نویسنده: برنارد اسپادک
مترجم: محمدحسین نظری نژاد



 

برای تنظیم برنامه درسی، بطور کلی، نوعی از پیش برآورد کردن نتایج هدفها و روشهای تعلیم و تربیت کودکان محسوب می‌شود. اغلب چنین است که هر چه فعالیتها از پیش تعیین شده‌تر، هدفها مشخص‌تر و ارزیابی دقیقتر باشد، برنامه بهتری مقرر می‌شود. در یک چنین برنامه‌ای، می‌توان با استفاده از شیوهای متمایز، یعنی افزایش یا کاهش سرعت در ارائه تجارب جدید به کودکان، تفاوتهای فردی آنان را مورد بررسی قرار داد.
اگر هدف از یک الگوی آموزشگاهی خاص، عمدتاً جای دادن همه کودکان در قالبی مشابه نباشد و تمام آنان را به هدفهای مشترکی نرساند، آن الگو برای تنظیم برنامه درسی قابل دوام نخواهد بود. فعّالیّتهای مدرسه را می‌توان فعّالیّتهایی مشارکتی دانست که در آن کودک از لحظه ورود در تعیین هدفها و مقاصد و نیز روشها دخالت دارد. مهد کودکهای اولیه، بعضی از کودکستانهای دهه‌های 1920 و 1930 و مدارس آمادگی انگلیسی که امروزه شهرتی دارند تا حتی بازتاب همین مفهوم از تحصیل هستند. یک چنین مدرسه‌ای محتاج نوعی برنامه درسی است که می‌توان از آن با اصطلاح خاص «برنامه درسی دادوستدی» (transactional) یاد کرد و آن برنامه‌ای است تعیین شده برای هر کودک که از طریق داد و ستد (1) بین کودک به عنوان مشتری و معلم به عنوان یک صاحب حرفه انجام می‌گیرد. نقش معلم، در مقطع آموزش خردسالان، به عنوان فردی صاحب حرفه این است که صحنه را برای یادگیری آماده سازد، در مدرسه اعمال صحیح دیگری را، جانشین فعّالیّتهای فعلی، فراهم آورد، و در کلاس نقش راهنما را داشته باشد، هدفهای متعددی ایجاد کند، کودکان را یاری دهد تا نیازها و علاقه‌های خویش را مشخص سازند و نتایج کارهای خود را پیش بینی کنند، در راه ارزیابی فعّالیّتهایشان به مدد آنها بشتابند تا متوجه این مسأله شوند که مدرسه موقعیتهای یادگیری پرباری را برای همه آنان فراهم می‌سازد.
آنطور که در این الگو مشهود است، دیگر کودک به عنوان شرکت کننده‌ای انفعالی در روند برنامه درسی مطرح نمی‌باشد. در این حالت با کودک فقط به عنوان مشتری برخورد نخواهد شد و کودک نیز بر امر تصمیم گیری مسلّط نخواهد بود، اما در برانگیختن یادگیری، در تعیین جهت آن و در به پایان رساندن هر حالتی از یادگیری نقش خواهد داشت. در روند داد و ستدی کودک نه تنها می‌تواند به هدفهای علمی سنّتی برسد بلکه یاد می‌گیرد برای خود تصمیم گیری کند. در این صورت می‌توان وجود روزنه‌هایی را جهت تظاهر تفکّر خلاق در فعّالیّتهای جاری مدرسه ممکن دانست. دیگر از هم پاشیدن مجموعه‌های مختلف ارزشها و الگوهای رفتاری ضرورتی ندارد، و کلاس نیز دستخوش بی‌نظمی نمی‌شود، چرا که در روند دادوستدی، هدفها و علاقه‌های کودک قابل اصلاح و بازسازی می‌باشد.
لازم نیست کودک خردسال هنگام ترک مهد کودک و کودکستان از مواجهه با تصمیم گیری پیشنهادی در این نوع برنامه درسی دادوستدی دست بکشد، بلکه می‌بایست این کار را در خلال بسیاری از سطوح دیگر تحصیلی نیز ادامه دهد. تقاضای دانشجویان امروزی در کالج‌ها برای داشتن حق انتخاب در اتخاذ خط مشی آموزشی تا حد زیادی با نیازهای مشابه در سطح دوران اولیه کودکی برابری می‌کند.
به منظور اجرای برنامه درسی داد و ستدی لازم است معلم درکی از هدفهای بنیادی آموزشی و راههای بسیار نیل به آنها داشته باشد. او باید زمینه‌های مختلف دانش و آنچه را که می‌توان در این زمینه‌ها و در هر مرحله‌ای به کودکان ارائه کرد، و نیز تواناییها و علاقه‌های کودکان را بشناسد و در حالی که به منابع مادّی و معنوی نظام می‌دهد قادر به ایفای نقش راهنما در کلاس باشد و امور کلاس را بنحوی انجام دهد که بتواند زمینه رضایت و رشد کودکان را در آنجا فراهم کند.

پی‌نوشت‌:

1- Transactional

منبع مقاله :
قزوینی یزدی، حاج بابا، (1378)، رساله‌ای در ردّ یهودیت، قم، مؤسسه فرهنگی- انتشاراتی حضور، چاپ اول.