جهاني شدن و امنيت

نويسنده: مهدي وحيدي
جهاني شدن يك پديده چند بعدي است، توسعه فن آوري هاي اطلاعات، گسترش تجارت و سرمايه گذاري خصوصي، افزايش وابستگي متقابل همه جانبه،... از پيامدهاي آن بوده است. هر چند اين پيشرفت ها امكان واقعي دستيابي به شكوفايي اقتصادي و آزادي هاي سياسي را پديد مي آورد و پيشبرد صلح را موجب مي شود، اما نيروهاي قدرتمندي را نيز براي از هم گسيختگي هاي اجتماعي و آسيب پذيري هاي بحران آفرين به بار مي آورد، بذر خشونت و درگيري ها را مي كارد، بحران هاي اقتصادي را در سراسر مرزهاي دولت ها مي گستراند و مشكلاتي جهاني را ايجاد مي كند كه موجب بروز ابعاد امنيتي جديد در نظام بين الملل مي شود.
جهاني شدن پيامدهاي مثبت و منفي مهمي براي ابعاد گوناگون امنيت انساني اعم از امنيت نظامي، اقتصادي، فرهنگي و رواني داشته است. مي توان گفت كه فرآيند شتابان جهاني شدن سطوح رضايت بخش از امنيت در زندگي اجتماعي را به باور نياورده است. جغرافيايي تغيير يافته سياست هاي جهان معاصر، جنبه هاي منفي قابل توجهي براي صلح، استحكام، فقر، هويت و يكپارچگي اجتماعي همراه داشته است.
در عصر جهاني شدن از منظر «ديويد هاروي» جهان به سمت فشردگي پيش مي رود، زمان و مكان در هم آميخته است، مركزيت هاي متعالي جاي خود را به مركزهاي لرزان و بي ثبات داده است و هويت هاي كدر و ناخالص جايگزين هويت هاي ناب و خالص شده است. زماني «ريمون آرون» جنگ سرد را به صورت رابطه اي ديالكتيك ميان صلح غيرممكن و جنگ غيرمحتمل تعبير مي كرد، ولي اينك در عصر جهاني شدن بايد به رابطه اي ميان صلح ناقص وامنيت غيرقابل حصول اشاره كرد.
در عصر جهاني شدن محيط امنيت بين المللي در مقايسه با دوران دو قطبي و جنگ سرد بسيار پيچيده تر بوده است، با از بين رفتن تهديد جنگ جهاني، منازعات و درگيري هاي داخلي كشورها جايگزين آن شده است به نحوي كه ثبات و امنيت داخلي و منطقه اي را تضعيف مي كند، چالش اصلي نظام بين الملل افزايش تعداد كشورهاي ضعيف يا حتي ورشكسته است كه قادر به مهار تحولات داخلي در قلمرو خود نيستند. از همين روست كه خود دولت ها در عصر جهاني شدن به عنوان عامل ضد امنيت مطرح مي شوند. اينكه امروز امنيت بيش از هر زمان ديگري مبهم، نارسا و متناقض است، بدون شك ريشه در بي نظمي روندهاي جهاني شدن دارد.
در دوران جنگ سرد قدرت، نظامي تعريف مي شد و از همين رو امنيت نيز طبيعتا تك بعدي و نظامي بود ولي در عصر جهاني شدن تكثر قدرت در حوزه هاي سياسي، اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، فردي، تكنولوژيك، دانش فني و... امنيت نيز داراي تعريف و تغييري چند بعدي گرديد.
امنيت در عصر جهاني شدن بر پايه مفهومي از امنيت سيستمي استوار است كه در آن امنيت بخشي از يك شبكه به هم پيوسته بوده و كليت شبكه نيز پيوسته بر اجزاي منفرد تاثير مي گذارد. جهاني شدن از برون به درون و برعكس از درون به برون بر روي امنيت تاثير مي گذارد، اگر جهاني شدن عاملي براي دگرگوني امنيت است، در هر دو حوزه داخلي و خارجي عمل مي كند، جهاني شدن هم به بازآفريني دولت مي پردازد و هم دستور كاري جديد به صورت بخشي از يك فرآيند سياسي واحد پيش مي كشد، از اين رو بهتر است به جاي صحبت از جهاني شدن امنيت از امنيت جهاني شده سخن گوئيم. جهاني شدن محيط امنيتي كشورها را متحول كرده است. در واقع حجم انبوه اطلاعات، پديده شتاب تاريخ و سرعت تحولات باعث شده كه واحدهاي سياسي هر روز با اطلاعات، جهان و محيطي متفاوت روبه رو باشند. از اين رو، تدوين استراتژي امنيت زا مشكل گرديده است. جهاني شدن از يك سو مفهوم امنيت را به طور كلي متحول كرد و بر امنيت نظامي به طور خاص تاثير گذاشت و با تغيير قواعد بازي در روابط بين الملل شيوه حل و فصل تعارضات بين الملل را تغيير داد .
امنيت در عصر جهاني شدن را بايد در تعامل و تقابل با موضوعاتي چون رژيم هاي بين المللي، هنجارها، توسعه، وابستگي متقابل، بازيگران بين الملل، سازمان هاي غيردولتي، تفسير كرد. از اين جهت بايد نقش هنجارها در كسب امنيت در غالب رويكرد ساده انگاري بررسي و از منظر ليبرال ها بحث وابستگي متقابل امنيتي را درك كرد. همچنين نقش دولت را در تأمين امنيت با رويكرد رئاليستي مورد تجزيه و تحليل قرار داد.