نویسنده: دکتر هومن ناظمیان




 

از جمله نکاتی که توجه محققان را به خد جلب کرده است، وجود شباهت‌هایی میان برخی امثال و حکم دوره جاهلی و به ویژه امثال و حکم نقل شده از زبان لقمان حکیم و داستان‌های ایزوپ، داستان‌پرداز پر آوازه یونانی است. بسیاری از داستان‌های لقمان حکیم و ایزوپ، حکیم یونانی که در قرن ششم پیش از میلاد می‌زیسته به هم شبیه‌اند. این حکایات اخلاقی که به ایجاز و سادگی و وضوح ممتاز است با مجموعه امثال ایزوپ شباهت بسیار دارد و همین شباهت سبب شده برخی صاحب‌نظران این دو شخصیت را یکی بدانند و لقمان حکیم را شخصیتی اسطوره‌ای و غیرواقعی یا همان ایزوپ یونانی بدانند و حتی برخی معتقدند هر دو شخصیت خیالی و غیرواقعی هستند. به خصوص اینکه درباره هر دوی آن‌ها ماجراهای یکسانی نقل شده است: مثلاً اینکه در داستان‌ها آمده هر دوی آن‌ها سیاه‌چرده و قبیح‌المنظر بوده و غلام اشراف زاده‌ای بوده‌اند. حتی چنان که معروف است کلمه‌ی ایزوپ Eisope صورت منحول از کلمه Atzoupas و بالاخره تغییریافته کلمه Ethiopien به معنی حبشی است. (1) آنچه مسلم است این است که لقمان در ادبیات شرقی و روایات اسلامی، همان مقامی را دارد که ایزوپ یونانی در ادبیات و اخبار ملل غربی. (2) لقمان حکیم نه تنها در ادبیات عربی، بلکه در ادب فارسی نیز جایگاه ارزشمندی دارد و ایرانیان از طریق تفسیر قرآن کریم و قصص اسلامی با او آشنا شدند. در سرزمین‌های اسلامی هرجا که رهبران و واعظان به زبان شعر یا به قلم نثر در ارشاد مردم سخن می‌گفته‌اند، بسیاری از سخنان حکمت‌آمیز و نغز را به لقمان نسبت می‌داده‌اند از این رو اقوال لقمان حکیم و سخنان منسوب به او فراوان در کتب ادب به چشم می‌خورد.
شایان ذکر است که لقمان حکیم در ادبیات اسلامی از سه جهت معروف است می‌توان سه شخصیت را با این نام شناخت: اول لقمان به عنوان یکی از قهرمانان قرون پیش از اسلام به نام لقمان بن عادیا از معمرین معروف عرب. این لقمان است که به موهبت طول عمر برگزیده شده است. در افسانه‌های قدیم عرب آمده که خداوند عمر او را برابر هفت کرکس قرار داد. شاید لقمان بن عادیا در آن دوران به خرد و دانش مشهور بوده است. دوم لقمانی که صاحب موعظه و حکمت است که پس از نزول قرآن کریم در میان مسلمانان رواج یافت و مورخان و مفسران مسلمان حکایت‌های بسیاری از او نقل کرده‌اند. سوم لقمان مثل نگار است؛ ظاهراً پس از انتشار قرآن کریم در شرق به خصوص در سرزمین‌های شام و عراق در قرون اولیه اسلامی یک رشته حکایات اخلاقی به ظهور رسید که به لقمان حکیم نسبت داده شده است تا آنکه در قرن چهارم هجری، مجموعه امثال منسوب به لقمان به صورت کتابی مستقل درآمد. (3)
برخی از منتقدان مانند احسان عباس برای توجیه این وجوه تشابه چند فرضیه را محتمل دانسته‌اند: نخست اینکه شاید داستان‌های ایزوپ از طریق زبان آرامی و مسیحیانی که در مجاورت جزیرةالعرب می‌زیستند به فرهنگ شفاهی و روایی عرب پیش از اسلام راه یافته و دوم اینکه هر دوی این داستان‌ها از اصل و ریشه‌ای شرقی الهام گرفته‌اند. دکتر احسان عباس معتقد است آن دسته از فابل‌هایی که هدف اخلاقی و پند و اندرزی ندارند و تنها زندگی حیوانات را به تصویر می‌کشند تحت تأثیر ادبیات سایر ملل به فرهنگ عربی راه یافته‌اند، اما در میان داستان‌های با مضامین اخلاقی و حکمی داستان‌های ناب عربی نیز وجود دارد. (4)
به هر روی در منبع مورد استفاده نگارنده، دقیقاً مشخص نشده که مقصود، کدام لقمان است. اما به نظر می‌رسد با توجه به معروفیت لقمان حکیم در میراث اسلامی و شرقی، این قصه‌ها به او منسوب باشد.

خلاصه داستان‌ها

1. شتری با شتربانش در صحرا گرفتار توفان می‌شوند، شتر از شتربان می‌خواهد اجازه دهد سر خود را درون چادر او کند. به تدریج شتر تمام بدنش را داخل چادر می‌کند و در نتیجه برای شتربان جایی نمی‌ماند. (5)
2. شتربان از شتر می‌پرسد، دوست دارد سربالایی برود یا سرازیری؟ شتر پاسخ می‌دهد چرا سربالایی یا سرازیری بروم؟ مگر صحرای صاف از بین رفته است؟ (6)
3. شیری به نقاشی که تصویر انسانی را در حال شکار شیر می‌کشید، می‌گوید اگر شیرها هم نقاش داشتند تصویر شکار انسان توسط شیر را می‌کشیدند. (7)
4. غزالی تشنه برای خوردن آب به دره عمیقی می‌رود، ولی نمی‌تواند خارج شود. روباه از اینکه غزال بی‌فکر دست به این کار زده ابراز تأسف می‌کند.
5. روباهی به عیادت شیر بیماری می‌رود، ولی با دقت در ردپای عیادت‌کنندگان، درمی‌یابد همه داخل شده ولی کسی خارج نشده. به همین دلیل علی‌رغم دعوت شیر از ورود به خانه او خودداری می‌کند. (8)
6. ماده خرگوشی به ماده شیری فخرفروشی می‌کرد که من در طول سال چندین خرگوش به دنیا می‌آورم، ولی تو یک یا دو تا. او پاسخ می‌دهد در عوض من، درنده به دنیا می‌آورم. (9)
7. غزالی به شاخ‌هایش می‌نازید و از پاهای خود ناراحت بود. اما پاهایش در گریز از چنگ صیاد به او کمک کردند و شاخ‌هایش سبب گرفتار شدنش در میان شاخه‌های درختان شدند. (10)
8. خروسی که در ستیز و رقابت با سایر خروس‌ها پیروز شده بود، بر بالای دیواری مغرورانه به آواز خواندن پرداخت تا پیروزی خود را اعلام کند. اما زغنی بر او حمله‌ور شد و او را درید. (11)
9. کبوتری تشنه با سرعت به درون ظرف آبی پرواز می‌کند، ولی به دلیل برخورد با دیواره آن، هلاک می‌شود. (12)
10. روباهی با پوشیدن پوستی به عیادت مرغی رفت تا با فریب، او را شکار کند، ولی با هشیاری سایر مرغ‌ها ناکام ماند. (13)
11. چند سگ پوست شیری را روی زمین می‌کشیدند، روباهی آن‌ها را دید و گفت اگر شیر زنده بود می‌دیدید دندان‌هایش از چنگال‌هایتان بلندتر است. (14)
12. پشه‌ای روی شاخ گاوی نشست و به گاو گفت اگر از سنگینی من احساس ناراحتی می‌کنی بگو تا بروم. گاو پاسخ داد: من تو را نمی‌شناسم و نمی‌دانم کجا هستی. (15)
13. گروهی از خرگوش‌ها با گروهی از کرکس‌ها درگیر می‌شوند. خرگوش‌ها از روباه‌ها تقاضای کمک می‌کنند ولی روباه‌ها امتناع می‌ورزند.
14. غزالی از چنگ شکارچیان می‌گریزد ولی به دام شیری گرفتار می‌شود. (16)
15. مرغابی و مرغ سنگخواره تصمیم می‌گیرند با هم زندگی کنند، صیادی آن دو را می‌بیند، مرغ سنگخواره می‌گریزد و مرغابی گرفتار می‌شود. (17)
16. سرگین گردان از زنبور عسل تقاضا می‌کند او را به باغ ببرد تا شیره گل‌ها را بمکد. زنبور عسل به او کمک می‌کند، ولی چون او نمی‌تواند این کار را انجام دهد، زنبور عصبانی می‌شود و با ضربه‌ای او را هلاک می‌کند. (18)

داستان

شخصیت‌ها

عملکردها

نوع شخصیت

1

شتر
شتربان

اجازه ورود خواستن
تصاحب کل خیمه
اجازه دادن
اخراج شدن از خیمه

یاری گیرنده
ستمگر
یاری دهنده
قربانی

2

شتر
شتربان

پاسخ دادن
پرسش کردن

پاسخ‌گو
پرسشگر

3

شتر
نقاش

پاسخ به فخرفروشی
فخرفروشی

پاسخ‌گو
مدعی

4

غزال
روباه

عمل بی‌فکر
ابراز تأسف

قربانی
نکته‌سنج

5

شیر
روباه

نیرنگ برای شکار
هوشیاری

ستمگر (ناکام)
نجات‌دهنده (خود)

6

خرگوش ماده
شیر ماده

فخرفروشی
پاسخ به فخرفروشی

مدعی
پاسخ‌گو

7

غزال
شکارچی

کفران نعمت
شکار غزال

قربانی
نکته‌سنج

8

خروس
زغن

غرور و غفلت
شکار خروس

قربانی
ستمگر

9

کبوتر
تشنه

عمل بدون فکر
هلاک شدن

قربانی

10

مرغ‌ها
روباه

هوشیاری
فریبکاری

نجات‌دهنده (خود)
ستمگر (ناکام)

11

سگ‌ها
روباه

گستاخی
ابراز تأسف

فرصت‌طلب
نکته سنج

12

پشه
گاو

خود بزرگ‌بینی
اظهار بی‌اطلاعی

مدعی
پاسخ‌گو

13

خرگوش‌ها
کرکس‌ها
روباه‌ها

یاری خواستن
جنگ با خرگوش‌ها
امتناع از یاری

یاری‌گیرنده
ستمگر
امتناع کننده

14

غزال
شکارچی
شیر

گریز از صیاد
گرفتار شیر
تلاش برای صید غزال
تلاش برای
شکار غزال

نجات‌دهنده (خود) قربانی
ستمگر (ناکام)
ستمگر

15

مرغابی
سنگخواره
شکارچی

گرفتار صیاد
گریز
صید مرغابی

قربانی
نجات‌دهنده
ستمگر

16

سرگین گردان
زنبور عسل

درخواست کمک
هلاک شدن
کمک کردن
کشتن

یاری‌گیرنده
قربانی
یاری‌دهنده
ستمگر


همان‌گونه که از داده‌های جدول 2، برمی‌آید، برخی عملکردها به صورت متقابل ظاهر می‌شوند مانند پرسشگر / پاسخ‌گو یا مدعی / پاسخ‌گو، بی‌فکری / نکته‌سنجی. این تقابل گاه به صورت دیگری ظاهر می‌شود؛ به این ترتیب که در مواردی انجام یک کار سبب می‌شود کنشگر در حوزه‌ی کنشی خاصی جای گیرد که بارزترین نمونه آن عمل بی‌فکر و همچنین غرور و غفلت است که به قربانی شدن کنشگر می‌انجامد.
گاهی قهرمان قصه را می‌توان در چند حوزه‌ی کنش جای داد؛ به عنوان مثال همان‌گونه که در قصه 1 (ماجرای شتر و شتربان) دیدیم، شتر از شتربان برای ورود به خیمه یاری طلبید و سپس به تدریج، شتربان را بیرون می‌کرد. بدین ترتیب جانور یاری گیرنده، به ستمگر تبدیل می‌شود. البته کنش ستم در این قصه‌ها می‌تواند به دلایل متفاوتی اتفاق بیفتد؛ مثلاً در همین قصه شتر و شتربان، شتر به دلیل نادانی و بی‌فکری مرتکب ظلم می‌شود نه از روی عمد. در قصه 16 (زنبور و سرگین گردان) زنبور در آغاز قصه به سرگین گردان کمک کرد ولی در پایان، او را هلاک نمود و در این قصه، زنبور به دلیل خشم و غضب و کم‌طاقتی، سرگین گردان را می‌کشد و بدین‌گونه از حوزه‌ی کنش یاری‌دهنده به حوزه‌ی کنش ستمگر منتقل می‌شود.
در مواردی قربانی شدن به دلیل بی‌فکری و شتاب‌زده عمل کردن قهرمان قصه اتفاق می‌افتد مانند قصه 9 که کبوتر بی‌آنکه مراقب عمل خویش باشد،‌ چنان با سرعت به درون ظرف محتوی آب پرواز می‌کند که به دلیل برخورد با دیواره، هلاک می‌شود.
نکته دیگر که می‌توان به آن اشاره کرد این است که تلاش جانور ستمگر برای شکار جانور قربانی همواره با موفقیت همراه نیست و در مواردی شاهد هستیم جانور ستمگر ناکام می‌ماند و جانور دیگر موفق به نجات خود می‌شود؛ مانند قصه 5 که شیر کوشید روباه را نیز مانند سایر جانوران شکار کند اما موفق نشد و در قصه 10 که تلاش روباه برای شکار مرغ با هوشیاری سایر مرغ‌ها ناکام می‌ماند و در قصه 14 غزال موفق می‌شود از چنگ صیادان بگریزد.

پی‌نوشت‌ها:

1. حکمت، امثال قرآن، ص 38 و 39.
2. همان، ص 40.
3. همان، ص 38-40.
4. همان، ص 93.
5. أشهر الخرافات و الأساطیر العالمیة، ص 8.
6. همان، ص 13.
7. همان، ص 14.
8. همان، ص 18.
9. همان، ص 22.
10. همان، ص 67.
11. همان، ص 71.
12. همان، ص 78.
13. همان، ص 87.
14. همان، ص 104.
15. همان، ص 152.
16. همان، ص 153.
17. همان.
18. همان، ص 154.

منبع مقاله :
ناظمیان، هومن؛ (1393)، از ساختارگرایی تا قصه: داستان ادبیات کهن عربی از زبان حیوانات با رویکرد ساختارگرایی، تهران: امیرکبیر، چاپ اول