بايستههاي عصر انتظار (وظايف عام)
بايستههاي عصر انتظار (وظايف عام)
منبع:درسنامه مهدوی2-ص222تاص228
الف. وظايف عام
اين وظايف، در سخنان معصومان(عليهم السلام) در شمار تکاليف عصر غيبت ياد شده است؛ امّا ويژة اين دوران نيست و لازم است در همة زمانها انجام شود. شايد ذکر آنها در شمار وظايف دوران غيبت براي تأکيد بوده است.
برخي از اين وظايف، بدين قرار است:
1. شناخت امام هر زمان
امام صادق(عليه السلام) خطاب به فضيل فرمود:
امام خود را بشناس كه اگر امام خود را شناختي، دير و زود شدن اين امر، آسيبي به تو نخواهد رساند... .1
بيگمان شناخت امام از شناخت خداوند متعال جدا نيست؛ بلكه يكي از ابعاد آن است؛ چنانكه در دعاي شريف معرفت، به خداوند متعال عرض ميکنيم:
خدايا! خودت را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناساني پيامبرت را نميشناسم. خدايا! رسول خود را به من بشناسان که اگر رسول خود را به من نشناساني، حجّت تو را نميشناسم. خدايا! حجّتت را به من بشناسان که اگر حجّت خود را به من نشناساني، از دين خود، گمراه ميشوم.
امير مؤمنان علي(عليه السلام) در اينباره فرمود:
پيشوايان، مديران الهي بر مردمند و رؤساي بندگان اويند. هيچکس جز کسي که آنها را بشناسد و آنها نيز او را بشناسند وارد بهشت نخواهد شد و جز کسي که آنها را انکار کند و آنها نيز او را انکار کنند، داخل دوزخ نگردد... .3
از روايات معصومان(عليهم السلام) به روشني استفاده ميشود كه همه فضيلتها و ارزشها در بندگي خداي متعال، به داشتن معرفت امام(عليه السلام) و ملتزم شدن به آن، برميگردد؛ به طوري كه اگر كسي اين اكسير گرانقدر را در اختيار داشته باشد، از نگاه آنچه مطلوب خداوند متعال است، هيچ كمبودي ندارد.
اما اين که چگونه ميتوان به اين شناخت رسيد؟ به نظر ميرسد هر حقيقت و واقعيتي ـ خواه وجود عيني خارجي داشته باشد يا از امور عقلي باشدـ از راه شناخت مناسب خود، مانند حس و تجربه و فطرت و عقل و خواب و وحي قابل شناخت ميباشد. بديهي است اين نظر به اين معنا نيست که بگوييم همه اشيا و حقايق، از اين راه شناخته شدهاند؛ بلکه مقصود، اين است که معرفت هر يک از اشيا و حقايق، از يک يا بيشتر از اين راهها امکان دارد؛ براي مثال از راه وحي، هر چيزي که خدا اراده شناساندن آن را به وسيله وحي اراده فرموده باشد، شناخته ميشود.
امروزه با توجه به انبوه روايات معتبر، راه شناخت امام زمان(عليه السلام) باز است.
امام علي بن موسي الرضا(عليه السلام)، فرمود:
«...امام، امانتدار الهي ميان خلقش، و حجّت او بر بندگانش، و خليفة او در سرزمين هايش، و دعوتکننده به سوي خدا و دفاعکننده از حقوق واجب او بر بندگان است. امام، پاک شده از گناه و برکنار گشته از عيبها است که همه علم، به او اختصاص دارد و به حلم شناخته ميشود. امام، نظام دهنده به دين و باعث سربلندي مسلمانان و خشم منافقان و از ميان رفتنِ کافران است. امام، يگانه روزگار خويش است. هيچکس در مقام، به منزلت او نزديک نميشود و هيچ عالمي با او برابري نميکند و براي او جايگزين پيدا نميشود و شبيه و مانند ندارد. همه فضيلتها، مخصوص او است، بدون آنکه آنها را طلب کرده باشد؛ بلکه اين، امتيازي است از طرف فضلکننده بسيار بخشنده، براي امام... .4
از گفتار بالا و ادامه روايت به دست ميآيد:
1. ارزش امامت، بيشتر و شأن آن، والاتر و جايگاهش بلندتر و درون آن، ژرفتر از آن است كه انديشة انسانها – آنگونه که شايسته است - به آن راه يابد و بشر بتواند با عقل و درك خويش، امام را برگزيند.
2. امامت زمام امور دين، نظام مسلمين، صلاح دنيا و عزّت مؤمنان است. امامت، بنياد بالنده و فرع نمايان اسلام است. تماميّت نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، تقسيم عادلانه سرمايههاي عمومي، اجراي احكام و حدود شرعي، پاسداري از مرزهاي مملكت اسلامي، با امام تحقق ميپذيرد.
3. امام، بسان خورشيدي است كه با نور خود، جهان را روشن ميسازد و كسي را به بلنداي آن دسترسي نيست. امام، آب گوارايي است كه تشنگان هدايت را سيراب ميسازد. امام و دلالتكننده به هدايت و رهاننده از گمراهي است. امام، چونان آتشي بر بلندي است كه هم راه را به راهروان مينماياند و هم به كساني كه از او گرمي بخواهند، گرما ميبخشد و هر كس از او جدا شود، نابود ميگردد.
4. امام، امين خداوند ميان مردم و حجت پروردگار بر بندگان و جانشين او در جهان است. امام، ما را به سوي خداوند فرا ميخواند و از حرمتهاي الهي پاسداري ميكند.
5. امام، از گناهان، پاكيزه، از عيبها پيراسته و از علم و حلم ويژه برخوردار است.
6. امام، يگانة عصر خويش است؛ در دانش و فضيلتهاي انساني نظير و مانند ندارد. او فضيلت و دانش را از كسي نياموخته است؛ بلكه خداوند بخشنده، به او ارزاني كرده است.
به راستي اگر فقط همين چند ويژگي را که اينجا بيان شد، خوب متوجه شويم، قدم بلندي در راه شناخت امام برداشتهايم. آنگاه، در پس شناخت است که نوبت اطاعت و فرمانبرداري فرا ميرسد.5
2. پايداري در محبت اهل بيت(عليهم السلام)
فراموش نکنيم اين محبت، دستور پروردگار متعال است. سالها پيش از آن که آن حضرت، زندگي دنيايي خود را آغاز کند، انسانهاي پاک به او ابراز محبت کردهاند. رسول اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم)، آن اشرف انبيا و واپسين فرستاده الهي، آنگاه كه سخن از واپسين وصي خود به ميان ميآورد، در نهايت احترام، از بزرگترين واژگان محبت يعني«بابي و امي؛ پدر و مادرم فداي او» بهره برده است؛ آنجا كه ميفرمايد:
«پدر و مادرم فدايش باد! كه او همنام من و شبيه من و شبيه موسي بن عمران است كه بر او نورهايي احاطه دارد... .6
نيز آنگاه كه نگاه تيزبين علي بن ابيطالب(عليه السلام) اعصار و قرون را در مينوردد، زمان واپسين امام را نظاره ميكند و چنين ميفرمايد:
به اهل بيت پيامبرتان بنگريد؛ اگر آنها ساكت شدند و در خانه نشستند، شما نيز سكوت كرده به زمين بچسبيد و اگر از شما ياري طلبيدند، به ياري آنها بشتابيد كه البته خداي متعال، به دست مردي از ما اهل بيت، گشايش ميبخشد. پدرم فداي او باد! كه فرزند بهترين كنيزان است.
خلاّد بن صفّار ميگويد: از امام صادق(عليه السلام) سؤال شد: «آيا قائم به دنيا آمده است؟» حضرت فرمود:
نه؛ اگر او را درك كنم، روزهاي زندگانيم را خدمتگذار او خواهم بود.
در روايتي شگفتانگيزتر، ششمين آفتاب سپهر ولايت و امامت فرموده است:
به درستي كه اگر من آن روز را درك ميكردم، جانم را براي صاحب اين امر نگه ميداشتم.
با توجه به روايتهاي ياد شده، جاي ترديدي نيست که محبّت اهل بيت(عليهم السلام) - به ويژه آخرين حجت الهي- در دوران غيبت، کاري بس مهم و ارزشمند است.
3. پرهيزگاري و رعايت تقواي الهي
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
همانا براي صاحبالامر غيبتي هست؛ پس بنده تقواي الهي پيشه كند و به دين او چنگ زند.10
آن حضرت همچنين فرمود:
هر کس شاد ميشود از آن که از ياران قائم باشد، پس ميبايست پرهيزکار بوده، نيکوييهاي اخلاقي را عمل كند؛ در حالي که منتظر است؛ پس اگر از دنيا برود و پس از آن، قائم قيام كند، پاداشي مانند آن کس که قائم را درک نمايد، خواهد داشت؛ پس کوشش کنيد و منتظر باشيد. گوارايتان باداي گروه مورد رحمت الهي واقع شده!11
4. پيروي از دستورهاي امامان(عليهم السلام)
امام صادق(عليه السلام) در پاسخ كسي كه گفت: «شنيدهايم صاحب الامر غايب خواهد شد؛ پس چه كنيم؟» فرمود:
چنگ بزنيد به آنچه [از پيشوايان قبل] در دستتان است، تا اين كه امر بر شما آشكار شود.12
يونس بن عبدالرحمان گويد بر موسي بن جعفر(عليه السلام) وارد شدم و گفتم: «اي فرزند رسول خدا! آيا شما قائم هستيد» فرمود:
من قائم به حق هستم؛ ولي قائمي که زمين را از دشمنان خدا پاک سازد و آن را از عدل و داد سرشار سازد همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد، او پنجمين از فرزندان من است. او را غيبتي طولاني است، زيرا بر نفس خود ميهراسد و گروههايي در آن غيبت، مرتد شده و گروههايي ديگر در آن ثابتقدم خواهند بود.
آن حضرت سپس فرمود:
خوشا بر احوال شيعيان ما! که در غيبت قائم ما به رشتة ما چنگ زنند و بر دوستي ما و بيزاري از دشمنان ما ثابت قدم هستند؛ آنها از ما و ما از آنهاييم. آنها ما را به امامت و ما نيز آنان را به شيعه بودن پذيرفتهايم، پس خوشا بر احوال آنها! به خدا سوگند! آنان در روز رستاخيز همدرجة ما هستند.13
5. دستگيري از ضعفا و فقيران
امام باقر(عليه السلام) فرمود:
... هر آينه بايد كمك نمايد قوي شما ضعيفتان را و بايد عطوفت نمايد ثروتمندتان بر فقيرتان و خيرخواهي نمايد فرد براي برادر ديني خود... پس اگر شخص در اين حال از دنيا رفت پيش از آنكه قائم ظهور كند، شهيد از دنيا رفته است...».14
البته فقر، گاهي فقر اقتصادي و گاهي فقر فرهنگي و معنوي است.
پي نوشت ها:
1. شيخ کلينی, کافی, ج 1، ص 371، ح 2.
2. همان، ص342.
3. نهج البلاغه، ص 212، خطبه 152.
4. شيخ کليني، كافي، ج 1، ص 201.
5. کاملترين متن امامشناسی, زيارت معتبر و ارزشمندی است که از وجود مقدّس امام هادی (عليه السلام) به ما رسيده و نام آن، زيارت «جامعه کبيره» است؛ يعنی بزرگترين و کاملترين زيارتی که با آن, همة معصومان(عليهم السلام) را با هم زيارت میکنيم. اين زيارت مورد توجّه و علاقه همه بزرگان و عالمان دين است.
6. خزاز قمي، علي بن محمّد، كفاية الاثر، ص156.
7. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج34، ص118و ج41، ص 353 و ج51، ص121.
8. همان، ص245، ح23.
9. همان، ص273، ح50.
10. شيخ کلينی, كافی، ج 1، ص 336؛ شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 51.
11. نعمانی, الغيبة, ص200.
12. شيخ طوسي، كتاب الغيبة، ص 159، ح 5 و 4.
13. شيخ صدوق, كمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص361, باب 34, ح5.
14. طبري آملي، محمد بن ابي القاسم، بشارة المصطفی لشيعة المرتضی، ص 113.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}