدی، ص33.
3. عمادالدین الرشید، اسباب‌النزول و أثرها فی بیان‌النصوص، پیشین، ص 3.
4. خالدبن عبدالرحمن‌المعک، تسهیل‌الوصول إلی معرفة اسباب‌النزول، به نقل از صحیح بخاری، صحیح مسلم، اسباب نزول واحدی، لباب‌النقول سیوطی، ص 44؛ نیز بنگرید: سنن ابی‌داود، رقم 2512، سنن ترمذی رم 2972، تفسیر طبری، ج2، ص 118؛ درالمنثور سیوطی، ج1، ص 207؛ اسباب‌النزول و اثرها، عمادالدین رشید، ص 46.
5. توبه/ 93.
6. تفسیر نمونه، ج2.
7. محمدبن یعقوب کلینی، کافی، ج4، ص 53، ح7؛ علی‌بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص 179.
8. خالدبن عبدالرحمن‌العک، تسهیل‌الوصول الی معرفة اسباب‌النزول، صص 44-43.
9. تفسیرالمنیر، ج2، ص 190.
10. شیخ صدوق، أمالی، ص 277، مجلس 44.
11. طبرسی، مجمع‌البیان، ج2، ص 516؛ تفسیر فخررازی، ج5، ص 137.
12. سیوطی، درالمنثور، ج1، ص 207.
13. طبرسی، مجمع‌البیان، ج2، ص 516؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج2، ص 64.
14. طبرسی، مجمع‌البیان، ج2، ص 516؛ علامه طباطبایی، المیزان، ج2، ص74.
15. انعام/ 152.
16. نساء/ 10.
17. ر. ک به حاکم نیشابوری، ابوعبدالله محمدبن عبدالله، المستدرک علی‌الصحیحین، پیشین، ج2، ص 278.

منبع مقاله :
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- به‌نشر، چاپ اول