نویسنده: یوسف غلامی
 
هیچ آیین آسمانی به سرکوب غریزه فرمان نداده است. هیچ آیه و حدیثی را نمی‌توان یافت که به مبارزه با میل جنسی - به معنای سرکوب - سفارش کرده باشد. پندارهای واهی افراد است که تعابیر قرآن و حدیث را «سرکوب» تفسیر می‌کند. از مهم ترین تعابیر قرآن و روایات «جهاد با نفس» است که در هیچ کتاب فرهنگ لغت، به معنای سرکوب غریزه نیست.

«لطف خداوند» یا ابزار محرومیت و افسردگی؟

تعریف و تحلیل‌هایی که درباره‌ی «غریزه جنسی» پیشنهاد و ارائه می‌شود گاه تا بدانجا متناقض و متضاد است که انسان پس از ارزیابی آنها به درستی نمی‌تواند تمیز دهد که «میل جنسی» به واقع «لطف خداوند» به بندگان است یا مایه شکنجه و آزار وی! آیا وسیله آرامش است یا مایه افسردگی و تشدید ناراحتی اعصاب؟
نوع نگاه ما به «میل جنسی» مهمترین عاملی است که سرنوشت تأثیر آن را بر ما معلوم می‌سازد. آن که مبارزه با میل جنسی را - به هر صورت که باشد - مهمترین وظیفه دینی خود می‌شمرد آنگاه که به ارضای صحیح میل جنسی نیز دست یابد، چه بسا به نکوهش خود بپردازد و دچار خود آزاری گردد؛ اما آن که ارضای صحیح آن را عبادت بشمرد، پس از آن احساس تقرب خواهد کرد و برای ادامه‌ی زندگی شاداب تر می‌گردد.
از همین جا معلوم می‌شود که انتقاد کنندگان به جوامع مذهبی به کدام یک از دو تفکر می‌نگریسته‌‍‌‌اند. آیا استفاده از لذت حلالی که خداوند آفریننده آن است جای نکوهش دارد!
پس مانده‌های افکار اشتباه و کهن نوعی احساسی ملامت در افراد مذهبی پدید آورده است که ارضای غریزه را برخلاف عرفان و مهار نفسی بدانند. در این تفکر رعایت جانب اعتدال نیز افراط است و جانب تفریط اعتدال است؛ تا جایی که افراد متدین گاه برقراری رابطه جنسی با همسر را هم امری نه مورد سفارش، که راهی تنها برای رهیدن از گناه و رنج شهوت می‌پندارند! گاه اینان برای رفتار و عقیده خود شواهدی نیز از آیات و روایات ردیف می‌کنند.
این نوع پندار میان غریزه و عقاید مذهبی کشمکش جانکاه به وجود می‌آورد. در حالی که این غریزه برای آرامش است نه ناراحتی اعصاب. در اسلام کوچکترین اشاره ای به پلیدی علاقه‌ی جنسی نشده است و نظر به آن است که علاقه جنسی با معنویت جمع شود.
[ای پیامبر] بگو: «زیورهایی را که خدا برای بندگانش پدید آورده، و [نیز] روزی‌های پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟» بگو: «این [نعمتها] در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده‌اند و روز قیامت [نیز] خاص آنان می‌باشد.» این گونه آیات [خود] را برای گروهی که می‌دانند به روشنی بیان می‌کنیم.
بگو: «پروردگار من فقط زشتکاری‌ها را - چه آشکارش [باشد] و چه پنهان -و گناه و ستم ناحق را حرامگردانیده است. (1)
آیا آن لذت جنسی که به فرموده حضرت صادق نه «مردم در دنیا و آخرت به لذتی بالاتر از آن بهره مند نمی‌شوند.» (2) باید سرکوب شود؟! آیا این خداوند نیست که می‌فرماید: ... و جعل بینکم مودة و رحمة(3) از نشانه‌های اوست که از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت برقرار ساخت.
اگر آموزه‌های دینی، ما را از ارضای صحیح میل جنسی بازداشته باشد، چگونه پیامبر ما از سوی یهودیان و نیز مستشرقان معاصر به «توجه بسیار به امور زناشویی» متهم شده است؟!
به همان میزان که رفتارهای انحرافی جنسی مورد نکوهش دین قرار گرفته است، رفتارهای صحیح مورد تأکید و توصیه است. این تصوری بس خطاست که بپنداریم در دین هشدارهای بازدارنده در امور جنسی، افزون تر از امور حلال و مورد سفارش است. منشأ این تصور اشتباه یکی آن است که شمار انحرافات جنسی نسبت به لذتهای حلال بیشتر است. از این رو چنین پنداشته می‌شود که اموری که باید از آن پرهیخت بسیار فراتر از لذتهای حلال است.
دوم آنکه چون ارضای میل جنسی با سرشت آدمی آمیخته است، خود بدون سفارش دیگری برای دستیابی بدان خواهد کوشید و چندان نیازمند توصیه نیست؛ اما چون در تمایلات و رفتارهای او انحراف پدید آید سرشت او از سلامت و حقیقت دور می‌شود. پس از دور شدن از مرکز دایره‌ی سلامت، آدمی برای بازگشت خود به مرکز، نیازمند سفارشی فراوان تری است. این پیامهای بازدارنده همه تکرار یک پیام است: پرهیز از انحرافت. بنابراین در حقیقت همه آن پیامها، یک پیام بیشتر نیست.
سوم: در روزگاری که به هر علت زمینه‌ی ارضای صحیح غرایز و بهره مندی از لذایذ حلال، فراهم نباشد، چنین خیال می‌شود که وظیفه آن است که افراد را تا حد امکان، از جستجوی لذایذ حرام و فروافتادن در انحرافات، هراسناک ساخت و بدانها هشدار داد که نکنند، نخورند، نروند و...!
فراوان سازی و گسترش این گونه هشدارهای بازدارنده، اسلام و قرآن و احکام دینی را «نماد پرهیز» معرفی می‌کند، نه مایه‌ی بهره جویی بیشتر از مواهب طبیعت. همین تحلیل‌های نادرست است که برخی رابه اظهار نظر ناروا درباره دین واداشته است؛ تا آنجا که می‌گویند:
مذهب یکی از اشتباهات عمده اش تجویز سرکوبی غرایز و تمایلات است. مذهب به عوضی راهی برای برتر ساختن تمایلات و غرایز جنسی، به ترک تکمین آنها دستور داده است. (4)
دیگری می‌نویسد:
التزام به اوامر و نواهی دین یک نوع اختناق در غرایز و عقده‌هایی در روح ایجاد می‌کند و زندگی شخص متدین را به علت تأثر و تألم از آلودگی به گناه، مکدر و منقص می‌سازد و حال سودا و وسواس در روح او به وجود می‌آورد که بر اثر پدید آمدن آن حال، کلیه اعمال خود را خطا و آمیخته به گناه می‌پندارد و برای پاکیزه ساختن جان و دل خویش از آلودگی به گناه، لذتها و کامهای خود را ترک می‌کند و به محرومیت و افسردگی دچار می‌گردد. (5)
این در حالی است که بازگشت به لذت حلال و بهره مند شدن از آن، در نگاه قرآن تا بدانجا اهمیت دارد که سزاوار است برای ترک لذت حرام و انحراف جنسی، مشابه آن را در زمینه‌های حلال جستجو کرد؛
هرچند آن لذت مشابه در حالت عادی (پیش از انحراف جنسی) مورد سفارش نباشد.
مثال: قرآن در نکوهش رفتار جنسی قوم لوط می‌فرماید:
و لوط را فرستادیم. هنگامی که به قوم خود گفت: «آیا آن کار زشت[ی] را مرتکب می‌شوید که هیچ کس از جهانیان در آن بر شما پیشی نگرفته است؟ شما از روی شهوت، به جای زنان با مردان درمی آمیزید. آری، شما گروهی تجاوزکارید.» (6)
و قوم او شتابان به سویش آمدند، و پیش از آن، کارهای زشت می‌کردند. [لوط] گفت: «ای قوم من، اینان دختران منند. آنان برای شما پاکیزه ترند. پس از خدا بترسید و مرا شرمسار مهمانانم مکنید. آیا در میان شما آدمی خرد ورزیده پیدا نمی‌شود!» (7)
گفتند: «تو خوب میدانی که ما را به دخترانت حاجاتی نیست و خوب میدانی که ما چه می‌خواهیم.»
بر پایه آنچه در کتابهای تفسیر آمده است، پیشنهاد لوط به قومش بنا به نظر برخی از مفسران آن بود که آنان به جای ارتباط جنسی با همجنس، با همسرشان از جانب غیرمتعارف آمیزش کنند.

تمایلات جنسی طبیعی و غیرطبیعی

بسیار دشوار می‌توان پذیرفت که در اخلاق جنسی ارائه شده از سوی فروید یا راسل، برقراری ارتباط جنسی با مردگان، امری پذیرفته (روا) یاد شده باشد. راسل که خود به آزادی جنسی اعتقاد داشت، همه انواع تمایلات جنسی آدمی را طبیعی نمی‌شمرد و اعتراف داشت که شماری از این تمایلات، طبیعی نیست؛ جز آنکه از بزرگترین اشتباهات وی و فروید این بود که از تمایلات و غریزه و اخلاق جنسی تعریفی ارائه می‌کردند که بشر را به ارضای تمایلات غیر طبیعی نیز پیش می‌برد.
اخلاق جنسی ارائه شده از سوی راسل بر سه اصل استوار بود:
1. آزادی فرد در امور جنسی تا بدانجا که به آزادی دیگران صدمه وارد نسازد بی اشکال است.
برپایه این اصل همه گونه روابط آزاد افراد که با اختیار آنان باشد، ستودنی و روا است.
2. میل جنسی با اشباع آن کاهش می‌یابد و با جلوگیری از آن افزایش. تنها راه رهایی از شرارت آن، زدودن قیود و ممنوعیت‌ها است.
3. سعادت آدمی زمانی تأمین می‌شود که همه تمایلات و استعدادهای او - از جمله غریزه جنسی - کاملاً اشباع شود.(8)
بعضی برخلاف راسل و فروید در پی ارائه معیار طبیعی و غیرطبیعی بودن تمایلات و رفتارهای جنسی، روش آماری را پیشنهاد می‌کنند. برطبق این روش «رفتارهایی را که اکثر افراد جامعه انجام می‌دهند و مورد قبول آنها است، رفتار عادی و طبیعی تلقی می‌شود و هر رفتار جنسی که به ندرت انجام می‌پذیرد، انحراف جنسی است.»
این تعریف نمی‌تواند معیار صحیح و کاملی برای توصیف انحراف جنسی باشد. زیرا برخی رفتارهای جنسی سالم در میان افراد یک جامعه، به ندرت انجام می‌گیرد، که نمی‌توان آنها را انحراف نامید؛ و چه بسا، افراد جامعه ای به یک انحراف جنسی مبتلایند و فراگیر بودن آن رفتار نمی‌تواند معیار سلامت تلقی گردد.(9)
روش دیگر، روش جامعه شناختی است که می‌گوید: زمانی نوعی رفتار جنسی، انحراف است که موجب شکستن قوانین اجتماعی باشد. برپایه‌ی این روش، در هر جامعه نوع خاصی از رفتار جنسی انحراف شمرده می‌شود که مخصوص همان جامعه است. گاه نیز نوعی رفتار در واقع انحراف نیست، ولی در فرهنگ خاص، موجب شکستن قوانین اجتماعی و انحراف شمرده می‌شود.
در «روش روان شناختی جدید» که از سوی آرنولد باس ارائه شده است، چهار معیار برای تشخیص انحراف جنسی مطرح گردیده است:
1. فرد از انجام آن ناراحت و رنجور است.
2. فرد را در حقیقت اشباع و آرام نسازد.
3. رفتاری عجیب و نادر باشد.
4. سبب آسیب بدنی به فرد یا دیگری باشد.(10)
پیچیدگی رفتارهای جنسی آدمی و شخصیت او سبب شده است که کسانی همچون گیلان و سادوک معتقد شوند: رفتار جنسی طبیعی را نمی‌توان به طور دقیق تعریف و ترسیم کرد. چه بسا بعضی از رفتارها در شرایط خاص مورد قبول دیگران نباشد، اما نتوان آنها را غیرطبیعی (انحرافی) دانست؛ مانند موردی که فرد با غیر همسر خود ارتباط داشته باشد یا با غیر اعضای جنسی اولیه‌ی خود، به تحریک جنسی خویش بپردازد.(11)
با توجه به آنچه گذشت چنین به نظر می‌رسد که در مسایل جنسی باید انحراف جنسی را پدیدهای متمایز با «رفتار غیرطبیعی» دانست. رفتار غیرطبیعی، رفتاری است که هرچند ارضا کننده است، با طبیعت و سلیقه‌ی سالم بشری ناسازگار است؛ و سرشت عادی افراد بدان عادت ندارد. امّا انحراف جنسی به آن دسته از رفتارهای غیرطبیعی گفته می‌شود که در آن، فرد به شیوه طبیعی و متداول ارضا نمی‌گردد. در حقیقت انحراف فرد در نوع ارضای اوست؛ چنانکه در نوع بارز همجنس بازی، فرد از ارتباط با غیرهمجنس دوری می‌کند و به وسیله‌ی همجنس ارضا می‌شود.(12) بنابراین نمی‌توان هرگناه جنسی را انحراف جنسی برشمرد.
به هر تحلیل، از نظر مبانی دینی میان چهار رفتار جنسی تمایز است:
1. رفتارهای طبیعی و حلال، مانند روابط زناشویی سالم.
2. رفتارهای طبیعی و حرام، مانند روابط زناشویی نامشروع.
3. رفتارهای غیرطبیعی و حلال، مانند برخی اعمال جنسی در میان همسران که نامتعارف باشد.(13)
4. غیرطبیعی و حرام، مانند همجنس بازی.
حال پرسیدنی است که تمایل طبیعی و سالم را به چه معیار می‌توان شناخت. معیار اعتدال در غرایز چیست؟ چگونه می‌توان به هریک از هواداران نظریه‌های اخلاق جنسی ثابت کرد که نوعی رفتار خاص، با طبیعت بشر ناسازگاری به آن آسیب رسان است؟
بر پایه نظریه نسبیت در اخلاق جنسی، در عرصه‌ی مسایل جنسی، «معیار» واژهای بیگانه است که کاربردی ندارد. ممکن است نوعی اخلاق و رفتار جنسی در میان ملتی، پذیرفته و درست باشد و همان رفتار نزد ملتی دیگر، زشت و ناروا خوبی و بدی رفتارها به آداب و فرهنگ و افکار و عقاید ملتها بستگی دارد و جز این، هیچ امر دیگری معیار درستی و نادرستی اخلاق (خوبی و بدی) نیست !
برپایه این نظریه، آدمیان همه راه سعادت می‌پیمایند و زشتی و پستی و خباثت، اموری فرضی است و کمتر می‌توان مواردی برای آن یافت. چون هر ملتی برپایه روشی که برگزیده است، راه خود را صحیح می‌شناسد.
حقیقت این است که این نظریه بدین گستردگی شاید چندان پیروان عاقلی نداشته باشد. اینکه نوعی رفتار در نزد ملتی، زشت قلمداد نشود، هرگز دلیل طبیعی (سالم) بودن آن نیست و اثبات این امر شاید به استدلال نیاز نداشته نباشد. همان طور که قضاوت فرد درباره رفتار خود نمی‌تواند گویای درستی یا نادرستی رفتار او باشد، قضاوت جمع نیز درباره‌ی رفتار جمعی شان نمی‌تواند طبیعی بودن یا غیرطبیعی بودن رفتارشان را به اثبات رساند. پس در هر صورت به ابزاری نیازمندیم تا بتوانیم رفتار طبیعی و غیرطبیعی (سالم و ناسالم) را بازشناسی کنیم. چه آنکه جمع نیز همانند فرد، دوستدار و خواهان تأیید خود است. «حس تأیید خویشتن» همان گونه که فرد را به تأیید و پذیرش خود وامی دارد، جمع را هم به چنین تأییدی وادار می‌سازد.
برای این منظور دو ابزار بیشتر وجود ندارد:

1) یاری جویی از نیروی عقل

پس از ایمان هیچ نیرویی بمانند عقل نمی‌تواند غرایز را به سوی هدف صحیح آن پیش ببرد. عقل، نیروی خیراندیش درونی است که وقتی دچار وهم و لغزش و اسیر تمایلات نشود پیروی فرمانهایش، عقده ساز نیست. عقده زمانی پدید می‌آید که غریزه بخواهد بدون یاری عقل، به وسیله بازداشتهای دیگر اجتماعی، از ارضا بازماند.(14)

2) نیروی معنوی

عقل توانمند نیز از تیرهای زهرآلود غرایز در امان نیست. در کشاکش بین او و غرایز گاه وی چیره چنگال غرایز می‌شود. سپاهیان جهل (خشم، حرص، کینه توزی، حماقت، گستاخی، شتابزدگی، انتقام جویی، پرده دری، نافرمانی، زشتی و بی پروایی و...) پیوسته او را در محاصره دارند. بنابراین، نیرویی که خود گاه اسیر غرایز است نمی‌تواند یگانه محافظ غرایز باشد. چه بسا خود تیره و تار شود و خوب را از بد تشخیص ندهد.
افزون بر اینها عقل نمی‌تواند تمام نیازهای مادی و معنوی خود را تشخیص دهد و در تشخیص آنچه مصلحت است دچار سرگردانی می‌شود.

دستیابی به لذایذ طبیعی (تدابیر هدایتگر)

این حقیقت را نمی‌توان انکار کرد که آدمی چون از لذایذ حرام بهره ببرد از تمایلش به لذایذ حلال کاسته می‌شود، تا جایی که دیگر از آنها لذت نمی‌برد و به انجام حرام مشتاق تر است. رفته رفته لذتهای حرام هم برای وی عادی (یکنواخت) می‌گردد، به طوری که دیگر لذت دلخواه را از آنها نمی‌یابد و لذایذ جنسی انحرافی - که نوع زشت تر لذایذ حرام است - برای وی دلپذیر می‌گردد. در این حال او دیگر از انجام هر کار حرام نیز خشنود نمی‌شود و لذت خود را بیشتر در جلوه‌های انحرافی حرامها جستجو می‌کند.
این وضعیت بدینجا پایان نمی‌پذیرد و پس از مدتی انواع انحرافات پس از آزمون، عادی می‌شوند و فرد نه راهی به بازگشت دارد و نه فراروی خود لذتی دست نیافته مشاهده می‌کند تا بدانها رو کند. اینجاست که دچار «جنون جنسی» می‌شود. در مرحله‌ی جنون جنسی، فرد به تدریج سلامتی روان و جسم خود را از دست می‌دهد. زیرا با دارا بودن قدرت جنسی، از لذایذ آن بی بهره است.
بررسی علمی پدیده جنون جنسی نشان می‌دهد که «هیجان جنسی» را رهیدگی کاملا غریزه فرو نمی‌نشاند. غریزه جنسی زمانی مایه لذت و عزت است که خوب شناخته شود. هیچ آیین آسمانی به سرکوب غریزه ای که خداوند آفریده و تا بدین میزان تأثیرگذارش قرار داده است، فرمان نمی‌دهد. هیچ آیه و حدیثی را نمی‌توان یافت که به مبارزه با میل جنسی - به معنای سرکوب - سفارش کرده باشد. پندارهای واهی افراد است که تعابیر قرآن و حدیث را به «سرکوب» تفسیر می‌کند. از مهم ترین تعابیر قرآن و روایات «جهاد با نفس» است که در هیچ کتاب فرهنگ لغت، به معنای سرکوب غریزه نیست. «جهاد با نفس» کوشش برای غلبه‌ی عقل بر هوا و چیرگی بر شیطان و رعایت اعتدال اخلاقی است؛ همین که فرد از چیره شدن هوای نفس بر دیگر قوای خود جلوگیری کند و نگذارد همه نیروهای او به مهار هوا درآید.
به هر تحلیل دستیابی به لذایذ جنسی طبیعی به پیگیری تدابیری چند میسر است. آموزههای آسمانی برای این منظور دوگونه تدبیر دارد:
1. تدابیر بازدارنده.
2. تدابیر ارضا کننده.
لذت‌های جنسی حلال، زمانی به دلخواه دست یافتنی است که فرد به جلوه حرام آن آلوده نشده باشد. از این رو طرح تدابیر بازدارنده بدان منظور نیست که فرد را از نعمتی محروم سازد یا از لذتی حلال دور کند، بلکه بدان سبب است که بدون این تدابیر، راه وصول به لذت حلال هم، غیرممکن یا دشوار می‌گردد. (دقت شود.) بنابراین، پرهیز از عوامل بازدارنده در حقیقت برای یاری فرد در بهره بردن از مجموعه لذتهای حلال است. چه اینکه هیچ لذت حرامی ارزش آن را ندارد که مایه محرومیت از کمترین لذایذ حلال شود. حرام هر چه باشد در مقایسه با حلال، نه کم ارزشی، که بی ارزش است.
تدابیر بازدارنده اموری است که از تشدید و تحریک بیجای غریزه جنسی و زیاده خواهی و بروز انحراف جلوگیری می‌کند. این تدابیر عبارت است از:

1) جلوگیری از خیالات و ‌اندیشه‌های باطل جنسی

این خیالات گاه از القائات شیطان و گاه به وسیله‌ی مشاهده مناظر خاصی یا شنیدن صدا - مانند موسیقی‌های تحریک کننده جنسی -
پدید می‌آید.

2) ایجاد موازین میان افراد غیرمحرم

این ضابطه با چند امر ممکن است:
الف. منع تماس غیرمشروع بدنی
ب. با دوری از گفتگوی وسوسه آور با افراد
ج. رعایت پوشش مناسب و ترک خودنمایی
د. منع نگاه آلوده به افراد
هـ. استفاده نکردن از بوی خوش برای تحریک نامحرم
و، ترک خلوت با نامحرم
3) بازداری خویشتن از آنچه شرم را فرو می‌ریزد
4) مراقبتهای روحی و روانی
تدابیر ارضا کننده:
1. ازدواج دایم
2. ازدواج موقت
3. روا بودن طلاق در موارد ضروری.
جامعه امروز ما همانند گذشته و چه بسا در آینده در همه‌ی این سه مورد دچار مشکلات پیچیده است. جامعه ای که در آن انجام ازدواج دایم، رؤیای دست نایافتنی باشد و ازدواج موقتش مایه خفت و شرمساری تعریف شود، چاره ای ندارد که مراکز فحشا را از حالت رسمی و علنی به حالت غیررسمی و پنهان (به درون خانه‌ها) منتقل کند و افتخار نماید که مراکز رسمی فحشا برچیده شده است! گناه آن که ازدواج دایم را دشوار ساخت یا ازدواج موقت را ممنوع گردانید کمتر از گناه فرعون نیست.
یک روز غفلت از سیاست پیشگیری»، روزها و شاید سالها افراد را به پیگیری «سیاست درمان» گرفتار می‌کند. حماقت و زکاوت ملتها و دولتها را از این حدیث می‌توان شناخت:
امام صادق (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:

درهم وقایة، خیر من قنطار علاج

... مبلغی ناچیز که به منظور پیشگیری خرج شود بهتر [و تأثیرگذارتر] از مبالغ هنگفتی است که برای درمان به مصرف برسد. در حال حاضر بیشترین سرمایه‌های جامعه به مصرف «سیاست درمان» می‌رسد و به سیاست پیشگیری چندان توجهی نمی‌شود. در روزگار ما تدابیر ارضا کننده غریزه جنسی، به کار بسته نمی‌شود و تنها بر تدابیر بازدارنده تأکید می‌شود و دیرزمانی است از آنجا که تدابیر بازدارنده نیز مؤثر واقع نشده است، تأکید بر آنها نیز می‌رود که به فراموشی سپرده شود.
«سیاست پیشگیری» همان تدابیر ارضا کننده است. زمانی که فرد بتواند در سن ازدواج، به همسر - دایم یا موقت - دست یابد و در صورت اختلاف و ناسازگاری با او، از وی جدا شود و زندگی را بی درنگ با دیگری آغاز کند، چندان نیاز نیست که به وی هشدار دهند که با نامحرم خلوت نگزیند، تماس بدنی نداشته باشد و نگاه آلوده شان نکند و به گفتگوی وسوسه آور نپردازد.

میل جنسی و پدیده‌ی فکر و تخیل

بخشی از مراقبتهای روحی و روانی در مسایل جنسی به کنترل نگاه» و «مراعات ضوابط اخلاقی» ممکن است و بخشی به مهار کردن فکر و تخیل، یکی از مهمترین عوامل تشدید و تحریک میل جنسی، فکر و تخیل است. «میل جنسی» در حقیقت با «تخیل» آبیاری می‌شود. به فرموده امیرمؤمنان(علیه السلام) : کسی که در اندیشه گناه باشد سرانجام همان افکار،
او را به ارتکاب گناه وامی دارد. (15)
برای مهار فکر و تخیل، نخستین چاره، کوشش برای ارضای غریزه به شیوه حلال است. پس از آن، دو عامل در این امر مؤثر است:
1) مهار محرکهای جنسی
محرکهای جنسی، مایه آشفتگی روح و روان و عامل برهم زدن تعادل فکری و شعله ور گردیدن کانون شهوت است. کشورها امروزه با عرضه بیش از حد محرکهای جنسی، توازن روانی انسانها را به هم زده‌اند. انسان در جهان امروز بیشترین انرژی روانی خود را صرف فرو نشاندن «تحریکات جنسی برخاسته از محیط» می‌کند.(16)
2) ایجاد زمینه‌های اشتغال
وقتی بیکاری رواج یابد فرصت برای شیطنت فراهم می‌شود. نباید جوان فرصت بیکاری داشته باشد. تبهکاری و شیطنت و آزاررسانی جوانان بیکار نه بدان سبب است که براثر بیکاری‌شان، از خوراک و لباس و مسکن محروم مانده‌اند. رنج بیکاری و احساس شکست خوردگی است که آنان را به انتقام واداشته است. این احساس، شخصیت و اراده آنها را متزلزل ساخته و به انجام خطاها واداشته است. در پی این احساس، ناامید، بی اراده و بی هدف می‌شوند و روح خوشبینی و داشتن آرزو را که تشویق گر انسان به سوی پیشرفت است، در خود نابوده شده می‌بینند.(17)

پی‌نوشت‌ها:

1. سوره اعراف، آیه‌ی 32.
2. وسائل الشیعه، ج 14، ص 10.
3. سوره روم، آیه‌ی .
4. اصول روانکاری، ارنست جونز، ترجمه‌ی‌هاشم رضی، ص 365.
5. برهان قرآن، صدرالدین بلاغی
6. سوره اعراف، آیه 80 و 81 در این باره که آیه نامبرده گویای آن باشد که پیشتر از قوم لوط، اقوام دیگر به همجنس گرایی دچار نبوده‌اند، میان مفسران اختلاف وجود دارد.
7. سوره هود، آیه 78 و 79.
8. مجموعه آثار، شهید مطهری، ج 19، ص 637.
9. تمایلات و رفتارهای جنسی طبیعی و...، ص 150.
10. همان، صر 150.
11. همان، ص 150و 151.
12. البته انکار نمی‌شود که در میان همجنسی بازان نیز کسانی یافت می‌شوند که با هر دو گروه همجنس و غیرهمجنس به ارضای جنسی می‌پردازند.
13. به نظر شگفت آور است که نوعی رفتار طبیعی، حرام باشد و بعضی از رفتارهای غیرطبیعی، حلال، حقیقت آن است که حلال و حرام بودن رفتارها تابع مصالح و مفاسد انهاست، نه تابع طبیعی یا غیرطبیعی بودن انها. بنابراین چه بسا رفتارهایی با توجه به تعریف یاد شده، غیرطبیعی‌اند، اما مفاسدی که سبب حرمت شود، در انها یافت نمی‌شود؛ چنانکه بعضی رفتارها از نظر تعریف، طبیعی‌اند - یعنی با طبیعت بشری چندان ناسازگار نیست - ولی به سبب مفاسد آن، حرام‌اند. «تمایل به ارتباط جنسی با غیر همسر» با طبیعت بشری ناسازگار نیست، یعنی انحراف سرشت شمرده نمی‌شود، ولى حرام است.
14. امام علی (علیه السلام) می‌فرماید: نفس سرکش آدمی رها و خودسر است، ولی دست توانای عقل به شدت زمامش را می‌کشد و از اعمالی که مایه نحوست و بدبختی است بازش می‌دارد. (غررالحکم)
15.غررالحکم.
16. روان شناسی شخصیت از دیدگاه اسلامی، علی اصغر احمدی.
17. انحراف جوانان از دیدگاه قانون جامعه شناسی و روان شناسی، محمد جواد رضوی، ص 258. (با تصرف).

منبع مقاله :
غلامی، یوسف؛ (1392)، اخلاق و رفتارهای جنسی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ ششم