شناخت تاریخ تشریع و دستیابی به حکمت نزول تدریجی
فضل عباس نوشته است: شناخت اسباب نزول، انسان را به کیفیت تشریع تدریجی احکام آشنا میکند. (1)
پیش از این بیان شد که بسیاری از آیات در پی تشریع احکام در بستر تاریخی آن زمان بوده است. کتاب الهی که متنی دینی و نصی وحیانی است بیشک با توجه به واقعیتها و جریانهای زمان نازل میشده و درصدد تصحیح، پالایش، و زدودن آنچه که در واقع زندگانی انسانهای آن روزگار بوده، برآمده است. از اینرو میتوان گفت که شناخت اسباب نزول در آشنایی با تاریخ تشریع احکام، حکمتها و رازهای آن و چگونگیهای نزول مانند تدرج در تشریع و تشریعهای قاطع و ... سودمند است. آگاهی از این همه ما را در دستیابی به اسلام در ساخت و پرداخت اجتماعی نوین یاری میرساند و ابعاد آن را مینمایاند.
توجه به اسباب نزول ریشه در چگونگی نزول قرآن و عرضهی آموزههای آن دارد، قرآن کریم متمایز از دیگر کتابهای آسمانی، به تدریج و پارهپاره نازل شد: «وَقُرْآناً فَرَقْنَاهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلَى مُكْثٍ وَنَزَّلْنَاهُ تَنزِیلاً» (2)
و در پاسخ به اشکال مخالفان میگوید: «وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جُمْلَةً وَاحِدَةً كَذَلِكَ لِنُثَبِّتَ بِهِ فُؤَادَكَ وَرَتَّلْنَاهُ تَرْتِیلًا» (3)
قرآنکریم در این آیهها، علت نزول تدریجی را نهادینهکردن معارف و احکام در قلب پیامبر (ص) و در نتیجه جامعهی دینی دانسته است. (4)
پس تدریجیبودن نزول قرآن از یک سو با هدف تأثیرگذاری ماندگار و از دیگر سو جهت پاسخگویی به موقع به شبهات مخالفان و دفاع از پیامبراکرم (ص) بوده است.
قرآنکریم نشان میدهد که تنها به دلیل اشکالتراشیها نیست که زمینهی نزول آیات فراهم میشود، و در آیات متعدد، وقایعی خاص- و نه هر واقعهای- را به اجمال یا تفصیل گزارش میکند و ادعای اساطیرالاولینبودن، را ابطال میکند و در مسیر آموزش و تعلیم معانی و مضامین بلند آیاتش و مداوای امراض مهم اجتماع، از طریق گام به گام و مرحلهای، وارد شده تا به هدف نهایی که همانا کمال و هدایت انسانهاست برسد.
نصرحامد نزول تدریجی احکام را دلیل مدعای خود در ارتباط دوسویه میان نص و واقع دانسته است و مینویسد: «تدریجیبودن تشریع احکام برای تبیین نظریهی ارتباط دیالکتیکی میان متن قرآن و واقعیت، اهمیت زیادی دارد. » (5)
قرآنکریم در تربیت اولین نسل مخاطبان خود، به خشونت و شدت و سرعت، اعمال حکم نکرده بلکه با ظرافت ابتدا آمادگی لازم و فضای ذهنی مناسب را در جهت درک و دریافت مهیا میکند و بعد به تدریج و پلهپله او را به حکم مطلوب میرساند.
مرحوم رامیار مینویسد: «حرکت تاریخی اسلام و تحرّکی که در مسلمانها ایجاد کرد و شور و نشاطی که در پیکر جامعه بشری دمانید، آن روح قوی و پرصلابت مسلمانها، آن ایثار و فداکاریها، آن گذشتها و بذل جانها، همه و همه جریان عظیمی بود که از حرکت و ایمان مسلمین صدر مایه میگرفت و آن حرکت و ایمان هیچ سرّ و رمزی نداشت جز این نزول تدریجی آیات! » (6)
نزول تدریجی باعث شد که مردم اندکاندک عقاید باطل و پرستشهای فاسد و عادتهای زشت را ترک گویند و به عقاید پاک و عادتهای صحیح و اخلاق فاضله آراسته گردند. آیات پراکنده گهگاه نازل میشد و بر دل و جان مؤمنان مینشست و مایهی حرکت و نشاط تازهای میشد. همین حرکت و نشاط در نسلهای بعد، همچون ادامه موج تداوم مییافت. (7)
«ابتدا از گناهان کبیره منعشان کرد و بعد نهی از صغایر را پیش آورد و با چنین درجهبندی حکیمانهای تربیت امتی را به پایان رساند. » (8)
نزول تدریجی با توجه به زمان و مکان و فضای نزول در سه جنبه است:
1- موضوع رسالت:
در بحث مربوط به فایدهی سبب نزول در شناخت آیات مکی و مدنی خواهیم دید که آیات مکی و مدنی هریک ویژگیهای خاص خود را دارد از جمله اینکه در آیات مدنی علاوه بر ایجازی بدیع و بینظیر، گاه به تفصیل، احکام شرعی بیان شده است.2- گسترش رسالت:
دعوت نبیاکرم (ص) ابتدا از بستگان و نزدیکان آن حضرت آغاز شد. (9) سپس فراگیر گردید. (10) و پس از آن همهی پادشاهان جهان و مردم دنیا و نسلهای بعد را دربرگرفت. و همهی اینها به دلیل شرایط محیط و مقتضیات زمان بوده است، البته فکر فرامکانی و زمانی آیات از همان ابتدا وجود داشته است.3- تدریجیبودن در روش دعوت دین:
در آغاز، گفتار نرم و ارشاد و موعظه و مدارا و نرمش و بعد مرحلهی مقاومت و جهاد و ... و همه اینها برای نشر رسالت و تربیت مردم، برحسب مقتضای زمان و مصالح جامعه تنظیم شد و این یکی از اصول تربیتی است که رهبران اسلامی برای نفوذ هرچه بیشتر در دل مردم و پیشرفت در کار باید رعایت نمایند و مطابق فهم و دریافت و مهارت مخاطبان و موقعیت سیاسی اجتماعی آنان حرکت کنند.اینک به چند نمونه از نزول تدریجی احکام بر اساس موقعیت زمانی و مکانی میپردازیم تا ببینیم چگونه زمان و مکان و مقتضیات مخاطب در نزول آیات تأثیر داشته است. اما این تأثیر چنانکه گذشت بدین معنا نیست که خداوند با آگاهی از مخاطب و موقعیت و شرایط اجتماعی حاکم بر جامعهی عرب با ارائهی برخی عقاید باطل و آداب و رسوم نادرست بنابر مصلحتاندیشی مطالبی خلاف واقع بیان کرده است. چنین مصلحتاندیشیهایی به قرآن راه نیافته است. بیان تدریجی احکام و ملاحظهی فهم مخاطبان در بیان واقع مطلب دیگری است که در جای خود بحث کردهایم. خداوند متعال قرآن را جداکنندهی حق از باطل معرفی و از اعتقادهای غلط جاهلی انتقاد کرده است.
تحریم خمر
از مثالهای معروفی که قالب قرآنپژوهان دربارهی تشریع گام به گام احکام زدهاند حکم تحریم خمر است. دربارهی تحریم خمر دو دیدگاه مطرح است. گروهی برآنند که سیر این تحریم تدریجی و گام به گام بوده و برخی دیگر این تحریم را قاطع و در همان آغاز تشریع میدانند.تصور عمومی در حرمت شرب خمر این است که حرمت تدریجی بوده و بر اساس مصالح و با توجه به نفوذ شگرف آن در جوامع آن روز پلهپله و اندکاندک حرام شده است. توجه به آیات حرمت و سیر تارخیی آن، اینان را به این مطلب کشانده است. (11) نویسندگان در اینباره نزول آیات تحریم خمر را برشمردهاند:
1- سوره اعراف آیه 157: « ...َأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِی كَانَتْ عَلَیْهِمْ ...» (12)
آیهی مذکور را مقدمهای دانستهاند بر اعلام اینکه خبائث حرام است، مسلمانان کنجکاو شدهاند که مصداق این خبائث چه چیزی است.
2- سورهی نحل آیهی 67: «وَمِن ثَمَرَاتِ النَّخِیلِ وَالأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَةً لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» (13)
توجه به این آیه نشان میدهد که مسکر مستحق این نیست که به رزق حسن وصف شود.
علامه طباطبایی نوشته است: «در آیه هیچ دلالتی بر اباحهی بهرهگیری از مسکر نیست ... هرچند به لحاظ مقابلهی آن با «رزق حسن» به نوعی نشانهی زشتی و پلیدی آن است ...» (12)
3- در عهد مدنی، با مقدمهای صریح برای گناه شرب خمر و بعد تحریم آن در وقت نماز و سپس تحریم نهایی برای همه وقتها در آیهی 219 سورهی بقره: «یَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ كَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَآ أَكْبَرُ مِن نَّفْعِهِمَا وَیَسْأَلُونَكَ مَاذَا یُنفِقُونَ» (15)
که راه مماشات و مدارا را انتخاب کرده و به منافع آن نیز- اگر داشته باشد- اشاره کرده است. حالا دیگر استعداد و آمادگی فراگیری حکم در میان مسلمانان مهیّا شده است.
4- سوره نساء آیهی43: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصَّلاَةَ وَأَنتُمْ سُكَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ ...» (16)
که در آن منع از مستی هنگام نماز شده است، با این آیه متعبدان و مؤمنان عملاً از شراب دست کشیدند چون نماز را در روز 5 بار میگزاردند، و فرصتی برای شراب باقی نمیماند.
5- سورهی مائده آیهی 90 و 91: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَن یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاء فِی الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ وَیَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِ اللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ».
این آیه به روشنی و صراحت خمر را تحریم کرد. نزول این آیه را در سال دهم هجری دانستهاند. (17) برخی واژهی «اجتنبوه» در این آیه را دلیل بر تحریم قطعی خمر دانستهاند و دلالت این واژه بر منع را از تحریم صریحتر میدانند زیرا تحریم منع فعل را میرساند ولی اجتناب نزدیکشدن به فعل را نیز ممنوع میکند و از اینرو مشابه «وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى...» (18) است (19).
در روایتی از عایشه نقل شده است: زمانی که آیهی 219 سورهی بقره نازل شد، حکم تحریم خمر صادر شد. (20) گروهی دیگر حکم حرمت خمر را پس از نبرد احد دانستهاند. (21)
مفسران شیعه و برخی از محققان اخیر این اندیشه را نپذیرفتهاند و بر این باور هستند که شراب از همان آغازین روزهای نزول وحی حرام بوده است. آنان با توجه به آیهی: «قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّیَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْیَ بِغَیْرِ الْحَقِّ» (22) که در سورهی اعراف و از آیات مکّی است، معتقدند با نزول این آیه در مکه و تحریم شراب آیات دیگر در جایگاه تأیید و تأکید و هشدار در برابر شکستن مرزها و نایستادن بر تعهد الهی خواهد بود. نخست: کلمهی «حرّم» هیچگونه ابهامی برای تحریم قاطع، باقی نمیگذارد. دوم: دانشمندان لغت، بر این باورند که یکی از مصادیق «اثم» در فرهنگ جاهلی «خمر» است و به اشعار جاهلیت استناد میکنند:
«شربت الإثم حتی ضلّ عقلی/ کذاک الإثم تذهب بالعقول» یا:
«نشرب الإثم بالصراع جهاداً/ و تریالمشک بیننا مستعاداً» (23)
طبرسی آورده است:
«نهانا رسولالله أن نقربالخنا/ و أن نشرب الإثم الذی یوجب الوزراء» (24)
بر این نکته باید افزود که در دوران جاهلی بزرگان و چهرههای برجسته اعم از حنفا و غیره شرب خمر را تحریم کرده بودند و این نشانگر جایگاه پلید خمر در دیدگاه هوشمندان دورهی جاهلی بوده است. (25)
سیوطی از معاذبن جبل روایت کرده است که: «إنّ اوّل ما نهی عنهالنبی (ص) حین بعث، شربالخمر ...» (26)
از امام موسیکاظم (ع) نقل شده است که: «أمّاالإثم فهوالخمر». (27)
علامه طباطبایی (ره) نوشته است: «تحریم خمر نیز مانند حرمت شرک و زنا، توسط پیامبراکرم (ص) نزد مشرکان معروف بود، و قرآنکریم در تحریم خمر پیش از هجرت نص صریح دارد، آیهی سورهی مائده هم به دلیل تأکید بر حرمت برای مردمی که دست از شراب برنداشتهاند، نازل شد. » (28) و در جایی دیگر مینویسد: «بنابراین خمر از اوائل بعثت حرام بود. » (29)
سیدهاشم معروفالحسنی نوشته است: «بدون شک تحریم خمر در همان اوایل بعثت و قبل از هجرت پیامبر(ص) تشریع شد. » (30)
علامه سیدجعفر مرتضیعاملی نیز پس از بیانی مفصّل در اینباره نتیجه گرفته است که تحریم خمر به صورتی نهایی و قاطع در مکه صادر شده است و به دلیل سرپیچیی و مخالفت برخی، نهی تکرار شد. (31)
اکنون و پس از آنکه در پرتو مستندات قرآنی، روایی و تاریخی نظر تدریجیبودن تحریم خمر نااستوار دانسته شد این سؤال رخ مینماید که چرا گروهی اصرار دارند تحریم خمر را تا سال حجةالوداع به تأخیر بیندازند و در مقام اثبات این موضوع از روایات اسباب نزول کمک گرفتهاند؟ گویا این تلاش سرپوشگذاشتن بر برخی وقایع تلخ تاریخی است. چنانچه بنا به برخی از روایات اسباب نزول، برخی از صحابه که بعدها عادل و غیرقابل نقد شناخته شدند در آن روزگاران به زعم نزول آیات تحریم خمر از نوشیدن آن دست نکشیدند. به مثل مالکبن انس از مجلسی یاد کرده و در آن نام 11 نفر از جمله بعضی از صحابه را آورده که مشغول نوشیدن شراب بودهاند و یا دربارهی نزول آیات سورهی مائده در آخرین سال زندگانی پیامبر (ص) از یکی از صحابه نام برده شده که پس از نزول «فَهَلْ أَنتُم مُّنتَهُونَ» سخن از دستکشیدن خود و دیگران میراند. (32)
تحریم ربا
دانشمندان معتقدند که تحریم ربا به تدریج بود، ربا از معاملات رایج اعراب بود و با زندگی اقتصادی آنان مخلوط شده بود. در اواخر دوران مکی (پیش از هجرت) خداوند متعال ربا را معاملهای نامبارک دانسته است و بدینسان مقدمهی حکم بعد فراهم شد.1- سورهی روم آیهی 39: «وَمَا آتَیْتُم مِّن رِّبًا لِّیَرْبُوَ فِی أَمْوَالِ النَّاسِ فَلَا یَرْبُو عِندَ اللَّهِ وَمَا آتَیْتُم مِّن زَكَاةٍ تُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُضْعِفُونَ» (33) یعنی آنچه به عنوان ربا میپردازند تا در اموال مردم فزونی یابد نزد خدا زیاد نخواهد شد.
2- در اوایل دوران هجرت، نهی آشکار معاملهی ربا به گونهای که در جاهلیت معروف بود آمده است با توجه به این که در مدینه، ربا را مانند معاملات دیگر، عادی و مشروع میدانستند.
سورهی آلعمران آیهی 130: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَأْكُلُواْ الرِّبَا أَضْعَافًا مُّضَاعَفَةً وَاتَّقُواْ اللّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» (34) در زمان جاهلیت معمول بود که اگر بدهکار در زمان مقرر نتواند بدهی خود را بپردازد از طلبکار تقاضا میکرد که مجموع سود و اصل بدهی را به شکل سرمایه جدیدی به او قرض دهد و سود آن را بگیرد! البته در عصر ما نیز چنین ربایی مرسوم است! حکم تحریم ربا در آیهی مذکور به این نوع از ربا اشاره دارد.
3- در مرحلهی سوم خداوند متعال به مذمت یهود پرداخته آنان را به أخذ ربا متّهم کرده است. با شنیدن این سه دسته از آیات پی به حرمت ربا میبریم:
سورهی نساء آیهی 161: «فَبِظُلْمٍ مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ حَرَّمْنَا عَلَیْهِمْ طَیِّبَاتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَبِصَدِّهِمْ عَن سَبِیلِ اللّهِ كَثِیرًا وَأَخْذِهِمُ الرِّبَا وَقَدْ نُهُواْ عَنْهُ وَأَكْلِهِمْ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِینَ مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا» این آیه اشاره به منع یهود از اخذ ربا پیش از ظهور اسلام دارد و عملاً ربا را حرام کرد.
4- سورهی بقره آیههای 275 تا 281 با صراحت و تأکید و قاطعیت ربا را با همهی اشکالش حرام کرده است: «الَّذِینَ یَأْكُلُونَ الرِّبَا لاَ یَقُومُونَ إِلاَّ كَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ...»
مجموع این آیهها با شدّت هرچه تمامتر، حکم ممنوعیت ربا را میدهد.
واژهی «خبط» در لغت تعادلنداشتن هنگام راهرفتن است. در آیهی مذکور رباخوار به «یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ» تشبیه شده که در فرهنگ جاهلیت به معنای مجنون، دیوانه و مصروع است. طبرسی (ره) نوشته است: در این آیه قیام رباخواران به معنای تحرک اجتماعی در دنیا یا برخاستن از قبر در قیامت یا هردو به حرکت ناموزون و همراه با اختلال بدن توسط دیوانگان یا مبتلایان به صرع تشبیه شده است. (35)
نویسندگان تفسیر نمونه نوشتهاند: «این پرسش مطرح میشود که آیا منظور چگونگی رفتار اجتماعی رباخواران در دنیاست که فاقد پشتوانهی منطقی و همانند عمل دیوانگان است و بالطبع این بیان یک تعبیر کنایی یا تشبیه است یا آن که بعضی از کارهای شیطانی در رفتارهای انحرافی سبب یک نوع جنون شیطانی و برهمخوردن تعادل روانی و از دسترفتن قوهی تشخیص خوب از بد میشود؟ یا آنکه منظور وضع و حال رباخواران در جهان دیگر و تجسم اعمال آنهاست که در آخرت ظهور مییابد؟ (36)
هریک از این احتمالات مؤیداتی دارد و در شدت حرمت ربا، که نظام اجتماعی عادلانه را برهم میزند و موجب افزایش فاصله طبقاتی، تراکم ثروت در دست عدّهای خاص، و محرومیت سایرین میشود، خدشهای وارد نمیشود.
در این تشبیه به نوعی از دخالت شیطان و تصرف شیطان یا جن در انسان سخن گفته شده و به مباحثی جدی توسط مفسران دامن زده است. زمخشری بر اساس مبانی خاص فکریاش که تماس شیطان و جن با انسان و تصرف در وجود او را غیرقابل قبول میداند به آیهی: «مَا كَانَ لِیَ عَلَیْكُم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ أَن دَعَوْتُكُمْ ...» (37) استناد میکند. (38) لذا تشبهی آیه را صرفاً بر اساس تصور عامیانه و موهوم عرب تلقی میکند که واقعیت و حقیقتی ندارد.
در مقابل برخی اهل سنت به شدت رأی مذکور را رد نموده و بر واقعیتداشتن نقش شیطان در برخی از امراض انسان بنا به شواهدی از قرآن و سنت تأکید کردهاند. (39)
علامهی طباطبایی (ره) همگون با مبانی قرآنشناختی و ظهور تعبیر آیه و سایر شواهد قرآنی نوشته است: «این تشبیه اجمالاً گواه آن است که دربارهی جنون، نقش شیطان صادق است هرچند آیه دلالت ندارد که هر جنونی متأثر از تماس شیطان است ولی لااقل برخی انواع آن از این قبیل است. » (40)
این بخش تشبیهی آیه میتواند پیامی مستقل از کارکرد صرفاً ادبی و تشبیهی داشته و ناظر به حقیقت و واقعیتی خارجی باشد. تصرف شیطان در انسان از باب وسوسههای موذیانه برای اغفال و به گمراهیکشاندن او امری است که قرآنکریم هم بر آن تأکید کرده است. (41) و از آن با تعبیر «مسّالشیطان» یاد شده است: «إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (42)
پس صرفاً حال نامتعادل رباخواران را به حال انسانهای گرفتار و وسوسههای موذیانه شیطان تشبیه میکند. وسوسهی شیطان هم در واقع نوعی دعوت از سوی شیطان است. لذا با آیهی «مَا كَانَ لِیَ عَلَیْكُم مِّن سُلْطَانٍ» سازگار خواهد بود.
احکام جهاد
دانستن اسباب نزول به درک چگونگی ابلاغ آیهها و سیر دعوت پیامبر (ص) کمک میکند.یکی از محققان پس از اشاره به اینکه قرآن در دو مرحلهی تکوین ملت و تدوین دولت آموزههایش را عرضه کرده است، در باب آموزههای قرآن یادآوری میکند که: «مردم باید پیش از مرحلهی استقرار دولت و مبادرت به مبارزهی جهانی، متصف به خصایصی میشدند و ... و چگونگی رفتار مسالمتجویانه و مهربانانه با برادرانی که به خطا با هوای نفس به جنگ برخاستهاند بیاموزند و به این ترتیب راه رفع مخاصمات و پرهیز از جدال مسلّحانه داخلی را فراگیرند. (43)
خداوند متعال در اولین آیات نازلشده بر پیامبرش (ص) فرمان «إقرأ ...» (44) را صادر کرد و پیامبر (ص) دانست که دوران نبوتش آغاز شده است. سپس با نزول آیات: «یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ» (45) رسالت آن حضرت شروع شد. ابتدا زمان «أَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ» (46) بود و سپس اعراب مکه و اطراف آن، و سپس همهی اعراب و در مرحلهی بعد تمامی جهانیان و نیز آیندگان مشمول حکم شدند.
ده سال اول فرمان جهاد صادر نشده بود، بلکه توصیه به صبر و گشادهرویی و مدارا در آیات دوران مکه چشمگیر است. پس از صدور فرمان هجرت و قدرتمندشدن مسلمانان اجازهی جهاد داده شد. ابتدا جنگ با کسانی که علیه او شمشیر میکشیدند و سپس با نزول آیات سورهی توبه امر به جنگ با دشمنان اعمّ از کافران و منافقان صادر شد. با اهل کتاب هم به شرط پرداخت جزیه جنگ موقوف شد.
با منافقان هم تا زمانی که آشکارا دشمنی خود را نشان ندادند رویارویی نشد و اسامی آنان فاش نگردید. اما پس از مرگ نباید بر مزارشان نماز خوانده میشد. (47)
بهرهگیری گام به گام از روشهای تربیتی قرآن
1- سورهی اعراف آیههای 199 تا 202: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ وَإِمَّا یَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ...» (48)
خطاب به رسول خدا (ص) و همه رهبران و مبلّغان میفرماید: با آنان مدارا کن و ... چراکه اگر رهبر و مبلّغ سختگیر و تند باشد، همه از اطراف او پراکنده میشوند و نفوذ خود را در قلوب از دست خواهد داد.
«وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِكَ». (49) امّا این به معنای مسامحه و هر نوع مدارایی نیست بلکه نباید در گفتن حقایق، چیزی را فروگذار نماید: «وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ». آنگاه به تحمل و بردباری در برابر جاهلان توصیه کرده است: «وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ» رهبران و مبلّغان در مسیر حرکت ممکن است با بسیاری از این جاهلان روبهرو شوند. راه پیروزی بر مشکل درگیری با آنان نیست.
در آیهی بعد: دستور میدهد که در این مسیر سخت ممکن است وسوسههای شیطانی قد علم کنند، در این صورت به خداوند متعال پناه ببر و خود را به او بسپار: «وَإِمَّا یَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»
امام صادق (ع) فرموده است: «در قرآنمجید آیهای جامعتر از آیهی فوق در مسائل اخلاقی و تربیتی نیست. » (50) گویا وسوسههای شیطانی فکر و روح انسان را احاطه میکند. خداوند متعال در آیهی بعد تنها راه نجات از آلودگی را فراهمساختن سرمایهی «تقوا» دانسته است و فقط یاد خداست که خطر وسوسههای شیطانی را دفع میکند.
در فرصتهای آموزشی و تربیتی، از ابزار و روشهای مختلف و متنوعی در جهت آموزش و نیز تشویق فراگیران و در نتیجه تحکیم و تقویت مبانی معرفتی و شناختی، استفاده میشود. اگر مربی هنر لازم در القای صحیح و ظرافتمندانهی پیام آموزشی خویش را نداشته باشد و از دیگر سو متعلم، پذیرش و آمادگی و نیز فضای ذهنی مناسب جهت درک و دریافت را دارا نباشد، فرآیند تعلیم و آموزش و تربیت بینتیجه خواهد ماند. از طریق آشنایی با اسباب نزول به شیوههای تربیتی قرآنکریم به عنوان برترین منشور هدایت و تربیت دست مییابیم که توانست از فرومایهترین و بیفرهنگترین ملتها مردمی دانشور و جامعهای الگو پدید آورد، و اگر به ارتباط نص آیات قرانی با سبب نزول آن دقت کنیم، به روشی کامل و درست در این زمینه میرسیم.
قرآنکریم با ایجاد ارتباطی صادقانه با مخاطبان خود ضمن ایجاد فرصتهای مناسب برای تعلیم و تربیت، با اعتماد و اتکا به واقعیتهای موجود از طریق ارائهی مثالهای محسوس و روشن، مخاطب خویش را قانع کرده است.
قرآن در ارائهی اوامر و نواهی خود، حال مخاطب را در نظر گرفته و به تأکید خواسته است که انسان نسبت به این احکام خود انتخابگر باشد، بدینمعنا که ابتدا به منافع و مضار چیزی اشاره و سپس به تدریج او را مخیر در انتخاب کرده است و بعد حکمی از اوامر و نواهی صادر کرده و در تمامی این مراحل به مقتضیات زمان عنایت داشته است.
نمونههای تربیتی در قرآنکریم که همگی به مقتضای حال و فضای حاکم به شکلی پایدار و ماندنی نازل شده است، فراوان است. (51)
عبدالله شحاته مینویسد: «قرآن نمونههای اخلاقی برتر برای تکریم شأن انسان ارائه میدهد. » (52)
و مناع قطان نوشته است: «شناخت اسباب نزول بهترین راه برای مطالعهی هدفهای تربیتی قرآنکریم، بررسی و مطالعه چگونگی جذب مخاطب، و تشویق به اطاعت است. » (53)
پینوشتها:
1. فضلحسن عباس، اتقانالبرهان، پیشین، ص 261.
2. اسراء/ 106.
3. فرقان/ 32.
4. طباطبائی، المیزان، پیشین، ج15، ص 211.
5. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، ص 192.
6. محمود رامیار، تاریخ قرآن، پیشین، صص 201- 202؛ او مفصل درباره علل و حکمت نزول تدریجی سخن گفته است: صص 201-207.
7. همان، ص 202.
8. تاریخ قرآن، ص 204.
9. اشاره به آیه «وَأَنذِرْ عَشِیرَتَكَ الْأَقْرَبِینَ ...»: شعراء/ 214.
10. «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ ...»: حجر/ 94.
11. از جمله ابن عاشور بر تدریجیبودن حکم حرمت شراب تأکید کرده و ادعای اجمال نموده است. التحریر و التنویر، ج2، ص 322.
12. این سوره سی و نهمین سوره نازل شده بر پیامبراکرم (ص) است: عبدالرحمن حبنکهالمیدانی، قواعدالتدبرالأمثل لکتابالله عزوجل.
13. این سوره به ترتیب نزول هفتادمین سوره است که در مکه نازل شده است: همان.
14. طباطبایی، المیزان، ج2، ص 290.
15. آیات این سوره اولین آیات نازل شده بعد از هجرت پیامبراکرم (ص) است.
16. در مصاحف سوره پنجم و به ترتیب نزول 112، همان.
17. یوسفیغروی، موسوعةالتاریخالاسلامی، پیشین، ج3، ص 650.
18. إسراء/ 32.
19. قرضاوی، یوسف، کیف نتعامل معالقرآن، پیشین، ص 76.
20. همان، نقل از خطیب بغدادی؛ سیوطی، تفسیرالدرالمنثور؛ روایتی نیز در فروعالکافی، ج2، ص 213 از امام محمدکاظم (ع)، با همین مضمون آمده است.
21. یوسفی غروی، موسوعةالتاریخالإسلامی، پیشین، ج3، ص 650.
* آراء عالمان اهل تسنن دربارهی سال تحریم خمر متفاوت است: ابن اسحاق: سال 4 هجری بعد از واقعه بنینضیر، ابن حجر عسقلانی: سال 8 هجری، ابوشهبه: سال 6 هجری؛ نیز بنگرید: محمد محمد ابوشهبه، السیرةالنبویةفی ضوءالقرآن و السنه، ج2، ص 352.
22. اعراف/ 33.
23. ابن منظور، لسانالعرب، پیشین، ج2، ص 75.
24. طبرسی، مجمعالبیان، ج3، ص 414.
25. سیره ابن هشام، ج2، ص 25؛ الأغانی، ج8، ص 86؛ ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ص 135؛ نقل از: مهدویراد، محمدعلی، جزوه درسی تاریخ قرآن، بحث مکی و مدنی.
26. امینی، الغدیر فی کتاب و السنه و الأدب، ج7، ص 101؛ مهدویراد، همان؛ نقل از سیوطی، الأوائل، ص 90.
27. ابوجعفر محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، پیشین، ج6، ص 406.
28. طباطبایی، المیزان، ج6، صص 135-136.
29. همان، ج12، ص 163.
30. هاشم معروف حسنی، سیرةالأئمةالإثنی عشر.
31. جعفرمرتضی عاملی، الصحیح من سیرةالنبیالأعظم، ج4؛ بنگرید: محمدعلی مهدویراد، همان.
32. جعفرمرتضی عاملی، پیشین، ج5، ص 301؛ محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبراسلام(ص)، ص 152.
33. این سوره هشتاد و چهارمین سوره به ترتیب نزول است: حسن حبنکهالمیدانی، قواعدالتدبرالأمثل کتاب ا... عزّوجلّ، پیشین.
34. سوره آلعمران هشتاد و نهمین سوره به ترتیب نزول است: همان.
35. طبرسی، مجمعالبیان، ج20، ص 669.
36. تفسیر نمونه، ج2، صص 271- 272.
37. ابراهیم/ 22.
38. زمخشری، الکشاف، ج1، ص320؛ بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، ج1، ص 230؛ احمدمصطفی مراغی، تفسیرالمراغی، ج3، ص 63.
39. محمود آلوسی، روحالمعانی، پیشین، ج3، ص 49؛ رازی، التفسیرالکبیر، پیشین، ج7، ص 89.
40. علامه طباطبایی، المیزان، پیشین، ج2، ص 412.
41. اعراف/ 201؛ ناس/ 6.
42. اعراف/ 201.
43. جلالالدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام، ص 56.
44. علق/ 1.
45. مدثر/ 1.
46. شعراء/ 214.
47. حبنکهالمیدانی، قواعدالتدبر الأمثل کتاب ا... عزّوجل، پیشین، ذیل این آیه.
48. این سوره سی و نهمین سوره نازله است: همان.
49. آلعمران/ 159.
50. طبرسی، مجمعالبیان، پیشین، ج3 و 4، ص 788.
51. حبنکهالمیدانی، قواعدالتدبرالأمثل کتاب ا... عزّوجلّ، پیشین، صص 165-170.
52. عبدالله محمود شحاته، تاریخالقرآن و التفسیر، ص 76.
53. مناعالقطان، مباحث فی علومالقرآن، ص 95.
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}