نظام رسانه‌هاى عالمگير

يکى از مهمترين ابزار ايالات متحده براى گسترش نفوذ خود در عرصه‌هاى مختلف فرهنگي، اجتماعي، اقتصادى و سياسى جوامع ديگر، توسل به رسانه‌ها است. در دنياى کنوني، رسانه‌هاى عالمگير که غالبا در جهت منافع ايالات متحده حرکت مى‌کنند روز به روز بردامنه و نوع فعاليت‌هاى خود مى‌افزايد به طورى که جوامع سنتى و ريشه‌دار شرق و غرب را نيز سخت متاثر از خود ساخته‌اند. بى‌شک تداوم چنين جريانى در گروى گسترش و تقويت بيشتر رسانه‌ها است. رسانه‌هايى که به‌طور پنهانى در خدمت سياست‌ها و انديشه‌هاى دولتمردان غربى هستند، عموما عصر حاضر با مشخصه‌هايى چون جهانى سازي، انقلاب تکنولوژيکى و اعطاى آزادى شناخته مى‌شود. در چنين شرايطى رسانه‌ها و ابزار ارتباطى نقشى مهم و شايد هم تعيين کننده دارند. بى‌شک جهانى سازى اقتصاد و فرهنگ بدون حضور رسانه‌هاى تجارت مآب عالمگير که در جريان فعاليت‌شان به مبلغين بازار تبديل شده‌اند و به مصرف‌زدگى دامن مى‌زنند، ميسر نمى‌باشد.
ماهيت واقعى انقلاب تکنولوژيکى نيز توسعه بنيادين در عرصه ارتباطات ديجيتالى و گسترش دامنه و حوزه توانايى کامپيوترهاست. همواره اين گونه استدلال‌ مى‌شود که با حضور تکنولوژى‌هاى نوين ارتباطى و نيز بازارهاى جهاني، ديگر دوران سخت حکومت‌هاى خود کامه و پليسى احيا نخواهد شد. در نظر شيپورچى‌هاى نظام سرمايه‌سالاري، از جمله توماس فريدمن نويسنده نشريه نيويورک تايمز همه اين مشخصه‌ها مبين ورود نسل بشر به عصر طلايى است. به نظر من در چنين عصرى که مردم سکوت کرده‌اند و صرفا به خريدارانى تبديل شده و اجازه داده‌اند تا بازار و تکنولوژى‌هاى موجود، خود را به رخ جامعه کشند، مفهوم جهانى سازي، آن گونه که معمولا تعريف مى‌شود، مفهومى گمراه کننده است و بايد آن را با نامى مناسب‌تر يعنى «نئوليبراليسم» بناميم. مفهومى که مى‌توان آن را به مجموعه‌اى از سياست‌هاى داخلى و بين‌المللى که خواستار استيلاى اقتصادى بر همه امور اجتماعى و با صرف کمترين نيرو و هزينه ممکن است تعريف نمود. همواره نئوليبراليسم با مفهومى عميق يعنى توانايى بازارها براى استفاده از تکنولوژى‌هاى نوين پيوند خورده است و از همين روست که هسته سياست‌هاى نئوليبراليستى بازسازى و نظم بخشيدن به بازارهاى تجارى و رسانه‌هاى تجارت مآب است.
تا پيش از دهه‌هاى هشتاد و نود، نظام رسانه‌هاى داخلى با راديو و تلويزيون‌هاى محلى و نيز نشريات محلى شناخته مى‌شد. در همين دوره بود که بازارهايى براى فيلم‌ها، برنامه‌هاى تلويزيونى موسيقى و کتاب شکل گرفت و شرکت‌هاى آمريکايى را بر آن داشت تا اين بازار را به دست گيرند. اما ناگهان شرايط تغيير کرد. در حالى که تا همين چند سال پيش، نظام رسانه‌اى عمدتا نظامى داخلى بود، در عرض چند سال بازار رسانه‌هاى تجارب مآب عالمگير شکل گرفت و به نوعى نظام رسانه‌اى انحصارى انجاميد. اين نظام دو جنبه دارد: جنبه اول آنکه شرکت‌هاى رسانه‌اى غالب که عمدتا هم آمريکايى هستند، با سرعتى سرسام‌آور همه نقاط زمين را در مى‌نوردند و هم رقباى خود رادر ديگر کشورها غافلگير کرده‌اند. دومين جنبه، ادغام و تحکيم موقعيت آنهاست.
صنايع رسانه‌اى بيش از پيش در حال تجميع و تمرکزند و بازيگران اصلى اين عرصه نيز شرکت‌هاى متبوع اين غول‌هاى رسانه‌اى هستند. سرعت ادغام در کمتر صنايعى به اين ميزان بوده است. به طورى که هم اکنون بازار رسانه‌هاى جهانى در دستان هفت شرکت چند ميلتى است. ديزني، تايم وارنر، سونى نيوزکورپورشين، وياکام، ويوندى و برتلزمن و البته هيچ يک از اين شرکت‌ها شرايط پانزده سال پيش خود يعنى تنها يک شرکت بودن را ندارند. از اين هفت شرکت تنها سه شرکت واقعا آمريکايى هستند و البته هسته اصلى همه آنها از آمريکا هدايت مى‌شود. شکل‌گيرى چنين شرايطى محصول چيست؟ پاسخ معمول آن به ظهور تکنولوژى‌هاى جديد خلاصه مى‌شود. يعنى اينکه بهبود تکنولوژى ارتباطات سبب مى‌شود تا رسانه‌هاى جهانى نسبت به گذشته عملى‌تر و سودآورتر شوند. اما اين تنها بخشى از پاسخ است. عامل اصلى اين جريان، سودجويى بى‌پايانى است که مشخصه نظام سرمايه‌سالارى مى‌باشد. توسل به سياست‌هاى اقتصادى که به دنبال‌ شکل‌گيرى معاهده تجارت آزاد آمريکاى شمالى (نفتا) و سازمان تجارت جهانى با هدف مهيا ساختن زمينه‌هاى سرمايه‌گذارى در بازارهاى داخلى و جهانى بود، سبب شد تا نظام رسانه‌اى نيز رويکردى متفاوت يابد. به طورى که منطق آن همانا بزرگتر شدن، کاهش مخاطرات و نيز تقويت زمينه‌هاى سودآورى است بهترين راه براى درک رابطه بين رسانه‌هاى عالمگير يا اقتصاد سرمايه‌سالار نئوليبرال توجه به نقش تبليغات است. تبليغات تجارتى است که بزرگترين شرکت‌هاى اقتصادى دامن زنندگان به آن هستند به طورى که عملا تحقق جهانى سازى تا حدى در گروى چنين تبليغاتى است. اينترنت هم به نحوى فزاينده در حال تبديل شدن به بخش مهم از نظام رسانه‌اى و ارتباطى است و به بخشى مهم از روند ادغام شرکت‌ها نيز تبديل شده است. اکنون اينترنت در حال تبديل شدن به بخشى از نظام تجارت مآبانه حاکم است و به نظر مى‌رسد که بر ميزان کنترل آن توسط شرکت‌ها نيز افزوده مى‌شود.