نویسندگان:
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی



 

سلامتی از دیدگاه سازمان بهداشت جهانی (1) عبارت است از: حالت بهزیستی کامل جسمانی روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی. در تعریف دیگری دان (2) (1976؛ به نقل از ادلین گولانتی و براون، 1999) سلامتی را یک روش کنش‌وری وحدت‌یافته‌ای می‌داند که هدفش به حداکثررساندن توان فرد است. به نظر وی سلامتی مستلزم این است که فرد طیف تعادل و مسیر هدفمند را با محیط، یعنی جایی که کنش‌وری خود را در آن آشکار می‌سازد، نگه دارد.
برخی مؤلفان مفهوم سلامتی را مترادف با کیفیت زندگی (3) آورده‌اند. به نظر این مؤلفان کیفیت زندگی دربرگیرنده‌ی مجموعه شرایطی است که افراد در زندگی خود دارند. برای مفهوم کیفیت زندگی دو معنی درنظر گرفته شده است: الف) وجود شرایط لازم برای زندگی خوب، ب) تمرین برای خوب زندگی‌کردن. این دو معنی ممکن است در یک راستا نباشند و حتی با هم تلاقی (4) داشته باشند از این‌رو فرد می‌تواند غنی، نیرومند و مشهور باشد، اما پریشان، آزرده‌خاطر و مأیوس باشد یا برعکس فردی که فقیر، ضعیف و منزوی است، ممکن است از نظر روانی و جسمانی شاداب و کامیاب باشد. در این دیدگاه نقش ادراک فرد از موقعیت‌ها و تفسیرهای ذهنی وی کاملاً نمایان است (اراسموس (5)، 1977).
همان‌طور که پیشتر ذکر شد، الگوی کلی‌نگر (6)، سلامتی را برحسب کلیت شخصیت و نه بر اساس بخش بیماری از بدن، تعری فمی‌کند. الگوی کلی‌نگر جنبه‌های فیزیولوژیکی، روانی، هیجانی، اجتماعی، معنوی و محیطی افراد و جوامع را شامل می‌شود و بر سلامت بهینه، پیشگیری از بیماری و حالت‌های روانی و هیجانی مثبت متمرکز است (هرمن، هزلر (7)، 1999). استقرار این الگو نوید پیدایش قلمرو بین‌رشته‌ای جدیدی را می‌دهد که با پذیرش یک رویکرد کلی و به کاربستن این راهبرد در روش‌شناسی پژوهشی در پی پاسخگویی به معماهای حل‌نشده‌ی دیدگاه‌های تک‌بعدی درباره‌ی سلامت و بیماری است (آزاد فلاح و همکاران، 1378).
رواج الگوی کلی‌نگر و افزایش پیروان این دیدگاه موجب شده که به مفهوم سلامت از منظری متفاوت نگریسته شود و به همین منظور ابعاد مختلفی برای آن درنظر گرفته شده است. برشمردن ابعادی مانند جسمانی، اجتماعی، هیجانی، عقلانی، معنوی و روانی از ره‌آوردهای این دیدگاه است. هر کدام از این ابعاد دارای معنا و مفهوم متناسب با سازه‌های نظری مربوط به خود می‌باشند؛ سازه‌هایی که دیدگاه کلی‌نگر آنها را معرفی کرده است. سلامت روانی نیز همانند مفهوم کلی سلامت تعاریف متعددی دارد که این تنوع در تعاریف ممکن است ناشی از تفاوت روی‌آوردهای مختلف در روان‌شناسی و اعتقاد متفاوت مؤلفان نسبت به مؤلفه‌های مختلفی که در ارتباط با سلامت روانی وجود دارد یا در برخی مواقع به واسطه‌ی نتایجی که از پاره‌ای بررسی‌ها به‌دست می‌آید، باشد.
برخی مؤلفان معتقدند که سلامت روانی یعنی "ادراک مثبت فرد از رویدادها و شرایط زندگی". این تعریف به یک منبع روانی (8) یا خوش‌بینی ارثی (9) اشاره می‌کند، به‌طوری‌که فرد خوش‌بین عقیده دارد هر موقعیت و وضعیتی سرانجام نتیجه‌ی مثبتی خواهد داشت (سویتمن (10) و همکاران، 1993؛ به نقل از بزنز، اشتین‌هارت (11)، 1997).
رایف (12) و همکاران (1997؛ به نقل از ویسینگ و فوری، 2000) یک الگوی چندبعدی از سلامت روانی را مفهوم‌سازی و عملیاتی کرده‌اند. در این الگو سلامت روانی ماهیت مثبت عملکردی دارد و متشکل از عناصر مختلفی است از جمله:

• پذیرش خود (13):

نگرش مثبت به خود، شناخت جنبه‌های مختلف خود که می‌تواند مثبت یا منفی باشد، احساس مثبت درباره‌ی گذشته‌ی خود؛

• رابطه‌ی مثبت با دیگران (14):

داشتن رابطه‌ی گرم، رضایت‌بخش و همراه با اعتماد به دیگران، توجه به سلامتی و خشنودی دیگران، احساس همدردی قوی با سایر افراد؛

• خودپیروی (15): مستقل (16) و خودمختاربودن (17): توانایی مقاومت در برابر فشارهای اجتماعی، توانایی تنظیم رفتار از درون و ارزیابی خود به وسیله‌ی معیارهای شخصی؛

• غلبه بر محیط (18):

داشتن حس غلبه و برتری بر محیط، مهارکردن آرایه‌ی پیچیده‌ای (19) از فعالیت‌های بیرونی، استفاده‌ی مؤثر از فرصت‌های به عمل آمده، توانایی انتخاب یا ایجاد زمینه‌های مناسب برای نیازها و ارزش‌های شخصی؛

• هدفمندی در زندگی (20):

داشتن هدف و جهت در زندگی، معنادادن به زندگی در حال و گذشته، داشتن عقیده و باوری که به زندگی هدف می‌دهد؛

• رشد شخصی (21):

احساس رشد ممتد داشتن، خود را در حال رشد و تحول دیدن، گشاده‌رو بودن برای تجارب جدید، داشتن حس تشخیص برای توان بالقوه‌ی خود.
سرانجام اینکه برخی مؤلفان (برای مثال کوزما، استونز (22)، 2000) سلامت روانی را مترادف با شادی و خشنودی از زندگی در نظر گرفته‌اند. به نظر این افراد سلامت روانی یعنی تعادل بین هیجان مثبت و منفی.

شادی

پاسخ‌های هیجانی بخش بسیار مهمی از تعاملات فیزیولوژیک انسان است که توانایی وی را برای بقا، حفظ و سلامت با بیماری‌های مختلف تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. شادی (23)، یکی از این هیجان‌هاست که دامنه‌ی وسیعی از واکنش‌های عاطفی از احساس آرامش گرفته تا احساس لذت و خلسه را شامل می‌شود. شادبودن آرزوی قلبی بسیاری از افراد بشر است. ما انسان‌ها همواره از طریق گرایش به مذهب، فلسفه، روان‌شناسی، پزشکی و حتی سیاست، شادی و آرامش را جست‌وجو می‌کنیم. یکی از موضوعاتی که به تازگی مورد توجه روان‌شناسان قرارگرفته، "روان‌شناسی مثبت‌گراست". سال‌های طولانی روان‌شناسان بر موضوعاتی مانند افسردگی و اضطراب متمرکز بوده‌اند، اما در حال حاضر "دانش شادبودن" مورد توجه این متخصصان قرارگرفته است.
انسان‌ها به طور ذاتی برای شادبودن برنامه‌ریزی شده‌اند. محققان معتقدند که حدود 50 درصد شادی و خوشبختی ما توسط ژن‌ها تعیین می‌شود. ژن‌ها تعیین‌کننده‌ی شادی، محتوای شخصیت، آمادگی برای تجربه‌ی اضطراب و افسردگی و توانایی مقابله با استرس‌اند. با این حال، فقط 50 درصد شادی را ژن‌ها تعیین می‌کنند و 50 درصد بقیه ناشی از نگرش‌ها، رفتار و ارزش‌های فرد است. شیوه‌ی تفکر ما درباره‌ی رویدادها، امور و اشیا و افراد بر هیجانات ما مؤثر است. آیا نیمه‌ی خالی لیوان را می‌بینید یا نیمه‌ی پر آن را؟ آیا آفتاب زیبا و درخشنده است یا قادر به تحمل گرمای شدید آن نیستید؟ آیا پس از چند روز بارندگی از آن لذت می‌برید؟ چگونگی درک شما از محیط، کلید هیجاناتی است که تجربه می‌کنید. نتایج پژوهش‌ها نشان می‌دهند که شادی همواره در روح آدمی وجود دارد، اما افکار، خواسته‌ها و نگرانی‌ها آن را می‌پوشانند. فقط در صورتی‌که این افکار، تمایلات و اضطراب‌ها کنار بروند، احساس شادی که ویژگی ذاتی روح انسان است، ظاهر خواهد شد.

پیامدهای شادی

نتایج برخی پژوهش‌ها نشان می‌دهند که:
• افرادی که در مقیاس‌های روانی ارزیابی میزان شادی، نمره‌های بهتری کسب می‌کنند، در مقابل واکسن آنفولانزا 50 درصد بیشتر از دیگران پادتن ترشح می‌کنند؛
• افرادی که در فعالیت‌های شادی‌بخش شرکت می‌کنند، پرانرژی و سالم‌اند و درد و خستگی کمتری را تجربه می‌کنند؛
• در افراد خوش‌بین، در مدت 9 سال پیگیری، 50 درصد مرگ و میر کمتر از افراد دیگر دیده شده است.
خنده و شوخی موجب سلامت و تندرستی فرد می‌شود، زیرا:
• استرس را کاهش می‌دهد؛
• سیستم ایمنی بدن را تقویت می‌کند؛
• فشار خون را کاهش می‌دهد؛
• عملکرد فرد را بهبود می‌بخشد (پیام مشاور، 185).

راهبردهایی برای زندگی شادتر

توصیه‌های زیر به داشتن زندگی شادتر کمک می‌کنند:
1. همواره به آنچه انجام داده‌اید بیندیشید. گاهی برخی از امور مربوط به برنامه‌ی روزانه‌ی خود را ناتمام و ناقص رها می‌کنیم. تفکر درباره‌ی این امور به ناامیدی و دلسردی فرد می‌انجامد. درباره‌ی خود منصف باشید و هرگز بر کارهایی که انجام نداده‌اید، بیش از حد متمرکز نشوید.
2. نوع نگرش خود را تغییر دهید. همواره به جنبه‌ی مثبت امور نگاه کنید. ممکن است ذهنتان شما را به توجه به نکات منفی و مشکلات ترغیب کند. در هر شرایطی به دنبال نکات مثبت بگردید.
3. همواره به راه‌حل‌ها بیندیشید نه به مشکلات. فقط علت‌شناسی مشکل کافی نیست، بنابراین راه‌حل مشکل را جست و جو کنید.
4. زمانی‌که اوضاع بر وفق مراد و در کنترل شما نیست، به خود فرصت دهید و با کمال خونسردی و با کنترل احساسات رفتار کنید. کناره‌گیری به معنای بی‌تفاوتی نیست، بلکه موجب آرامش درونی و در نتیجه احساس شادی می‌شود.
5. هر روز برای شادکردن خود کاری انجام دهید. این کار می‌تواند شامل موارد کوچکی مثل خرید کتاب مورد علاقه، خوردن غذای مورد علاقه، تماشای برنامه‌ی تلویزیونی مورد علاقه، رفتن به سینما یا قدم‌زدن در فضایی مطبوع باشد.
6. هر روز حداقل یک نفر را خوشحال کنید. کلمه‌ای محبت‌آمیز بگویید، اتومبیل خود را برای عابران پیاده متوقف کنید، جای خود را در اتوبوس به فرد دیگری بدهید، هدیه‌ی کوچکی برای فرد مورد علاقه‌ی خود بخرید و از این دست، شادکردن دیگران موجب شادی شما خواهد شد.
7. همیشه به دنبال پیداکردن شادی باشید. از شادی دیگران شاد شوید. شادی، مسری است. با مردم شاد همنشین شوید تا شادی‌کردن را از آنان بیاموزید.
8. افکار خود را ارزیابی کنید. اگر افکار منفی ذهن شما را اشغال کرده‌اند، آنها را متوقف کرده و به مسائل خوشایند فکر کنید.
9. بسیاری از مردم شاد، تمرین‌های معنوی انجام می‌دهند تا قلب و روح خود را سیراب کنند. چه مواردی موجب آرامش روح شما می‌شوند؟ چه کارهایی قلب شما را سرشار از عشق و رضایتمندی می‌کنند؟ معنویت پایه و اساس زندگی ماست.
10. نوع‌دوستی هیجانات منفی را خنثی می‌کند و مانع تأثیر آنها بر عملکرد سیستم ایمنی، غدد درون‌ریز و قلب می‌شود. نوع‌دوستی حالت فیزیولوژیکی ویژه‌ای در بدن ایجاد می‌کند که به احساس نیرومندی و مقاومت در برابر اثر زیان‌بخش اضطراب منجر می‌شود.
11. افراد شاد می‌دانند که گذشت و عفو موجب آزادی روح می‌شود. با رهاکردن پیشداوری، خشم و رنجش، قلب خود را سرشار از شادی کنید.
12. لبخند بزنید. زمانی‌که لبخند می‌زنید، ترشح سروتونین و اندروفین‌ها افزایش می‌یابد. ترشح این هورمون‌ها به احساس شادی می‌انجامد.
13. تاحد امکان بخندید. خنده موجب افزایش ترشح اندروفین‌ها و هورمون‌های ضد درد بدن می‌شود. خنده فشار خون را پایین می‌آورد و موجب کاهش هورمون استرس و بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن می‌شود.
14. هر روز زمانی را به خواندن کتاب و مطالب شاد و مهیج اختصاص دهید.
15. خاطرات خوب و احساسات و هیجان‌های مربوط به آنها را در دفترچه‌ی خاطرات خود یادداشت کنید.
16. بدن خود را سالم و تندرست نگه دارید. با مراقبت از بدن خود احتمال شادی و خشنودی را افزایش می‌دهید.
مشخص شده است که عوامل متعددی به طور مستقیم یا غیرمستقیم و به طور مثبت یا منفی بر سلامت روانی اثر می‌گذارند. از بین این عوامل تأثیرگذار می‌توان به شیوه‌های حل مسئله (24) اشاره کرد که تأثیر مهمی بر فعالیت‌های مختلف و در نهایت سلامت افراد می‌گذارد.
حل مسئله یک مهارت حیاتی برای زندگی در عصر حاضر است. امروزه در تمامی فعالیت‌ها، صاحبان امر به سوی مهارت‌های تفکر سطح بالا و حل مسئله، چه در حیطه‌ی عمومی و چه در حیطه‌های فناوری، خواه در فعالیت‌های طبیعی و خواه در فعالیت‌های مسئله‌دار فراخوانده می‌شوند و در بیشتر جوامع هم بر این عقیده‌اند که باید بر افزایش مهارت‌های حل مسئله تأکید کرد (وو (25) و همکاران، 1996).
به طور کلی حل مسئله به فرایند شناختی- رفتاری ابتکاری فرد گفته می‌شود که به کمک آن فرد می‌خواهد راهبردهای مؤثر و سازش‌یافته‌ی مقابله‌ای برای مشکلات روزمره را تعیین، کشف یا ابداع کند. به عبارت دیگر، حل مسئله راهبرد مقابله‌ای مهمی است که توانایی و پیشرفت شخصی و اجتماعی را افزایش و تنیدگی و نشانه‌شناسی روانی را کاهش می‌دهد (دزوریلا و شیدی (26)، 1992).
حل مسئله مستلزم راهبردهای ویژه و هدفمندی است که فرد به وسیله‌ی آن مشکلات را تعریف می‌کند، تصمیم به اتخاذ راه‌حل می‌گیرد، راهبردهای حل مسئله را انجام می‌دهد و بر آن نظارت می‌کند (الیوت (27) و همکاران، 1999).
دزوریلا و نزو (28) (1990، به نقل از دزوریلا و شیدی، 1992) الگوی تبادلی از حل مسئله ارائه داده‌اند که نظریه‌های مربوط به تنیدگی، شیوه‌های مقابله‌ای و حل مسئله را یکپارچه می‌سازد. فرض عمده‌ی این الگو این است که حل مسئله راهبرد مقابله‌ای مهمی است که فرد را قادر می‌سازد موقعیت‌های مشکل‌آفرین زندگی روزمره و تأثیر هیجانی آنها را به خوبی مهار کند و از این راه تنیدگی روانی را کاهش دهد، به حداقل برساند یا از بروز آن پیشگیری کند. اگر این الگو صحیح باشد، پس توانایی حل مسئله و استفاده از شیوه‌های حل مسئله‌ی کارامد و سازنده به طور معنی‌داری با میزان تنیدگی روانی ارتباط دارد. بدین‌صورت که میزان توانایی حل مسئله بالا، پیش‌بینی‌کننده‌ی سطح تنیدگی پایین یا مقابله‌ی مؤثر با آن و در نتیجه میزان سلامتی بالاست.
در پژوهشی باباپور خیرالدین و همکاران (1382) رابطه‌ی بین شیوه‌های حل مسئله و سلامت روانی را در بین 420 دختر و پسر بررسی کردند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش شامل مقیاس شیوه‌های حل مسئله و مقیاس رضایت‌خاطر بود. مقیاس شیوه‌های حل مسئله متشکل از 24 سوال بود که شش عامل درماندگی، مهارگری حل مسئله، سبک خلاقیت، اعتماد در حل مسئله، سبک اجتنابی و سبک روی‌آوردی را مورد ارزیابی قرار داد. نتایج این پژوهش نشان داد که دختران هنگام مواجهه با مشکلات بیشتر از پسران از شیوه‌ی حل مسئله‌ی اجتنابی استفاده می‌کنند. همچنین مشاهده شد که تمام خرده‌مقیاس‌های حل مسئله به غیر از شیوه‌ی اجتنابی با سلامت روانی رابطه‌ای معنادار داشتند، به طوری‌که رابطه‌ی خرده‌مقیاس‌های درماندگی و مهارگری حل مسئله با سلامت روانی منفی و رابطه‌ی خرده‌مقیاس‌های خلاقیت، اعتماد در حل مسئله و سبک روی‌آوردی مثبت بود. از میان این خرده‌مقیاس‌ها، اعتماد در حل مسئله بیشترین و قدرتمندترین ارتباط را با سلامت روانی داشت.

پی‌نوشت‌ها:

1. world Health organization (WHO)
2. Dunn
3. quality of life
4. coinside
5. Erasmus
6. holistic
7. Hermon & Hazler
8. psychic resource
9. dispositional optimism
10. sweetman
11. Bezner & steinhardt
12. Ryff
13. self- acceptance
14. positive relations with others
15. atunomy
16. independent
17. self- determined
18. environmental mastery
19. complex array
20. purpose in life
21. personal growth
22. kozma, stones
23. happiness
24. problem solving styles
25. Wu
26. D"zurilla & sheedy
27. Elliot
28. Nezu

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم