حرفهها
تعریفی واحد و مورد پذیرش همگان دربارهی حرفه وجود ندارد. در واقع، آثار و نوشتههای درخور توجهی وجود دارد که دربردارندهی تلاش عمدتاً بیثمری برای شناسایی عناصر مشترک تمامی این نوع شغلهاست (Greenwood, 1957;
نویسنده: تِری جانسن
مترجم: حسن چاوشیان
مترجم: حسن چاوشیان
تعریفی واحد و مورد پذیرش همگان دربارهی حرفه وجود ندارد. در واقع، آثار و نوشتههای درخور توجهی وجود دارد که دربردارندهی تلاش عمدتاً بیثمری برای شناسایی عناصر مشترک تمامی این نوع شغلهاست (Greenwood, 1957; Millerson, 1964). به رغم دشواریهایی دستیابی به توافق دربارهی چیستی حرفه، عموماً تصدیق میشود که قرن بیستم با افزایش شگرف تعداد مشاغلی همراه بوده است که ادعای منزلت حرفهای داشتهاند، و خواهان عنوان حقوقی انحصاری بوده و تلاش کردهاند نظامهای کنترل شغلی در مورد ورود و آموزش به وجود آوردند. در این باره نیز اتفاق نظر وجود دارد که فرایند حرفهای شدن، از اوایل قرن نوزدهم، همراه با پیچیدگی فزایندهی تقسیم کار، شتاب گرفته است. با این حال، در آثار و نوشتههای موجود دربارهی مسئلهی قدرت حرفهای به شدت اختلافنظر هست. هستند کسانی، همچون دانیل بل (Bell, 1974)، که حرفهایها را دانش - داران تازه قدرت گرفتهی جامعهی پساصنعتی میدانند، و دیگرانی (Haug, 1973) که به منزلت و قدرت رو به افول حرفهایها در عصر بوروکراتیک و شکگرای کنونی اشاره کردهاند.
دو پرسش دربارهی حرفههای مدرن بر تفکر اجتماعی حاکم بوده است. نخست، مشاغل حرفهای تا چه حد محصول منحصربهفرد تقسیم کار بودهاند؟ مثلاً، وبر (Weber, 1921-2) حرفهای شدن را فرایندی میدید که برای ظهور جامعهی مدرن حیاتی بوده است، چون مشاغلی پدید آمد که معیارهایی «عقلانی» برای استخدام و عملکرد داشت. این پرسش به شکلگیری رهیافت «خصلت» در تحلیل حرفهها نیز انجامیده است. دومین پرسش مهم به این مسئله مربوط میشود: آیا حرفهها نقش یا کارکرد خاصی در جامعهی مدرن دارند؟ دلالتهای کلی این پرسش را امیل دورکم (Durkheim, 1950) آشکار ساخت که طبق استدلال وی در جوامع رو به صنعتی شدن، که با تقسیم کار «اجباری» به صورت روزافزون تکهتکه و بخشبخش میشوند، «صنف شغلی» یا حرفه یگانه نهاد اجتماعی است که میتواند نظم اخلاقی تازهای ایجاد کند و بین کنترل بوروکراتیک دولت مدرن و فرد آنومیک واسطه شود. اما این پرسش غالباً به جستوجوی بعضی کیفیتهای اساسی مشترک در همهی حرفهها فروکاسته شده است، مانند دگرخواهی جمعی یا جهتگیری خدماتی آنها (Parsons, 1951). طبق این دیدگاه سطوح نسبتاً بالای منزلت و قدرت حرفهایها را میتوان با صلاحیت یا توانایی آنها تبیین کرد و این مهارت و کاردانی موجب میشود که ارباب رجوع یا مشتریان آنها آسیبپذیر و قابل استثمار شوند. به همین ترتیب، دگرخواهی جمعی یک حرفه نیز در این واقعیت قابل مشاهده است که ارباب رجوع یا مشتری مورد حمایت قرار میگیرد، به اجتماع خدماتی عرضه میشود و امتیازهای حرفهایها در نهایت با قواعد اخلاقی رفتار که همکاران تحمیل میکنند توجیه میشود.
این دیدگاه «دگرخواهانه» یا «کارکردی» به حرفهها (ــ کارکردگرایی) از اثر دورکم دربارهی تقسیم کار (Durkheim, 1893) و اثر کار-ساندرز و ویلسن، حرفهها که در 1933 منتشر شد، یعنی همان سال انتشار ترجمهی انگلیسی تقسیم کار اجتماعی دورکم، مایه میگیرد. دورکم معتقد به تشویق و ترغیب رشد و توسعهی انجمنهای شغلی در همهی حوزههای تخصصی بود تا این انجمنها جانشین روابط خویشاوندی به عنوان منبع اصلی همبستگی اجتماعی شوند. کار-ساندرز و ویلسون حرفهای و شکلهای اقتدار صنفی - در برابر اقتدار بوروکراتیک - را بهترین دفاع در برابر «نیروهایی میدانستند که تکامل آرام و تدریجی جامعه را تهدید میکردند» و مقصود دولت و «استثمارگران» افکار عمومی بودند.
این مضمونهای «کارکردگرایانه» بعدها در دورهی بعد از جنگ جهانی دوم به دست جامعهشناسان امریکایی بسط بیشتری پیدا کرد که بر کارکردهای مثبت انجمنها و مؤسسههای حرفهای و صنفی تأکید میکردند و آنها را تضمینی برای این میدانستند که نظامهای معرفتی مورد نظر که «طبیعت و جامعه را در کنترل قدرتمند خویش دارند» (Barber, 1963, p. 672) به نفع اجتماع و فرد بسیج شوند. این استدلال نیز مطرح میشود که چون فقط حرفه ایها هستند که نتایج فعالیتهای خود را بهطور کامل درک میکنند، پس طبیعی است که نقش مسلطی در کنترل کاربرد این فعالیتها به آنها سپرده شود، و در عوض پاداشهای مادی و منزلتی بالایی نیز دریافت کنند.
اما از اواسط دههی 1960 اعتقاد و باور به دگرخواهی حرفهای سستی گرفته و به قدرت حرفهای انحصاری و تکقطبی به مثابه نیرویی استثمارگر توجه فزایندهای شده و بدگمانیهایی دربارهی آثار مثبت و سودمند حرفهایگرایی به مثابه راهبرد پیشرفت یا تحرک جمعی و شغلی ابراز شده است. این دیدگاه رادیکال «حول کارکردهای سوءِ حرفهایگرایی متمرکز بوده است، هم به مثابه سازوکار سلطه بر بازار و هم به مثابه محصول و مخلوق رابطه دسیسهآمیز دولت / حرفه که ساختارهای کنترل اجتماعی را ایجاد میکند (Gilb, 1966; Navarro, 1976). یکی از سرچشمههای پرنفوذ این سنت بدیل، لیبرالیسم کلاسیک آدام اسمیت است که با همهی محفلها، شرکتها و صنفها، حلقهها و جرگهها و کارتلهایی که عملکرد آزاد بازار را تهدید میکنند خصومت دارد؛ این سنت در نوشتههای اقتصاددانانی همچون میلتون فریدمن (Friedman, 1962) و نیز خطمشیهای موسوم به تاچریسم در بریتانیای دههی 1980 و ریگانیسم در ایالات متحدهی امریکا تجلی مییابد.
تفکر جامعهشناختی اخیر تمایلات شکگرایانه نیز داشته است، خصوصاً با پیدایش نظریهی «سلطه» یا «انحصار». در آثار و نوشتههای مربوط به این نظریه، حرفهایگرایی هم به مثابه استراتژی جمعی برای کنترل انحصاری بر قانونگذاریهای شغلی (Lavson, 1977) و هم به مثابه نظام حذف و طرد که در شکلگیری تقسیم کار نقش مهمی دارد و محصول آن نیست و به مثابه بخشی از فرایند کلیتر شکلگیری طبقه (Parkin, 1979) تعریف میشود.
نظریهپردازان «انحصار» عموماً با «کارکردگرایان» اتفاق نظر دارند که استراتژی موفق حرفهایگرایی با دعوی دانش و مهارت خاص در یک شغل همراه است و مستلزم آموزشهای مفصل و طولانی است، اما دربارهی جهت این رابطهی علّی اختلافنظر دارند. یعنی در حالیکه «کارکردگرایان» معتقدند دانش سرّی و مهارتهای کمیاب، شرایط اولیه برای تضمین امتیاز حرفهای است، نظریهپردازان «انحصار» این ادعا را واژگونه میکنند و معتقدند قدرت شغلی برای کنترل بازار - که غالباً با پشتیبانی دولت همراه است - به پذیرش عمومی پایهی معرفتی و مشروعیت مهارتهای حرفهای انجامیده است (Abbott, 1988). نتایجی که بر این دیدگاه مترتب میشود موجب شده است به منفعتطلبی نهفته در استراتژی حرفهای شدن و نیز ظرفیت و امکان رابطهی استثماری میان حرفهایها و مشتریان توجه شود.
با توجه به این اختلاف نظرهای بنیادی، عجیب نیست که تعریف مشترکی از حرفه وجود ندارد. موفقترین تلاش برای غلبه بر این تناقضها را میتوان در کار الیوت فریدسن دید که در تحلیل خویش از حرفهی پزشکی در امریکا این بحث را مطرح میکند که یک حرفه حتی وقتی در ظل «قیمومیت حمایتگر» دولت قرار میگیرد، باز هم میتواند خودمختار باشد (Friedson, 1970, p. 24)، چون دولتهای مدرن با هر جهتگیری ایدئولوژیک، بدون استثناء به سبب جنبههای فنی عملکردشان در ید قدرت و کنترل حرفهایها هستند (ــ فنسالاری). در نتیجه، مداخلهی دولت در پزشکی هرگز خودمختاری قضاوتهای حرفهای آنها را متزلزل نمیکند.
در هر حال، با اینکه اکثر تحلیلگران میپذیرند که پزشکی و حقوق حرفههای خودمختار «کلاسیک» به معنای مورد نظر فریدسن هستند، علاوه بر این دو حرفه، حرفهی دیگری شبیه آنها نمیتوان یافت. یکسان دانستن حرفهایگرایی خودمختار و «حقیقی» با اخلاق تجاری داروسازان، محیط کار بوروکراتیک حسابداران، حرفشنوی معمار از کارفرما یا مشتری خویش، نقش عمومی / اداری مسئولان شهری، با مشکلات زیادی روبهرو میشود. در نتیجه، مجموعهای از مفاهیم پرورانده شده است تا این مسئلهی حرفههای «نصفهنیمه»، «حاشیهای»، «بوروکراتیک»، «فرعی» و «کاذب» قابل بررسی باشد. این اصطلاحات به اکثر شغلهای مرکب و دورگهای اطلاق شده است که در قرن بیستم مدعی منزلت حرفهای بودهاند. نظریهپردازان «انحصار» در مقابل این مسئله مدعی شدهاند که مشخص کردن یک شغل به عنوان حرفه ربطی به واقعیت تقسیم کار ندارد که در آن گروههای صنفی فعالیتهای کاری خود را به نحو مؤثری کنترل میکنند، بلکه به استراتژی جمعی حرفهایگرایی به عنوان ابزار پیشرفت شغلی مربوط میشود (Johnson, 1984).
منبع مقاله : آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوماجتماعی قرن بیستم، ترجمهی حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول.
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}