نویسندگان:
دکتر محمد خدایاری فرد، دکتر یاسمین عابدینی



 

کلمه‌ی پرخوری یا جوع، ریشه‌ی لاتین دارد و به معنای گرسنگی است. بنابراین پُرخوری به درستی نام‌گذاری شده، زیرا فرد پُرخور که بیشتر این افراد را زنان تشکیل می‌دهند، دچار پُرخوری مفرط شده است. فرد مبتلا به پرخوری، با خوردن افراطی دوره‌ای و نامحدود مشخص می‌شود که طی آن فرد حدود 2 ساعت غذا می‌خورد و اغلب این کار را پنهانی انجام می‌دهد. فرد در طول این دوره‌ی زمانی می‌تواند در حدود 10/000 کالری مصرف کند، قبل از اینکه بالا بیاورد و استفراغ کند. تعداد کمی از افراد جامعه به پُرخوری مبتلا می‌شوند. در حدود 1 تا 3 درصد دختران نوجوان به این اختلال دچار می‌شوند. در میان پسران، شیوع این اختلال خیلی کمتر است (DSM-IV-TR 2000)(1).
افراد پرخور بیشتر در دامنه‌ی وزنی بهنجار قرار دارند، ولی اغلب در مورد وزن خود حساس و ناراضی‌اند. بنابراین، هر دوره‌ی پرخوری، یک دوره‌ی تنقیه را توسط خود فرد برای کنترل وزن به دنبال دارد. کنترل وزن توسط روش‌های مختلفی مانند بالاآوردن، مصرف داروهای ضدیبوست، روزه‌گرفتن شدید و افراطی، ورزش‌های سخت و استفاده از داروهای کاهش‌دهنده‌ی وزن صورت می‌گیرد.
انجمن روان‌پزشکان آمریکا (2000) مجموعه‌ای از ملاک‌های تشخیصی را برای پرخوری عصبی مطرح کرده است (جدول 1). مؤلفه‌های مهم این ملاک‌ها عبارتند از اینکه رفتار پرخوری باید در حدود دوبار در هفته و طی دوره‌ی سه ماهه مشخص و طبقه‌بندی شود.
دو نوع پرخوری مشخص شده است، یکی خوردن افراطی یا پرخوری و دیگری عدم پرخوری. نوع اول، با رفتارهای جبرانی مانند تحریک خود برای بالاآوردن و استفراغ‌کردن یا استفاده از داروهای ضدیبوست، اماله‌کردن و غیره همراه است؛ در نوع دوم، افراد ممکن است از روزه‌گرفتن یا ورزش‌های سخت و افراطی به منظور کنترل وزن خود استفاده کنند.
در حدود 3 درصد دختران نوجوان از پرخوری عصبی رنج می‌برند و اغلب سن شروع پرخوری عصبی در نوجوانی، 16 تا 18 سالگی است. دوره‌های پرخوری همراه با احساس از دست‌دادن کنترل و احساس گناه است. نوجوانان مبتلا به این اختلال اغلب وزن خود را بیش از حد برآورد می‌کنند. نتایج پژوهش‌های اخیر بیانگر افزایش تعداد نوجوانان مبتلا به پرخوری عصبی است، به طوری‌که مشاهده شده حدود 10 تا 50 درصد دختران و پسران نوجوان، به طور مکرر رفتار پرخوری دارند (فایر بورن (2) و همکاران، 2003؛ گرانج (3) و همکاران؛ 2004؛ جونز (4) و همکاران، 2001).
به طور معمول خوردن افراطی به دنبال یک واقعه‌ی بیرونی مانند تنیدگی‌های بین‌فردی رخ می‌دهد، اما ممکن است نتیجه‌ی گرسنگی شدید به علت رژیم غذایی نیز باشد. اگرچه اختلال خوردن ممکن است به عنوان یک شیوه‌ی مقابله با دامنه‌ای از وقایع عمل کند، اما افراد مبتلا به پرخوری پس از این کار دچار افسردگی و انتقاد شدید از خود می‌شوند.
موس (5) (1986) با افراد پرخور مصاحبه کرده و تجارب آنها را ثبت کرده است. یکی از این تجارب به شرح زیر است:
اولین دوره‌ی پرخوری من مربوط به پنج سال قبل ست. من پرخوری‌های برنامه‌ریزی‌شده و بدون برنامه و تحریک خودم برای بالاآوردن را 4 مرتبه در روز داشتم. روزانه سه وعده غذا می‌خوردم، به اضافه‌ی 3 یا 4 عدد همبرگر در بعدازظهر، 4 تا 5 کاسه‌ی بزرگ بستنی، مقدار زیادی شیرینی (12 عدد)، یک پاکت سیب‌زمینی سرخ‌شده، پنیر سویسی، حداقل 3 شیرکاکائو، چند عدد سیب، موز و 2 شیشه شیر برای اینکه بتوانم این میوه‌ها را پایین بفرستم. سپس از رختخواب بیرون می‌آمدم و به دستشویی می‌رفتم تا خود را خالی کنم، گاهی غذا به راحتی بیرون نمی‌آمد و به سرعتی که من می‌خواستم بالا نمی‌آوردم، به همین دلیل با ترس انگشت سبابه‌ام را در حلقم فرو می‌کردم، به طوری که گاهی ناخن‌هایم گلویم را خراش می‌دادند.

جدول 1. ملاک‌های تشخیصی برای پرخوری عصبی

1. دوره‌های مکرر و متوالی پرخوری که از طریق موارد زیر مشخص می‌شود:
الف) خوردن غذای زیاد (بیشتر از آنچه همه‌ی افراد می‌خورند) اغلب در یک دوره‌ی 2 ساعته.
ب) احساس از دست‌دادن کنترل در طول دوره‌ی پرخوری.

2. رفتار جبرانی نامتناسب به صورت مکرر. هدف اصلی، کاهش وزن است. روش‌ها ممکن است شامل تحریک خود برای استفراغ‌کردن، استفاده از داروهای ضدیبوست، اماله، روزه‌گرفتن و ورزش شدید باشد.

3. پرخوری و رفتار جبرانی در حدود 2 بار در هفته در طول 3 ماه رخ می‌دهد.

4. شکل بدنی و وزن در ارزیابی از خود بسیار مهم است.

5. این تجربه نمی‌تواند فقط در طول یک دوره‌ی پرخوری عصبی رخ دهد.


منبع: انجمن روان‌پزشکان آمریکا (2000)

عوامل روانی و اجتماعی مربتط با پرخوری عصبی

عوامل بسیار زیادی با پرخوری مرتبط‌اند که در ادامه به بعضی از آنها اشاره می‌شود.

طراحی معیارهای بسیار سخت

افراد مبتلا به پرخوری معیارهای بسیار سختی را برای خود طرح می‌کنند. به تازگی در برنامه‌های تلویزیونی و رسانه‌ای، در مورد شکل بدنی ایده‌آل و متناسب صحبت‌های بسیاری می‌شود. از این‌رو بسیاری از افراد رهنمودهای خود را از برنامه‌های تلویزیونی و رسانه‌ای می‌گیرند و رفتار مطلوب و معیارهای قابل قبول را بر اساس این برنامه‌ها تشخیص می‌دهند.
امروزه جذابیت فیزیکی برای زنان در بسیاری از فرهنگ‌ها برابر با لاغری است. به طور کلی، زنان تمایل بیشتری دارند که خوش‌اندام باشند. زنان بیشتر از مردان در مورد وزن و شکل بدنی‌شان نگران و ناراضی‌اند، زیرا وزن زیاد مضرات و نگرانی‌هایی را در پی دارد. بیشتر زنان برای حفظ رژیم غذایی خود تحت فشارند، بویژه افراد مبتلا به پرخوری از شکل بدنی خود ناراضی‌اند و میل شدیدتری برای لاغرشدن دارند. به همین‌دلیل احتمال دارد آنها از مشکلات مرتبط با خوردن بیشتر رنج ببرند. ترس از چاقی محور چرخه‌ی پرخوری آنان است. آتیه و بروکس (6) (1989)، به ارزیابی نقش تصور بدنی در رشد و شکل‌گیری مشکلات خوردن در آینده پرداختند. آنها در مطالعه‌ی طولی نخست با 200 دختر 13 ساله مصاحبه کردند و دو سال بعد آنها را مورد پیگیری قرار دادند. این پژوهشگران دریافتند که تصور بدنی منفی در طول سال‌های بلوغ بهترین پیش‌بینی‌کننده‌ی مشکلات خوردن در طول زمان است. اعتقاد بر این است که چاقی و اضافه‌وزن در زنان به طور معناداری در طول دوران بلوغ افزایش می‌یابد. و این ممکن است با تصور بدنی مترتبط باشد.
گارسیا- گرو (7) (2004) نیز به بررسی عوامل زمینه‌ساز اختلالات خوردن در بین 785 دختر و پسر نوجوان پرداختند. ایشان دریافتند که سرزنش خود یا به عبارت دیگر سرزنش افراطی خود هنگام مواجهه با مشکلات، یکی از راهبردهای مقابله‌ای ناکارآمدی است که رابطه‌ی زیادی با ابتلا به اختلالات خوردن دارد. همچنین مشاهده شد که تمایل به لاغری در دختران نوجوان از جمله عوامل دیگری است که زمینه را برای ابتلا به اختلالات خوردن فراهم می‌کند.

نقش شخصیت و جو خانوادگی

عملکردهای خانوادگی، یکی از عواملی است که با پرخوری رابطه دارد. به علاوه، جوّهای خانوادگی‌ای که در آنها وابستگی وجود ندارد، سازماندهی و حالت‌های عاطفی و بیانی کم است، پیش‌بینی‌کننده‌ی معناداری برای ابتلا به اختلالات خوردن در آینده‌اند.
مروری بر پژوهش‌های مختلف انجام‌شده در این حوزه، نشان می‌دهد که پویایی‌های خانوادگی در مشکلات خوردن نقش دارند. سخت‌گیری‌های خانواده و اقتدار و تحکم آنها در دوران کودکی، زمینه‌ساز الگوهای نابهنجار خوردن هستند. کودکانی که در این خانواده‌ها پرورش می‌یابند، در تلاش برای اجتناب از تنش‌های خانوادگی و کاهش احساسات قلبی درونی خود، شکست می‌خورند و تعارض‌های خانوادگی آنها اغلب حل‌نشده یا حتی کاملاً پنهان می‌مانند. در بسیاری از موارد، این نوجوانان دست‌یابی به هویت را برای خود مشکل می‌یابند و ممکن است از اختلالات خوردن به عنوان روشی برای باورکردن استقلال خود استقلال کنند. کنترل وزن برای این نوجوانان، علامت کنترل شخصی و کارآمدبودن آنان است. به طور معمول افراد مبتلا به پرخوری یا جوع، متعلق به خانواده‌های سخت‌گیر و مقتدری هستند که تعارضات و درگیری‌های خانوادگی نیز دارند. این خانواده‌ها خودبسندگی، تکیه بر خود و اعتماد به نفس و جرأت‌ورزی را در اعضای خود تشویق نمی‌کنند (جانسون و فلچ (8)، 1985). پژوهشگران به چنین پویایی‌هایی به عنوان عواملی می‌نگرند که منجر به مشکلات خوردن، افسردگی، احساس درماندگی و عدم کارایی، عزت‌نفس پایین، کمال‌گرایی و مشکلات مربوط به احساس تنش و تنیدگی می‌شوند.
شاو (9) (2004) به بررسی نقش فرهنگ قومی در اختلالات خوردن پرداخت. وی الگوی فرهنگی اجتماعی را در زمینه‌ی سبب‌شناسی اختلالات خوردن، اساس کار خود قرار داد. براساس این الگو، گروه‌های اقلیت قومی کمتر به اختلالات خوردن مبتلا می‌شوند تا سفیدپوست‌ها. شاو، به بررسی تفاوت‌های قومیتی از نظر نشانگان اختلال خوردن در نوجوانان دختر و پسر پرداخت. یافته‌های او نشان داد که نوجوانان متعلق به اقلیت‌های قومی از نظر نشانگان اختلالات خوردن تفاوتی با نوجوانان سفیدپوست ندارند.
مروری بر ادبیات پژوهش درباره‌ی پرخوری نیز نشان داد که عزت‌نفس پایین، عامل مهمی در درک این رفتار است. از آنجا که جامعه به طور اعم و زنان به طور اخص شرطی شده‌اند که به چاقی با دیدی منفی بنگرند، ادراک فرد از خودش به عنوان فردی چاق اغلب با داشتن عزت‌نفس ضعیف مرتبط است. افراد مبتلا به پرخوری، عزت‌نفس ضعیف و تصور بدنی ضعیف و انتظارات زیادی از خود دارند و به تأیید دیگران نیازمندند و تمایلات بیشتری به رژیم‌های غذایی سخت دارند. نتایج یکی از پژوهش‌ها نشان داد که دامنه‌ای از عوامل خانوادگی و اجتماعی، آثار منفی بر عزت‌نفس و خودکارآمدی دارند. این دو عامل پیش‌بینی‌کننده‌های بسیار خوبی برای مشکلات خوردن به شمار می‌روند (استروبر و هامفری (10)، 1987).
عوامل شخصیتی مرتبط با پرخوری عبارتند از حالت افسردگی، اضطراب و آشفتگی‌های هیجانی. افرادی که به اختلال پرخوری دچارند، نمره‌های بهتری از میزان بهنجار در افسردگی دارند. (هیثرتون و بایومیستر (11)، 1991).

پی‌نوشت‌ها:

1. Diagonstic and Statistical Manual of Mental Disorders Forth Edition, Text Revision
2. Fairburn
3. Grange
4. Jones
5. Muuss
6. Attie & Brooks
7. Garcia- Garau
8. Johnson & Flach
9. Shaw
10. Strober & Humphrey
11. Heatherton & Baumeister

منبع مقاله :
خدایاری‌فرد، محمد، عابدینی، یاسمین؛ (1391)، مشکلات سلامتی نوجوانان و جوانان، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم